دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
پزشکان سیاستمدار!!!
سیاستمداران زیادی در دنیای امروز پزشک هستند؛ سیاستمدارانی که غالباً در عرصه سیاست حضور مؤثر و چشمگیری داشتهاند.
پزشکی از جمله حرفههایی است که قدمتی بسیار طولانی دارد. از استخوانهای کشفشده در غارها و جمجمههای سوراخِ آنها میشود حدس زد که حتی در عصر غارنشینی هم نوعی از جراحی وجود داشته است. شاید همین قدمت را بتوان یکی از دلایلی دانست که به پزشکانِ هر جامعه، پایگاه اجتماعی و اقتدار ویژهای میبخشد. آنها کسانی هستند که بعد از خدا، مرگ و زندگی افراد جامعه به دست آنها است. این اقتدار از همان ابتدا به پزشکان فرصتی داده است که بخواهند غیر از سلامت جسم افراد، در سلامت جامعهشان نیز نقشی ایفا کنند.
سیاستمداران زیادی در دنیای امروز پزشک هستند؛ سیاستمدارانی که غالباً در عرصه سیاست حضور مؤثر و چشمگیری داشتهاند؛ شاید به این دلیل که میان سیاست و پزشکی، شباهتهایی وجود دارد اما خط باریکی میان این دو هست. پزشک اگر اشتباه کند، جان یک انسان به خطر میافتد اما سیاستمدار با هر تصمیم اشتباهش، چه بسا سرنوشت میلیونها انسان را تغییر دهد.
فهرست پزشکان سیاستمدار، فهرست بلندبالایی است: سونیاتسن رهبر انقلاب چین، ژان پل مارا یکی از فعالان انقلاب فرانسه، پاپ جان بیست و یکم رهبر کاتولیکهای جهان، جرج حبش بنیانگذار جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، فتحی شقاقی و عبدالعزیز الرنتیسی از چهرههای سرشناس جنبش حماس، پاپاداک دیکتاتور هائیتی، کوبی شک رئیسجمهور برزیل، ویلیام واکر رئیسجمهور نیکاراگوئه، رادوان کارادزیچ رهبر شبهنظامیان صرب بوسنی و مسؤول نسلکشی مسلمانان، گرو هارلم برونتلند نخستوزیر سابق نروژ و رئیس قبلی سازمان جهانی بهداشت و ...
در تاریخ ایران هم پزشکانِ سیاستمدار کم نبوده و نیستند. بوذرجمهر، ابن سینا و خواجه نظامالملک از سرشناسترین وزرای پزشک در تاریخ ایرانزمین هستند. در عصر حاضر نیز برخی پزشکان ایرانی در صحنه سیاست حضور داشتهاند. دکتر قاسم غنی، دکتر امیر اعلم و دکتر منوچهر اقبال از پزشکانی هستند که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه سیاست فعال بودهاند و پس از انقلاب نیز میتوان به چهرههای سرشناسی مانند دکتر علیاکبر ولایتی، دکتر مصطفی معین، دکتر سید شهابالدین صدر، دکتر عباس شیبانی، دکتر سید حسن فیروزآبادی و . . . اشاره کرد.
از فهرست بلندبالای پزشکان سیاستمدار خارجی در این نوبت، تنها به معرفی ۷ پزشک سیاستمدار بسنده کردهایم: بشار اسد، ماهاتیر محمد، میشله باشلت، سالوادور آلنده، ابراهیم جعفری، چه گوارا و ایاد علاوی. شاید در نوبتهای آینده، زندگینامه چهرههای دیگری از این فهرست را نیز با هم ورق بزنیم.
● بشار اسد
رئیس جمهور فعلی سوریه، در سال ۱۹۶۵ در سوریه متولد شده است. او با قد ۱۸۹ سانتیمتریاش در میان رهبران خاورمیانه یک چهره شاخص به حساب میآید. بشار اسد، انگلیسی و فرانسه را بسیار روان صحبت میکند و فرانسه را در مدرسه فرانسوی عربیالحریه در دمشق آموخته است.
بشار اسد پس از اتمام مدرسه به دانشکده پزشکی دانشگاه دمشق و سپس برای آموزشهای تخصصی چشمپزشکی به بیمارستان آکادمیک لندن رفت. او با اسما اسد، یک دختر سنی سوری که در بریتانیا به دنیا آمده و بزرگ شده بود، ازدواج کرد.
در ابتدا انگیزههای سیاسی کمی داشت و حافظ اسد، برادر بزرگتر او یعنی بصیل اسد را برای پست ریاستجمهوری نامزد کرده بود. اما بصیل اسد در یک سانحه رانندگی در سال ۱۹۹۴ کشته شد و بشار اسد به عنوان گزینه بعدی مورد توجه پدر قرار گرفت.
پس از مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، بشار اسد از سوی مجلس به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. لازمه این کار، تغییر قانون اساسی بود؛ چون طبق قانون، حداقل سن لازم برای ریاست جمهوری ۴۰ سال بود ولی بشار اسد فقط ۳۴ سال داشت.
با روی کار آمدن بشار اسد، اصلاحات زیادی در سوریه به راه افتاد. زندانهای سیاسی بسته و تلاش برای رشد اقتصادی و اجتماعی بیشتر شد. اما دولت اسد از سوی ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و اسرائیل متهم شد که از گروههای نظامی در لبنان و عراق، حمایت میکند و در پرونده قتل رفیق حریری، نخستوزیر لبنان نیز دست داشته است؛ و به همین دلیل مجبور است با کارشکنیها و بیقانونیهای دنیای غرب، دست و پنجه نرم کند.
● ماهاتیر محمد
ماهاتیر محمد برای جهان اسلام، نام آشنایی است. او نخستوزیر اسبق مالزی است که در سال ۱۹۲۵ متولد شد و در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۳ بر مسند قدرت بود و تلاشهای بسیاری برای مدرنیزاسیون مالزی انجام داد. اما انتقاداتی نیز به او وارد شد؛ مانند اینکه مستبدانه عمل میکند و در سیاست درگیر باندبازی است. او در میان هوادارانش به دکتر اِم معروف است و حتی رسانهها نیز با این نام از او یاد میکنند.
ماهاتیر محمد در ابتدا وارد یک مدرسه بومیزبان شد اما بعد به کالج پزشکی کینگ ادوارد هفتم در سنگاپور رفت. در همان زمان، برای روزنامهای با نام مستعار مطلب مینوشت. علاوه بر این، او مسؤول جامعه مسلمانان دانشگاه هم بود. بعد از فارغالتحصیلی، به عنوان پزشک دولتی به مالزی برگشت و با یکی از همکلاسیهای سابقش ازدواج کرد.
ماهاتیر محمد در سال ۱۹۵۷ از خدمات دولتی استعفا داد و تصمیم گرفت خودش کار کند. به این ترتیب، خیلی زود به ثروت قابل توجهی دست پیدا کرد. او با ورود به احزاب طرفدار دولت، به مجلس راه یافت و در سال ۱۹۷۰ با نوشتن کتابی سعی کرد علل عقبماندگی مالزی را توضیح دهد و یک مدل سیاسی اقتصادی (موسوم به حمایت سازنده) را پیشنهاد داد. دولت آن زمان، چاپ کتاب او را متوقف کرد؛ هر چند که از برخی راهحلهای آن سود جست. اما بالاخره توقف انتشار آن کتاب پرماجرا سبب شد که در سال ۱۹۸۱ ماهاتیر محمد نخستوزیر شود. او در سالهای نخستوزیریاش مالزی را تبدیل به یک قطب بازرگانی، صنعتی و ارتباطی کرد و سیاستهای اقتصادی او با عنوان «همکاری ملی»، مالزی را از یک کشور عقبمانده به کشوری در حال توسعه
بدل کرد.
● میشله باشلت
رئیسجمهور فعلی شیلی، اولین زنی است که در طول تاریخ شیلی، این مقام را از آن خود کرده. او که یک سوسیالیست میانهرو است، در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۶ شیلی در برابر حیرت عمومی در سراسر جهان، رأی آورد و در برنامههای مبارزاتیاش قول داد که سیاست بازار آزاد شیلی را ادامه دهد اما در مقابل، امتیازات اجتماعی را نیز افزایش دهد.
باشلت، جراح کودکان و همهگیرشناس است و در زمینه استراتژی نظامی هم تحصیل کرده. او در زمان ریاستجمهوری ریکاردو لاگوس، وزیر بهداشت و وزیر دفاع بود. باشلت طلاق گرفته و ۳ فرزند دارد. او به زبانهای اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی، پرتغالی و فرانسه حرف میزند. در سال ۲۰۰۶، مجله فوربس او را در رده هفدهم ۱۰۰ زن قدرتمند جهان قرار داد.
باشلت در سانتیاگو به دنیا آمده و در دوران کودکی همراه خانواده و پدر نظامیاش تقریباً در سراسر شیلی زندگی کرده است. در سال ۱۹۶۲ به دنبال یک مأموریت نظامی، به همراه خانوادهاش به ایالات متحده آمریکا رفت و در آنجا بود که زبان انگلیسی را خیلی خوب یاد گرفت. در بازگشت به شیلی، او در دبیرستان یک رهبر واقعی بود؛ در تیم والیبال حضور داشت، گروه موزیک راه انداخت و مسؤول کلاسشان بود.
در سال ۱۹۷۰ پس از به دست آوردن بالاترین نمرات آزمون ورودی، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه شیلی شد. باشلت در ابتدا میخواست جامعهشناسی یا اقتصاد بخواند اما پدرش از او تقاضا کرد که پزشکی بخواند. او نیز پزشکی را انتخاب کرد چون بنا به گفته خودش: «پزشکی راهی استوار برای کمک کردن به مردم است تا با درد کنار بیایند.»
● سالوادور آلنده
آلنده در سال ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۳ گزارش شد که در جریان کودتای ۱۹۷۳خودکشی کرده است. او از سال ۱۹۷۰ تا زمان مرگش، رئیسجمهور شیلی بود. او در دولت شیلی برای ۴۰ سال مسؤولیتهای مختلفی داشت: سناتور، معاون، وزیر کابینه و بالاخره با وجود ۳ بار شکست در انتخابات ریاستجمهوری، در سال ۱۹۷۰ رئیسجمهور شیلی شد.
آلنده در سال ۱۹۳۳ از دانشگاه شیلی با مدرک پزشکی فارغالتحصیل شد. او حزب سوسیالیست شیلی را بنیان نهاد. او در سال ۱۹۳۸ وزیر بهداشت شد و کتاب «واقعیتهای پزشکی و اجتماعی شیلی» را نوشت. در سالهای بعد، او مشاغل مختلفی داشت اما ایدئولوژی سوسیالیستی و دوستی او با فیدل کاسترو، رئیسجمهور کوبا، مقامات آمریکایی را از ظهور یک دولت کمونیستی دیگر در منطقه نگران میکرد. شرکتهای آمریکایی زیادی در شیلی حضور داشتند و همین مسأله باعث ترس بیشتر آمریکاییها میشد؛ چون نگران بودند در جریان دولت سوسیالیستی، این شرکتها ملی اعلام شوند. در جریان ریاستجمهوری نیکسون، آمریکا تلاش کرد با حمایت مالی از احزاب رقیب آلنده و به راه انداختن اعتصاب میان معدنچیان و کارکنان حمل و نقل، او را از صحنه سیاست کنار بزند. اما بالاخره آلنده رئیسجمهور شد و سال اول ریاست جمهوریاش با اصلاحات زیاد اقتصادی و رشد باورنکردنی اقتصادی همراه گردید. اما این رشد چندان پایدار نماند و رشد اقتصادی منفی شد. یک سلسله اتفاقات پس از آن در پایان به سرنگونی آلنده منجر شد.
● ابراهیم جعفری
ابراهیم عبدالکریم حمزه الاشیقر الجعفری، نخستوزیر پیشین عراق در دولت انتقالی بود. او در دهه ۱۹۶۰ در دانشکده پزشکی دانشگاه بغداد درس خواند؛ جایی که با همدانشگاهی آن زمان و دشمن آیندهاش، صدام حسین دوست شد.
جعفری در سال ۱۹۴۷ متولد شده و شیعه است. او پس از اینکه از سوی احزاب کُرد و شیعه متهم شد که توانایی اداره کشور را ندارد، از کاندیداتوری برای دولت فعلی استعفا داد. ابراهیم جعفری در کربلا به دنیا آمده و سید است. در دانشگاه موصل در رشته پزشکی درس خوانده و در سال ۱۹۶۸ به حزب اسلامی دعوه پیوسته است. او پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۹۷۴ به طور فعال برای حزب کار میکرد. حزب میخواست که دولت سکولار بعث را وادار به ترک قدرت کند. او در سال ۱۹۸۰ به ایران آمد و به عنوان نماینده حزب دعوه در جنبشهای علیه صدام شرکت کرد. سپس به لندن رفت و پس از سقوط صدام به عراق بازگشت.
جعفری ۵ فرزند دارد: ۳ دختر و ۲ پسر؛ که همه آن ها در لندن هستند. جعفری معروف است که بسیار خوب سخن میگوید و از اصطلاحات کلاسیک عربی در صحبتهایش استفاده میکند. نویسنده محبوب او، نوام چامسکی آمریکایی است.
● چهگوارا
ارنستو گوارا دلا سرنا در سال ۱۹۲۸ متولد شد. او که بیشتر به چهگوارا معروف است در آرژانتین به دنیا آمد. میگویند تصویر چهگوارا عکسی است که به بیشترین تعداد در جهان، منتشر و استفاده شده است. او یک انقلابی مارکسیست و رهبر چریکهای کوبا بود.
چهگوارای جوان که درس پزشکی میخواند، در سراسر آمریکای جنوبی به سفر پرداخت و همین سفرها او را با وضعیت اسفناک مردم آشنا کرد. تجارب و مشاهدات چهگوارا، او را به این نتیجه رساند که نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی تنها از طریق یک انقلاب پایان خواهد یافت.
در سال ۱۹۵۶ او به جنبش انقلابی ۲۶ جولای فیدل کاسترو پیوست که در نهایت، قدرت را از دیکتاتور کوبا در سال ۱۹۵۹ گرفت و کاسترو را به قدرت رساند. در ماههای پس از موفقیت انقلاب، او دادستان عالی بود و بر دادگاهها و اعدام صدها نفر از متهمان رژیم گذشته نظارت داشت.
او پس از خدمت در پستهای مختلف انقلابی و نوشتن چندین کتاب و مقاله درباره پیکار چریکی، کوبا را در سال ۱۹۶۵ ترک کرد. چهگوارا قصد داشت انقلاب دیگری را در بولیوی شکل دهد اما پیش از آن، او در یک عملیات نظامی که توسط سیا و نیروهای ویژه ارتش آمریکا ترتیب داده شده بود، در بولیوی دستگیر شد و توسط ارتش بولیوی در سال ۱۹۶۷ کشته شد.
پس از مرگ چهگوارا، او به سمبل جنبشهای انقلابی سوسیالیستی تبدیل شد. اما بیش از آن، او به عنوان مظهر فرهنگ مردمی مدرن در جهان شناخته شد. عکس معروفی که آلبرتو کوردا از او گرفته بود، در سراسر جهان منتشر شد و چه گوارا این بار روی تیشرتها و پوسترها ظاهر شد. چنین محبوبیتی باعث شد که کالج هنر مریلند، این عکس را مشهورترین عکس جهان و نماد قرن بیستم بداند.
چهگوارا در نوجوانی با وجود بیماری آسمی که همیشه گریبانگیرش بود، ورزشکار خوبی بود. او راگبیبازی میکرد و به خاطر بازی خشنش به او لقب «خشمگین» داده بودند.
چهگوارا بعداً از پدرش شطرنج یاد گرفت و در ۱۲ سالگی در مسابقات محلی شرکت کرد. کمی بعد عاشق شعر و مخصوصاً شعرهای پابلو نرودا شد. همچون دیگر آمریکای لاتینیهایی که مثل او از طبقه بالا بودند، او زیاد کتاب میخواند. در فلسفه به برتراند راسل علاقه داشت و مقالات فروید را نیز میخواند. در سالهای پایان نوجوانیاش به عکاسی علاقمند شد و عکسهای زیادی از مردم و مناظر گرفت. در جریان سفرهای طولانیاش از اماکن تاریخی هم زیاد عکاسی کرد.
در سال ۱۹۴۸ به دانشگاه بوینسآیرس رفت تا پزشکی بخواند. در سال ۱۹۵۱ دوست قدیمیاش آلبرتو گرانادو که یک بیوشیمیست بود، پیشنهاد داد که یک سال مرخصی تحصیلی بگیرند و به سفری دور آمریکای جنوبی بروند؛ سفری که با یک موتورسیکلت شروع شد و چهگوارا نیز خاطرات آن سفر را با عنوان «خاطرات موتورسیکلت» منتشر کرد؛ عنوانی که در سال ۲۰۰۴ نام فیلمی درباره چهگوارا شد. در جریان سفرهای موتورسیکلت، او شاهد فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین بود و در همین سفرها بود که تصمیمش را گرفت، وقتی به آرژانتین برگشت به سرعت تحصیلات پزشکیاش را تمام کرد، در ۱۹۵۳ مدرکش را گرفت و در پایان به یک سیاستمدار مبارز تبدیل شد.
● ایاد علاوی
دکتر ایاد علاوی، نخستوزیر موقت عراق قبل از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۵، در سال ۱۹۴۵ متولد شده است. او که یک سیاستمدار شیعه محسوب میشود، به علت مخالفت با رژیم صدام، ۳۰ سال در تبعید به سر برد. در جریان حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق، عضو شورای دولت موقت عراق شد و پس از رژیم صدام، اولین رئیس دولت در عراق در کابینه موقت شد. نخستوزیری موقت او در سال ۲۰۰۵ با پیروزی رهبر حزب اسلامی دعوه، ابراهیم الجعفری، پایان یافت. او هنوز هم رهبری حزب آشتی ملی عراق را به عهده دارد، هر چند که در جریان انتخابات این حزب تنها ۱۴ درصد رأیها را به خود اختصاص داد. حزب آشتی ملی عراق در جریان حمله آمریکا، اطلاعات محرمانهای در خصوص سلاحهای کشتار جمعی صدام در اختیار آمریکاییها قرار داده بود. علاوی نیمی از عمرش را در انگلیس گذارنده و شهروند انگلیس محسوب میشود. در حال حاضر نیز همسر و فرزندان او برای امنیت بیشتر در انگلیس هستند. در سال ۲۰۰۵ علاوی از یک ترور نافرجام نیز جان سالم به در برد.
پدرش عضو مجلس و پدربزرگ او در جریان استقلال عراق از انگلیس فعال بود. خود علاوی در آغاز جوانی وارد حزب بعث شد و با دولت عبدالکریم قاسم مخالفت میکرد. در دهه ۱۹۶۰ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه بغداد شد؛ دانشگاهی که صدام حسین هم در آنجا درس میخواند. او همچنین از دبیرستان بغداد که یک دبیرستان کاتولیک آمریکایی بود، به همراه احمد چلبی و عادل عبدالمهدی فارغالتحصیل شد.
در سال ۱۹۷۱ به لندن رفت تا تحصیلات پزشکیاش را ادامه دهد. در سال ۱۹۷۵ از حزب بعث به دلیل کنترل بیش از حد صدام، استعفا داد. در ابتدا صدام از علاوی که ارتباط نزدیکی با سران منتقد ارتش و حزب داشت، خواست که دوباره به حزب بپیوندد. در سال ۱۹۷۸ به علاوی اطلاع دادند که در لیست سیاه است و در فوریه همان سال در نیمههای شب، علاوی با ضربههای تبر یک مهاجم ناشناس از خواب پرید. مهاجم پس از دیدن خون زیادی که از علاوی رفته بود، محل را ترک کرد اما او زنده ماند. هر چند که تمام سال بعد را در بیمارستان سپری کرد تا جراحاتش بهبود یابد. همسر اول او در جریان همین حمله مجروح شد و از نظر روحی ضربه شدیدی خورد و او را ترک کرد.
در دهه ۱۹۸۰، علاوی به گسترش شبکهای علیه صدام پرداخت، هر چند که بسیاری اعتقاد دارند او در این دوره برای سیستم اطلاعاتی انگلیس کار میکرده است. در سال ۱۹۹۰ علاوی تشکیل حزب آشتی ملی عراق را اعلام کرد.
● مارگارت چان
مارگارت چان، دبیر کل سازمان جهانی بهداشت، در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمده است. او در ابتدا به عنوان معلم اقتصاد خانگی آموزش دید و سپس در همین رشته لیسانس گرفت و مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه اونتاریوی غربی در سال ۱۹۷۳ دریافت کرد. در سال ۱۹۹۷ فوق لیسانس خود را در رشته بهداشت عمومی از دانشگاه سنگاپور گرفت و در دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد نیز در رشته توسعه مدیریت درس خواند. در سال ۱۹۹۷ از دانشکده پزشکی سلامت عمومی کالج سلطنتی پزشکان انگلیس نیز فلوشیپ دریافت کرد و صاحب عنوان OBE شد. وی در سال ۱۹۷۸ به عنوان مسؤول پزشکی وارد دولت هونگکنگ شد.
در ۱۹۸۹ به دستیاری رئیس بخش بهداشت ارتقا یافت. در سال ۱۹۹۲ مسؤول اجرایی شد و در ۱۹۹۴ اولین زنی شد که ریاست بخش بهداشت هونگکونگ را بر عهده گرفته بود. در آگوست سال ۲۰۰۳ پس از ۲۵ سال خدمت، دولت هونگکونگ را رها کرد و به سازمان جهانی بهداشت پیوست.
نقطه عطف زندگی چان به سال ۱۹۹۷ و گسترش ویروس H۵N۱ و ماجرای اپیدمی سارس در سال ۲۰۰۳ برمیگردد. او در ابتدا کوشید که با گفتن جملاتی مثل «من دیشب مرغ خوردم؛ نترسید!» مردم را مطمئن کند اما این جملهها با خشم مردم و مسؤولان روبهرو شد. وقتی تعداد بیشتری از مبتلایان به ویروس H۵N۱ شناسایی شدند، او برای انحراف در افکار عمومی مورد انتقاد شدیدی قرار گرفت. در نهایت او به دلیل سر به نیست کردن ۵/۱ میلیون مرغ کمی اعتبار به دست آورد اما دولت و خانوادههای قربانیان سارس از او دل خوشی نداشتند. هر چند در نهایت کمینه تخصصی سارس رأی به بیگناهی چان داد اما دیگر برای او دیر شده بود و حتی در جریان به دست گرفتن قدرت در سازمان جهانی بهداشت نیز به او انتقادات زیادی به خاطر این مسأله شد.
اما بالاخره او دبیرکل سازمان جهانی بهداشت شد و هدف خود را ارتقای وضعیت بهداشتی در آفریقا و وضع سلامت زنان عنوان کرد. او همچنین بر افرادی که نیازهای بیشتری داشتند تمرکز کرد.
چان هنوز هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. به طور مثال در جریان سفر سال ۲۰۰۷ او به تایلند، با تشکیک در کیفیت داروهای ژنریک محلی، خشم گروههای بشردوست و جامعه محلی را برانگیخت.
منبع : مجله نظام پزشکی
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
آمریکا دولت مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران انتخابات افغانستان گشت ارشاد رئیس جمهور
سلامت شورای شهر تهران هواشناسی شورای شهر تهران شهرداری تهران پلیس قتل فضای مجازی سیل کنکور وزارت بهداشت
دلار ارز قیمت خودرو قیمت دلار مالیات خودرو بازار خودرو بانک مرکزی قیمت طلا مسکن تورم ایران خودرو
سریال پیمان معادی تئاتر تلویزیون فیلم سینمای ایران سینما بازیگر موسیقی سریال پایتخت ازدواج
سازمان سنجش خورشید
اسرائیل غزه رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین حماس ترکیه نوار غزه عراق ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس ایران فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی سپاهان باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور
هوش مصنوعی اپل آیفون تبلیغات فناوری ناسا گوگل سامسونگ نخبگان
خواب موز بارداری دندانپزشکی آلزایمر روغن حیوانی