پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
افسانه
از روزی که انسان توانست نخستین کلمات مفهومدار را به زبان آورد، قصّهگوییاش نیز آغاز شد. دنیای پر رمز و راز اطراف انسان و ذهن و روان پرسشگرش، در هم آمیخت و نشست و افسانه را ساخت. بر آن چه که نمیتوانست پیروز شود، پیروز شد و سرافراز به اطراف خود نگریست. پلیدی و شر را لعنت فرستاد و نیکی و خیر را درود.
قصر آرزوهایش را بر بلندای ابدیّت ساخت، قصری زمرّدگونه با جواهرات نایاب، خود را چنان نیرومند کرد که هیچ موجودی حریفش نبود. از فراز ابرها عبور کرد و پرندهوار، زمین زیبا و پهناور را از بالا تماشا کرد. راز خلقت را با افسانهها درآمیخت و از میان آنها به حقیقت دست یافت. سپس پیراهن پوسیدهی جهل را از تن به در آورد و لباس فاخر دانایی بر تن کرد.
سپس به راه افتاد: از میان غارهای تو در توی تاریک و از بین خفّاشان خونآشام گذشت. از میان جنگلهای تو در تویی که پای هیچ موجودی به آن جا نرسیده بود گذشت. از میان کوههای سر به فلک کشیده گذشت و با انساننماهایی که روح خود را به شیطان فروخته بودند، کار زار کرد. آنها را یکی پس از دیگری از میان برداشت و سرانجام، عشق و مهربانی، بر عجوزهی نقشهکِشِ فرهادکُش پیروز شد.
از آغاز پیدایش انسان، افسانه، همنشینِ بی غلّ و غش او بوده؛ همنشینی که بدون هیچ چشمداشتی در آسایش و خوشی، و در سختی و گرفتاری با او همراهی کرده است. افسانه به انسان آموخت که چه گونه از سنگ، ابزار بسازد. به او آموخت که چه گونه از فلزّات برای راحتی خود استفاده کند و دست آخر به او آموخت که برای بقا باید عشق ورزید و همدیگر را دوست داشت.
با کمی دقّت، درمییابیم که در افسانهها، نمادها، جایگاهی منحصر به فرد دارند. برای نمونه، در افسانهی «ملک محمّد» آن جا که ملکِ جوان، با توطئهی خائنانهی برادرانِ قابیلیاش، به قعر چاهی ژرف میافتد، تنها راه رسیدنش به روشنایی و نور، پریدن او بر روی کُرّه اسب سفید است. دو کرّه آمدند. یکی سیاه، یکی سفید و با هم جنگیدند. ملک محمّد پرید، امّا از بختِ بد، روی کرّه اسب سیاه افتاد و بیشتر به قعر ظلمات فرورفت. در واقع، افسانه به شکلی نمادین میگوید: هر که با سیاهی و شر، همراه شود، لحظه به لحظه، بیشتر در سیاهی فرومیرود.
در افسانهها، همه چیز جایگاه واقعی خود را دارد. بسیاری میپندارند که افسانهها فقط برای سرگرمی و وقت گذراندن گفته شدهاند، غافل از این که افسانه، خودِ زندگی است. رنگها، اشیای دور و بر، صدای آب، صدای بر هم خوردن دو تکّهسنگ، همه و همه، نماد رابطهها و زندگی انسانهاست. در افسانه، همه چیز جان دارد، زندگی میکند، حرف میزند و طیّ طریق میکند، تا به آن جا که آرزوی بشریّت است برسد.
ناگفته نماند که طبقهبندی نمادهای افسانهها، از حوصلهی این مقال خارج است ولی به طور مثال میتوان گفت که انواع جانداران از پرنده گرفته تا موجودات به ظاهرِ خیالی، مانند دیوها، در افسانهها نقشهای متفاوتی دارند. کبوتر، بیشتر وقتها در کسوت پریان ظاهر میشود و انسانها را راهنمایی میکند. دیوها در بعضی افسانهها نقش موجودات فهیم را ایفا میکنند و در بعضی جاها، نماد شرّ و پلیدی هستند که این خود جای بحث و بررسی دارد.
متاسّفانه، تاکنون آن طور که باید و شاید بر روی افسانههای منطقهی «چهار محال و بختیاری» کار نشده است. بسیاری از پیران سالخورده که اکثراً سینههاشان، گنجینهی افسانهها بوده است، اکنون به زیر خروارها خاک خفتهاند و این بسیار غمانگیز است.
افسانهها کم از دفینههایی که پس از هزاران سال، سر از خاک درمیآورند، نیستند. ما با آنها میتوانیم، به ادبیّات، تاریخ، هنر و بسیاری چیزهای مجهول زندگی پدرانمان پی ببریم.
تا دیر نشده باید در زمینهی ادبیّات شفاهی، از ترانهها و باورها گرفته تا آداب و رسوم این خطّه اقدامی درخور بکنیم و به جمعآوری این میراث گذشتگان اهتمام ورزیم. نسل امروزِ ما، باید کاملاً با این فرهنگ آشنا شوند، چرا که بر فرهیختگان پوشیده نیست که فرهنگ و ادبیّات شفاهی گذشتهها، سرشار از درس انسانیّت، راستگویی، وفای به عهد، دینداری و خدمت به دیگران است. حتّی نویسندگان و شعرا، با پردازش و استفاده از نمادهای افسانهها، میتوانند آثار بسیار زیبا و ماندگاری پدید آورند و اثری بس بزرگ بر ادبیّات بگذارند. بسیاری از اسطورههای ما، به طور بسیار زیبا و منطقی، وارد افسانهها شدهاند و این خود جای تحقیق و بررسی دارد. مثلاً «سیمرغ» که یکی از شخصیّتهای مهمّ شاهنامهی حکیم توس است، در افسانههای ایرانی به شکلهای مختلف وارد شده است. گاه به صورت یک پرندهی معمولی و گاه به صورت یک پرندهی غولپیکر امّا معمولاً در همهی افسانهها نماد خیر است و نیکی.
همان طور که اشاره شد، بحث و پژوهش درباهی افسانهها بسیار است که نه در حدّ توان علمی نگارنده است و در این مجال، فرصت آن است. هدف، فقط اشارهای کوتاه بود و ذکر این نکته که منطقهی چهارمحال و بختیاری، دارای افسانههای زیبا و به طور کلّی، فرهنگ عامّه یا ادبیّات توده یا همان «فولکلور» است.
نگارنده، افسانههای بسیاری از این منطقه، جمعآوری و آماده کرده است که هماکنون دوست گرامیام آقای «غلامرضا صفّار»، مشغول ویرایش و پیرایش آنهاست و امیدوارم در آیندهی نزدیک، این مجموعهی چندجلدی، به دست علاقهمندان برسد. در این جا، نمونهای از افسانههای این مجموعه، تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
یوسُف فاضلی دهکردی
منبع : حوزه هنری استان چهار محال و بختیاری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل مجلس شورای اسلامی روز معلم دولت نیکا شاکرمی رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی خلیج فارس شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله پلیس راهور قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی سلامت
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا غزه جنگ غزه حماس چین نوار غزه انگلیس عربستان اوکراین یمن
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول واکسن فرودگاه تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت مسمومیت