پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

پایان دکترین بوش


پایان دکترین بوش
وقتی جورج بوش در اول ژوئن سال ۲۰۰۲ در سخنرانی برای اولین بار از« دكترین بوش » سخن گفت ، چنین به نظر می رسید كه این سخنرانی چارچوبی است برای سیاست خارجی آمریكا در سالهای آینده. سایت مرجع ویكیپدیا در این باره نوشت : دكترین بوش مرحله جدیدی را در سیاست آمریكا رقم زد كه در آن تاكید زیادی بر برتری نظامی ، اقدام پیشگیرانه نظامی، اقدام یكجانبه و تعهد به گسترش دمكراسی ، آزادی و امنیت در همه مناطق دنیا شده است.
اكنون كه بیش از ۴ سال از آن روز می گذرد. بسیاری از تحلیلگران از طیف های مختلف سیاسی بر این باورند كه این دكترین شكست خورده است. جنگ افغانستان و به ویژه عراق در شكست این دكترین نقش محوری داشته است.
روزنامه آمریكایی سانفرانسیسكو كرونیكل در گزارشی در این باره نوشت: در شرایط كنونی و با توجه به شكستهای پی در پی آمریكا تا سالها بعد به سختی می تواند رژیمی را سرنگون كند. توان نظامی آمریكا پراكنده شده و موقعیت اخلاقی آن كاملا تخریب شده است. حتی دمكراسی هم در میان اخبار روزانه انفجار و آشوب مخدوش شده است. همان كارهایی كه مقامات دولت بوش به آن افتخار می كردند مانند استفاده از زور، درست همان كارهایی هستند كه هیچ كارایی نداشته و اثری به جا نگذاشته است.
این روزنامه در ادامه می نویسد، در این میان نه دمكرات ها و نه هیچ یك از نخبگان سیاست خارجی آمریكا نتوانسته اند راه دیگری برای آمریكای ۱۱ سپتامبر ارائه كنند، بنابراین نتیجه همین سیاست خارجی طوفان زده شده است.
ماكس بوت از كارشناسان شورای سیاست خارجی آمریكا كه از حامیان جنگ عراق بوده است می گوید: ما در حال باختن جنگ عراق هستیم . كشور عراق در آستانه جنگ داخلی قرار دارد و رئیس جمهوری هم به نظر نمی رسد كه كار چندانی انجام بدهد. این شرایط پیامدهای بسیار تكان دهنده و خطرناكی برای كل منطقه و دنیا دارد.
در شماره ماه گذشته نشریه فارین افیرز نیز فیلیپ گوردون از كارشناسان سیاست خارجی موسسه بروكینگز در مقاله ای نوشت: اگرچه لحن كلام دولت بوش در زمینه سیاست خارجی تغییری نكرده است، اما اقدامات آن دچار تغییراتی شده است. به نوشته این كارشناس موسسه بروكینگز، دكترین بوش با واقعیت جور در نیامد و قابل دوام نیست. به همین دلیل بازگشت به سیاست واقعگرایانه تر اكنون در دستور كار قرار گرفته است. به نوشته این روزنامه، آمریكا هم اكنون با دسته ای از گزینه های بد مواجه است.
به گفته كارشناسان، از بسیاری جهات آمریكا نسبت به پیش از آغاز تهاجم به عراق در سال ۲۰۰۳ضعیف تر و دشمنان آن قدرتمندتر شده اند به گونه ای كه شاید از نظر آمریكا اگر غیرممكن نباشد، سرنگون كردن یك رژیم دشمن در آینده نزدیك بسیار دشوار خواهد بود، زیرا ارتش آن تحلیل رفته و موقعیت اخلاقی آن نیز كاهش یافته است باعث تضعیف توان واشنگتن شده زیرا تاكید بوش بر استفاده از نیروی نظامی در هیچ كجای جهان بیش از كشورهای اسلامی باعث از بین رفتن حسن نیت آمریكا و از بین رفتن احساس همدردی هایی كه پس از حملات ۱۱سپتامبر بوجود آمده بود، نشده است.
«جوزف نای»، استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد می گوید: حمایت افكار عمومی جهان از آمریكا بخاطر مقامات ارشد دولت بوش كاهش یافته و این مسئله باعث تضعیف توان واشنگتن شده زیرا تاكید بوش بر استفاده از نیروی نظامی در هیچ كجای جهان بیش از كشورهای اسلامی باعث از بین رفتن حسن نیت آمریكا و از بین رفتن احساس همدردی هایی كه پس از حملات ۱۱سپتامبر بوجود آمده بود، نشده است.
به گفته وی، رئیس جمهوری باید توانایی داشته باشد قدرت قوی نظامی را با قدرت نرم جلب رضایت دیگران تركیب كند بخصوص در مبارزه با تروریسم كه همه چیز به توانایی در جلب افكار و قلوب میانه روها بستگی دارد. كلید موفقیت در دیپلماسی این است كه بتوان میان دشمنان اختلاف انداخت ولی بوش باعث متحد شدن آنها شده است.
نای گفته است :استفاده از انتخابات نیز آن نوشدارویی كه بوش قول آن را داده بود، نبوده است، زیرا در انتخاباتی كه در سرزمین های فلسطینی، مصر و لبنان برگزار شد، گروه های حماس، حزب الله و اخوان المسلمین كه همگی از نظر آمریكا گروه های تروریستی هستند به قدرت رسیدند. جهش لبنان به سمت یك دولت دمكراتیك جدید نیز بخاطر حمله اسرائیل خسارت دید و باعث افزایش حمایت ها از حزب الله شد.
«راند بیرز» از مقامات شورای امنیت ملی آمریكا كه بخاطر جنگ عراق از سمت خود استعفا كرد با اشاره به اینكه ناتوانی آمریكا در جلب حمایت بین المللی یكی از پرهزینه ترین اشتباهات جنگ عراق بوده است گفت: در پایان، ما بخاطر اینكه تعداد اندكی از كشورها از ما حمایت می كنند و نمی توانیم همه كار را به خودی خود انجام دهیم، ضعیف تر شده ایم. وی تصریح كرد من هیچ شكی ندارم كه هر رییس جمهوری كه در آمریكا وجود داشت قطعا به افغانستان حمله می كرد، زیرا آمریكا در آن زمان از حمایت كامل سازمان ملل متحد برخوردار بود.
به گفته بیرز، آمریكا در آن زمان از یك فرصت واقعی برخوردار بود كه چگونگی برخورد جهان با مسئله تروریسم را تغییر دهد، ولی آمریكا از این فرصت استفاده نكرد. این درحالی است كه هم اكنون عراق به محلی برای جذب و آموزش تروریست ها تبدیل شده و افغانستان نیز بار دیگر بخاطر قدرت گرفتن طالبان در جنوب این كشور از كنترل خارج شده است.
بیرز گفته است: ایران و كره شمالی نیز كه به همراه صدام بخشی از محور شرارت هستند، همچنان به تلاش خود برای دستیابی به تسلیحات هسته ای ادامه می دهند و علنا به مقابله با غرب پرداخته اند به گونه ای كه بسیاری معتقدند اشغال عراق باعث قدرت یافتن ایران و تضعیف آمریكا شده است. روزنامه سانفرانسیسكو كرونیكل می نویسد: هرچند نومحافظه كاران خواستار حمله نظامی هوایی پیشگیرانه علیه ایران هستند ولی بسیاری معتقدند چنین مسئله ای باعث خشم جهان اسلام خواهد شد.
به نوشته این روزنامه ، آنها همچنین معتقدند این افراد به توانایی های ایران در حمله متقابل و محدودیت های موجود در حمله نظامی كه اخیرا در جنگ اسرائیل علیه لبنان شاهد آن بودیم، توجه نمی كنند.
«مایك مك فال» استاد علوم سیاسی در موسسه «هوور» در دانشگاه استندفورد می گوید: ترویج دمكراسی كه كلید بوش برای تغییر خاورمیانه بود برای چندین دهه به عقب رانده شده است، زیرا آمریكا زمانی به عنوان الگوی دمكراسی در جهان بود و برای بسیاری از فعالان دمكراسی در جهان به عنوان یك مشوق تلقی می شد ولی امروزه شرایط تغییر كرده و قطعا در ارتباط بودن با آمریكا یك عامل مثبت برای فعالان دمكراتیك تلقی نمی شود، بخصوص كه ما در مصر و ایران شاهد این مسئله هستیم.
«لری دایموند» مشاور سابق دولت انتقالی آمریكا در عراق نیز كه هم اكنون در موسسه هوور فعالیت می كند با این مسئله موافق است.
به گفته او، در حال حاضر یك وجهه بسیار گسترده و بد از آمریكا و رژیم های طرفدار آمریكا همچون رژیم اردن، مراكش، مصر، عربستان، قطر و كویت و نیروهای دمكراتیك سكولار در منطقه وجود دارد و این مسئله باعث روی كار آمدن و قدرت گرفتن نیروهای اسلام گرا و تقویت غریزه بسیاری از این رژیم ها برای مقاومت شده است.
«مایكل ماندبام»، رئیس دانشكده سیاست خارجی مطالعات پیشرفته بین المللی در دانشگاه «جان هاپكینز» نیز معتقد است مخرب ترین نتیجه جنگ عراق از بین رفتن حمایت افكار عمومی در داخل آمریكا بوده است.
به گفته او، وقتی ما در كاری موفق باشیم می توانیم مردم را به خود جذب كنیم ولی وقتی موفق نیستیم عكس آن رخ می دهد و در عراق نیز ما هم اكنون موفق نیستیم.
سانفرانسیسكو كرانیكل می نویسد: البته این درحالی است كه متحدان بوش مدعی هستند آمریكا هنوز می تواند در عراق پیروز شود ولی این اجماع كلی نیز وجود دارد كه ادامه شرایط به شكل كنونی جوابگو نخواهد بود زیرا میزان كشتارهایی كه طی دو ماه اخیر در عراق صورت گرفته بیانگر كشته شدن سالانه ۴۰هزار نفر است كه به گفته دایموند، این تنها حاكی از جنگ داخلی است. وی افزود: «من همچنین كسانی را می شناسم كه فكر می كنند ما باید كم كم به فكر خروج از عراق باشیم ولی مشكل اینجا است كه هیچ كس نمی داند آمریكا چگونه باید از عراق خارج شود.»
سانفرانسیسكو كرانیكل به نقل از «چارلز كوپچان» از مقامات پیشین شورای امنیت ملی آمریكا در دولت بیل كلینتون نوشت: هم اكنون سناریوی مشخصی وجود ندارد و این یكی از دلایلی است كه جامعه سیاست خارجی آمریكا به یك موضع مشترك دست نیافته است زیرا فقط گزینه های بد زیادی وجود دارد.
گردآوری و ترجمه: نیلوفر قدیری
منبع : روزنامه همشهری