جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


آغاز یک راه طولانی


آغاز یک راه طولانی
شاید در مورد هنرهای ذاتاً دراماتیک از جمله ادبیات (داستانی)، تئاتر و سینما این چالش پررنگ تر و در مواردی خطرناک تر جلوه کند، چرا که این قالب ها فی نفسه ظرفیت جذب مخاطب عام را نیز دارند (خصوصاً عرصه فیلم سازی) و این سر و کار پیداکردن با مخاطبان انبوه، شمشیر دو دمی است که می تواند بر له یا علیه اثر هنری و خالقش عمل کند: یا مناسبات ساختاری اثر را فدای طرح حرفهای ویژه سازد یا با رویکرد به عناصر جذاب، از طرح مسائل و دغدغه های موردنظر صاحب اثر باز ماند که این مهم گاه بدل به عرصه ای می شود که ساختار اثر هنری (در اینجا : فیلم) عملاً تبدیل به ضدمضمون شده ماهیت وجودی خود را زیر سؤال می برد. البته تاریخ سینما نمونه های فراوانی را به یاد می آورد که بزرگان عرصه فیلمسازی توانسته اند با حفظ توازن میان تعلقات خود و مناسبات سینمای عامه پسند آثاری ماندگار خلق کنند که از زمان و مکان نیز فراتر رفته مباحث مطروحه خود را ازلی و فرازمانی کنند. طیف وسیع این دسته از آثار که یک طرف آن به کلاسیک سازانی چون فورد و هیچکاک تعلق دارد و سوی دیگر آن را فیلمسازان اندیشمند اروپایی مثل ویسکونتی و گدار یا تأثیرپذیران آنها مثل جارموش و دیگران به خود اختصاص داده اند ، در واقع برگستردگی امکانات سینما برای مواجهه و طرح مباحث سنگین نظری، از فلسفه گرفته تا اقتصاد و از مباحث معناشناختی تا ترویج مکاتب ایدئولوژیک صحه می گذارد و اتفاقاً در سینمای ایران (مشخصاً سینمای بدنه و اکران ) هم جای خالی این چنین آثاری به شدت احساس می شود.
صدرا عبداللهی در نخستین فیلم بلند خود برای رفع این خلأ اقدام کرده و با بهره گیری از عواملی مثل حضور دو بازیگر توانا نیکی کریمی و محمدرضا فروتن و جاذبه های سیاحتی جزیره کیش و البته جسارت در طرح مضامین و صحنه هایی که کمتر در سینمای ایران مورد اعتنا قرار می گیرند، تلاشی نسبتاً حساب شده برای بازکردن مباحث کلان سیاسی ‎/ اجتماعی در قالب یک فیلم سینمایی کرده که قرار است با گروه های وسیعی از تماشاگران ارتباط برقرار کند. البته به کار بردن واژه «نسبی» از آن جهت است که تأخیر سه ساله میان زمان ساخت تا اکران عمومی فیلم و حذف صحنه هایی از آن به این حقیقت اشاره می کنند که ظرفیت های موجود به تمامی مورد توجه سازندگان فیلم قرار نگرفته اند و بلندپروازی برای تصویرکردن ایده آل ها به تعویق نمایش عمومی فیلم و کهنه شدن جنبه اسنادی مضمون محوری آن منتهی شده است.
«برباد رفته » در قالب داستانی خود مروری دارد بر روند فروپاشی و بازیابی روابط انسانی میان یک زوج عاشق. تهمینه و شریف همراه با کاروان همراهان یک نوعروس، قدم به خاک جزیره ای می گذارند تا در کنار بنیان گذاشتن زندگی مشترک، تبلور آرمان ها و شعارهای نسل خود را در سازندگی برهوت پیش رو شکل دهند. اما فقدان تعادل میان عشق و وظیفه زندگی آنها را تحت الشعاع قرار می دهد تا جایی که پس از چند سال، وضع ممکن را برای تهمینه غیرقابل تحمل می کند و به گریز او منجر می شود. صدرا عبداللهی این بخش از داستان را البته به مرور و به صورت فلاش بک هایی در دل موقعیت داستانی اصلی روایت می کند و حکایت اصلی فیلم از بازگشت تهمینه و اقدامات او برای تصحیح روابط فی مابین و تبیین تعاریف جدید در خصوص رابطه ارگانیک میان کار و زندگی آغاز می شود که با دامنه دارتر شدن بسامد وقایع ، بدل به ارائه نقدی بر یک دوران خاص در پیکره سیاسی - اقتصادی تاریخ معاصر و نقد عملکرد یک نسل از مدیران پرورش یافته آن دوران می شود. به شهادت روایت، عبداللهی معتقد است که در دوران سازندگی ، تعادل ها به هم خورد و ولع کارآمدی در به پا کردن ساختارهای نوین اقتصادی - ملی باعث عوض شدن آدمها و برباد رفتن روابط انسانی - دست کم در دایره فعالان و معتقدان اصلی و واقعی این روند - شد و اجتماع محکوم است که عوارض ناشی از این خروج را تحمل کند. ارجاعات صریح و خلق ما به ازاهای تقریباً واقعی در دل وقایع فیلم - که البته عموماً در مورد شریف و همفکران او اعمال شده - باعث می شود بر باد رفته مشخصاً از سطح نق نق های ملاحظه کاران سیاسی فاصله بگیرد و مواضع خود را در خصوص نقد یک دوران با شجاعت تمام عرضه کند. شاید بخش اعظم توفیق عبداللهی در مقام فیلمنامه نویس اثر، مدیون درآمد تمثیل های اصلی داستان یعنی موقعیت مرد به عنوان نماینده نسلی پرشور و زن درمقام اسطوره ای مادر - وطن باشد و توجه به این موقعیت های سمبلیک هم توجیه عاطفه و همدلی بی شائبه زن نسبت به مرد پس از سالها مفارقت و جدایی باشد. سال هایی که در غربت صرف تحصیل کمال، پیشرفت علمی و کسب موقعیت های تازه (و البته به قیمت تغییر ظواهر و خلل در باورهای بنیادین ) شده در حالی که مرد در همان سالها فقط به دور خود چرخیده و در جا زده. خصوصاً فیلم با طرح دادگاه پیش رو، بر وضعیت پا در هوای او به عنوان یک آبادگر موفق و تجلیل شده دیروز و یک مدیرعامل ورشکسته و مورد سوءظن امروز صحه می گذارد. در رویارویی نهایی اما مرد با لجاجتی کودکانه و نابخرد از موقعیت برتر زن می گریزد و به جای تن دادن بر رحمتی که از آسمان برسرش می بارد (و زن بدون حایل و رادعی آن را پذیراست) از دادگاه و بدنامی مقابل خود استقبال می کند. تصاویر فیلم به خوبی بر تفاوت این دو دنیا صحه می گذارند: صرفنظر از قابهایی که متناسب با وضعیت حاضر به شخصیت ها دور یا نزدیک می شوند(و فاصله های پدید آمده میان عشاق قدیمی را به رخ می کشند) اصولاً عبداللهی در انتخاب بک گراند صحنه ها یا لوکیشن ها برای تبیین حس صحنه هایش هوشیاری نشان می دهد: تلاش زن برای غبارروبی از خاطرات گذشته در میان آثار باستانی جزیره یا اولین جرقه اختلاف میان شریف و تهمینه در پیش زمینه کشتی غرق شده یونانی یا شادی درونی او به خاطر تکمیل اطلاعاتش - که باید از شریف مخفی بماند - در پارک دلفین ها و مواردی از این دست نمایانگر اهمیت کاربردی لوکیشن در تعمیق حس دراماتیک صحنه هاست و کار ظریفی که روی کمیت و کیفیت حجاب تهمینه از گذشته تا حال می شود، نمونه ای است از توجه کارگردان به ظرایفی که بیانگر حرفهای ناگفته ولی پراهمیت اند و به خوبی کار دهها خط دیالوگ را می کنند. اما «برباد رفته» علیرغم نکات مثبت آن از گزند یکی از آفاتی که در مقدمه ذکر شد محفوظ نمانده است. گستره وسیع ارجاعات و جزئیات فراوانی که در سطح مضمونی فیلم مورد توجه سازندگان بوده مشخصاً بر میزان توجه و کاری که باید روی در آوردن شخصیت و تنظیم ریتم مورد نیاز فیلم می شده باز داشته است. وقایع فیلم در بستر بازگشایی خاطرات یک عشق از دست می گذرند اما وجهه سمبلیک شخصیت چنان پررنگ است که خصایص انسانی را از آنها گرفته و نه عشق دیروز نه تلاش های امروزینشان برای ترمیم آسیب های وارده قابل باور است. غیراز این ، آوار تک گویی ها و دیالوگ های به شدت جهت دار، فیلم را بدل به یک مقاله طولانی - و گاهی کسالت آور - کرده که گاه حتی برای تماشاگر خاص هم حفظ ارتباط عاطفی با آن دشوار می نماید. تصاویر و میزانسن ها اغلب حتی بهتر از تک گویی تحمیلی شخصیت ها بیانگر موقعیت صحنه هستند ولی اصرار عبداللهی بر پاره ای عقده گشایی ها نیروی تأثیر گذار فیلم را کند کرده. خصوصاً که بهانه فیلمنامه برای این همه تک گویی (ضبط کلامی خاطرات توسط تهمینه) توجیه مناسب و قابل قبولی ندارد و هرچند یکی دوجا استفاده های طنزآمیز خوبی از آن شده (دیالوگ های ضبط شده شریف، جایی که تهمینه را به شوخی حاج آقا صدا می کند و جایی که می گوید «پس بقیه اش را ضبط نکن!») ولی در کلیت فیلم جا نمی افتد.
فراتر از تمام نقاط ضعف یا قوت، جسارت صدرا عبداللهی و تهیه کننده فیلم طرح مضامین مورداشاره و تلاش برای ثبت تصویری که سند هنرمندانه یک دوران به شمار می رود، قابل ذکر و ستایش است و اگر فیلم در زمان خود به نمایش در می آمد، می شد در خصوص تأملات مضمونی آن درنگ بیشتر کرد. در هرحال شک نیست که برای سازنده اش آغاز یک راه دراز است.

پیمان شوقی
منبع : روزنامه ایران