شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حقیقت را در بستر نقد قربانی نکنیم


حقیقت را در بستر نقد قربانی نکنیم
آیت الله هاشمی شاهرودی، رئیس محترم قوه قضائیه اخیراً در همایش مدیران دیوان محاسبات با نگرشی انتقادی به بیان برخی مسائل خارج از حوزه قضایی و بطور اخص درباره مدیریت اجرایی کشور پرداختند و در بخشی از سخنانشان با زیر سؤال بردن اقدام اخیر رئیس جمهور در تغییر دو عضو هیأت دولت، این شبهه را در افکار عمومی به وجود آوردند که اظهارات ایشان، اصل تفکیک قوا به عنوان رکن رکین قانون اساسی را مخدوش ساخته است.
جبهه به هم پیوسته رسانه های زاییده جریان دوم خرداد که سالهاست شمشیرهای آخته خویش را در برابر نیروهای متعهد و پایبند به ارزشها و مبانی انقلاب، از نیام برکشیده اند، در این ماجرا رفتاری نفاق آمیز از خود بروز دادند و ضمن پوشش گسترده و جهت دار بخشی از سخنان رئیس محترم قوه قضائیه، به حمایت از ایشان در برابر منتقدین دلسوز پرداختند و کوشیدند با جوسازی، دروغ پردازی و تحریف انتقادات، تفرقه و اختلاف میان نیروهای انقلاب را القاء کنند و در اذهان عمومی به آن دامن بزنند.
در این میان شاهد اظهارات مدبرانه ای از سوی برخی افراد مسئول در دستگاه قضایی بودیم که از شناخت و آگاهی آنان نسبت به صف آرایی نیروهای خودی و غیرخودی حکایت می کند. مدیرکل روابط عمومی و اطلاع رسانی قوه قضائیه با تأکید بر همراهی و همگامی دستگاه قضایی با دولت نهم تصریح کرد: دولتی که مبنای کارش تلاش در جهت خدمت به مردم است صد درصد مورد حمایت قوه قضائیه است.
وی دولتهای گذشته را در کانون انتقادات و ایرادهای رئیس قوه قضائیه دانست و حتی اشاره کرد که تغییر ۹ رئیس هواپیمایی کشوری در دولت آقای خاتمی اصلاً به صلاح کشور نبود و حال و هوای سخنان آقای هاشمی شاهرودی مبتنی بر حمایت از دولت نهم بوده است. مشاور آقای شاهرودی نیز در سخنانی اظهارات رئیس قوه قضائیه را ناقض اصل تفکیک قوا ندانست و این حق را برای دستگاهها و سازمانهای دیگر قائل شد که به انتقاد از اقدامات دستگاه قضایی بپردازند.
فارغ از این مباحث، هیچکس تردید ندارد که سخنان آقای شاهرودی در همایش مدیران دیوان محاسبات به رغم انتقاداتی که به برخی از جنبه های آن می توان داشت، مبتنی بر دلسوزی و خیرخواهی بوده است و ایشان بر اساس باورهای خود و به قصد اصلاح، مطالبی را در باره نظام مدیریتی کشور مطرح کرده اند.
حال پس از چند روز که فضا برای نگاهی کارشناسی و دقیقتر به مبانی اظهارات آیت الله هاشمی شاهرودی فراهم شده، لازم است صرفنظر از ملاحظات مطرح گردیده، دغدغه های عنوان شده را عینی تر و بر اساس واقعیات مرور کنیم تا حقیقت در بستر نقد قربانی نشود.
ایشان در سخنان خود مدیران نظام جمهوری اسلامی ایران را از جهات گوناگون با مدیران کشورهای دیگر و حتی کشورهای اسلامی متفاوت و غیر قابل قیاس توصیف کردند و ضمن انتقاد از نحوه برخورد با مدیران متخلف، به طور ضمنی خواستار مسامحه در برابر مدیرانی شدند که تخلف آنها حاکی از حیف بوده و نه میل.
چنین نگرشی به نظام مدیریتی کشور از آن جهت قابل نقد است که عملیاتی شدن آن در دولتهای گذشته، منشأ آسیب های مهمی به جامعه شده است.
این امری پذیرفتنی است که مدیران نظام، برآمده از متن ملت مسلمان ایران هستند و هنگامی که جامعه اسلامی را یک الگوی ممتاز در جهان اسلام در نظر می گیریم به طورطبیعی طیف مدیران که در زمره نخبگان و برگزیدگان جامعه اسلامی هستند، سرآمد مدیران در هرکشور دیگری در جهان خواهند بود اما آیا این باور و نگرش ازکفایت لازم برای اعتماد محض به مدیران و واگذاشتن آنها به حال خود برخوردار است ؟ تجربه نشان می دهد که مدیران، مسئولان و رؤسا در مقایسه با سایر اقشار جامعه در معرض آسیب و صدمه بیشتری قرار دارند و خسارت ناشی از آسیب دیدگی آنها نیز به مراتب بیش از هر قشر دیگری است.
در سال ۱۳۷۳ این نگرش برای دولت وقت ایجاد شد که اگر به وضع معیشتی مدیران دولتی رسیدگی نشود، بخش خصوصی، مدیران کارآمد را از دست دولت خارج خواهد کرد. نتیجه آن شد که با تصمیم دولت، خودروهای دولتی به ثمن بخس به مدیران واگذار شد و به آنها تسهیلاتی از جمله افزایش قابل توجه حقوق اعطا گردید. فرایند توجه مادی به مدیران به آنجا رسید که شرکتهای وابسته به سازمانهای دولتی با سهامداری مدیران به وجود آمد. شرکتهایی که شمار زیادی از کارگران و کارمندان قراردادی و پیمانی را از حیطه کارفرمایی دولت خارج کردند و آنها را تحت پوشش خود در آوردند و در یک تعامل ناعادلانه کاری میان دولت و شرکتهای مزبور، حقوق بسیاری از کارگران و کارمندان به نفع شرکتهای نوظهور تضییع شد.
فاصله میان مدیران و کارمندان که در دولت شهید رجایی به حداقل ممکن رسیده بود، به تدریج روند معکوس را در پیش گرفت و حقوق مدیران به حدی افزایش یافت که دریافتی مدیر یک شرکت وابسته به دولت، تا ۳۰ برابر یک کارگر یا یک کارمند همان شرکت افزایش یافت. مدیران حقوق خود را به موقع دریافت می کردند و کارمندان و کارگران با حقوق های عقب افتاده مواجه می شدند.
کم نبودند مدیرانی که به سبب عضویت درهیأت مدیره شرکت های مختلف، حق و حقوقهای متفاوتی را برای خود دست و پا کردندو همه این اقدامات زیر چشم دستگاههای نظارتی و قضایی به انجام رسید. پدیده مدیر سالاری در نظام مدیریتی کشور، رویکردی بود که مدیران را به میزان زیادی با نقش و کارکرد مورد انتظار اسلام و انقلاب، بیگانه کرد و آنها را در موضعی قرار داد که گویا مالک، صاحب اختیار، آقا و سرور دیگران در درون و بیرون از سازمان هستند و حق دارند فارغ از هرگونه مواخذه ای به اعمال نظر، تشخیص و تصمیم خود در درون سازمان خویش بپردازند.
مدیران، رئیسان و مسئولان دولتی به مالکان و صاحب اختیارانی تبدیل شدند که فقط به تغییرات در سطوح مختلف راضی نبودند بلکه حتی گفته می شد تا آبدارچی و نگهبان در ورودی را هم عوض کردند.
موارد زیادی را شاهد بودیم که بعد از تغییر آدمها به سراغ تغییر در ساختارهای سازمانی رفتند و ساختارها را هم بر اساس آدمهایی که وارد کرده بودند تعریف کردند. در این نگاه مدیریتی، همه امور به یک نفر ختم می شد و آن هم کسی نبود جز وزیر یا مدیر عالی رتبه یا رئیس سازمان . حاصل چنین نگرشی آن بود که به جای پاسخگو کردن سازمان، تنها یک نفر یعنی مقام عالی سازمان به عنوان پاسخگو به رسمیت شناخته می شد و در نتیجه سطوح مختلف سازمانی در حاشیه قرار می گرفت . به روشنی پیداست که همه پاسخگویی را نمی توان از یک نفر مطالبه کرد و این امر در عمل غیرممکن است. بنابراین هم پاسخگویی فراموش شد و هم در حاشیه قرار گرفتن سایر سطوح سازمانی، زیانهای مهمی را به همراه آورد.
ارزش و منزلت یک مدیر در نظام جمهوری اسلامی تا آنجاست که او تمامی توان و ظرفیت فکری، جسمی و مدیریتی خود را در خدمت به منافع ملی به کار گیرد، بیشترین کار و تلاش را در ازای کمترین چشمداشت به انجام برساند، برای خود منافعی جدای از منافع مردم تعریف نکند. عاشقانه به مردم خدمت کند. خود را نوکر و خادم مردم بداند و برای جلب رضایت و خشنودی ارباب خود یعنی مردم سر از پا نشناسد.
اگر نگاه به مدیریت اینچنین باشد، مدیران، همانی خواهند بود که آقای شاهرودی انتظار دارند یعنی سرمایه ای ذیقیمت و ارزشمند برای نظام جمهوری اسلامی . امروز در دولت نهم کم نیستند مدیرانی که در دور افتاده ترین نقاط این سرزمین پرافتخار، عاشقانه سرگرم مجاهدتی بی مانند هستند. این گونه مدیران زاییده تفکر اسلامی و انقلابی شهید رجایی هستند . کافی است به منطقه مرزی ایران و افغانستان یعنی سرزمینی که در تاریخ حیات خود هیچ محصولی از آن برداشت نشده، بروید و مشاهده کنید که فرزندان ملت ایران در دو سال گذشته چگونه با تحمل همه مشکلات و سختی ها با استفاده از سیستم آبرسانی قطره ای، شش هزار هکتار از زمینهای خشک منطقه را زیر کشت طاقهای انگور برده اند و امروز انگور یاقوتی در این منطقه دو ماه زودتر از نوبرانه آن در کشور وارد بازار می شود.
این اقدام تنها یک بعد بسیار کوچک از نقش تأثیرگذار چنین مدیرانی در کشور است و عمق این خدمات را امروز می توان در جای جای ایران عزیز مشاهده کرد. مدیریت هایی از این دست برآمده از متن ملت ایران هستند، باید آنها را ستود و به عنوان الگویی برجسته و ماندگار از مدیریت اسلامی به نسلهای بعد عرضه کرد. یادمان باشد که اگر وضع دیروزمان را به درستی نشناسیم و آن را عالمانه و منصفانه مورد نقد و بررسی قرار ندهیم، عناصر مشکوک و سرسپرده به اغیار، وضع امروزمان را آشکارا تحریف می کنند و با قلب واقعیت ها و دروغپردازی، نسل آینده را از دانستن حقیقت درخشان امروز کشور محروم خواهند کرد. از روزنامه وزین ایران انتظار می رود که بستر لازم را برای بررسی عالمانه تمامی جنبه های دیگر اظهارات آیت الله شاهرودی فراهم آورد.
علی اکبر جوانفکر
مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور
منبع : روزنامه ایران