یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سینماگران و نویسندگان آشتی کنند


سینماگران و نویسندگان آشتی کنند
تقریباً هر روز خبری از آغاز یا پایان پروژه ای سینمایی منتشر می شود كه با اقتباس از یك رمان موفق متولد شده است اما تقریباً هیچ یك از این اخبار، مربوط به ایران نیست و سینماگران ایرانی ظاهراً علاقه ای به ادبیات ندارند.
هفته گذشته، خبر ساخت یك فیلم دلهر ه آور از «شاهزاده دزدان»، رمان پرفروش «چاك هوگان» به تمام خبرهای دیگری كه از اقتباس در سینمای غرب به گوش می رسد، اضافه شد. البته دور روز پیش از انتشار این خبر، در ایران نیز خبر ساخت فیلمی از داستان معروف «من قاتل پسرتان هستم » نوشته احمد دهقان، نویسندگان ایرانی را خوشحال كرد. همان طور كه پیش از این نیز خبر ساخت فیلمی از رمان «استخوان خوك و دست های جذامی»- آخرین كتاب مصطفی مستور- خوشحال شان كرد و چند وقت بعد، خبر منتفی شدن این پروژه سینمایی، امیدهای آشتی كنان ادبیات و سینما را به یأس بدل ساخت.
در ایران، پیش از انقلاب، سنت اقتباس از آثار قدرتمند ادبیات داستانی، كم و بیش در اندك آثار سینمایی روشنفكری - كه جریانی مستقل از فیلمفارسی های معلوم الحال بود! - جایگاه ویژه ای یافته بود یا دست كم، كم و بیش در آثار چند فیلمساز صاحب فكر و سبك، به سنتی حسنه تبدیل می شد؛ فیلمسازانی نظیر داریوش مهرجویی با فیلم گاو(داستان مشهور غلامحسین ساعدی)، امیر نادری با فیلم تنگسیر(نوشته صادق چوبك) و بهمن فرمان آرا با شازده احتجاب (نوشته هوشنگ گلشیری).
اما در سال های بعد از انقلاب، اگر چه مهرجویی علاقه به ادبیات را حفظ كرد و تقریباً هر چه ساخت، برگرفته از داستانی ایرانی یا خارجی بود (درخت گلابی نوشته گلی ترقی، مهمان مامان هوشنگ مرادی كرمانی، بانو و سارا از نوشته های خارجی و...) اما جریان قدرتمند و اثرگذاری كه ادبیات داستانی و سینما را به یكدیگر پیوند دهد، دیده نمی شود. در سال های دهه ۴۰ و ،۵۰ ارتباط نزدیك سینماگران و نویسندگان كه در یك دسته كلی تر روشنفكر دسته بندی می شدند، آینده درخشانی را از این پیوند نوید می داد كه پیش درآمدش گاو و تنگسیر بود، اما در دو دهه گذشته، فاصله میان سینماگران و نویسندگان سبب شد سینمای ایران به كلی از ادبیات داستانی «روز» فاصله گرفته، فیلمسازان ایرانی عموماً در سطح نسل های اول و دوم داستان نویسان ایران، باقی بمانند.
در حال حاضر در ایران سالانه در حدود ۶۰ تا ۷۰ فیلم سینمایی تولید می شود كه از این بین، به ندرت می توان فیلمی را یافت كه به متنی قدرتمند و موفق در حوزه ادبیات داستانی توجه كرده باشد. هر چند كه گاه تلاش های فردی و از سر علاقه شخصی فیلمسازانی نظیر بهروز افخمی را نیز می توان مشاهده كرد كه با ساخت «گاو خونی»- رمان معروف جعفر مدرس صادقی- نشان داد كمی با هم نسلانش در شناخت داستان معاصر ایران فرق دارد. اگر چه نسخه سینمایی افخمی در تبدیل زبان ادبیات به زبان تصویر، چندان موفق عمل نكرد.
اما در غرب، حكایت بسیار متفاوت است. تقریبا بدون استثنا هر كتابی كه نسبت به سایرین فروش بیشتری داشته باشد و با مقبولیت عام(طبیعتاً كتابخوان) مواجه شود، دیر یا زود (كه معمولاً زود است)، از سوی شركت های فیلمسازی، كارگردانان و تهیه كنندگان مختلف مورد توجه قرار می گیرد و دیر یا زود، نسخه سینمایی اش بر پرده سینماهای جهان ظاهر می شود. این ارتباط تنگاتنگ سینما و ادبیات، قطعاً برای هر دو سوی ماجرا مفید است؛ نویسندگان با فروش امتیاز ساخت فیلم از آثارشان، كمی حرفه ای تر می شوند و سینماگران با انتخاب متنی كه یك بار امتحانش را پس داده است، امتحان موفقیت فیلم شان و كسب درآمد مناسب را افزایش می دهند. شاید به همین علت ساده است كه بیشتر آثار برجسته و موفق سینمایی- چه به لحاظ هنری و چه به لحاظ مالی- آثار اقتباسی هستند.
از سوی دیگر، رابطه مطلوب این دو هنر، می تواند سبب گرمی بازار هر دو، از نظر تعداد مخاطب شود، چرا كه تجارب گذشته نشان داده است این رفت و برگشت از سینما و ادبیات و از ادبیات به سینما، توجه مخاطبان هر دو گروه را بیشتر از همیشه به خود جلب می كند. در ایران، با تیراژ مرسوم هزار تا سه هزارعددی كتاب های داستانی، رسیدن به چاپ های پنجم و ششم و بیشتر، تنها گاهی و برای برخی كتاب ها كه در جشنواره ها و داوری هایی نظیر شهید غنی پور، پكا، منتقدان مطبوعات، گلشیری،، انجمن قلم و... مورد توجه قرار می گیرند، ممكن می شود.
این آثار در بسیاری موارد از فضای موجود چاپ و نشر در ایران فراتر رفته و گاهی بارها تجدید چاپ می شوند. «نیمه غایب» حسین سناپور كه در جایزه پكا رمان برگزیده شد، همان سال به چاپ هفتم رسید. «چراغ ها را من خاموش می كنم» زویا پیرزاد به چاپ یازدهم رسید و... اما آیا سینماگران ایرانی حتی از وجود این جشنواره ها و جایزه های ادبی مطلعند؟ شاید اگر تنها آثار برگزیده جشنواره های ادبی و جایزه هایی كه خوشبختانه حالا دیگر چندان انگشت شمار هم نیستند، مورد توجه كارگردانان و تهیه كنندگان سینما قرار گیرد، سالانه می توانیم شاهد تولید دست كم ۱۰ فیلم اقتباسی باشیم كه موفقیت شان در شرایط برابر(از نظر قدرت كارگردان، فیلمنامه و...) تضمین شده خواهد بود؛ همان طور كه معدود تجارب گذشته سینمای ایران در سال های اخیر، این موضوع را تایید كرده است.
اما متاسفانه انتخاب های عموما نادرست كارگردانان در بین همین تجارب معدود نیز باعث شده ارتباط از نوع مناسب و موفق نبوده، بلكه بیشتر جوابگوی علاقه شخصی سازنده به یك داستان زیبای كم اهمیت باشد. در حالی كه ارتباط بین هنرها تنها با پرداختن هنرمند به دل مشغولی های خود برقرار نمی شود. این حق كارگردان، نویسنده، آهنگساز و... است كه به آثار مورد علاقه اش در هنرهای دیگر توجه ویژه نشان دهد، اما تنور این رابطه سرد، تنها در یك صورت، گرم می شود؛ داستان نویسان و كارگردانان سینما، یكدیگر را بشناسند و فیلمسازان، آثار مطرح روز در حوزه داستان را مطالعه كنند. قطعاً هر فیلمسازی با هر گرایش و سبكی، می تواند در میان آثار منتشرشده در یك سال، داستان مورد نظر را پیدا كند. نویسندگان پرفروش و خالق آثار معروف به عامه پسند، متن های مناسبی برای فیلم های تجاری و علاقه مند به گیشه دارند، داستان نویسان جدی و هنری نویس، داستان های قدرتمندی برای ساخت فیلم های هنری می نویسند و... ؛ تنها كافی است این دو گروه، آشتی كنند.
كامران محمدی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید