پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

گشتارهای مذهبی در عصر اطلاعات


گشتارهای مذهبی در عصر اطلاعات
دوران معروف به «عصر اطلاعات» بتدریج تأثیر خود را بر حوزه دین می گستراند؛ بدین معنی که به حوزه روشهایی که ادیان و مذاهب در آموزش، تبلیغ دین و روشهای اعتقادی به کار می برند، وارد می شود. پیشرفتهای مهم و در خور توجه این حقیقت را به ارمغان آوردند که اکنون برای هر دین و مذهبی این امکان وجود دارد که فراسوی مرزهای ملی اشاعه یابد؛ حتی به جنبشهای دینی کوچک نو پیدا اجازه می دهد در فعالیتهای تبلیغی خارج از کشور شرکت کند و به پیشرفتهای دینی نوینی که تاکنون دیده نشده است، تبدیل شود. این شتاب سریع «عصر ارتباطات» هم اکنون پدیده ای را به وجود آورده است که می توان آن را «جهانی شدن دین» نامید. اگرچه غیر ممکن است که برآورد کنیم این روند در آینده چطور گسترش پیدا خواهد کرد، احتمالا اطلاعات دینی به طور فزاینده به روشهایی متفاوت با روشهای شناخته شده قبلی جریان خواهد یافت؛ اشکال نوین نهاد دینی شکل خواهد گرفت و محتوا و مضمون فعالیتها و آموزه های آنها تغییرات پر آشوب و متلاطم تری را نسبت به گذشته تجربه خواهد کرد. به این ترتیب دین در مجموع با نقطه عطف بزرگی مواجه می شود. برای بحث درباره این مسائل ترجیح می دهم با تشریح دیدگاه خود از مفهوم عصر اطلاعات شروع کنم. اغلب وقتی این اصطلاح به گوش می خورد، بسته به کسی که از آن استفاده می کند، مفاهیم متفاوتی دارد. به خصوص، افراد مختلف و حوزه های متفاوت از چه زمان عصر اطلاعات شروع شد و بر چه چیز دلالت دارد، اختلاف نظر دارند. اگر پرسش به ماهیت بنیادین «اطلاعات» کشیده شود، درگیر مشکلات پر درسرتری می شویم. به هر حال نمی توانیم منکر شویم که «محیط اطلاعاتی» ما از بیست سال گذشته به این سو بشدت تغییر کرده است. می توانیم بحث خود را با در نظر داشتن ویژگیهای اساسی این تغییر آغاز کنیم.
منظور من از «محیط اطلاعاتی» در اینجا
۱) روش انتشار اطلاعات «سخت افزار» و تکنولوژی آن است؛
۲) دسترسی یا گسترش جغرافیایی و اجتماعی تکثیر اطلاعات و سوم کمیت و محتوای اطلاعاتی است که منتشر می شود.
با در نظر گرفتن این سه نکته، «عصر اطلاعات» به وضوح به تفاوتهای کیفیتی این دوره با دوره های قبلی اشاره دارد. از آنجا که این بهبود و پیشرفت دستخوش انقلابهای سریع و دایمی بوده است، غیر ممکن است که پیش بینی کنیم پس از این چه نوع تاثیری بر جامعه ما خواهد گذاشت. با این همه نمی توانیم انکار کنیم که ظهور و بروز شیوه های نوین ارتباط از پیشرفت فناوریهای نوین سرچشمه می گیرند و این رسانه شیوه های نوین ارتباط تأثیر سرنوشت سازی بر تغییرات اجتماعی جاری دارند. اکنون می توان مقادیر انبوه اطلاعات را به سرعت، به دقت و به اشکال متعدد و به مکانهای متعدد فرستاد. این پیشرفت تکنولوژیکی حتی هم اکنون نظام اعتقادات ما را تغییر داده و تاثیر این پیشرفت به طور اجتناب ناپذیر به پدیده های دینی نیز گسترش یافته است. تغییر اساسی در وسایل ارتباط جمعی به وسیله اختراع کامپیوتر و رواج همگانی آن مشخص می شود، به طوری که می توان ادعا کرد مناسبترین اصطلاح بیان کننده این موقعیت، «عصر کامپیوتر شخصی» است. همچنین از یک سو شاهد پیشرفت رسانه های گروهی شنوایی – دیداری از قبیل ماهواره های تلویزیونی هستیم، در حالی که از سوی دیگر شاهد گسترش وسایل ارتباط جمعی شخصی مانند تلفن های همراه شخصی هستیم. در نهایت بعد از همه این پدیده ها، جهان «چند رسانه ای» به سرعت در حال گسترش است. نخستین واکنش صریح گروههای مذهبی به این پیشرفتها را می توان در روشهای تبلیغی آنها مشاهده کرد. هم اکنون بسیاری مؤسسه های مذهبی آنچه را به «رسانه نوین» معروف است در فعالیتهای تبلیغی خود به کار می گیرند.
گسترش نوین جغرافیایی و اجتماعی اطلاعات یا دسترسی به اطلاعات ویژگی قابل توجه دیگری از عصر اطلاعات است. قابل توجه است که حتی اطلاعاتی را که قبلا به متخصصان و حرفه ای ها محدود می شد، دیگر نمی توان به عنوان ملک طلق جوامع بسته، یعنی طبقه اجتماعی نخبه، انجمنهای حرفه ای یا اعضای سازمانهای ویژه در نظر گرفت. به این معنا مرزهای جغرافیایی و اجتماعی به روشهای متفاوت و در جاهای متفاوت در حال فرو ریختن است. اطلاعاتی که قبلا ملک طلق اعضای محدود گروههای بسته ویژه ای بود، هم اکنون به طور فزاینده ای به انحای مختلف به دست «دیگران» افتاده است. این روند را می توان در رشته های علمی، روزنامه نگاری، فعالیتهای متهورانه و حتی اسرار ملی مشاهده کرد. دنیای جدید «اینترنت» به این روند سرعت می بخشد. این پیشرفتها با مؤلفه هایی عجین است که به تغییرات مشخصی در مفاهیم قبلی «طبقه» یا گروه و «سازمان» اشاره دارند و گروههای مذهبی مجبور خواهند شد که آن را بپذیرند. همچنین باید به یک روند در حال تغییر در محتوای اطلاعات و ارتباطات اشاره کنیم. با پیشرفت در وسایل تبادل اطلاعات و تأسیس «شبکه ها» یی متفاوت از شبکه های اجتماعی سنتی، اطلاعات مبادله شده تمایل دارند به ماهیت متفاوت تری تبدیل شوند و این سرشار از پتانسیلی است که حتی طبقه بندیهای دانشمندان را در ارتباط با موضوع مورد توجه شان تغییر دهد. برای مثال ما احتمالا تعداد فزاینده ای از افراد را خواهیم دید که علم تخصصی پیشرفته تری از متخصصان حرفه ای در آن رشته دارند. در رابطه با دین، ممکن است کسانی که اصلا به عنوان متخصصان مذهبی تربیت نشده اند، علم دینی بیشتری از کشیشان، راهبان و یا مبلغان مذهبی داشته باشند.
من عجالتا این پدیده را «تغییر جایگاههای فکری» می نامم و احساس می کنم که احتمال دارد این روند تغییر جایگاهها در آینده افزایش یابد. در شرایط تغییر کیفیتی در اطلاعات، کنترل اطلاعات به طور روز افزون به کاری سنگین در انجام اهداف اشخاص تبدیل می شود؛ چه آن هدف سیاسی و اقتصادی باشد و چه ماهیت فرهنگی داشته باشد. بدین معنی که در موارد بسیاری، مهمتر این است که بدانیم چطور اطلاعات مربوط به هم را جمع آوری و استفاده کنیم، تا اینکه بدانیم چطور افراد بیشتری را ملاقات کنیم؛ چگونه اعتماد متقابل به وجود آوریم و – همان طور که در زیر اشاره خواهم کرد- نشانه هایی مبنی بر اینکه این حقیقت حتی در حوزه های قدسی دین هم تحقق یافته است، وجود دارند. با نگاهی به این جملات مجبوریم اعتراف کنیم که عصر اطلاعات به دگرگونی عظیم و بی سابقه ای در فرهنگ بشری منتهی شده است. جهانی شدن دین از حالا به بعد می خواهم گشتارهای متفاوت دینی را در عصر اطلاعات از نظر جهانی شدن بررسی کنم. نخست، با در نظر گرفتن مفهوم جهانی شدن: با وجود اینکه با این اصطلاح را به معنی همان «جهان نگری» (internationalism) به کار می برند، اما برخی دیگر آن را به عنوان یک پدیده «بدون مرزی» تعبیر می کنند. رونالد روبرتسون تعریف مفیدی برای جهانی شدن با در نظر گرفتن حوزه دین ارائه داده است. باید اعتراف کنم که من از چندین جنبه از بحث او درباره جهانی شدن در سالهای اخیر متأثر شده ام. من هم با روبرتسون در این عقیده موافقم که مفهوم جهانی شدن را باید کاملا از مفهوم جهانی شدن را باید کاملا از مفهوم جهانی نگری متمایز کرد. اگر چه فرآیندهای جهان نگری و جهانی شدن گاهی اوقات هم پوشانی دارند و ویژگیهای مشترکی را در بر می گیرند، مناسب است به منظور تحلیل موقعیت رایج، آنها را به عنوان دو فرایند اساسا متفاوت تعریف کنیم.
به این معنی که جهان نگری باید به معنی واقعی کلمه به عنوان فرآیندی که ارتباطات متقابل ملتها را عمیق تر می کند، به حساب آید؛ در حالی که جهانی شدن اغلب مفهوم ملتها و مرز میان آنها را نقض می کند و به فراسوی آن قدم می گذارد. بنابراین می توانیم بیان کنیم که دنیای مدرن توأمان هر دو فرآیند را شامل می شود؛ دو فرآیندی که هر یک به طور جداگانه پیش می روند، در حالی که در نقاط بخصوصی به طور حساسی یکدیگر را قطع می کنند. از این دو فرآیند، پدیده جهانی شدن در حوزه های تکنولوژی اقتصادی و علمی در خور توجه بیشتری است. بازارهای مالی روزبه روز بدون در نظر گرفتن مرزها در حال گسترش هستند و تکنولوژی نوین تقریبا بلافاصله پس از تولید مورد استفاده قرار می گیرند. با وجود این، مسئله ای که در حال حاضر به آن می پردازم، پدیده فرهنگی بسیار ریشه داری به نام دین است.
جهانی شدن تمام عیار در حوزه فرهنگ هنوز در مرحله ابتدایی خود به سر می برد، هر چند نشانه های آغازین آن را می توان در هر جنبه از زندگی روزمره یافت. کدام منظر برای در نظر گرفتن جهانی شدن به این معنا مستعدتر است؟ جهانی شدن در حوزه فرهنگی با ویژگیهایی متفاوتی – بسته به منطقه بخصوصی که آن فرهنگ به آن تعلق دارد- پدید می آید. احتمال دارد که جهانی شدن به یک روش متفاوت درحوزه هایی که بسیار به زبان ادبیات و خط و الفبای ملی توجه دارند، پدید آید. در مقابل حوزه هایی مانند هنر موسیقی و رقص این دغدغه ها را ندارند. قطع نظر از مشکلاتی که در راه پیش بینی مسیر تغییراتی پیش رو وجود داشته، جهانی شدن فرهنگی در ویژگیهای بخصوص با دیگر فرآیندهای جهانی شدن مشترک بوده است، یعنی کمرنگ کردن یا از میان بردن مرزها میان ملتها، جوامع و گروههای قومی- نژادی و آشکار شدن همزمان حوادث به مقیاس جهانی. باید اضافه کنیم که اصلی که مطابق با آن این چیزها آشکار می شود، رقابت در یک بازار آزاد است. وقتی این دید از جهانی شدن در مذهب به کار گرفته شود، می توانیم بگوییم که ما شاهد تغییر دایمی و پایدار در شکل مرسوم مذهب خواهیم بود که بشدت به تاریخها و فرهنگهای خاص ملتها و گروههای قومی – نژادی مربوط می شود. در عوض، فعالیتهای گروههای مذهبی واجد ویژگی فزاینده رقابت آزاد در مقیاس جهانی خواهد بود. به علاوه این امکان وجود دارد که شاهد تغییرات شگرفی در ساختار سنتی ادیان تاریخی باشیم. پدیده بسط و توسعه دین بدون پیوند با ملت یا جامعه بخصوص – یا حتی گروه نژادی ویژه ای – پدید جدیدی نیست.
به دین به طور بنیادی چنین قدرتهایی برای بقایش اعطا شده است. اما آنچه من می خواهم در اینجا بر آن تأکید کنم، این حقیقت است که مفهوم جهانی شدن به موقعیتی بعد از شعبه ها و فرقه هایی که در اصطلاح «ادیان جهانی» خوانده می شود- یعنی مسیحیت، اسلام و بودیسم- تعلق دارد؛ ادیانی که قلمروهای مذهبی – فرهنگی شان را در سراسر دنیا بنیاد نهاده اند. در همه جای دنیا می توانیم شاهد ارتباط عمیق میان دین و دولت یا گروههای قومی و ساختارهای مختلف مذهبی – در کنار آموزه هایی که هر چند اساسا از سوی ادیان نیامده اند، به وسیله ادیان تثبیت شده اند- باشیم که اغلب تغییرات شگرفی را در فرآیند پیشرفت و بهبود در ملتهای خاص یا گروه های قومی – نژادی خاصی ایجاد می کند. برای مثال «ماهایانای» آیین بودا عملکردهای اجتماعی کاملا متفاوتی را در کشورهای همسایه کره و ژاپن به وجود آورده است. به این ترتیب هر منطقه از جهان را می توان به وسیله پراکندگی گروههای اصلی دینی در آن، در نقشه مشخص کرد؛ در حالی که دین و مذهبی که در هر ملتی و هر گروه قومی ای وجود دارد، مشخصات منحصر به فرد خود را داراست. در این متن، جهانی شدن دین را می توان به عنوان فرآیند مرزبندی است جدید در این موقعیت جهانی مذهبی به حساب آورد؛ روندی که شامل این سه جنبه می شود:
▪ نخست، به تغییر غیر قابل اجتناب هر یک از نهادهای مذهبی اشاره می کند؛
▪ دوم، می توان انتظار داشت که ویژگیهای جدیدی در محتوای اعتقادات، مناسک و شعائر و رسوم ایجاد خواهد شد و
▪ سوم، جهانی شدن با تغییراتی در همه ادیان و مذاهب بشری همراه خواهد بود(به ویژه در دیدگاههای فکری آنها).
در بخش بعدی می خواهم درباره این سه نکته- با در نظر گرفتن مثالهای عینی و ملموس – ابتدا از ژاپن، آسیا و ایالات متحده امریکا بحث کنم. گشتارهایی در نهاد مذهب نخستین مسئله ای که می خواهم در اینجا در نظر بگیرم، این است که چه شکلی از اشکال نهادی در جهانی شدن ایجاد خواهد شد.
یک نوع از این اشکال که به تازگی پدید آمده است، در مفهوم «دین چند ملیتی» که به وسیله ناکاماکی هیروچیکا بررسی شده است، دیده می شود. با وجود اینکه دین «چند ملیتی» آشکار از کلمه شرکتهای چند ملیتی وام گرفته شده است، صرفا شکلی از شباهت نیست، بلکه به این علت اطلاق می شود که همان شرایط جاری جهانی هم بر فعالیتهای اقتصادی شرکتهای چند ملیتی تبدیل شود. ویژگی گروه مذهبی با دیدگاه جهانی هم این است که قطع نظر از اینکه این گروه سنتی باشد یا کاملا مدرن ، به مسیر چند ملیتی بپیوندد. در رابطه با ویژگیهای جهانی شدن، من یک دین چند ملیتی را به عنوان گروهی که پیرامون روشهای نوین تبلیغ سازمان یافته است، تعریف می کنم؛ گروهی با عملکرد نیمه مستقل از سازمانها در هر کشور که با شرایط منحصر به فرد فرهنگی و اجتماعی آن کشور خاص مطابقت دارد، اما به وسیله حضور ارتباطات تشکل یافته دو جانبه میان شعبه های مختلف ملی مشخص می شود و خود را با توسعه و گسترش دایم سازمان به عنوان یک کل تطبیق می دهد. یک نمونه از گروه های مذهبی چند ملیتی با منشأ ژاپن «سوکاگایی» (Soka Gakkai) است، در حالی که کلیسای World Messianity))، «سوکیو ماهی کاری» (Sukyo Mahikari) و “Perfect Liberty” را هم می توان به عنوان گروه هایی در فرآیند چند ملیتی شدن به حساب آورد. سوکاگاکایی به طور جهانی با عنوان سوکاگاکایی بین المللی S G I )) تأسیس شده است؛ این سازمان فراگیر شامل گروه هایی از کشورهای دیگر مانند «سوکاگاکایی فرانسه» یا «سوکاگاکایی آمریکا» است که در روابط دو جانبه به عنوان سازمان ژاپنی سوکاگاکایی به عنوان سازمان ژاپنی سوکاگاکایی به عنوان یک اداره مرکزی عمل می کند، هر سازمان ملی فعالیتهای خود را در پاس به شرایط منحصر به فرد کشور میزبان خود انجام می دهد. در ژاپن پیدایش گروه های مذهبی در مرحله «پیشا چند ملیتی» به وضوح در دوره بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد. برخی گروه ها در فعالیت های بین المللی در دوره قبل از جنگ شرکت داشتند، اما بیشتر آنها ژاپنی هایی که در کشورهای آسیای ای که ژاپن بر آنها کنترل سیاسی و ارتشی اعمال می کرد، هدف قرار می دادند. بسیاری از ژاپنی های در دوران قبل از جنگ به هاوایی و کشورهای آمریکایی مهاجرت کردند.
آنها و فرزندانشان می خواستند بر همان شعائر و مناسک مذهبی که در ژاپن می شناختند، باقی بمانند. از طرف دیگر ژاپنی های زیادی در کره، تایوان و سرزمین اصلی چین و دیگر کشورهای آسیای حضور داشتند. حکومت ژاپن می خواست زیارتگاههای شینتو را در مناطق تحت استعمار خود بنا کند و بسیاری از روحانیان بودایی نیز در آنجا فعالیتهای تبلیغی را آغاز کردند. در نتیجه زیارتگاه های شینتو و معابد بودایی فراوانی در کره و تایوان طی دوران استعمار پدید آمدند.
اکثریت قریب به اتفاق پیروان این تشکیلات مذهبی ژاپنی ها بودند. بعد از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، گروه های مذهبی ژاپن که در آسیا بودند، کاملا از بین رفتند، در حالی که هنز در کشورهای آمریکایی حضور داشتند. این تفاوتها آشکار بود، زیرا بومی های کشورهای آسیایی مذهب، آنها را نمی پذیرفتند؛ اگر چه بعد از اینکه ژاپن به دوره اوج شکوفایی اقتصادی خود در سال ۱۹۵۵ رسید، گروههای مذهبی که در خارج از کشور ژاپن مشغول تبلیغ بودند، بتدریج افزایش یافتند و در حال حاضر در مجموع حدود بیست گروه (که شامل برخی گروه های کوچک نیز می شود) به درجاتی مشغول تبلیغ دین خود در خارج از مرزهای کشور هستند. این گروهها شامل تعداد قابل ملاحظه ای اعضای غیر ژاپنی هستند. این گروهها علاوه بر کشورهای آمریکایی، در کشورهای مختلف اروپا و آسیا و بخش محدودی از آفریقا نیز فعال هستند. یک عامل عمده در افزایش فعالیتهای گروه های مذهبی ژاپنی در خارج از کشور می تواند نفوذ اقتصادی در حال رشد ژاپن باشد، اما جالب توجه است که این ادیان و مذاهب جدید هستند که در صف مقدم فعالیت تبلیغی خارج از کشور قرار دارند، نه فرقه های نهادینه شده بودایی و شینتو. به استثنای تعداد محدودی از سازمان های زن (Zen)، گروههای سنتی نهادینه شده بودایی و شینتو مایلند تلاشهای خود را بر ژاپنی هایی که جلای وطن کردند و یا گروه های قومی- نژادی ژاپنی متمرکز کنند. بر عکس، سهم غیر ژاپنی ها در ادیان جدید همچنان روبه افزایش است.
اکثریت بزرگی از ادیان جدید ژاپنی این پتانسیل را در خود نهفته دارند که به ادیان چند ملیتی تبدیل شوند. از سوی دیگر گروههای مذهبی چند ملیتی با منشأ خارجی نیز در ژاپن حضور دارند. یک نمونه از آنها کلیسای اتحاد (Unification Church) از کره است. کلیسای اتحاد، اعضای خود را در کره، ژاپن، امریکا و کشورهای دیگر افزایش می دهد. شاهدان یهوه و مورمون ها (کلیسای عیسی مسیح، قدیس امروزی) نیز می توانند در این دسته قرار گیرند. هر دو این شاخه ها فعالیت خود را در قرن نوزدهم از آمریکا شروع کردند و فقط در این قرن چند ملیتی شدند احتمال دارد که آمریکایی ها برای نخستین بار گروه های مذهبی چند ملیتی را ایجاد کرده باشند، این امر به دلیل شیوع فراوان گروههای قومی و مذاهب آنها بود. جنبش راجنیش (Rajneesh) که در ابتدا در هند در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، اغلب به عنوان یکی دیگر از مذاهب چند ملیتی به شمار می آید. به تازگی چند فرقه تائویست از تایوان در ژاپن پخش شده اند که بیشتر آنها از شاخه ای هستند که به ژاپنی، ایکاندو (Iknado) نامیده می شوند. هنوز مشخص نیست که آیا این جنبشهای تائویستی مسیر چند ملیتی شدن را طی می کنند، یا نه (اگرچه آنها قابلیت این کار را دارند) خوب است در نظر بگیریم که اشاعه مذاهب آسیایی در ژاپن ممکن است به عنوان سکوی پرتاپی برای جهانی شدن این ادیان در مناطق وسیع تر آسیایی باشد. علاوه بر دین و مذهب چند ملیتی، نوع شبکه ای نهاد دین هم قابلیت رشد و گسترش در آینده را دارد. دین شبکه ای به وسیله گسترش تبلیغات خارج از کشور و تأسیس سازمانهای شعبه ای عمل نمی کند، بلکه می کوشد هواداران جهانی ای برای فعالیتهای اجتماعی- مذهبی، که به وسیله گروههای مذهبی ترویج می شود، پیدا کند. بنابراین شرکت در انواع مختلف جنبشهای اجتماعی را ترویج می کند؛ جنبشهایی از قبیل جنبشهای صلح، حفاظت از محیط زیست و جنبشهای اصلاح اجتماعی. در این مورد، گسترش و توسعه سازمانی گروه نسبت به شرکت در این جنبشها در رتبه دوم اهمیت قرار می گیرد. با آنکه چنین گروههای نسبتا نادرند، جنبش صلحی را که به وسیله گروه «بیاکو شینکوکایی» (Byakko Shinko-kai) ترویج می شود، می توان به عنوان یک نمونه از این گروهها در نظر گرفت. همچنین یک جنبش در حال رشد با عطف توجه به «دنیای روح» از دهه ۱۹۷۰ در ژاپن پدید آمده است و در پی آن است که «معنویت» فطری بشری را تقویت کند. این «جنبش از جنبشهای مختلف» عصر جدی که از امریکا شروع شد، تأثیر گرفته است.» این جنبش نیز قابلیت گسترش جهانی دارد. با ظهور عصر چند رسانه ای، احتمال دارد که ما در آینده ظهور و پیدایش اشکال نوینی از ارتباطات الکترونیکی به وسیله کامپیوتر را شاهد باشیم. اطلاعات دینی – مذهبی با استفاده از پست الکترونیکی (e-mail) مبادله می شود و گفته می شود که «آم شینریکی» (Aun Shinriky) می کوشد از این رسانه استفاده کند.
با آنکه نمی توانیم آینده ارتباطات کامپیوتری را پیش بینی کنیم، یک «سازمان بی شکل» که براساس چنین ارتباطات کامپیوتری ای بنا شده باشد، خارج از امکان نیست. همچنین امکان پدید آمدن «ادیان بدون هویت ملی» نیز وجود دارد که بدون کشور مبدأ مشخصی یا بدون اداره مرکزی پدید خواهند آمد. گشتارهایی در تعالیم، شعائر و فعالیتها جهانی شدن برای تغییر تعالیم، شعائر و رسوم مذهبی به چه معنا خواهد بود؟ محتمل ترین جنبه تغییر، ترکیب اجزای متفاوت از جریان های مختلف است با پدیده ای که من آن را به عنوان «انطباق نوین» توصیف می کنم. «آمیزش نوین» در اساس یکی از انواع آمیزش است، هر چند من لفظ «نوین» (neo) را به دلیل مشخصه های منحصر به فرد آن به عنوان بخشی از عصر اطلاعات، پیشنهاد می دهم. پدیده آمیزش در جوامعی که سنت های مذهبی متعدد به طور همزمان حضور دارند کاملا طبیعی است. ارتباط آمیزش که میان شینتو و بودیسم وجود دارد، در ژاپن به رسمیت شناخته شده است، مانند آمیزشی که میان تائویسم، آیین کنفوسیوس و یودیسم در چین و میان بودیسم و هندویسم در نواحی گسترده ای از کشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا وجود دارد. چه تفاوتی میان اشکال کلاسیک آمیزش و «آمیزش نوین» تعالیم و شعائر با آگاهی و با حالت ستیزه جویانه در هم ادغام می شوند؛ ادغامی که تقریبا براساس اطلاعات در دسترس و بدون لزوم هر گونه ارتباط واقعی میان گروه های مذهبی درگیر انجام می شود. آمیزش، ویژگی بارز ادیان نوین ژاپنی است که اکثر آنها براساس اجزای گرفته شده از شینتو و بودیسم استوارند، اکثر ادیان نوین دوره میجی(۱۹۱۲-۱۸۶۷) را می توان درک کرد، زیرا آنها براساس تعالیم و رسوم برگرفته از ادیان و مذاهب ریشه دار سنتی قبلی هستند که به دلیل جو حاکم جاری در آن زمان پذیرفته شده اند. اما در سالهای اخیر موارد در حال گسترش را می توان در میان ادیان نوینی که ارکان خود را از مسیحیت وام گرفته اند، «بودیسم بدوی»، بودیسم تراوادا، جنبشهای «عصر جدید» امریکایی و سنت های مذهبی دیگر با خاستگاههای کاملا خارج از الگوی ادیان و مذاهب کهن سنتی در ژاپن مشاهده کرد.
در موارد افراطی، تعالیم اندکی بیشتر از «چهل تکه ای» که بدون انسجام و نظام منطقی سر هم شده است، ظاهر می شود. با وجود این، این تنها شکلی است که می توان آن را به عنوان نمونه نخستین «آمیزش نوین» در نظر آورد. تأثیر مذهب «اوموتو» (Omoto) احتمالا عامل حیاتی در وقوع آمیزش نوین در بسیاری از ادیان متأخر بوده است. دین اوموتو که در پایان قرن نوزدهم پایه گذاری شد و بین دهه ۱۹۱۰ و ۱۹۳۰ به اوج خود رسید، از این اعتقاد صریح طرفداری می کرد که «همه ادیان یکی هستند» یا «همه ادیان یک خاستگاه دارند».
این عقیده را بسیاری از ادیان نوین قبول دارند و احتمال دارد که تأثیر آن تضعیف هر تمایلی در پذیرش اجزا و ارکان انواع سنتهای مذهبی مرسوم باشد. در همین جا، باید متذکر شد که یکی از تأثیرات «عصر اطلاعات» آسانتر کردن دستیابی به اطلاعات درباره تعالیم، آموزه ها و فعالیتهای دیگر مذاهب بوده است. حتی کسانی که از تربیت تخصصی مذهبی برخوردار نیستند، می توانند به آسانی به چنین اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند و بدون اینکه لازم باشد به سنت واحدی در جامعه خود منحصر شوند، به راحتی جنبشهای مذهبی نوینی را شکل دهند.
این کار فقط از تلفیق مؤلفه های چشمگیر منابع مختلف صورت می گیرد. مشابه همین پدیده را می توان در ادیان نوین ایالات متحده مشاهده کرد. طبق دریافت من، وقتی در ایالات متحده اصطلاح «دین نوین» به کار برده می شود، معمولا همراه خود به این مسئله اشاره می کند که این دین شامل اجزایی با خاستگاه خارجی است. این اصطلاح به ویژه وقتی استفاده می شود که به ادیان و مذاهبی اشاره داشته باشد که ریشه مسیحی دارند، اما اجزایی که از هندویسم، بودیسم و دیگر اندیشه های شرقی به عاریت گرفته شده اند، به آنها اضافه شده است. این جنبشها برای نخستین بار در سواحل شرقی ایالات متحده و در دوران پس از جنگ جهانی دوم پدید آمدند. «معبد مردم» که به دلیل خودکشی دسته جمعی در سال ۱۹۸۷ در غنا معروف است، به وسیله جیم جونز- که گفته می شود بشدت تحت تأثیر افکار و اندیشه های مائویی چینی بوده است – اداره می شد. از سوی دیگر، بسیاری از کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی از لحاظ تارخی به روی جنبشهای آمیزش باز بودند و از جنبشهای آمیزشی استقبال می کردند. در بسیاری از مناطق بودیسم، هندویسم، مسیحیت، اسلام، آیین کنفوسیوس و تائویسم از چنان جو فرهنگی ای برخوردار بودند که به آنها اجازه می داد مدتهای مدید با یکدیگر همزیستی داشته باشند. در چنین موقعیتی، یک موضوع جالب توجه این است که در آینده ادیان آمیزشی جدید تا چه اندازه شناخته شده و چشمگیر خواهند شد و آیا اصلا این اتفاق می افتد؟
نویسنده : اینو نوباتاکا
مترجم: فیروزه درشتی
منبع : مرکز اسلامی آموزش از راه دور