یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بوش در برابر معمای خودساخته


بوش در برابر معمای خودساخته
وقوع حادثه مسجد لعل اسلام آباد و تحرکات تازه قبایل شمالی پاکستان موجب نگرانی سران کاخ سفید و رهبران القاعده شده است.ظهور و رشد “القاعده مستقل”در کنار” القاعده وابسته به ایالات متحده آمریکا “سبب شده است تا پازلهای چیده شده توسط بوش و بن لادن در هم ریخته شوند:
کاخ سفید در ابتدای سال ۲۰۰۰ میلادی تصمیم گرفت تا کاربری “القاعده”را تغییر دهد.در سالهای پایانی قرن بیستم،طالبان با حمایت مستقیم آمریکا و پاکستان در کابل و مزار شریف مستقر شدند.هدف تشکیل حکومت طالبان،مقابله با جمهوری اسلامی ایران و ایجاد ناامنی در مرزهای مشترک افغانستان و ایران بود.پس از پیروزی بوش در انتخابات سال ۲۰۰۰ میلادی،استراتژیستهای نومحافظه کار به این نتیجه رسیدند که در جهت تحقق عینی اهداف میلیتاریستی آمریکا فرصت زمان اندکی باقیست.از این رو آنها با همراهی پنتاگون ،سیا و موساد حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را طراحی و اجرا نمودند.در این راستا،اسامه بن لادن و ایمن الظواهری در جریان استراتزی جدی آمریکا قرار گرفتند.
در این نقطه بود که “القاعده وابسته به آمریکا”به کمک کاخ سفید آمد تا بهانه های لازم جهت لشگرکشی آمریکا به خاورمیانه فراهم شود.اما اکنون واقعیات به گونه ای دیگر رقم خورده است.”القاعده عاری از مدیریت و نظارت آمریکا خطرات زیادی را برای کاخ سفید و القاعده وابسته به واشنگتن ایجاد نموده است.
“القاعده” یک شبکه منظم و یکدست نیست . در این سازمان تروریستی “استراتژی” و “هدف” تعریف مشخصی ندارد و مدیریت جمعی جای خود را به تکروی داده است . از این رو جریان سلطه به راحتی می‌تواند مهره‌های مطلوب ومورد نیاز خود را از میان عده‌ای انسان سرگردان و خشونت طلب انتخاب نماید. نکته دوم اینکه کاخ سفید در حال حاضر با دو القاعده کاملا متفاوت روبه‌روست . القاعده‌ای که بن‌لادن و ایمن الظواهری آن را هدایت می‌کنند و القاعده‌ای که از دل القاعده اولیه سربرآورده است . القاعده اول حکم “کاتالیزور” سیاست‌های آمریکا را دارد. گروهی که مطابق تعهدات بوش به سران آنها،‌باید از جهات مالی، تسلیحاتی و امنیتی مورد حمایت واشنگتن قرار بگیرند. این‌ها همان گروهی هستند که در مناطق تحت حفاظت آمریکا در عراق حملات خونباری را انجام می‌دهند. اعضای این گروه پذیرفته‌اند که خود و سرانشان حکم یک “مجری” را دارند، مجریانی که تحت مدیریت جریان سلطه معادلات سیاسی کل خاورمیانه را بر هم زده و ناامنی را بر پیکره دولت‌ها و ملت‌های منطقه تزریق می‌کنند.
القاعده دوم “خطرناک” ولی “غیروابسته” به آمریکاست. گروهی که خواهان تبدیل “وضع موجود” به “وضع مطلوب” از طریق مشی مسلحانه هستند. این گروه تحت مدیریت واشنگتن قرار ندارد و از این رو به راحتی در مقابل آمریکا قرار می‌گیرد، در انگلستان دست به عملیات خرابکارانه می‌زند و بعضا نیروهای ناتو و کاخ‌سفید در افغانستان راهدف قرار می‌دهد.
در جریان حادثه اخیر حرمین امامین عسگریین (علیهما السلام) و انتشار فتوای اخیر مفتی های سعودی مبنی بر لزوم انهدام حرم امام حسین (علیه السلام)وحضرت زینب کبری(سلام الله علیها) رد پای کاخ سفید به وضوح قابل مشاهده است.اما “القاعده خودرو” لزوما در جهت استراتژیها و تحت فرمان ایالات متحده آمریکا حرکت نمی کند و از این رو برای مقامات کاخ سفید و سیا حکم تیغی دولبه را دارند.
در جریان آنچه در مسجد لعل پاکستان رخ داد ،معادلات بین آمریکا و القاعده به طور کلی بر هم ریخته است.
مشاور ارشد رئیس جمهور آمریکا در امور مبارزه با تروریسم صراحتا اعلام کرده است که طرح آمریکا برای مقابله با القاعده و از بین بردن رهبر آن در پاکستان با شکست روبرو شده است. این در حالی است که به تازگی کاخ سفید با انتشار گزارشی از نیروهای امنیتی آمریکا خواسته تا عملیات های خود در پاکستان را افزایش دهند.
بر اساس گفته های فرانسیس تان سند، گزارش های تهیه شده درباره طرح مبارزه با القاعده در پاکستان نشان می دهد این طرح در اغلب زمینه ها شکست خورده و باید گفت که شبکه القاعده در دو سال گذشته به شدت قوی شده است.
سرویس های امنیتی آمریکا و کاخ سفید دلیل احیای مجدد القاعده را اقدام سال گذشته “پرویز مشرف” رئیس جمهور پاکستان در شکستن پیمان آتش بس با مناطق قبیله نشین این کشور می دانند.
به عقیه مشاور بوش در امور مبارزه با تروریسم این طرح در پاکستان موفق نبود ومطمئنا ادامه آن هم برای آمریکا مفید نخواهد بود.بر اساس این گزارش، با اینکه مقامهای آمریکایی بارها اعلام کرده اند که طرح آتش بس در مناطق قبلیه نشین پاکستان برای حمایت از مشرف بوده و در افزایش ثبات دولت پاکستان موثر است، اما رئیس جمهور پاکستان دستور لغو این آتش بس را داده و حال که به نوعی متوجه اشتباه خود شده ممکن است مجددا در اندیشه برقراری آتش بس در این مناطق باشد که محل اختفای اعضای شبکه القاعده است‌.
از سوی دیگر فرماندهان آمریکایی معتقدند که نیروهای پاکستانی نمی توانند در مبارزه با نیروهای القاعده در مناطق کوهستانی و در نزدیکی مرزهای افغانستان پیروز شوند و این در حالی است که قبایل پاکستانی نیز با القاعده متحد شده و کار برای نیروهای پاکستانی مشکل شده است.
مشاور ارشد بوش در امور مبارزه با تروریسم در حالی از شکست طرح مبارزه با القاعده و از بین بردن بن لادن سخن می گوید که چندی پیش فاش شد “دونالد رامسفلد” وزیر دفاع سابق آمریکا در سال ۲۰۰۵ مانع از بازداشت بن لادن و جمعی دیگر از رهبران بلند پایه القاعده شده است. سنای آمریکای نیز اخیرا برای سر رهبر القاعده ۵۰ میلیون دلار جایزه تعیین کرد ؛ با توجه به خبرهای منتشر شده درباره القاعده و تقابل آمریکا با آن می توان به راحتی متوجه شد که واشنگتن سیاست واحدی را برای مقابله با این شبکه تروریستی دنبال نمی کند، زیرا از یک سو مانع بازداشت رهبران القاعده می شود و از سوی دیگر برای سر رهبر شماره یک آن جایزه تعیین می کند!
در چنین فضایی رسانه های آمریکایی نیز بنا بر نوع تعلق خود به سیستم حاکم و دستگاههای امنیتی آمریکا تحلیلهای متنوعی را در خصوص مسئله تروریسم ارائه می نمایند.وجه مشترک این تحلیلها،عدم پیوند میان “تروریسم مولد”و”تروریسم مکمل” است.به عبارت دیگر،رسانه های آمریکایی کاخ سفید و جریان القاعده وابسته به سیا را دوجریان مستقل از یکدیگر می پندارند،در حالی که شواهد موجود چنین چیزی را نشان نمی دهد.در این خصوص مروری بر تحلیل اخیر نشریه نیویورک تایمز می تواند جالب توجه باشد.
روزنامه نیویورک تایمز در شماره امروز خود به تحلیل چگونگی رشد و گسترش القاعده در جهان و دلایل آن پرداخته و نوشته است :
“این روزها در کابینه بوش همه تقصیرها را به گردن دولت “بیل کلینتون” رئیس جمهور سابق آمریکا انداخته و می گویند دولت کلینتون در مبارزه با القاعده کوتاهی کرده است.بعد از حمله به سفارت خانه های آمریکا در آفریقا در زمان ریاست جمهوری کلینتون، کاخ سفید اعلام کرد که حمله به یک کشور دیگر به منظور از بین بردن “بن لادن” دارای اشکالات و پیچیدگی های زیادی است و از همین رو فقط به انجام عملیات های سطحی اکتفا کرد و تلاش نمود تا مردم آمریکا از تهدیدهای القاعده مطلع نشوند اما زمانی دولت آمریکا تهدید القاعده را حس کرد که چیزی بالغ بر سه هزار نفر از شهروندان آمریکایی در حملات القاعده جان خود را از دست داده بودند.
در حالی که ساکنان کنونی کاخ سفید ساکنان قبلی آن را به اهمال در مقابله با القاعده متهم می کنند، گزارش های جدیدی که از سوی سازمان برآورد اطلاعات ملی آمریکا منتشر شده بر این نکته تاکید دارد که دولت بوش نیز در مقابله با القاعده دچار اشتباهاتی شده و این اشتباهات همانند اشتباهات دولت کلینتون در مقابله با این شبکه تروریستی بوده است. فعالیت های القاعده در زمان دولت بوش رشد چشمگیری داشته و این شبکه توانسته نیروهای خود را در مناطق قبیله نشین پاکستان بازسازی کند و قدرت فعلی القاعده بسیار بیشتر از قدرت آن در سال های گذشته است.”
همان گونه که به وضوح قابل مشاهده است،نویسنده این تحلیل نتوانسته است ارتباطات میان القاعده و کاخ سفید را منعکس نماید.در این خصو باید نسبت به دونکته مهم توجه داشته باشیم:
۱) نخست اینکه بیل کلینتون بر خلاف بوش در مقابله با القاعده اشتباهی را مرتکب نشده است!اگر کلینتون نیز به افغانستان حمله می کرد ،اوضاعی همانند دوران کنونی ریاست جمهوری بوش بوجود می آمد.هم چنین،رئیس جمهور سابق آمریکا از طریق دستگاههای اطلاعاتی آمریکا نسبت به وزن واقعی القاعده آگاه بود.
۲) نکته دوم اینکه از دست رفتن جان سه هزار آمریکایی در حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ معلول اجرای طرحی مدون و از پیش تعیین شده بوده که بوش و نومحافظه کاران به طور کامل در جریان آن قرار داشتند و القاعده نیز در اجرای آن نقشی اساسی ایفانمود.از این رو حادثه ۱۱ سپتامبر را نمی توان معلول خلاقیت و ابتکار عمل بن لادن و دیگر رهبران وابسته القاعده دانست.
در نهایت اینکه بوش پسر و دیگر نومحافظه کاران آمریکا در مقابل تروریسمی که خود آن را پر و بال داده بودند سردرگم مانده اند.معمایی که افرادی مانند بوش و چنی و حتی شورای دوازده نفره نومحافظه کاران قدرت استدلال و حل آن را ندارند.
سعید سبحانی
منبع : روزنامه رسالت