سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


قدم های افتخار


قدم های افتخار
سینما به وجود بازیگری همچون آل پاچینو افتخار می کند. او نزدیک به چهل سال است که با بازی های درخشانش در فیلم های مختلف، جهان را به تحسین خود واداشته و به عنوان بازیگری صاحب سبک، طرفداران زبادی در تقاط مختلف جهان پیدا کرده است. آل پاچینو در ایران نیز چهره شناخته شده ای محسوب می شود و دوستداران زیادی دارد. او آنقدر معروف است که حتی اگر از کسی که تا به حال هیچ فیلمی هم ندیده، بپرسید بازیگر مورد علاقه ات کیست؟ احتمالا می گوید آل پاچینو. اما شهرت او هرگز مانعی برای پیشرفتش در بازیگری به وجود نیاورده و در هر دهه شاهد کارهای بزرگی از او بوده ایم. در ا ینجا می خواهیم نگاهی هرچند گذرا به زندگانی شخصی و هنری آل پاچینو که همواره خالی از کلیشه بوده و چیزی را از کسی پنهان نکرده است داشته باشیم تا بیش از پیش با او آشنا شویم.
آلفردو جیمز پاچینو در ۲۰ آپریل سال ۱۹۴۰ در شرق هارلم واقع در شهر نیویورک و در خانه والدینی ایتالیایی به نام های سالواتوره پاچینو و رز جراردی متولد شد. پدرش، سالواتوره پاچینو کارمند اداره بیمه بود و همچنین رستورانی به نام استراحتگاه پاچینو داشت (که در اوایل دهه ۹۰ این رستوران بسته شد و حال با نام سیتروس گریل در فعالیت است).
سالواتوره پاچینو و رز جراردی در سال ۱۹۴۲ و در حالی که تنها دو سال از زندگانی فرزندشان نمی گذشت از یکدیگر جدا شدند. مادرش مسوولیت پرورش آل را برعهده گرفت. رز جراردی به همراه فرزند کوچکش به جنوب برانکس رفت تا با پدر و مادر ایتالیایی خود زندگی کند. اولیای مادر آل، جیمز و کیت جراردی نام داشتند که از منطقه کورلئونه سیسیل به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند.
رشد یافتن آل در منطقه فقیرنشین جنوب برانکس با سختی هایی همراه بود اما او مورد حمایت پدر بزرگ و مادر بزرگش قرار داشت و محبت و عاطفه آنان، سختی ها را برای پرورش نوه کوچکشان به کنار می گذاشت. آلفردوی کوچک تا سن هفت سالگی از خانه بیرون نیامد و پس از این سن مادرش، رز جراردی گاهی او را برای تماشای فیلم به سینما می برد و هنگامی که به خانه بازمی گشتند، آل برای مادر بزرگش نقش بازی می کرد.
پس از آن که آل به مدرسه رفت یکی از معلمان او با شناخت برخی از استعدادهایش، او را به عنوان عضوی از گروه نمایش مدرسه و تنها برای خواندن از روی کتاب مقدس در گردهمایی ها انتخاب کرد. اگرچه آل وارد گروه نمایش شده بود اما تا سن ۱۴ سالگی به عنوان بازیگر به روی صحنه نرفت.تا اینکه در نمایش مرغ دریایی، اثر آنتوان چخوف در تئاتر المسر واقع در جنوب برانکس به ایفای نقش پرداخت. بازی او در این نمایش، پیشرفت بزرگی برایش محسوب می شد و این امر سبب شد تا در دبیرستان معروف هنرهای نمایشی ثبت نام شود. اما از آن جایی که او در صحبت کردن به زبان انگلیسی ضعیف بود، در تمام دوره ها مردود شد و سرانجام در سن ۱۷ سالگی او را ازاین دبیرستان اخراج کردند.
پس از آن آل پاچینوی جوان برای رفع نیازهای مالی به کار و فعالیت فراوان پرداخت. او به چند شغل مختلف روی آورد و به عنوان یک پستچی، دربان سینما، سرایدار ساختمان و همچنین تحویل دهنده بسته های پستی در یک مجله گزارشی مشغول به کار شد. سپس با پس انداز اندکی که داشت در چند کلاس بازیگری حضور پیدا کرد تا تجربه هایی از اصول مقدماتی بازیگری به دست آورد. پس از آن به استودیوی هربرت برقوف وارد شد و تحت تعلیم چارلز لاتون قرار گرفت. آل پاچینو بعدها در مورد چارلز لاتون اظهار کرد که موفقیتش را مدیون چارلی است و وقتی که او نوجوانی کم تجربه بوده، بدون کمک ها و پشتیبانی های چارلی هرگز نمی توانسته به هیچ پیشرفتی دست پیدا کند.
● بازداشت به جرم حمل اسلحه
در سال ۱۹۶۱ آل پاچینوی جوان، به جرم حمل مخفیانه اسلحه توسط پلیس دستگیر شد و مدتی را در بازداشت به سر برد. اما اتفاق ناگوار دیگری که در سال بعد، یعنی سال ۱۹۶۲ برای آل پاچینو رخ داد، مرگ مادرش در سن ۶۲ سالگی بود که بسیار برای او تکان دهنده بود. ضربه ای که از فشار روحی مرگ مادر بر او وارد شده بود باعث شد تا برای مدت اندکی در آسایشگاه بستری شود. اما این رویدادهای ناگوار در زندگانی آل پاچینو، هرگز نتوانست او را از هدف اصلی خود باز دارد. او بار دیگر به صحنه نمایش بازگشت و به بازی در تئاتر کودکانه جک و لوبیای سحر آمیز پرداخت و سپس مهارتش را در چند کار دیگر آزمود.
آل پاچینوی جوان در سال ۱۹۶۳ در اولین نمایش خود از سوی کمپانی برادوی به نام در خارج از آنجا سلام کن به کارگردانی چارلز لاتون و نویسندگی ویلیام سارایون حضور پیدا کرد. او در این نمایش که در محل کافه کینوی شهر نیویورک برگزار می شد، نقش یک جوان متهم به دزدی را ایفا کرد. او بار دیگر در سال ۱۹۶۵ در نمایش طلبکار اثر نویسنده صاحب نام سوئدی، آگوست استریندبرگ و به کارگردانی چارلز لاتون ظاهر شد. یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۶، آل پاچینو بازی های موفق تری را در تئاتر انجام داد. او در نمایش ببر در دروازه ها بازی ماهرانه ای را از خود به نمایش گذاشت و به دنبال آن در «چرا یک نامه دزدیده شده» برنده جایزه تئاتری اوبی شد. سپس در کارگاه جدید تئاتر در نمایش خزش های صلح حاضر شد.او در سال ۱۹۶۷ چند بازی در نمایش های بیدار شدن، آواز و آمریکا، حالا هورا بکش در تماشاخانه چارلی واقع در شهر بوستون انجام داد. پس از آن در سال ۱۹۶۸ در مکان تئاتر آستور در شهر نیویورک بازی ماهرانه و موفقی را در نمایش سرخپوست ها برانکس را می خواهند انجام داد. او در این نمایش در نقش یک لات خیابانی به نام مورف که باعث عذاب یک سرخپوست پیر می شد، بسیار درخشان ظاهر شد و برای دومین بار توانست به عنوان بهترین بازیگر، جایزه اوبی را از آن خود کند.
● اولین تجربه تلویزیونی
آل پاچینو در سال ۱۹۶۸ از ماه فوریه تا مارچ، در نقش بیکهام و به عنوان یک بیمار روانی بستری در مرکز توان بخشی در نمایش موفق آیا ببرها کراوات می زنند مشغول بازی بود. او برای بازی بسیار خوبش در این نقش موفق به دریافت جایزه معتبر تونی شد و موفقیت دیگری را در کارنامه هنری خود ثبت کرد. او در همین سال اولین تجربه تلویزیونی خود را در یک قسمت از سریال ان.وای.پی.دی به دست آورد. او در این سریال نقش یک نژاد پرست جنوبی را بازی می کرد که به وسیله بمب گذاری دو دختر سیاه پوست را کشته، و حال متوجه شده بود که به وسیله رزمنده های سیاه تعقیب می شود.
در سال ۱۹۶۹برای اولین بار در فیلم من ناتالی (فردکو) بر پرده نقره ای سینما ظاهر شد و نقش کوتاهی را در آن ایفا کرد. پس از آن او همچنان به فعالیت خود در تئاتر ادامه داد و در سال ۱۹۷۰ کارگردانی و بازیگری نمایش کامینو ریل به نویسندگی تنسی ویلیامز را بر عهده گرفت که این نمایش در ویویان بومانت شهر نیویورک برگزار می شد.
در سال ۱۹۷۱، آل پاچینو به عنوان دومین حضور سینمایی خود در فیلم وحشت در نیدل پارک (جری شاتزبرگ) حضور پیدا کرد. او برای بازی در این فیلم، به تحقیق در مورد برخی داروهای مخدر پرداخت و توانست خود را به خوبی در نقش یک جوان افسرده و معتاد به مواد مخدر قرار دهد. بازی خوب آل پاچ در کنار کیتی وین - که چندی بعد در فیلم جن گیر و در نقش پدر مقدس ظاهر شد- مورد توجه منتقدان و مخصوصا کارگردان بزرگ سینما، فرانسیس فورد کوپولا قرار گرفت.
فرانسیس فورد کوپولا که قصد ساختن پدر خوانده را داشت به دنبال بازیگری برای نقش مایکل کورلئونه بود. بازیگران بزرگی همچون رابرت ردفورد، وارن بیتی، جک نیکلسون، ریان اونیل و حتی رابرت دنیرو گزینه های مطرحی برای تصاحب این نقش به حساب می آمدند. اما فرانسیس فورد کوپولا کسی را به جز آل پاچینوی جوان و ناشناس برای نقش مایکل کورلئونه انتخاب نکرد و در حالی که اعضای استودیو با این انتخاب کوپولا مخالفت می کردند، او متناسب با خواسته قلبی خود رفتار کرد و آل پاچینو نیز مشغول بازی در فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲) شد. به هر تقدیر، پاچینو بازی ماهرانه و بی نقصی را در نقش مایکل کورلئونه از خود به نمایش گذاشت و از سوی آکادمی اسکار، به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل نامزد دریافت تندیس اسکار شد. پس از فیلم پدر خوانده تحول بزرگی در زندگی هنری آل پاچینو ایجاد شد و او توانست خود را بیش از پیش در عرصه سینما مطرح کند. اما با وجود تمام مشکلات مالی که او داشت، باز هم حاضر نشد تا برای پول در آوردن در پروژه های سینمایی آسان تری بازی کند. او بعدها در این مورد اظهار کرد که حتی اگر از گرسنگی تلف می شدم، باز هم نقش های کوچک را نمی پذیرفتم. بنابراین در سال ۱۹۷۳ در فیلم مترسک (جری شاتزبرگ) و در کنار بازیگر بزرگ سینما، جنه هکمن بازی چشمگیری در نقش آواره ای که از خانواده اش دور افتاده و با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کرد، انجام داد. او با بازی در این نقش بار دیگر مورد توجه منتقدان قرار گرفت. در همان سال و پس از فیلم مترسک، آل پاچینو در نقش فرانک سرپیکو، در فیلم سرپیکو (سیدنی لومت) به عنوان یک پلیس درستکار نیویورکی که فساد افسران مافوق خود را افشا می کرد ظاهر شد. این فیلم که اقتباسی از یک داستان واقعی بود تحسین همگان را برانگیخت و آل پاچینو نیز برای دومین بار متوالی نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
● دومین قسمت پدرخوانده
در سال ۱۹۷۴ دومین قسمت از پدرخوانده به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا عرضه شد و آل پاچینو لقب پدر خوانده را گرفت و بار دیگر در نقش دون مایکل کورلئونه مطرح شد. در این فیلم رابرت دنیرو ، بازیگر ایتالیایی تبار و همدوره او نیز حضور داشت و به جای مارلون براندو، نقش جوانی دون ویتو کورلئونه را بر عهده داشت. به عبارتی آل پاچینو و رابرت دنیرو، هر دو به عنوان پدرخوانده های فسمت دوم محسوب می شدند. به هر تقدیر، بازی آل پاچینو در نقش دون مایکل کورلئونه، برای سومین بار نامزدی اسکار را برای او به ارمغان آورد.
اما موفقیت های آل پاچینو در سال ۱۹۷۵ در همکاری دوباره او با سیدنی لومت، در فیلم بعد از ظهر سگی تداوم پیدا کرد. او در این فیلم در نقش سونی ظاهر شد که به خاطر نیاز مالی برای عمل جراحی دوستش، دست به سرقت مسلحانه بانک می زند. بازی استادانه آل پاچینو در بعدازظهر سگی باعث شد تا او برای چهارمین بار در چهار سال متوالی نامزد دریافت جایزه اسکار شود.
پاچینو در سال ۱۹۷۶ بار دیگر به صحنه تئاتر بازگشت و نقش گراهام در نمایش بدنام محلی، اثر هیتکاک ویلیامز را که در تئاتر عمومی جو پاپ شهر نیویورک برگزار می شد را ایفا کرد.سپس در سال ۱۹۷۷ بازی موفقی در نمایش تجارت اصلی پاولو هامبل داشت که برای دومین بار موفق به دریافت جایزه تونی شد. در همان سال و در فعالیت سینمایی دوباره خود به نام بابی دیرفیلد (سیدنی پولاک) در نقش یک راننده مسابقه ظاهر شد که عاشق زن زیبایی به نام لیلیان مورلی - که نقش او را مارته کلر بازی می کند- می شود که به بیماری علاج ناپذیری مبتلا است.
عشق پاچینو به تئاتر کمتر از بازیگری سینما نبود و این امر باعث می شد که او گاه و بی گاه به صحنه تئاتر بازگردد و به نمایش زنده بپردازد. در سال ۱۹۷۹ او در یک نمایش شکسپیری در نقش ریچارد گوژپشت، در پادشاه ریچارد سوم در تئاتر کورت نیویورک به بازیگری پرداخت. سپس در نمایش هایی اثر برتلوت برشت، نویسنده شهیر آلمانی تحت عنوان مقاومت بلند آرتور و جنگل پیرامون شهرها دیده شد. پس از آن در نمایش معروف هملت اثر شکسپیر، در نقش هملت به روی صحنه رفت. این تئاتر در فستیوال شکسپیر شهر نیویورک برگزار می شد و پاچینو حضور موفقی در آن داشت.او در همان سال با انتخاب یک نقش پر تنش و بحث برانگیز به سینما بازگشت. پاچینو در فیلم عدالت برای همه به کارگردانی نورمن جویسن در نقش یک وکیل عدالت خواه قرار گرفت و بازی خوبی را از خود به نمایش گذاشت و بار دیگر از سوی آکادمی اسکار نامزد دریافت جایزه شد.
در سال ۱۹۸۰ در فیلم گشت زنی (ویلیام فریدکین) درنقش یک پلیس مخفی ظاهر شد که مامور تحقیق در یک محله فاسد و خراب بود. بعد از آن در سال ۱۹۸۲ در فیلم نه چندان پر سر و صدای نویسنده! نویسنده! (آرتور هیلر) حضور پیدا کرد. پاچینو در سال ۱۹۸۳ در اولین همکاری خود با کارگردان بزرگ، برایان دیپالما در فیلم صورت زخمی و در کنار هنرپیشه مطرح زن سینمای هالیوود، میشل فایفر، بازی به یاد ماندنی را در نقش تونی مونتانا به عنوان یک گنگستر و قاچاقچی بزرگ مواد مخدر از خود به نمایش گذاشت. این فیلم اگرچه مورد انتقاد و نکوهش برخی از منتقدان قرار گرفت، اما با فروش داخلی بالغ بر ۴۵ میلیون دلار مواجه شد و این نمایانگر نقطه روشنی در کار سینمایی آل پاچینو بود. او برای بازی در نقش تونی مونتانا نامزد دریافت جایزه گلدن گلاب شد و بعدها در مصاحبه ای که باربارا والترز با او داشت اظهار کرد که تونی مونتانا یکی از بهترین ایفای نقش های او در کار سینمایی اش بوده است.
طبق معمول آل پاچینو در شهر نیویورک به صحنه تئاتر بازگشت و به بازی در نقش والتر کول در نمایش بوفالوی آمریکایی به نویسندگی دیوید مامت پرداخت و در ادامه این نمایش به واشینگتن دی سی و لندن نیز رفت. آل پاچینو در سال ۱۹۸۵ در فیلم ناموفق انقلاب (هیو هادسن) چندان پر فروغ ظاهر نشد و منتقدان لهجه او را نامناسب دانستند و عده ای نیز با بی رحمی تمام بازی او را مسخره کردند.
بعد از این زخم زبان ها، آل پاچینو برای مدت چهار سال بر پرده نقره ای سینما حاضر نشد. او در عوض به کار تئاتر پرداخت و در فاصله بین سال های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۷ به بازی در نقش مارک آنتونی در نمایش جولیوس سزار ویلیام شکسپیر پرداخت.
اما پس از بیست سال بازیگری موفق در عرصه سینما، پاچینو نتوانست برای مدتی بیشتر از چهار سال خود را از پرده سینما دور نگاه دارد. او در سال ۱۹۸۹ بازگشت پرسر و صدایی را با فیلم مهیج دریای عشق (هرول بکر) و در کنار وارالن برکین داشت. آل پاچینو در سال ۱۹۹۰ به تهیه فیلم داستانی بدنام محلی اثر هیتوک ویلیامز پرداخت. عده ای می گویند که این فیلم بسیار مورد علاقه پاچینو است. او در بدنام محلی نقش گراهام که یک گنگستر دیوانه که شیفته قدرت مطلق است را ایفا می کند.
او در همان سال ۱۹۹۰ حضور موفقی در پروژه وارن بیتی، تحت عنوان دیک تریسی داشت و توانست یکی دیگر از نامزدی های اسکار را به دست آورد. سپس فرانسیس فورد کوپولا بار دیگر او را برای بازی در نقش شخصیت سینمایی معروف، دون مایکل کورلئونه در فیلم پدر خوانده ۳ فراخواند. در این فیلم دون مایکل کورلئونه پا به سن گذاشته بود.
آل پاچینو در سال ۱۹۹۱ در فیلم فرانکی و جانی (گری مارشال) بار دیگر در کنار میشل فایفر قرار گرفت. آن دو پس از فیلم جنایی و موفق صورت زخمی اینبار قرار بود تا در فضایی کمدی در کنار یکدیگر بازی کنند. اما فرانکی و جانی با وجود اینکه از این دو ستاره شاخص سینمای هالیوود بهره می برد، موفقیت چندانی به دست نیاورد و مورد نکوهش منتقدان قرار گرفت.
● موفقیت در کارنامه بازیگری
سال ۱۹۹۲، سال متفاوت و موفقیت آمیزی در کارنامه بازیگری آل پاچینو بود. او درفیلم گلن راس اسکاتلندی (جیمز فولی) به عنوان بازیگر نقش مکمل و در نقش ریکی روما، فروشنده ای عصبانی حضور موفقی را تجربه کرد. سپس در همان سال در فیلم عطر خوش زن به کارگردانی مارتین برست، در نقش کلنل فرانک اسلید به عنوان یک فرد نابینا، منزوی و تندخو بازی فوق ماهرانه ای را از خود به نمایش گذاشت. سر انجام آل پاچینو برای ایفای نقش در هر دو فیلم گلن راس اسکاتلندی و عطر خوش زن نامزد اسکار شد و آکادمی اسکار، جایزه اسکار به خاطر بازی خوب او در نقش کلنل فرانک اسلید در عطر خوش زن را به او اهدا کرد. او تنها بازیگری است که تا به حال توانسته با دو فیلم در مراسم اسکار شرکت کند. به هرحال آل پاچینو پس از گذشت ۲۱ سال از اولین نامزدی اسکار، بالاخره این جایزه را از آن خود کرد.
با وجود موفقیت های فراوان در عرصه سینما، پاچینو هنوز هم بر صحنه تئاتر قدم بر می داشت. در همان سال ۱۹۹۲ او در نمایش قهوه چینی، اثر ایرا لوئیس، در نقش هری لیواین و همچنین در نمایش سالومه به نویسندگی اسکار وایلد و در نقش هرود آنتی پاس (پسر هرود کبیر) در تئاتر نیویورک ظاهر شد.
در سال ۱۹۹۳ پاچینو باز هم به کنار کارگردان بزرگ، برایان دیپالما بازگشت تا درام جنایی دیگری را در فیلم روش کارلیتو تجربه کند. او در سال ۱۹۹۴ برای جلوگیری از خراب شدن صدای خود، عادت استعمال روزی دو پاکت سیگار را برای همیشه ترک کرد.
پس از آن در سال ۱۹۹۵ در فیلم بلیت ارزان (جیمز فولی) نقش یک پدر بزرگ مصلحت اندیش را ایفا کرد و در همان سال در پروژه جنایی و مهیج مایکل مان، مخمصه در کنار رابرت دنیرو قرار گرفت. این دو بازیگر قبل از آن هم در فیلم پدر خوانده ۲ حضور داشتند اما در آن جا هرگز در روبروی یکدیگر بازی نکرده بودند. آل پاچینو در این فیلم در نقش یک پلیس سرسخت به نام وینسنت هانا و رابرت دنیرو نیز رئیس یک گروه سارق حرفه ای، جدال مهیج و جانانه ای با یکدیگر داشتند تا جایی که منتقدین از سکانس روبرویی آن دو در یک رستوران و گفت وگوی پنج دقیقه ای در بین آن ها به عنوان یکی از بهترین سکانس های سینمای هالیوود یاد می کنند. مخمصه از بازیگران مطرح دیگری چون وال کیلمر، اشلی جاد و ناتالی پورتمن بهره می برد که همگی بازی خوبی را در این فیلم به نمایش گذاشتند. فیلم بعدی او در سال ۱۹۹۶ تالار شهر (هرالد بکر) بود که سر و صدای چندانی به پا نکرد. در همان سال، آل پاچینو اولین کارگردانی خود را با فیلم تئاتری در جستجوی ریچارد را عرضه کرد که نزدیک به چهار سال به روی آن کار کرده بود. او در حضور دیگری که بر صحنه تئاتر داشت، بازیگری و کارگردانی نمایش هیو به نویسندگی یوجن اونیل را عهده دار شد.
در سال ۱۹۹۷ موفقیت های سینمایی پاچینو با دانی براسکو (مایک نیوئل) و وکیل مدافع شیطان -در نقش شیطان و در کنار دیگر بازیگر مطرح سینمای هالیوود، کیانو ریوز- ادامه پیدا کرد. در سال ۱۹۹۹ آل پاچینو در همکاری دوباره خود با مایکل مان در کنار یکی از ستارگان سینمای جهان، راسل کرو در فیلم نفوذی قرار گرفت.پاچینو در این فیلم نقش یک روزنامه نگار برنامه شصت دقیقه را ایفا می کرد که افتخار دیگری در کارنامه هنری او محسوب می شود.
● سخنرانی آل پاچینو
پس از آن در همان سال ۱۹۹۹ نوبت به همکاری با الیور استون در فیلم مهیج و ورزشی هر یکشنبه موعود رسید. او در این فیلم نقش یک مربی فوتبال (فوتبال آمریکایی را که توسط مالک باشگاه (کامرون دیاز) گاه تحت فشار و اذیت واقع می شد بازی می کرد. سخنرانی پر جنب و جوش و تند آل پاچینو که در این فیلم برای روحیه دادن به بازیکنانش ایراد می کرد، شهرت جهانی به دست آورد تا جایی که از آن به عنوان «سخنرانی آل پاچینو» یاد می شود.
در آغاز سال ۲۰۰۰، او برای ساختن فیلم قهوه چینی، بار دیگر بر صندلی کارگردانی دیده شد.در همان سال او و مربی بازیگری، جین تارانت با وجود داشتن یک دختر به نام جولی ماری، از یکدیگر جدا شدند.
آل پاچینو همواره رابطه خوبی با بازیگران و دیگر همکاران خود داشته است; که می توان به رابطه دوستانه او با دیان کیتون بازیگر پدر خوانده، پنلوپه میلر بازیگر روش کارلیتو، دبرا وینگر، لیندال هوبز و عده ای دیگر اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۱ آل پاچینو و بورلی دی آنجلو در پی ۱۵ سال زندگی مشترک، صاحب دو فرزند دو قلو به نام های آنتون جیمز و الیویا رز شدند.
در سال ۲۰۰۲، او همچنان پایبندی خود را به صحنه تئاتر نشان داد و در نقش آرتور یو آی در نمایش گردهمایی آرتور یو آی اثر برتلوت برشت در مرکز هنرهای مایکل شیمل واقع در شهر نیویورک، به بازی پرداخت.
و اما آل پاچینو در سال ۲۰۰۲ فعالیت سینمایی خود را همچنان با کیفیت سابق ادامه می داد. بازی درخشان او به عنوان یک پلیس که در مناطق یخ زده شمالی در تعقیب قاتل بی رحمی که نقش آن را رابین ویلیامز بازی می کند، در فیلم بی خوابی (کریستوفر نولان) مورد تحسین همگان واقع شد. سپس بازی خوبی را در سیمونه (اندرو نیکل) انجام داد و به دنبال آن در فیلم مردمی که می شناختم (دانیل آلگرانت) به ایفای نقش پرداخت.
سال ۲۰۰۳، سال پرکاری برای آل پاچینو در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون بود. در همین سال او تازه کار (راجر دونالدسون) را در کنار بازیگر جوان، کالین فارل آغاز کرد. آل پاچینو در این فیلم نقش یک مربی سازمان سیا را بازی می کند که جوانی را تعلیم داده و از او برای عملی کردن برخی مقاصد خود استفاده می کند.. پس از آن نقش پایینی را در گیگلی (مارتین برست) که بازیگرانی چون جنیفر لوپز و بن افلک در آن بازی می کردند را پذیرفت. پاچینو در همان سال بار دیگر به روی صحنه تئاتر رفت و نقش آنتی پاس در نمایش سالومه اثر اسکار وایلد را در تئاتر اتل بارمور شهر نیویورک تکرار کرد.
او در سال ۲۰۰۳ پس از مدت ها به تلویزیون بازگشت و در شش قسمت از سریال فرشته ها در آمریکا به ایفای نقش پرداخت. پاچینو به خاطر بازی خوبش در این سریال تلویزیونی جایزه امی -که هرساله به برنامه و هنرمندان تلویزیونی اهدا می شود- را از آن خود کرد.
آل پاچینو در سال ۲۰۰۴ تنها در یک تصویر دیده شد. او توانست در یک کار شکسپیری دیگر به نام تاجر ونیزی (مایکل رادفورد) بازی درخور توجهی را از خود به نمایش گذارد. سپس در سال ۲۰۰۵ در فیلم دو نفر برای پول در کنار بازیگر جوان، متیو مک کانگوی و رنه روسو قرار گرفت. او در این فیلم به عنوان یک گزارشگر ورزشی که به روی بازی ها شرط بندی می کرد، به ایفای نقش پرداخت. در همین سال پدر او، سالواتوره پاچینو در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
در سال ۲۰۰۷ او در فیلمی تحت عنوان ۸۸ دقیقه (جان آونت) در نقش جک گراهام به عنوان یک پروفسوری که تنها ۸۸ دقیقه فرصت زندگی دارد، بازی خوبی را از خود به نمایش گذاشت. او همچنین در همین سال در سیزده یار اوشن (استیون سودنبرگ) در نقش ویلی بانک به عنوان یک کازینو دار ثروتمند در کنار بازیگران مطرحی چون جورج کلونی، براد پیت، مت دیمون و اندی گارسیا قرار گرفت.
آل پاچینو در سال های موفق بازیگری خود هر نقشی را نپذیرفته است و حتی گاهی از بازی در برخی فیلم های بزرگ نیز سر باز زده است که از جمله آن ها می توان فیلم های و اینک آخرالزمان، کرامر علیه کرامر، جنگ ستارگان، متولد چهارم جولای و زن زیبا را نام برد.
او کمپانی تولید فیلم خود را نیز دارد که آن را به عنوان قدر دانی از چارلز لاتون، «چال» نام گذاری کرده است. چال برگرفته از چارلی و نام خودش، آل است.
اما آل پاچینو هنوز هم به فعالیت خود در عرصه سینما ادامه می دهد. از کارهای آینده او در سال ۲۰۰۸ می توان به دالی و من، داستان عجیب، و همچنین قتل عادلانه در کنار رابرت دنیرو نام برد که آن ها اینبار در نقش دو پلیس نیویورکی ظاهر می شوند.
آل پاچینو پروژه دیگری در سال ۲۰۰۹ با نام ریفیفی دارد که دوباره سازی از یک فیلم فرانسوی محصول سال ۱۹۹۵ و بر اساس رمانی از آگوست لی برتون است.
نویسنده : سعید تهرانی
منبع : روزنامه مردم سالاری