یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خرگوش قهوه‌ای - THE BROWN BUNNY


خرگوش قهوه‌ای - THE BROWN BUNNY
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا، ژاپن و فرانسه
محصول : وینسنت گالو
کارگردان : گالو
فیلمنامه‌نویس : گالو
فیلمبردار : گالو
هنرپیشگان : گالو، کلوئه سوینیی، چریل تیگز، آنا وارشی، مری موراسکی، جفری وود و اریک وود
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه


̎باد کلی̎ (گالو) قهرمان مسابقات موتورسیکلت‌رانی، در جست‌وجوی عشق گم‌شده‌اش، ̎دیزی̎ (سوینیی) با اتوموبیلش کشور را زیر پا می‌گذارد. ̎باد̎ نزد پدر و مادر ̎دیزی̎ می‌رود و متوجه می‌شود که او خرگوش قهوه‌ای خود را جا گذاشته است. در ادامه، جائی توقف می‌کند و بنزین می‌زند، اتوموبیلش را می‌راند و در توقفگاهی کنار جاده، با زنی آشنا می‌شود. وقتی ̎باد̎ سرانجام به لس‌آنجلس می‌رسد با ̎دیزی̎ ملاقات می‌کند و در اتاق هتلش، نکته‌ای که در سراسر داستان پنهان مانده بود، برملا می‌شود.
● فیلم را هم می‌توان به نوعی بازسازی جادهٔ آسفالت دو خطیِ مانتی هلمن (۱۹۷۱) به شمار آورد و هم سفری کاملاً شخصی با گالو در جاده‌های آمریکا. حتی کسی که ساختهٔ قبلی گالو، بافالو ۶۶ (۱۹۹۸)، را به یاد داشته باشد، از مینی‌مالیسم ـ یا هر اسم دیگری که روی صحنه‌های لخت و ساکن این فیلم بگذارید ـ این یکی یکّه می‌خورد. فیلم صرفاً نمونه‌ای دیگر از فیلم‌سازی مستقل آمریکا نیست، بلکه تجربه‌ای است ناباورانه در ساختن فیلم تک‌نفره و بسیار کم‌هزینه که فقط اعتماد به نفسی شدید یا خودشیفتگیِ آشکار می‌تواند محرّک سازنده‌اش باشد و البته گالو که در گذشته بازیگر به اندازه کافی بی‌پروا و جسوری بوده و کاری کرده که نقش‌هایش مثل خاری در چشم فرو روند، از هر دو لحاظ چیزی کم ندارد. خرگوش قهوه‌ای به بخش مسابقهٔ جشنوارهٔ کن راه یافت و منتقدان یکی از بدترین فیلم‌های تاریخ این بخش جشنواره لقبش دادند. بدنامی اما، مایهٔ شهرت فیلم شد و احتمالاً گالو را که نویسنده، کارگردان، فیلم‌بردار، تدوین‌گر و تهیه‌کنندهٔ آن بود، راضی کرد. خرگوش قهوه‌ای حاشیه‌ٔ کمیک بافالو ۶۶ را ندارد. در عوض رانندگی‌های طولانی ̎باد کلی̎/ گالو را دارد که از پشت شیشه‌های کثیف اتوموبیل او که پر از حشره‌ٔ مرده است، ثبت شده‌اند و رویشان ترانه‌های راک ـ که تنها مونس کنونی این راننده به نظر می‌رسد ـ شنیده می‌شود. این شخصیتی است در پی نوعی رستگاری که به نظر نمی‌رسد به‌دست آمدنی باشد. در بار اول تماشای فیلم چشم‌انداز دائمی سرگردانی و افسردگی ̎باد̎ غیرقابل درک به‌نظر می‌رسد و در بار دوم ـ وقتی داستان را بدانید ـ بسیار غم‌افزا و مرثیه گونه (صحنهٔ ملاقات ̎باد̎ با خانوادهٔ ̎دیزی̎، تصویری غریب و آخرالزمانی از خانوادهٔ آمریکائی، نیز در این دو دیدار به شدت رنگ عوض می‌کند). خرگوش قهوه‌ای خیلی ساده، افسوس ̎باد̎ است بر آن‌چه از دست داده و تلاشی بی‌ثمر برای غرق کردن خود در خاطره، توهم یا هر چیز دیگر. اما شرح این افسوس، اگرچه با پرداخت گالو غیرمتعارف شده، با حضور او حالتی صادقانه یا اعتراف‌آمیز پیدا کرده است. کارگردان هم‌زمان معصومیت و خودباوری خویش را در معرض دید می‌گذارد. تماشاگر باید حرکات و اعمال او را صحنه به صحنه دنبال کند و دنبال نشانه‌ای از روح، معنا یا دست‌کم زخم و درد بگردد و در عین حال گالوی بازیگر به نظر ̎خودش̎ می‌رسد. یکی بودن کارگردان و بازیگر، کمک می‌کند تا هر دو را معادل شخصیت فرض کنیم و فیلم را نوعی تجربه در خوددرمانی. گالو که قبلاً در بافالو ۶۶، کریستینا ریچی را آزار داده بود و این‌جا ـ چنان که در پایان می‌فهمیم ـ کاری برای نجات عشق خود نکرده است، ذهنیت مردانه و گول‌زنندهٔ ̎باد̎ را سخت شکننده و آسیب‌پذیر نشان می‌دهد طوری که این مرد آشفته، روحی محکوم به سرگردانی به نظر می‌رسد. صحنهٔ ̎رؤیا̎ی پایانی میان گالو و سوینیی که سروصدای بسیار برانگیخت، اوج فروپاشی توهم رمانتیک مردانه در نزد تماشاگر است و تلخی‌اش از خاطر نمی‌رود.


همچنین مشاهده کنید