پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

چینی نازک مردم و ۹ ماه پیش روی دولت نهم


چینی نازک مردم و ۹ ماه پیش روی دولت نهم
۳ سال و ۳ ماه از عمر دولت احمدی نژاد می گذرد. این روزها، اخبار سیاسی، به فضای انتخاب رئیس دولت دهم نزدیک می شود، تب و تاب اردوگاههای سیاسی بسیار است. اگر سری به روزنامه ها، پایگاههای خبری وب، و وبلاگها بزنیم، فراوان خبر انتخاباتی بچشم می آید و به گوش شنیده می شود. کمتر صاحب نظری است که در این خصوص اعلام نظر نکرده باشد و جالب است که تنوعی از آراء و اقوال در این حوزه وجود دارد. افراطیون و محافظه کاران در هر اردوگاهی از هیچ گونه اظهار نظری دریغ نکرده اند و واریانس در این نظرات نیز بسیار است.
این گفتار بدنبال آن است تا ضمن مروری بر چرایی و چگونگی برآمدن احمدی نژاد، نتیجه ای را به یاران و همراهان دولت نهم، یادآور شود و احتمالا قضاوتی در باره آینده بدست دهد.
در آغاز، برای هرگونه تحلیل و نظر در مورد آینده دولت نهم، باید به سه سال قبل برگردیم، تا بتوانیم قضاوتی شایسته داشته باشیم. باید به این پرسش مهم و کلیدی پاسخ دهیم که چرا احمدی نژاد، حاصل انتخابات نهم بود و آیا امروز نیز همان دلمشغولی ها استمرار دارد؟
بعنوان پاسخ باید گفت که:
ـ احمدی نژاد بر آمده از نومیدی و تلخکامی های ناشی از رفتار برخی افراطیون سیاست زده بود. دورتر برویم و فضای شورای شهر تهران را بخاطر بیاوریم. شورایی که به رغم حضور نام دارانی چون دوزدوزانی، فروزش، عابدینی، رضوی، اصغرزاده، حجاریان، عطریانفر و جلایی پور که بنوعی به یک طیف سیاسی منتسب بوده اند، در مجادله همیشگی و تنش جلسات بسر می برد. اعضای شورای اول تهران، خود صندلی های شورا را به آبادگران گمنام هدیه کردند.
تنها چمران، شیبانی و خادم معروفترین آنها بودند. زری بافان، کاشانی، بیادی، دانشجو، خسروی وفا، زیاری، سلطانخواه، شکیب، شریعتمداری، حبیب اللهی، معتمدی آذر و واعظی آشتیانی آبادگران بی ادعایی بودند که وارد صحنه شدند و توانستند با غلبه بر خودرایی های مرسوم، چهره وکارنامه ای مقبول از خود بر جای بگذارند. احمدی نژاد نماد چنین آبادگرانی بشمارمی آمد که او نیز بدور از جنجال، همت خویش را مصروف شهر تهران کرد. خوب یا بد، تلخ یا شیرین، احمدی نژاد از دالان شورای شهر در پاستور سر برآورد و کلید ریاست جمهوری را تحویل گرفت.
طبیعی بودکه در چنان فضایی، مردم به احمدی نژاد تمایل یافتند. بنابراین چندان مقبول نیست که احمدی نژاد را حاصل آراء نامتعارف بخوانند. او برآمده از تمایل مردم بود. ۱۷ میلیون نفر در آن انتخاب او را برگزیدند.(۱)
از این گذشته، احمدی نژاد خود نیز حرفهایی برای گفتن داشت. روشن است اینکه او خود چه گفت و چه تصویری از او ارائه شد که خیلی از رای دهندگان را بخود مشغول کرد، روشن است. همان مضامین همیشگی تحول... آینده بهتر... تکامل... بهبود... پاکی... صداقت... سلامت... سادگی و...
دلایل این انتخاب، چندان بی شباهت به انتخاب رئیس دولت هفتم و هشتم نبود. مردم نشان داده بودند که همواره از رکود، رخوت و بی اعتنایی بخود نگرانند و در پای صندوقهای رای، حرف نهایی را خواهند گفت. قبلا هم همین را گفته بودند. "ناطق" نماد وضع موجود و "خاتمی" نماد تحول بود. احمدی نژاد نیز در همین فضا انتخاب شد. او نماد تحول و "هاشمی" نماد رجعت به سالهای گذسته بود.
احمدی نژاد و دوستداران او از دریچه تلویزیون، رسانه ها، اعلامیه ها و گفتگوهای مردمی، چنین تصویری را نشان دادند:
ـ مردی در قید آرمانهای ۵۷، گریزان از مفاسد و تجمل، خادم ملت، رجایی دوم، کسی که نفت را به سفره ها خواهد آورد، کسی که تحول مدیریتی عمیقی را ایجاد خواهد کرد و...
طبیعی بود که او با این تصویر محبوب مردم شود. بسیاری از عوام و خواص، او را مرد مبارزه با کژیها و ناپاکی ها تصور می کردند. نواندیشان و اندیشمندان جوان و متعهد و متخصص که شاهد ناموزونیهایی در ساختار و مدل های اجرایی بودند و فرصتی برای عملیاتی نمودن اندیشه های خود نداشتند، احمدی نژاد را تندیس تغییر می پنداشتند. با چنین نگرش و تصویری، رئیس جمهور نهم انتخاب شدو چشم های منتظر او را تعقیب کردند.
اما او چگونه دوران ریاست جمهوری خود را دنبال کرد؟
صادقانه باید گفت که در آغاز مبانی، مدل، افرادو ساختار نامهیا بود و احمدی نژاد راه بسیار دشواری در پیش داشت.
او کابینه اش را در فضایی نسبتا آرام تحویل گرفت. بمرور گذشتگان را از خود دور کرد. اوحتی طیف سنتی انقلابیون را قبول نداشت. با جوانانی تازه نفس، مسیر را آغاز نمود.
اولین و دقیق ترین تصویر میدانی و عملیاتی از احمدی نژاد از قاب کابینه دیده شد. افرادی را به مجلس معرفی کرد که شگفتی بسیاری را برانگیخت. دوستان و رقباء هرکدام بنوعی مخالفت را ساز کردند. جدید و جوان بودن و کم تجربگی مشخصه غالب انتخاب های احمدی نژاد بود. بنظر می رسید او ترجیح داده است بجای آنکه با ستارگان کار کند با نوچهره هایی کار کند که با شناخت گاه اندک او و به زعم او، وامدار جریان و خطی نیستند و همانند او بدنبال عدالت، تحول و ساختار سازیهای شجاعانه هستند. البته این نو آمدگان چندان هم از فضای کشور دور نبودند و بیگانه نیز بنظر نمی آمدند. فتاح در وزارت نیرو با سد و آب بیگانه نبود. لنکرانی بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را می شناخت و با معاونت پشتیبانی خود در دانشگاه شیراز نشان داده بود که توانایی بالقوه مدیریتی را داراست. سعیدی کیا خود سابقه وزارت در گذشته را داشت و به سلامت، سعه صدر و آرامش شناخته می شد.
داود دانش جعفری و فرهاد رهبر نیز دستی بر آتش داشتند و انتخاب شان در آن فضا درست می نمود. . . در چنین اتمسفری، تصویر احمدی نژاد، شفاف تر از قبل، نمایان شد. با نوچهره هایی که مستعد تحول اند، میثاق همراهی بست و نشان داد که بدنبال فرار از گذشته است. مردی مطمئن، با عزم جدی و مصمم در اداره کشور! البته مشخص بود که این نو رسیده در پاستور، راه آسانی را انتخاب نکرد. کمتر یارانش را می شناخت و یارانش نیز کمتر او را در عمل می شناختند. تنها نیات و اهداف یکی می نمود و اشتراکات در همین حد بنظر کافی می نمود... به همین جهت و بطور منطقی، او باید از چنان توان مدیریتی برخوردار می بود که بتواند کابینه نو چهره ها را مدیریت کند و بعلاوه آنها را هماهنگ و ارشاد و اصلاح نماید. کار سختی بود، اما چاره ای نبود... برای تحول در مدیریت و اداره کشور، باید این مدل انتخاب می شد. در انتخاب بین یاران نو تجربه در مدیریت که متواضع و هماهنگ باشند یا ستارگانی ناهماهنگ و خودرای که راه خود را بروند! او اولی را انتخاب کرد تا اهدافش را به پیش ببرد...(۲)
همچنان که چرخ کابینه به حرکت درآمد، چالش ها خود را دقیق تر نمایان کرد و مسائل کشور پیچیده تر به چشم آمد. اگرچه رییس جمهور بر ادامه مسیرش مصم تر شده بود، اما بزرگی چالش ها و عدم تحقق اهداف اولیه و آرمانهای مقدماتی ترسیم شده، واقعیت غیر قابل کتمانی بود. دشواری کار رئیس جمهور بیشتر از آن ناشی می شد که او هم باید ساختار نوین کابینه اش را اداره می کرد و هم باید راهبری فکری کشور و قوه مجریه را بر عهده می گرفت.
چالش های مهم خارجی و داخلی هم کم نبودند. کید مافیا بمفهوم عوامل پنهان مهم تاثیرگذار سنگ انداز، هم بر این مجموعه اضافه می شد. از همین روی، به همان اندازه که کار جلوتر می رفت و مدیریت سخت تر می شد، بر اعتماد رئیس جمهور به اطرافیان نزدیکش افزوده می شد. او در شرایط صعب پیش آمده، ترجیح داد به پشتوانه آشنایی و همکاری با چمران، زری بافان، سعیدلو، محمدزاده، الهام، ثمره هاشمی و... به آنها بیشتر اعتماد و تکیه کند و لذا در همان آغاز در مسیر ویژه ای حرکت کرد که گاهی بر وزرایش نیز خوشایند نبود و همینطور برای افکار عمومی هم قابل قبول نمی نمود.(۳)
بنظر می آید ایجاد فضاهایی علیه چمران، زری بافان، الهام و برخی دیگر از همین منظر بوده است.
احمدی نژاد آرمان های درستی در سر داشت. اما هر چه جلوتر رفت از فاصله میان آرمانها و عملکردها کاسته نشد و این آزار دهنده است.(۴)
امروز ۳ سال از آغاز سکانداری رئیس جمهور گذشته است و او به هرحال کارنامه ای پیش روی خود برای ملت دارد. اکنون پرسش مهم این است که آیا او همچنان خواهد بود؟ آیا او رئیس دولت دهم هم خواهد بود؟
فضای سیاست ملتهب و دامنه پیش بینی و پیشگویی ها متفاوت است. این ایام، گمانه زنی ها در مورد آینده دولت نهم، سوژه ای جالب است. در این گمانه زنی ها پیش بینی و پیشگویی ها شنیدنی است. صدایی از اردوگاه اصولگرایان برمی آید که پیشنهاد می کند اصلاح طلبان به کناری روند تا رقابت در این اردوگاه تشدید شود و احتمالاً کسی غیراز احمدی نژاد سر برآورد.
هنرمند دیگر ی با تردید سخن می گوید و همچنان با رصد تحولات، نظرات خود را بروز می کند.
انکه دولت پاک را شعار خود می دانست، انفکاک را محتمل و اجماع بر احمدی نژاد را نامحتمل می داند.
و...
اما نگارنده برای پاسخ به سئوال پیش گفته، معتقد است پاسخ را در پرسش دیگری باید جست. آن پرسش این است که آیا امروز هم، همان آرمان های سوم تیر، خواستاری دارد؟ آیا در ۲۲ خردا د۸۸، حرفهای سوم تیر۸۴، خریداری خواهد داشت؟
پاسخ چندان سخت نیست. روشن است که آن آمال، امروز هم هواخواه دارد. امروز هم تحول، تکامل و بهبود متقاضی دارد. امروز هم بسیاری در پی علاج دردهای مزمن اقتصاد، سیاست و فرهنگ هستند. تردید نیست که امروز هم همه آن ۱۷ میلیون نفر، با قاطیعت، بر همان آمال پای می فشرند و لذا در مبناهای استقبال و دوستی شکافی حاصل نیست.
اما این پاسخ به تنهایی کافی نیست. مهم این است که آیا آن ۱۷ میلیون نفر همچنان "احمدی نژاد" را رئیس دولتی، مقبول خواهند دانست؟
باید مطمئن بود که اجتهاد رأی دهندگان در پای صندوق های رأی، به پاسخ ذهنی آنها به همین پرسش بستگی دارد که البته تا آن روز باید به انتظار نشست. ۹ ماه زمان اندکی نیست. ایرانی ها گاه در دقیقه ۹۰ تصمیم گرفته اند.
این نوشتار اما در پی گوشزد کردن این نتیجه مهم است که ارکان دولت نهم از پایش دقیق و علمی خود غفلت کرده اند.
اصولگرایان و همه همراهان دولت نهم، باید به خود آیند و کارنامه خود را ورق بزنند.
صادقانه باید اذعان کرد که مبانی نظری تحول در دولت نهم خوب نگاشته نشد و اجماع منطقی بر سر اصول، خیلی زود در بازار سخت معیشت و اداره دولت رنگ باخت.
به راستی آیا امروز کسی تردید دارد که مافیا وجود دارد؟ آیا کسی شک دارد که توزیع وام های بانکی غلط است؟ ایرانیان نمی دانند که فلان مجموعه بزرگ اسلامی نیست؟ و ملک طلق فلان عزیز است؟!
صمیمانه باید گفت وزرا و مشاوران دولت نهم، خیلی زود در روزمرگی های اداری خود، از بزرگی آمال سوم تیر و خواست های مردم غافل ماندند و برای تحقق رؤیاهای مردم و آرمانهای مقبول، مدل ها و شیوه های مورد اجماعی طراحی نکردند.
در پایش راه طی شده، باید به خود آمد و راه را بازشناخت. فرصت های خدمت را باید غنیمت دانست. حرف های درست باید دنبال شوند. این حق و خواست مردم است که در فضایی پاک و اوضاعی متعادل زندگی کنند.
اگر مردم بر این اندیشه باشند که احمدی نژاد پایبند به آمال و علاقمند به کار سترگ تحول است، بازهم اقبال خواهند داشت، اما نباید فراموش کرد که چینی نازک امید مردم ترک برداشته است. چرا که از اهمیت مدلها و شیوه های کارآ و کارآمد ولو در برخی موارد معدود غفلت شده است.
سهم یاران در این راه اندک نبوده است...
دکتر فتح اله آقاسی زاده
پی نوشت:
۱- ۱۷ میلیون و ۲۴۸ هزار و۷۸۲ رأی
۲- البته نباید از برخی کژ انتخابی ها غافل شد. انحراف اول از همان کابینه، خود را بروز داد.
۳- در آغاز دولت نهم اینطور بنظر می آمد که قرار است کادر مدیریتی کشور چتری گسترده تر داشته باشد.
۴- چرایی برخی ناکامیها و در این گفتار چندان مورد نظر نیست، چرا که به مباحث مستقلی نیاز است.
نظرات کاربران:
منبع : رجا نیوز