چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

چنبره فریب


چنبره فریب
سیاست های شکست خورده کاخ سفید طی هشت سال گذشته در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی و نفرت افکار عمومی دنیا و ملت ها از مقامات واشنگتن و مخصوصاً جرج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا دست به دست هم داد تا گفتمان و شعار «تغییر» از سوی باراک اوباما، او را از دیگر نامزدهای انتخاباتی پیش اندازد و این شعار مرهمی برای درد بی آبرویی و رسوایی و سدی برای دومینیوی شکست های پی در پی ایالات متحده باشد.
اینک «اوباما» با علم به چالش های اصلی سیاست خارجی آمریکا و بهره گیری از تاکتیک پیچیده و مبهم قدرت هوشمند (ترکیبی از قدرت سخت و نرم) سعی دارد اذهان و افکار ملت ها و دولت ها را به گونه ای قانع- بخوانید تطمیع- نماید که دولت جدید آمریکا بر ریل تغییر در حال حرکت است.
از همین روی، هفته پیش «اوباما» با سفر به ترکیه مدعی فصل جدید روابط میان آمریکا و جهان اسلام شد و در پارلمان این کشور گفت: «آمریکا با اسلام سر جنگ ندارد و ما شرکای جهان اسلام محسوب می شویم و به دنبال یافتن نقاط مشترک با دنیای اسلام هستیم تا سوء تفاهم ها را کنار بگذاریم»!
تأکید بر نداشتن جنگ با اسلام و خود را شریک با جهان اسلام معرفی کردن از سوی اوباما در شرایطی است که ۱۵ ماه پیش جرج بوش همتای سابق وی در سفر به خاورمیانه و در پادگان عریجفان کویت در میان نظامیان آمریکایی در این کشور صریحاً بر جنگ ایدئولوژیک میان آمریکا با جهان اسلام تأکید می کند.
اکنون رئیس جمهور جدید آمریکا می کوشد با استخدام الفاظ و ادبیاتی متمایز نسبت به دوران زمامداری سلف خود وانمود کند که بر ریل اصلاح و تغییر حرکت می کند؛ اما جالب اینجاست که اوباما به مثابه بوش در همان سخنانش در پارلمان ترکیه تنها گزینه عملی شدن «صلح» را تحقق مصوبات کنفرانس آناپولیس و طرح نقشه راه می داند.
در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد که گفته های تودرتو و چند لایه اوباما را بهتر می توان رونمایی کرد.
۱) از زمان کلید خوردن طرح نقشه راه موسوم به طرح صلح در خاورمیانه در سال ۲۰۰۲ میلادی و تشکیل کمیته ۴ جانبه صلح (آمریکا یکی از اعضای این کمیته است) و برپایی اجلاس ها و کنفرانس هایی در این زمینه بخصوص کنفرانس أناپولیس در ایالت مریلند آمریکا که در سال ۲۰۰۷ برگزار شد؛ هرچند بر روند و فرآیند «صلح» مانور داده شده است اما آنچه در صحنه عمل رخ نموده افزایش اصطکاک و درگیری و بروز نبرد و پیکار بوده است که جنگ ۲۲ روزه غزه را می توان به عنوان نمونه اخیر آدرس داد. و این در حالی است که مسئله فلسطین و پایان یافتن تجاوزات و اشغالگری ها مسئله اول جهان اسلام به حساب می آید و آمریکایی ها نه تنها در این زمینه اقدام مثبتی انجام نداده اند بلکه همواره بر حمایت های مادی و سیاسی از رژیم وحشی صهیونیستی تاکید ورزیده اند.
ناگفته پیداست که نمی توان ساز صلح کوک کرد، اما همچنان بر تحقق شیوه هایی که خروجی آنها کوبیدن بر طبل جنگ و درگیری است اصرار و مانور کرد.
با این حال، هر چند اوباما مانند همتای سابقش رجز جنگ نمی خواند و هماورد و مبارز نمی طلبد، ولی برخلاف این سخن سرایی ها استراتژی های گذشته را در دستور کار خود دارد بی آنکه واقعاً طرحی نو در انداخته شود و در عمل تغییری مشاهده گردد. این حالت دوگانه تردیدی باقی نمی گذارد که تکیه اوباما بر «گفتمان تغییر» مستمسکی برای گریم چهره کریه کاخ سفید در دنیای اسلام است. وگرنه بهترین- و البته حداقل ترین- عاملی که نشان دهنده سرجنگ نداشتن با جهان اسلام می تواند قلمداد شود خروج اشغالگران آمریکایی از سرزمین های اسلامی عراق، افغانستان و دست کشیدن از حمایت رژیم وحشی صهیونیستی است.
سیاست آمریکایی ها درباره ایران نیز به عنوان کشوری که در جهان اسلام از تاثیرگذاری خاصی در معادلات منطقه ای برخوردار است کمترین تغییری نیافته است از جمله همین چند روز پیش تحریم های جدیدی علیه جمهوری اسلامی از سوی دولت جدید آمریکا به تصویب رسید.
۲) اینکه «آمریکا با اسلام سرجنگ ندارد» را می توان چنین نیز پنداشت که مقامات واشنگتن و در رأس آنها اوباما دریافته اند که نمی توانند به روابط خود با جهان اسلام تنها در پوشش مبارزه با «تروریسم» ادامه دهند.
آمریکایی ها پس از حوادث ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ میلادی به بهانه واهی مبارزه با «تروریسم» به افغانستان و سپس با ادعای مبارزه با تسلیحات کشتار جمعی به عراق لشکرکشی کردند و همواره «اسلام» را منشا تروریسم و خشونت می خواندند و با پروپاگاندای رسانه ای «ایران هراسی» را در جهان ترویج می کردند.
اینک برای افکارعمومی دنیا پس از گذشت هشت سال از آن لشکرکشی ها مشخص شده است که ریشه های تروریسم را باید در سیاست های چپاولگرایانه کاخ سفید رصد کرد.
البته فهم این واقعیت و شکست طرح خاورمیانه جدید با مهندسی آمریکایی و همچنین از پرده برون افتادن مشکلات اقتصادی آمریکا هر چند «اوباما» را به ایراد سخنانی به ظاهر متفاوت با ادبیات قلدرمآبانه ایالات متحده ناچار ساخته است، اما قرائن نشان می دهد در عرصه تصمیم سازی های آمریکا و برون داد آن در صحنه عملی سیاست اتفاقی نیفتاده است.
در این حال مفهوم این گفته اوباما که «آمریکا با جهان سرجنگ ندارد» را می بایست در ذیل همان گفتمان توخالی و پوک «تغییر» کنکاش و جستجو کرد.
«تغییر» نه در روش و منش بلکه با قدری تأمل و پرده برداشتن از جملات و گزاره های غیرقابل جمع و متضاد، در «ادبیات» سیاستمداران کاخ سفید نیز دیده نمی شود.
اصل هوشیاری در برابر ترفندها و تاکتیک های دشمن اقتضاء می کند دولتمردان و حاکمان دنیای اسلام گرفتار شعار «تغییر» که به فرموده رهبرمعظم انقلاب خدعه ای بیش نیست نشوند و با غفلت و خوش بینی وهم آلود طعمه سیاست های مزورانه قرار نگیرند. تا زمانی که نشانه های تغییر ماهیت در سیاست های زیاده خواهانه و زورگویانه آمریکا مشاهده نمی شود خط مقاومت در جهان اسلام باید بیش از گذشته تقویت شود. در این میان حساب منافقان امت اسلام که با شیاطین حشر و نشر دارند جداست.
۳) و بالاخره اینکه گفته «اوباما» درباره «سرجنگ نداشتن با اسلام» از زاویه ای منطقی و صحیح به نظر می رسد. چرا که باید دریافت منظور اوباما از «اسلام» کدام اسلام است. اسلام سازش و تسلیم و ترسویی که حاکمان و رهبران آن تنها به دنبال حفظ مقام و موقعیت خودشان هستند و با غلطیدن در چرب و شیرین دنیا جرئت و جسارت ایستادگی در برابر ظلم و زور را ندارند. و جالب آنکه از سوی آمریکا و همپیمانانش دارندگان چنین اسلامی مفتخر به «اسلام میانه» شده اند! و از کشورهای آنها با عنوان کشورهای موسوم به «محور اعتدال» یاد می شود! در جنگ اخیر غزه چهره منفور آنها برای دنیای اسلام و تمام ملت های مستقل و آزادیخواه عیان گشت.
در همین راستاست که بلافاصله پس از اظهارات اوباما در پارلمان ترکیه احمد ابوالغیط وزیرامورخارجه مصر از آن استقبال کرده و تصریح می کند که ما با اظهارات اوباما در قبال جهان اسلام تعامل می کنیم.
اینجاست که باید گفت آمریکایی ها با چنین اسلامی که به تعبیر حضرت امام راحل باید آن را «اسلام آمریکایی» نامگذاری کرد سرجنگ ندارند.
اما آیا دولت جدید آمریکا که کمافی السابق بر عدم خروج اشغالگران از سرزمین های اسلامی، حمایت از تجاوزات وحشیانه و سبعانه رژیم صهیونیستی، استفاده از گزینه های تحریم و اهرم های کارشکنانه علیه جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار جنبش بیداری اسلامی در عمل و واقعیت اصرار دارد با اسلام ناب و سازش ناپذیر که خواسته های زورگویانه و زیاده خواهانه آن را به چالش کشانده است سرجنگ نخواهد داشت؟ به یقین دارد. بنابراین، به دنبال توجیهات گشتن برای رسیدن به پاسخ منفی- چه با ژست روشنفکری و چه از سر ساده لوحی- به منزله اسیر شدن در چنبره فریب دشمن است.
حسام الدین برومند
منبع : روزنامه کیهان