دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


میراث مشترک فرهنگی ، راز اتحاد ایرانیان


میراث مشترک فرهنگی ، راز اتحاد ایرانیان
ملت به مردمی اطلاق می شود كه میراث فرهنگی مشتركی، آنها را به هم پیوند داده است. امرسون در یك تعریف كاربردی، ملت را این گونه توصیف می كند: «گروهی از مردم كه احساس می كنند از دو جهت به یكدیگر وابسته اند؛ این كه آنان در عناصر بسیار مهمی از یك میراث مشترك سهیم بوده و این كه در آینده، سرنوشت مشتركی دارند.»
تشخیص عوامل تعیین كننده ملیت و ایجاد كننده كشور همیشه مورد بحث است. گروهی از ملتها به یك اصل از اصول مادی و معنوی محیط انسانی پایبندند و آن یك اصل را عامل پیدایش و یكپارچگی آن گروه انسانی ویژه، به منزله یك «كشور» یا یك «ملت» فرض می كنند و آن تنها عامل را «علت وجودی» آن كشور یا ملت می دانند بهترین مثال در این راستا، فلسفه ناسیونالیزم عربی جمال عبدالناصر (پان عربیزم) در دهه ۱۹۶۰ و یا «پان تركیزم» است كه البته به دلیل تكیه بر یك عامل نتوانسته اند به عنوان عاملی وحدت بخش مؤثر افتند؛ كما اینكه تكیه پاكستان بر عامل «مسلمان بودن» به منزله تنها دلیل موجودیت آن كشور، نیز در نهایت به جدایی و استقلال بنگلادش از پاكستان به عنوان یك كشور مستقل منجر شد.
در برابر این گروه از كشورها، بیشتر ملتها می كوشند عوامل چندگانه ای را شاخص تعیین ملیت و هویت ملی و علت موجودیت خود به عنوان «ملتهای یكپارچه، جداگانه، و متمایز از دیگران» قرار دهند. در آسیا، گذشته از هندوستان و چین، ایران بهترین نمونه این برخورد در راستای تعیین علت وجودی است.
ایرانیان مجموعه ای از عوامل چندگانه زبانهای ایرانی (فارسی، كردی، لری، بلوچی، گیلكی، مازندرانی و غیره) و زبانهای نیمه ایرانی (مانند آذری كه درهم شده ای است از تركی و فارسی)، دین اسلام (تشیع و تسنن) خاطرات سیاسی (تاریخ سیاسی ایران)، آداب و رسوم ایرانی آیین و سنن ایرانی، ادبیات، هنر و فالكور ایرانی و غیره را شاخص ملیت و هویت ملی خود می شمارند و آمیخته ای از این عوامل را علت وجودی ملت و كشور ایران معرفی می كنند.
آنجا كه گروهی از ایرانیان به زبان غیرایرانی سخن گویند، مذهب شیعه و آداب و سنن و خاطرات سیاسی و دیگر عوامل مادی و معنوی محیطی خود را با دیگر ایرانیان شریكند و آنگاه كه ایرانیانی به دین اسلام یا مذهب شیعه نباشند، در زبانهای ایرانی، خاطرات سیاسی ایرانی، آداب و رسوم، ادبیات و هنر و آیین و سنن ایرانی با ایرانیان مسلمان یا شیعی شریكند. هیچ ایرانی نیست كه از مجموعه این عوامل بیرون باشد و اگر كسی پیدا شود كه در هیچ یك از این عوامل خود را با ایرانیان شریك نداند، ایرانی نیست.
● عوامل همگرایی ایرانیان
نیروها و عوامل همگرایی و تقویت كننده همبستگی و اتحاد ملی عبارتند از:
۱) اشتراك در لایه های مختلف خصیصه های بخش مركزی
بخش مركزی كه بدنه اصلی و اكثریت ملت ایران را تشكیل می دهد، تركیبی از لایه های قومی، مذهبی، فرهنگی، نژادی و فضایی همسو و همگراست؛ این امر به طور طبیعی باعث افزایش همگرایی و یكپارچگی ملی در بین اكثریت ملت ایران می شود. در واقع، در بخش مركزی لایه های قومیت (فارسی وایرانی)، مذهب (شیعه)، زبان (فارسی) و فرهنگ (ایرانی) و قالب فضایی درون فلات ایران همه كاركرد مشترك و همسو دارند.
۲) ریشه تاریخی مشترك
ایران ریشه تاریخی عمیقی دارد. دولت و نظام سیاسی در این كشور حدود ۲۸۰۰ سال سابقه حكومت دارد كه به جز در گسل های كوتاه مدت و دوره های گذار سیاسی، استمرار تاریخی داشته است. ملت و مردم ایران نیز در حدود ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال ( از زمان مهاجرت آریایی ها) سابقه تاریخی دارند. فضای جغرافیایی و قلمرو ملت و حكومت ایران در گذشته، از آنچه امروزه به نام ایران شناخته می شود وسیع تر بوده است و اجزای ملت جملگی در قالب یك واحد سیاسی- فضایی و تحت اداره یك حكومت مشترك، هویت مستقل و بارزی داشته اند و این مجموعه ایران نامیده می شده است.
واحدهای جغرافیایی و فرهنگی پیرامونی با وجود اینكه در دوره های گذار سیاسی به دلیل ضعف دولت مركزی، نهادهای خودگردان منطقه ای تأسیس می كردند، خود را قسمتی از واقعیتی بزرگتر و كلان تر به نام ایران می دانستند؛ با قدرت گرفتن حكومت مركزی بلافاصله فرآیندهای ناحیه گرایی متوقف می شد و همه نواحی هویت جمعی ایرانی را به خود می گرفتند. این همزیستی مستمر تاریخی و تجربه های تلخ و شیرین مشترك در طول تاریخ، احساس تعلق به ایران و ایرانی بودن را در میان آنها پدید آورده است.
۳) فرهنگ مشترك ملی
فرهنگ ایرانی محصول عملكرد تاریخی و بلندمدت نیروهای فرهنگ ساز ملت ایران در قلمرو جغرافیایی گسترده آن است. فرهنگ ایرانی در ابعاد مختلف زبان، دین، هنر، موسیقی، شعر و افسانه، غذا، لباس، الگوی روابط خانوادگی، آداب و رسوم اجتماعی، باید و نبایدهای اخلاقی، باورها، رابطه فرد با دولت یا نظام اجتماعی و سیاسی و... ویژگیهای منحصر به فردی دارد كه آن را از فرهنگهای نواحی پیرامونی مستثنا می سازد. فرهنگ فراگیر ایرانی كه در محدوده های فضایی كوچكتر اجزا و خرده فرهنگهایی را نیز در بردارد، نه تنها فضای جغرافیایی مركب ایران امروز را زیر پوشش می گیرد، بلكه برخی خصیصه های فرهنگی آن از مرزهای سیاسی كشور عبور كرده و مناطق واقع در آن سوی مرز، نظیر آسیای مركزی، قفقاز، افغانستان و بخش مهمی از پاكستان را نیز فرا گرفته است.
۴) مفاخر ملی
شخصیتهای برجسته واقعی و اسطوره ای ایرانی كه خود جزیی از فرهنگ ایرانی اند از مشتركات مردم ایران و حتی ملتهای پیرامون ایران به شمار می روند؛ چهره هایی نظیر فردوسی، سعدی، حافظ، ابوعلی سینا، زكریای رازی، ابوریحان بیرونی، عمر خیام، جامی، نظامی گنجوی و قهرمانانی نظیر رستم، سهراب، كوروش، بهرام، ابومسلم خراسانی، پوریای ولی و... به تمامی ایرانیان تعلق دارند و همواره از آنها به احترام یاد می شود. همچنین، برخی از آثار و بقایای تاریخی و باستانی، نظیر پرسپولیس (تخت جمشید)، پاسارگاد، نقش رستم، تیسفون و... احساس وابستگی و تعلق را در ایرانیان برمی انگیزد.
۵) دین و مذهب
دین اسلام وجه مشترك بیش از ۹۹درصد جمعیت ایران است و مذهب شیعه نیز عامل اشتراك میان بیش از ۹۰درصد ملت ایران است. با توجه به نقش بنیادین دین و مذهب در باورها، اعتقادات، رفتارها و كردارهای مردم، این دو به منزله عوامل همگرایی و وحدت مردم شناخته می شوند؛ علاوه بر این، مذهب شیعه كه قلمرو آن در داخل مرزهای جغرافیایی ایران قرار داشته، بر اتصال، اتحاد و یكپارچگی ملت تأثیر بسیار زیادی داشته است.
۶) آرمان سیاسی مشترك
ملت ایران، بویژه در یك قرن اخیر و پس از یافتن نقش سیاسی، آرمان سیاسی داشته و این آرمان مشترك، عامل همگرایی اقشار و گروههای مختلف ملت بوده است.
۷) نمادهای ملی
نمادهای ملی، تجلی عینی و فیزیكی هویت ملی اند؛ بنابراین افراد ملت خود را به آنها متعلق می دانند و از مطرح شدن و درخشش آنها در سطح بین المللی احساس رضایت و خشنودی می كنند. تأسیس، تعمیق، و نهادینه شدن نمادها احساس مشترك ملی را در افراد ملت به وجود می آورد و زنده نگه می دارد. كاركرد دیگر نمادها، متمایز ساختن ملتها از یكدیگر است؛ نمادها به صورت غیرمستقیم حس همبستگی ملی را تقویت و ملت را به جدایی گزیدن از دیگران ترغیب می كنند.
۸) اقتدار حكومت مركزی
اقتدار حكومت مركزی هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ عینی بر كانونی سازی دیدگاههای منطقه ای و جلب و جذب آنها به سوی مركز تأثیر داشته اند. واحدهای پیرامونی ایران در شرایط استقرار دولت مركزی قوی اطاعت دولت مركزی را می پذیرفته و خود را جزئی از تركیب جغرافیایی دولت می دانسته اند. در دوره های تاریخی گذشته و قبل از استقرار نظام سیاسی متمركز به دست رضا شاه، واحدهای قومی- جغرافیایی با وجود اینكه در تركیب دولت قرار داشتند، از نوعی خودمختاری و خودگردانی محلی و خصیصه های فرهنگی محلی برخوردار بودند. و همچون عصر رضاشاه، اراده ای ملی برای از میان بردن تفاوتهای فرهنگی و یكسان سازی فرهنگ وجود نداشت؛ مناطق حاشیه ای تنها از نظر سیاسی از حكومت مركزی فرمانبری داشتند و زیر نظر حاكم منصوب از سوی مركز اداره می شدند، اما در سایر امور مطابق مقتضیات محلی عمل می كردند. این نوع خودگردانی ضمن حفظ این گونه واحدها در تركیب سیاسی ایران، متضمن جلب رضایتمندی آنها نیز بود و اتصال آنها به ایران را در طول تاریخ استمرار می بخشید.
۹) تهدیدهای خارجی
تهدیدهای بیرونی، چه در شكل نظامی و امنیتی و چه در شكل فرهنگی و چه با ایجاد مخاطره برای حیثیت و شأن ملی، همگرایی تهدید شوندگان را افزایش می دهد و آنها را به اتحاد برای دفاع از خود وادار می كند. ایران به دلیل موقعیت ارتباطی منحصر به فرد خود، در طول تاریخ همواره از سوی بیگانگان مورد تهدید بوده است؛ به طوری كه ایران را گذرگاه حوادث می نامند. چنین وضعیتی باعث نهادینه شدن همبستگی ملی ایرانیان شده است.
در دوره معاصر، تحمیل جنگ فرسایشی به جامعه ایرانی كه هشت سال دوام یافت، توأم با آثار محاصره اقتصادی و استراتژیك ایران توسط ایالات متحده آمریكا به بیداری ایرانیان كمك شایانی كرد.
محاصره استراتژیك یاد شده، به حمایت مستقیم یا غیرمستقیم (از راه پاكستان و افغانستان) از طالبان برای ایجاد تزلزل در خاور ایران، حمایت مستقیم و غیرمستقیم از امارات متحده عربی در مورد ادعا نسبت به جزایرتنب و ابوموسی در خلیج فارس و ایجاد تهدیدهای سرزمینی در جنوب ایران، حمایت از عراق در شعله ور ساختن جنگ از جناح باختری و طرح ادعای آن كشور نسبت به سراسر اروندرود و بخشهایی از خوزستان، حمایت از همكاریهای نظامی تركیه و اسراییل كه به پروازهای اكتشافی هواپیماهای تجسسی اسراییل بر فراز مناطق مرزی باختری ایران منجر شده است و حمایت از مثلث استراتژیك تركیه- اسراییل- جمهوری آذربایجان كه می تواند تهدید بالقوه ای نسبت به آذربایجان ایران شمرده شود، تهدیدكننده یكپارچگی سرزمینی و وحدت ملی ایران بوده است.
اما این تهدیدها احساسات میهنی ایرانیان را برانگیخته و استقلال خواهی آنان را افزایش داده و در نزدیكی و به هم پیوستگی مردم ایران اثری ژرف نهاده است. شایان ذكر است، هیچ پدیده یا عاملی در تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر ایران نتوانسته است به اندازه تجاوز عراق به ایران و ادعاهای سرزمینی امارات متحده عربی نسبت به جزایر ایرانی در خلیج فارس، ایرانیان در در داخل و خارج از كشور هوشیار و با هم متحد و یكپارچه سازد.
● راههای تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی
با توجه به ساختار تركیبی ملت و الگوی فضایی آن كه امكان فعال شدن نیروهای واگرا و گسلنده را فراهم می آورد، لازم است تدابیری در سطح ملی به كار گرفته شود تا عوامل واگرایی تضعیف و عوامل همگرایی و وحدت بخش تقویت شوند و انسجام ملی پایدار، در عین اعتباربخشی به هویتهای منطقه ای و با در نظر گرفتن اصل تعامل سازنده تضمین شود. بدین منظور، راهكارهای زیر پیشنهاد می شود:
۱) شناساندن هویت ملی مذهبی فراگیر و تبیین عناصر برجسته آن و انجام اقدامهایی برای اینكه دركی عمومی از این هویت ایجاد شود و همه گروههای ملی به سوی آن جذب شوند و حس وابستگی و وفاداری نسبت به آن در آحاد ملت پدید آید: پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نظام یكسره بر دستاوردها و افتخارات هخامنشی و ساسانی تكیه داشت، بی آنكه اسلام در آن نقشی داشته باشد. پس از انقلاب اسلامی نیز برخی با تأكید بر هویت اسلامی، هویت ملی را مغایر با آن شمردند. این هر دو، راهی را می پیمودند كه با طبیعت حقیقی ساختار هویتی ایران سازگار نبود.
زیرا نه می توان دهها قرن تمدن پیش از اسلام ایران را نادیده گرفت و نه می توان چهارده قرن دین اسلام در ایران را انكار كرد. نه تنها «ملیت» با اسلام و مفهوم «امت» اسلامی مغایرت ندارد بلكه اسلام در فرهنگ و هویت ایرانی اثر ژرفی نهاده و از تمدن و فرهنگ ایرانی بهره فراوان گرفته است. در واقع، مقام معظم رهبری نیز با عنایت به این موضوع مهم بود كه امسال را سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نام نهادند.
۲) شناساندن، تشریح و شفاف ساختن منافع عام ملی اعم از مادی و معنوی، عینی و ذهنی برای افراد ملت.
۳) شناساندن و تبیین عوامل نسبتاً پایدار و فراگیری كه منافع ملی را تهدید می كنند، اعم از تهدید نظامی مرزها، تهدید امنیت عمومی، منافع مادی و مصالح ملی، حیثیت و هویت ملی به ملت.
۴) ترویج نمادهای ملی و تقویت و تحكیم علاقه و احساس وابستگی ملت بدانها، تأسیس نمادهای جدید و معرفی آنها به ملت.
۵) شناساندن، حمایت و تقدیر از مفاخر ملی و سرمایه های انسانی و فرهنگی، نظیر شاعران، دانشمندان، ادیبان و قهرمانان ملی، چه آنها كه درگذشته اند و چه آنها كه در قید حیات اند، با برگزاری یادمانهای سالانه، كنگره های ملی و بین المللی.
۶) شناساندن مفاخر و شخصیتهای برجسته تاریخی و معاصر متعلق به مناطق پیرامونی ایران و مطرح ساختن آنها در سطح ملی و بین المللی
۷- بررسی، شرح و تبلیغ مستمر حماسه های ملی ، اسطوره ها، افتخارات، یادمانها و یادگارهای تاریخی، نظیر مبارزات و مقاومت ها، انقلابهای مردمی (مشروطه و انقلاب اسلامی)، خاطرات تلخ و شیرین ملی، آثار باستانی و غیره.
۸) گسترش و تعمیم آرمان سیاسی در میان ملت.
۹) تأسیس، معرفی و تبلیغ آرمانهای سیاسی مختلف نخبه گرا، ملی گرا، دین گرا، ایدئولوژی گرا و غیره.
۱۰) تأسیس و گسترش فعالیت تشكل ها و احزاب سیاسی ملی، سازمانهای اجتماعی و فرهنگی غیردولتی در سطح ملی و تقویت آنها برای توسعه شبكه ذومراتب سیاسی در اقصی نقاط كشور با هدف پیوند دادن گروههای اجتماعی و فضایی ملت به یكدیگر و متشكل كردن آنها در سازمانهای عمومی و ملی گرا.
۱۱) سازماندهی ارتش و نیروهای مسلح در زمینه جذب نیرو و ایجاد قابلیت انعطاف پذیری در توزیع، انتقال و حشر و نشر نیروهای وظیفه در سراسر كشور، به طوری كه موجبات ادغام اجتماعی، آگاهی ملی، ادراك اجتماعی و آفت ملی میان سربازان اقصی نقاط كشور كه به خرده فرهنگهای حاشیه ای و مركزی تعلق دارند، فراهم آید.
۱۲) توسعه شبكه ارتباطی میان فضاهای جغرافیایی كشور بر اساس الگوی تركیبی دوایر متحدالمركز و شعاعی، با هدف گسترش تعاملات اجتماعی- سرزمینی بین مركز- حاشیه، مركز- مركز، وحاشیه- حاشیه در مقیاس های ملی و منطقه ای.
۱۳) طراحی و توسعه الگوی مشاركت ملی در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اداری، دیپلماسی، نظامی، علمی و غیره بر اساس نسبت اقلیت ها در تركیب ملت و تسهیل امر جابجایی و مبادله متوازن نیروی انسانی میان مناطق حاشیه ای و مركزی، در سطوح مدیریت و كارشناسی بخش عمومی.
۱۴) اقدامات سیاسی و عملی و اتخاذ تدابیر لازم برای القای حس وابستگی، یكپارچگی و وحدت مردم و نخبگان بخش پیرامونی و بخش مركزی به ویژه پایتخت.
۱۵) بهره گیری از رسانه، ابزارهای فرهنگی و ارتباطی و سیستمهای تعلیم و تربیت به منظور انتقال و تبلیغ و ترویج پیام های وحدت آفرین در سطح كشور.
۱۶) برقراری عدالت جغرافیایی در كشور و ایجاد توازن نسبی میان مناطق بخش مركزی و بخش حاشیه در توسعه و بهبود شاخص های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و قضایی و ایجاد فرصت های مناسب برای بهره مندی عادلانه از منابع ملی و مزایای توسعه.
رضا جنیدی
منبع : روزنامه قدس