جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا
ویلیام جیمز(William James)
ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف امریكایی درسال ۱۸۴۲ در نیویورك زاده شد. پدرش كه یك الهیاتدان و محقق نامتعارف بود و با كسانی مانند اولیور وندل هولمز و رالف والدو امرسون همكاری ادبی داشت، فضای فكری آزادی برای او فراهم كرده بود و به او و سایر فرزندانش امكان داده بود كه خود درباره شغل و زندگیشان تصمیم بگیرند.
تحصیلات اولیه جیمز نزد پدرش صورت گرفت. جیمز از ۱۸۵۵ تا ۱۸۶۰ به همراه برادرش، هنری كه بعدها رماننویس پرآوازهای شد و به شهرتی برابر با او رسید، در مدارس انگلستان، فرانسه، سوئیس و آلمان تحصیل كردند. طی این دوره تحصیلی علائق جیمز بین علوم طبیعی از یك سو و هنر، بخصوص نقاشی از سوی دیگر در نوسان بود.
علاقه جیمز به نقاشی چندان قوت گرفت كه دورههای آموزش نقاشی را گذراند، اما سرانجام به علم طبیعی روی آورد، ولی همانطور كه ویلیام جیمز، خود در شرح زندگیاش گفته است، در سراسر زندگی علمی و فلسفیاش نگاه هنری خود را كه از مؤلفههای آن توجه به جزئیات محسوس و تعلقخاطر به سبك است، حفظ كرد.
جیمز در ۱۸۶۱ وارد مدرسه علمی لارنس در دانشگاه هاروارد شد و سپس به گروه آناتومی و فیزیولوژی تطبیقی پیوست و در ۱۸۶۴ به گروه پزشكی در دانشگاه هاروارد راه یافت. در ۱۸۶۷ تمایل به روانشناسی تجربی او را به تحصیل در دانشگاه برلین سوق داد. بعد به هاروارد بازگشت و تحصیلات پزشكیاش را در ۱۸۶۹ به اتمام رساند. او در همین ایام به مشكلی روحی دچار شد و ادعا كرد كه اعتقادات دینیاش به بهبود و رهاییاش از آن مشكل كمك كرد.
جیمز همچنین در این دوره تحت تأثیر كسانی، از جمله فیلسوف فرانسوی، شارل رنوویه به نوعی ایدهآلیسم انتقادی در برابر پوزیتیویسم، ماتریالیسم و طبیعتگرایی تحولگرا روی آورد.
همچنین خداباوری را به جای لاادریگرایی و اختیار را به جای جبر اتخاذ كرد.
در ۱۸۷۲ شروع به تدریس فیزیولوژی در دانشگاه هاروارد كرد و سالها به تدریس آناتومی، روانشناسی و فلسفه پرداخت.
در سال ۱۸۹۰ كتاب اصول روانشناسی را به چاپ رساند كه نگارشش ۱۲سال طول كشید و مدتی طولانی اثری مهم و اساسی در روانشناسی محسوب میشد. آثار مهم دیگر او عبارتند از: تنوع تجربه دینی (۱۹۰۲)، پراگماتیسم (۱۹۰۷) و جهان كثرتگرا(۱۹۰۹).
جیمز شخصیتی تأثیرگذار و فعال و اجتماعی داشت و با افراد صاحبنام روزگار خود، از جمله چارلز سندرس پیرس، شارل رنوویه، جورج سانتایانا، جان دیویی، هانری برگسن و برادلی دوست بود. از دانش و اندیشه همه آنان بهره میگرفت و خود نیز بر آنان تأثیر میگذاشت.
گیرایی شخصیت او چنان بود كه حتی سانتایانا، فیلسوف و شاعر اسپانیایی (۱۸۶۳ـ۱۹۵۲) كه از لحاظ فكری با او اختلاف داشت، قلم به تحسین او میراند.
اگرچه ریشههای اندیشه پراگماتیسم یا فلسفه اصالت عملی را در چارلز سندرس پیرس (پرس) دانستهاند، عموماً ویلیام جیمز بانی و نماینده اصلی این مكتب و حتی به طوركلی فلسفه امریكایی در نیمه اول قرن بیستم محسوب میشود. جیمز در ۱۹۱۰ درگذشت.
دین بزرگترین دلبستگی زندگی من است. (سخنی از جیمز در ۱۸۹۷).
درحالی كه شهرت ویلیام جیمز درمیان فلاسفه بیشتر به خاطر روش و نظریه و فلسفه عملگرایانهاش درباره حقیقت است تا كارهایش درباره دین، آثار بسیاری از او وجود دارد كه برخی از آنها مهمترین آثار وی هستند و او در آنها به مباحث مربوط به دین و اعتقاد دینی پرداخته است.
ازمیان این آثار میتوان به برجستهترینشان اشاره كرد:
واكنش طبیعی و خداباوری، اراده معطوف به اعتقاد، آیا زندگی ارزش زیستن دارد و جاودانگی انسان. مهمتر از اینها كتاب مشهور او به نام تنوع تجربه دینی است كه امروزه اثری كلاسیك در حوزه دینپژوهی شمرده میشود و حاصل سخنرانیهای او در مجموعه پر وجهه گیفورد است كه درسالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در ادینبورگ ایراد كرد.
در واقع حتی بسیاری از آثار جیمز كه مباحث اصلی آنها چیزهای دیگری است، بیانگر علاقه و دلبستگی همیشگی او به مسائل دینی است.
برای مثال درمقالهاش به نام «مفاهیم فلسفی و نتایج عملی» كه در آن ابتدا به معرفی روش پراگماتیستی یا اصالت عمل در فلسفهاش می پردازد، درباره معنای مقولات مختلف دینی و مابعدالطبیعی نیز سخن گفته است.
او ۹سال بعد در كتاب پراگماتیسم هنگام سنجش و ارزیابی مفاهیم فلسفی از دین به عنوان دلبستگی عمده و اصلی آن گفتار یاد میكند.
جیمز دركتاب پراگماتیسم كه شاخصترین شرح و بیان جیمز از فلسفه اصالت عمل اوست، بخش عمده توجهش را صرف مسائل مربوط به حقیقت و صدق، معنی و روششناسی فلسفی میكند.
معالوصف به این مباحث نه صرفاً به خاطر اهمیت عقلی و نظریشان، بلكه همچنین بدین سبب كه تشخیص میدهد نتایج آنها به حل پرسشهای مربوط به معنی و توجیه و تدلیل اعتقادات دینی یاری میرساند، میپردازد.
سخنرانی هشتم پراگماتیسم به طور خاص به مسئله پراگماتیسم و دین اختصاص دارد و سخنرانیهای دوم و سوم نیز شامل مباحث مهمی راجع به مقولات دینی است.
نوشتههای جیمز درباره تحقیقات روانشناختی و فراروانشناختی هم در آرای وی درخصوص دین حائز اهمیتند.زیرا یكی از هدفهای جیمز در این آثار آن است كه قلمرو دلایل و قراین مربوط به حقیقت و صدق دعاوی دینی را گسترش و بسط دهد.
او معتقد است كه تحلیل و ارزیابی دقیق و باریكبینانه در باب تجربههای روانشناختی چه بسا دلایل و قراین و براهینی علیه الگوهای مادهباورانه و مكانیستی راجع به علیت فراهم كند و بدین وسیله راه را برای ارزیابی گشودهتر و همدلانهتری از اعتبار تجربه دینی هموار سازد.
جهان كثرتگرا باز یكی دیگر از آثار جیمز است كه برای شناخت فلسفه دین او حائز اهمیت است.
او دراین اثر به بیان مبنایی مابعدالطبیعی برای نگرشش راجع به خدا پرداخته و طرحی كلی از دلالتهای دینی آرای مابعدالطبیعیاش به دست داده است.
در مورد جیمز یك چیز قطعی است: او عمیقاً درگیر پرسشها و مسائل دینی بود و هوش و فراستاش را هم در مقام یك روانشناس و هم به عنوان یك فیلسوف صرف حل آنها میكرد.
اصل محوری فلسفه دین جیمز این است كه مسائل مربوط به حقیقت و حقانیت دین و توجیه و تدلیل اعتقادات دینی باید از منظری مناسب مورد بررسی و توجه قرارگیرد تا بتوان پاسخهای شایستهای به آنها داد. نكته مهم در آثار جیمز راجع به دین این است كه او ابتدا آن رهیافتهایی را كه مانع از پیشرفت در شناخت و ارزیابی دعاوی دینی میشوند، كنار بنهد و سپس مجموعه ملاكهای غنیتر و مؤثرتری برای چنین پیشرفتی به دست دهد.
جیمز در سخنرانی اول پراگماتیسم، اثری كه روششناسی فلسفی خود را به طور كامل در آن تشریح میكند، اعلام میدارد كه هدف اصلی فلسفه عملگرایانهاش این است كه بین دو گرایش عمده در فلسفه انس و تألیفی پدید آورد. او میگوید كه معضل كنونی در فلسفه آنگونه كه با بحث دین مرتبط است، بدین شرح است: در یك سو فیلسوفانی قرار دارند كه گرایش تجربی و علمی دارند و بر این رأی هستند كه اعتقادات دینی باید توسط شواهد و قرینههای تجربی توجیه و مستدل شوند. در سوی دیگر فلاسفه نظری، بویژه استعلاگرایان و ایدهآلیستهای مطلق جای دارند. این فلاسفه قائل به دیدگاهیاند كه میتوان آن را دینی نامید. اما جیمز بر این نظر است كه دیدگاه آنان یكسره انتزاعی و از لحاظ تجربی تهی است و ربطی به زندگی دینداران ندارد.
یكی از ایرادهای اصلی جیمز به فیلسوفان نظری این است كه این اندیشهورزان مسائل دینی را اساساً مسائل نظری میدانند كه منحصراً به مدد براهین عقلی حل شدنیاند. توجیه و اثبات اعتقاد بر پایه مبانی عقلی یا نظری سابقهای طولانی دارد و بسیار مورد توجه بوده است اما به عقیده جیمز این رهیافت از منظر شخصی، ظنی و بحثانگیز مینماید. زیرا به زعم وی افرادی كه به باورهای دینی اعتقاد دارند، معمولاً بر پایه دلایل و براهین فلسفی یا نظری نیست كه چنین اعتقاداتی دارند. نامحتمل است كه هیچ دلیل و برهانی از این دست، به خودی خود بتواند فردی را كه از قبل شخصاً آمادگی پذیرفتن دیدگاه دینی را پیدا نكرده است، به چنین اعتقاداتی سوق دهد. گذشته از این بعید مینماید كه افراد دیندار اعتقاداتشان را بر پایه هیچ یك از دلایل ضددینی رها كنند، ولو آن دلایل نتیجهبخش به نظر آیند. جیمز معتقد است آن دسته از فیلسوفان به این اغوا تن درمیدهند كه امور دینی را صرفاً امور عقلی یا نظری به شمار آورند. علتش آن است كه ابعاد واقعاً مهم و مؤثر دین، یعنی احساسات و تجربیات معتقدان دینی را چندان مورد توجه و التفات قرار ندادهاند. در واقع به نظر جیمز استدلال عقلی به جای آنكه موجب تعالی و پیشرفت مباحث و مقولات دینی شود، لطافت و سرزندگی آنها را میگیرد و آنها را به صورت اموری عادی و كماهمیت درمیآورد.
فلسفه دین جیمز مبتنی بر این رأی و عقیده اوست كه احساس و تجربه سرچشمههای عمیقتر حقیقت دینی است. ویلیام جیمز هنگامی كه برای سخنرانی در مجموعه گیفورد آماده میشد، در نامهای به یكی از دوستانش هدف اولیهاش را چنین معرفی میكند: «دفاع از تجربه در برابر فلسفه به عنوان عمود و ستون فقرات اصلی زندگی دینی انسان. مقصود من از تجربه عبارت است از دعا و نیایش و پرستش و همه آن چیزهایی كه انسان بیواسطه و به طور شخصی و از نزدیك آنها را تجربه و احساس میكند، در برابر نظرات كلی والامرتبه راجع به سرنوشت انسان و معنی زندگی و وجود ...»
از آنجا كه جیمز تفكر عقلی و نظریهپردازی درباره دین را به نفع یك رهیافت تجربی رد میكند، میكوشد نقش تجربه را در توجیه و تدلیل اعتقاد دینی روشن كند. جیمز در عین حال كه معتقد است مبحث دین باید به طور تجربی مورد بررسی قرار بگیرد، بر این گمان است كه این رهیافت مخصوصاً در دستان متفكران قائل به اصالت علم به رد دعاوی دینی منجر میشود. استفاده جیمز از روش تجربی برای حمایت از ـ ونه رد ـ دین هنگامی به طور خاص شایان توجه خواهد بود كه در پرتو زمینه تاریخی وی لحاظ شود. دورهای كه جیمز در آن به سر میبرد، جوی عمیقاً علمگرایانه داشت. ماتریالیسم (یا نگرش مادی)، پوزیتیویسم (یا مكتب تحصلی كه فقط قضایای تحلیلی ریاضی و قضایای تركیبی تجربی علوم طبیعی را معنادار میشمرد) و لاادریگری (كه نه سلباً و نه ایجاباً حكمی راجع به اعتقادات صادر نمیكرد و آن را معلق نگاه میداشت) از جمله دیدگاههای فكری غالب آن روز بود و این ایدئولوژی تسلط داشت كه استدلال و نگرش علمی برای همه حوزههای فكری و فرهنگی، از جمله اخلاق و دین مناسب است.جیمز در عین حال كه در مورد ارتباط میان علم و دین نظر ظاهراً قطعی و منسجم نداشت، یقین داشت كه استفاده از حجیت و اقتدار علم در حمایت از پوزیتیویسم یا ماتریالیسم خطا و خلطی عمیق است.
در اینجا باید از اصطلاح «عقل گرایان علمی» در مورد آن دسته از اندیشمندانی استفاده كرد كه معتقدند استدلال علمی نمونه و الگوی معیار در مباحث عقلی است. آنان بر این عقیدهاند كه دعاوی مربوط به امور واقع، از جمله واقعیتهای شناخته دینی را فقط بر پایه چیزی كه آنان آن را دلیل و قرینه تجربی و از لحاظ علمی قابل قبول مینامند، میتوان توجیه كرد. به علاوه، آنان بر این گماناند كه چون شهودات و احساسات و تجربیات دینی خصلت شخصی و انفسی دارند، فاقد دلیل و قرینه و بنیه درخور توجهیاند. این عده برخلاف متفكران دینی متمایل به ارائه تبیینهای طبیعتگرایانه و تنزلدهنده از منشأ و خاستگاههای اعتقادات دینی هستند. مهمترین اعتقادات را هم بر پایه وضعیت روانی، زیستی یا شرایط اجتماعی تبیین و تعلیل میكنند. این افراد روش و رهیافت خود را دقیق و علمی میدانند و از سوی دیگر تصور بیش از اندازه گستردهای از قلمرو مجاز علم دارند. او بر این نظر است كه آنها در مخالفت با دین مصادره به مطلوب میكنند، یعنی پیشاپیش با اتخاذ و پذیرش مبانی و نظراتی خاصی بدون توجیه و استدلال، نتایج مورد نظرشان را تأیید میكنند، چون از قبل امكان رسیدن به انواع نتایجی را كه نگرشهای قویتر و غنیتر راجع به توجیه و دلیل و قرینه آنها را مجاز میشمارند، منتفی میكنند.
اگرچه آنها خودشان را عقلگرایانی گشودهذهن و علمگرا میدانند، غالباً دیدگاهها و نظراتشان را با اطمینان به خود و آسودهخاطری بیش از اندازهای بیان میكنند.
از جمله این عقلگرایان علمی كه جیمز به آنان ایراد میگیرد، میتوان از دبلیو.كی.كلیفورد و توماس هاكسلی نام برد. این گرایش فكری امروزه هم جانبدارانی دارد. از باب نمونه میتوان از كواین نام برد كه علم را همواره در پیشرفت و ترقی و گشوده به اصلاح و بازنگری میبیند و از سوی دیگر با گرایش به مادهباوری و با جزم و اطمینان غریب، منكر مقولات دینی میشود. زیگموند فروید و برتراند راسل نمونههای دیگری هستند. جیمز با عقلگرایان علمی در باب اتخاذ رهیافت تجربی به دین همداستان است، اما بر خلاف نظر آنان عقیده دارد كه تحلیل و بررسی جامع و دقیق دین به همراه شناختی بصیرتمندانه از ملاكهای داوری درباره آن مؤید و پشتیبان مقولات دینی است، نه نفی كننده آنها. جیمز تصریح میكند كه با پیوند میان تجربهگرایی و دین دوره جدیدی از مباحث مربوط به دین و فلسفه نشأت میگیرد.
جیمز نه به تئوریهای نظری و غیرتجربی فلاسفه و الهیاتدانان چندان علاقهمند است و نه به دین نهادینهشده كه به گمان او صرفاً پدیدهای اجتماعی و سیاسی است. علاقه جیمز به دین عمدتاً معطوف به وجود تجربی و عملی و شخصی دین است. «دین به معنای عواطف و اعمال و تجربههای افراد انسان در تنهاییشان است از آن حیث كه آنها خودشان را در ارتباط با چیزی كه ممكن است آن را الهی بدانند، میبینند.»
معنی واهمیت نوشتههای دینی جیمز را عمدتاً در پرتو این عقیده او كه ثمربخشترین رهیافت به دین، رهیافت تجربی است، میشناسند؛ بویژه كتاب «تنوع تجربیات دینی» لب رهیافت تجربی جیمز را نشان میدهد. جیمز در این اثر به شرح و توصیف و تحلیل مفصل تجربههای دینی میپردازد. این اثر تقریباً یك قرن بعد از چاپش هنوز هم اثری كمنظیر در ادبیات تحلیل دینی و نیز اثری ماندگار در روانشناسی توصیفی به شمار میرود. اما برخلاف تصور بسیاری، كتاب «تنوع تجربههای دینی» فقط و حتی در درجه اول یك اثر توصیفی نیست و درعین حال كه اثری درخشان در روانشناسی دین است، در واقع به بیان طرح و برنامهای میپردازد كه عمیقاً فلسفی است.
به نظر جیمز همان طور كه پرداختن به هنر، موسیقی یا نقد ادبی بدون توجه به اعمال و آثار عینی هنرمندان، موسیقیدانان و نویسندگان گمراهكننده و ناقص خواهد بود، تفكر فلسفی راجع به دین بدون اعتنا و توجه به تجربیات و عواطف و اعتقادات و تمایلات افراد دیندار گمراهكننده خواهد بود.
جیمز در نوشتههایش راجع به دین، خوانندگانش را به ژرفای توصیفات مفصل درباره عواطف و تجربههای دینی و شرایط و اوصاف اعتقاد دینی میبرد. او از یك سو علیه فلاسفه و الهیاتدانان نظریهپرداز استدلال میكند و این كار را با نشان دادن محدودیتهای گفتار نظری عقلی درباره دین و دفاع از امكان معرفت غیرمفهومی راجع به خدا انجام میدهد. و از سوی دیگر دلیل میآورد كه عقلگرایی علمی مبتنی بر شناختی بیش از اندازه تنگنظرانه و به دور از تخیل از آنچه میتواند قرینه یا دلیل دعاوی دینی شمرده شود، است.
جیمز میكوشد نشان دهد كه شواهد بسیار زیادی برای اثبات حقانیت و صدق اعتقادات دینی وجود دارد. همین كه فرد بداند آن شواهد را چگونه بشناسد و چگونه از آنها استفاده كند، نقصی متوجه دینداری و شناخت دینی نخواهد بود. اگر كسانی كه به وجود این شواهد اذعان نمیكنند، قادر نباشند به بیرون از محدودیتهایی كه خودشان بر این موقعیت اعمال كردهاند، نظر كنند.
جیمز علاوه بر استدلال مبتنی بر دلیل و قرینه تجربی و خارجی برای اعتقاد دینی براهین مبتنی بر مصلحت عملی ارائه میدهد. به نظر او اگر اعتقادات دینی به نتایج و پیامدهای خوب در زندگی انسان منجر شود، پس دلایلی قابلقبول برای پایبندی به آنها وجود دارد. او توقع ندارد كه عقلگرایان علمی نسبت به دلایل مبتنی بر مصلحت عملی او در مورد دین همدلی داشته باشند، اما تصور میكرد كه آنها خودشان را حتی از شناخت این امور ناتوان ساختهاند.
توجیه مصلحت عملی جیمز در مورد اعتقادات دینی غالباً مورد چالش و ایراد قرار گرفته است؛ هم به جهت معرفتی و هم به لحاظ اخلاقی. منتقدان از دیدگاه معرفتشناختی استدلال كردهاند كه شرح و تبیین جیمز از حقیقت دینی و توجیه و تدلیل اعتقاد دینی بیشتر صبغه ذهنی و انفسی دارد؛ ایرادی كه مطالعه دقیق آثار جیمز خلاف آن را نشان میدهد.
ایراد اخلاقی به فلسفه دین جیمز از ایرادهای معرفتی شدت كمتری دارد. توجیه مصلحت عملی برای اعتقاد دینی طبق این ایراد جلوه تغییرشكل دادهای از انسانگرایی و حمایت از اعتقاد دینی صرفاً با توسل به نتایج سودمندشان در زندگی دینداران تلقی شده است.
عدهای، دفاع جیمز از دین را توسل به نوعی گرایش به نفع شخصی محسوب كردهاند، اما جیمز در واقع بر آن است كه مهمترین نتایج عملی مهم اعتقادات دینی متضمن كسب منافع شخصی نیست، بلكه اموری رفیع و آرمانی به دنبال دارد، زیرا استدلال میكند كه ما عمیقترین مسئولیتها و نیز فرصتهای اخلاقیمان را چه بسا فقط هنگامی درك میكنیم كه زندگیمان را بر حسب مقولات و معیارهای دینی بفهمیم.
جیمز در مقاله معروف خود به نام خواست معطوف به اعتقاد كه درسال ۱۸۹۶ به چاپ رسید و در واقع پاسخی بود به مقاله اخلاق اعتقاد از دبلیو. كی.كلیفورد، از حق انسان برای اتخاذ نگرشی اعتقادی به موضوعات دینی در غیاب دلایل و قرینههای تجربی یا نظری دفاع كرد. كلیفورد در آن مقاله این نظر را مطرح كرد كه «همیشه، در هرجا و برای هر شخصی نادرست است كه بر پایه دلیل و قرینه ناكافی به چیزی اعتقاد پیدا كند».
جیمز تا اندازهای با معیار آرمانی و سختگیرانه كلیفورد، بویژه در تحقیقات علمی همدلی دارد، اما بر آن است كه این معیار در مورد امور اعتقادی به طور كلی بسیار آرمانی و دور از واقعیت است.
جیمز در این مقاله میگوید: «طبع عاطفی و احساسی ما نه فقط مجاز است، بلكه باید بین شقوق و راههای مختلف تصمیم بگیرد و دست به انتخاب بزند، هر گاه انتخابی واقعی و اصیل در میان باشد كه بنابر ماهیتش نتوان براساس مبانی عقلی راجع به آن تصمیم گرفت. زیرا تحت چنین شرایطی تصمیم نگرفتن و مسئله را گشوده و حل نشده رها كردن خودش یك تصمیم است؛ درست مثل تصمیم به بله یا خیر گفتن به آن و همان اندازه مخاطره از دست دادن حقیقت را در پی دارد.»
در اینجا سخن بر سر انتخاب و گزینش میان شقوق و فرضیات مختلف است. یك فرضیه یا نظر هر چیزی است كه بتواند متعلق اعتقاد قرار گیرد. به طور كلی یك فرضیه یا نظر میتواند: ۱ـ زنده یا مرده، ۲ـ اضطراری یا اجتنابپذیر و ۳ـ مهم و خطیر یا بیاهمیت باشد.
فیالمثل اعتقاد به وجود ویشنو یكی از خدایان آیین هندو برای یك مسیحی یك اعتقاد مرده است، زیرا این فرضیه یا نظر با توجه به شرایط فكری و دینی غرب غالباً برای مسیحیان جذابیتی ندارد. اما اعتقاد به تثلیث به احتمال زیاد برای او یك اعتقاد زنده است. پس در اینجا زنده یا مرده بودن كیفیتی در خود فرضیه یا نظر نیست، بلكه به طرز تلقی كسی كه در این موارد با آنها روبهرو میشود، بستگی دارد. یا رأی دادن به فلان شخص یا رقیب او میتواند یك مورد اجتنابپذیر باشد زیرا میتوان تصمیم گرفت كه به هیچ یك رأی نداد. اما وقتی راهی برای اجتناب از تصمیم وجود نداشته باشد فرضیه یا نظر اضطراری یا الزامآور است.
كلیفورد بر آن بود كه اجتناب از اعتقادات غلط آنقدر مهم است كه خودداری از اعتقاد ورزیدن بهتر است از خطر اعتقاد پیدا كردن به چیزی كه غلط است، اما جیمز چنین تدبیری را بسیار محتاطانه میدانست. او معتقد بود كه خطا و اشتباه ناگزیر و به رغم احتیاطهای ما رخ میدهد به همین دلیل راه بهتر و سالمتر آن است كه انسان در این موارد كمتر به سمت درنگ و دفعالوقت برود.
مقولات مهم اخلاقی و دینی در زمره انتخابهای زنده و اضطراری و الزامآور وضروریاند و جیمز معتقد است كه در غیاب شواهد و قراین نباید به تعلیق حكم پرداخت، بلكه باید تصمیم گرفت و انتخاب كرد.
منبع : موسسه گفتگوی ادیان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات انتخابات مجلس دوازدهم ایران مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب دولت سیزدهم دولت سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی مجلس
سیل کارت سوخت معلمان تهران هواشناسی پلیس قتل شهرداری تهران فضای مجازی بارش باران آموزش و پرورش شهرداری
قیمت خودرو قیمت طلا چین گاز نمایشگاه نفت بانک مرکزی پالایش و پتروشیمی قیمت دلار مالیات خودرو مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سینمای ایران حضرت معصومه (س) سریال سینما دفاع مقدس
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه ولادیمیر پوتین رفح اوکراین طالبان طوفان الاقصی حمله به رفح مصر نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس سردار آزمون دورتموند
هوش مصنوعی فناوری ناسا مرگ فیبرنوری اپل ایلان ماسک سامسونگ گوگل آب
کاهش وزن هندوانه کبد چرب چاقی ناباروری سنگ کلیه