دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تساهل و خشونت در نگاه علوی‏


امام علی‏علیه السلام نه تن به اصالت مطلق تساهل می‏دهد و نه بر اصالت مطلق خشونت صحّه می‏گذارد. علی‏علیه السلام به «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» تن می‏دهد؛ یعنی «وضع كلّ شی‏ء فی موضعه». مفهوم تساهل و مدارا در غرب، ۳۰۰ سال پیش در رساله‏ای با عنوان «مكتوبی در باب تساهل و مدارا»۱ از سوی جان لاك‏۲ (۱۶۳۲- ۱۷۰۴ م.)، فیلسوف پرآوازه انگلیسی مطرح گردید. نظریه لاك آرام آرام در نظام‏های مدنی، سیاسی و دینی غرب وارد شد و صورتی سازمان یافته و نهادی به خود گرفت.این نظریه اكنون نیز، هم از جهت تئوریك و هم به لحاظ علمی و عینی، در غرب دارای حیات و سلطه است.۳ نظریه تساهل منفی لاك - كه به تعبیر «لاسكی» یكی از سه شعار مهمّ اندیشه وی بود - بعد از او توسط رابرت براونینگ‏۴ (متوفّای ۱۸۸۹ م.)، خانم بسنت‏۵(متوفّای ۱۹۳۳ م.)، بوسوئه‏۶ (متوفّای ۱۸۶۰ م.)، پاركر۷ (متوفّای ۱۸۶۰ م.)، تامس پین‏۸ (متوفّای ۱۸۷۱ م.)، دول‏۹ (متوفّای ۱۷۷۸ م.) و... بسط داده شد. و در نهایت، در اندیشه جان استوارت میل (متوفّای ۱۹۲۷ م.) و روسو،۱۰ فیلسوف سیاسی قرن ۱۹ انگلیس، به كمال خود رسید.۱۱ خاستگاه نظریه تساهل در غرب عمدتاً عوامل معرفت‏شناسی، عوامل اجتماعی و عوامل كلامی بوده است.۱۲ ولی در ادامه، این نظریه دقیقاً به یك نظریه سیاسی تبدیل شده است. وقتی لاك، این نظریه را مطرح كرد، لفظ «تولرانس» معنی محمود نداشت و حتی می‏توان گفت كه تعریف لاك و امثال او به این لفظ، صفت محمود داده است ولی ما وقتی این لفظ را به زبان فارسی ترجمه كردیم، معادلِ «مدارا» را برای آن انتخاب كردیم و حال اینكه معنی مدارای اخلاقی غیر از معنی مدارای سیاسی است. مدارای سیاسی كه از آن به «تساهل و تسامح» یاد می‏شود، یك صفت نفسانی و اخلاقی نیست، بلكه یك وضع حقوقی و پیشامد تاریخی است كه به عالم جدید و بشر نو تعلّق دارد و اساساً تساهل و تسامح در جامعه‏ای رواج می‏یابد كه اعتقادات دینی مردم آن سُست شده باشد؛ یعنی این لفظ در نسبت با دین معنا پیدا می‏كند و در عالم غیر دینی متحقّق می‏شود؛ در عالمی كه دین، اصل اساسی و بنیانگذار آن جامعه است.۱۳ از این رو كلمه «تولرانس» در زبان فارسی با كلمه «بی‏قیدی» بیشتر تناسب دارد تا با كلمه مدارا. ولی متأسّفانه برخی از روشنفكران مسلمان - كه گرفتار «كژفهمی اصطلاحات، كاربرد نابجای واژگان و آفت تبلیغات زدگی»۱۴ شده‏اند - نتوانستند و یا نخواستند كه بین تولرانس و مدارای اخلاقی اسلام، تفكیك قائل شوند.۱۵ و برخی دیگر «با ایجاد تقابل مصنوعی میان عرفان و فقه، از طرفی به تضعیف فقه و قوانین اسلامی و از سویی دیگر به تحریف عرفان و سوء استفاده از آن می‏پردازند و می‏كوشند تحت پوشش نوعی عرفان قلاّبی، تساهل لیبرالی و تكلیف گریزی و حكومت سكولار را ترویج كنند.»۱۶ در مقابل اندیشه تساهل، كسانی هستند كه از اندیشه خشونت دفاع می‏كنند. اندیشه خشونت به لحاظ تاریخی، مقدّم بر اندیشه تساهل است. از قرن ۷ ق. م. «استبداد»۱۷ به صورت یك شكل سیاسی جدید ظاهر گردید و از آن پس، خشونت از یونان باستان تاكنون، طرفداران جدّی‏ای داشته است كه هر كدام با عنوانی خاص، آن را مطرح كرده‏اند. «افلاطون» از پدیده‏ای به نام «فتنه»۱۸ یاد می‏كند و به گونه‏ای آن را تبیین می‏سازد كه بسط آن، قرن‏ها بعد منجر به نظریاتی چون نظریات ماركسیست‏ها می‏شود كه بیشترین اهمیت را به استفاده از «خشونت سیاسی» برای واژگون كردن قدرت‏های دولتی می‏دهند. «ارسطو»۱۹ (۳۲۲ - ۳۸۴ ق.م.) پدیده‏ای به نام «نیرنگ» را مطرح می‏كند. «سن توماس آكویناس»۲۰ (۱۲۲۷ - ۱۲۷۴ م.) بروز خشونت‏های سیاسی - چه به صورت شورش و چه به صورت انقلاب‏ها - را در شرایط خاص شروع اعلام می‏كند. «ابن خلدون (۱۳۳۲ - ۱۴۰۶ م.) از پدیده‏ای به نام «عصبیت» (قومیت امروزی) نام می‏برد. «نیكولوماكیاولی»۲۱ (۱۴۶۹ - ۱۵۲۷ م.)، سیاست مدار ایتالیایی كه او را «پدر علم سیاست» نامیده‏اند، استفاده از «ترس و سركوب» را به شهریار پیشنهاد می‏كند. «تامس هابز»۲۲ (۱۵۸۸ - ۱۶۷۹ م.)، انسان‏ها را گرگ یكدیگر قلمداد كرد. «هگلیان چپ» با برداشتی كاملاً مادّی از نظریّه آرمان گرای هگل، به دو گرایش شدید خشونت‏طلبی یعنی ماركسیسم، به رهبری «ماركس» و «انگلس»، و آنارشیسم، به رهبری «اشتیرنر» و «باكونین» روی آوردند.۲۳ «لوتر» بر علیه دهقانان معترض فتوا می‏داد كه: این سگ‏ها را بكشید، اینها شیاطین‏اند. و برای اثبات حقّانیت خودش می‏گفت: «دیگران را باگوگرد آتش بزنید تا خدا بداند كه ما بحق مسیحی هستیم.»۲۴ «جان لاك» می‏گوید: «به كار بردن زور علیه بی‏عدالتی و بی‏قانونی، مجاز است.»۲۵ اما امام علی‏علیه السلام نه تن به اصالت مطلق تساهل می‏دهد و نه بر اصالت مطلق خشونت صحّه می‏گذارد. علی‏علیه السلام به «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» تن می‏دهد؛ یعنی «وضع كلّ شی‏ء فی موضعه». آنگاه كه عدالت مقتضی مدارا باشد و بدون استفاده از خشونت اِحقاق حق ممكن است، مدارا می‏كند و هرگاه راه مسدود شود، با رعایت مراتب و مصالح، اِعمال خشونت عادلانه - نه خشونت حیوانی و بی‏قاعده - می‏كند. چرا كه قبح خشونت اگرچه در شرایط عادی، مستند به عدم تناسب آن با طبع مردم می‏شود، اما مناط شرعی و عقلی برای تحریم خشونت در واقع، حریم عدالت و حقوق الهی مردم است كه كمترین تجاوز به حریم مادی یا معنوی شهروندان جامعه اسلامی و صدمه زدن به آنان را ممنوع می‏سازد. بنابراین «قبح خشونت» مستند به قبح ظلم و بی‏عدالتی می‏گردد؛ از این جهت، مدارا نیز اگر در شرایطی مصداق ظلم شود، با همان استدلال قبیح خواهد بود.۲۶ «مدارا» فی نفسه و «خشونت» خود به خود، نه خوب و نه بد است و كسی نمی‏تواند بگوید خشونت یا مدارا مطلقاً و به هر معنی از سوی هركس، درباره هركس، به هر انگیزه و هدفی، به هر اندازه و وسیله‏ای و در هر ظرف و زمینه زمانی و مكانی خوب یا بد است. متغیّرها و عواملی چون: «معنی، فاعل، متعلّق، انگیزه، هدف، میزان، وسیله، ظرف و شرایط» قطعاً در تعیین حُسن و قُبح خشونت و مدارا، دخیل است و بدون توجّه به این عناصر، خشونت و مدارا نه تحقّق‏پذیر است و نه تحلیل بردار.۲۷ خشونت علی‏علیه السلام معیارمند است و عین عدالت؛ از همین روست كه در جنگ‏ها نیز دستور می‏دهد. «درختان را قطع نكنید، بیگناهان را نكشید. آب آشامیدنی را مسموم و مسدود نكنید، فراریان را تعقیب نكنید، با اسیران به نرمی رفتار كنید، اموال مسلمانان را به غنیمت برندارید و...»۲۸ علی‏علیه السلام اندیشه‏ای قرآنی دارد و چون به «لقد كان لكم فی رسول اللّه اسوهٔ حسنهٔ»۲۹اقتدا كرده است، نیك می‏داند كه «لوكُنتَ فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولك»؛۳۰ از این رو در حوزه «دعوت به دین» خود را مورد خطاب «لا اكراه فی‏الدّین»،۳۱ «انّما انت مذكّر لست علیهم بمسیطر»،۳۲ «انّك لاتهدی من احببت و لكنّ اللّه یهدی من یشاء»،۳۳ و... می‏بیند. امام‏علیه السلام در این حوزه مطلقاً خشونت را جایز نمی‏داند مگر در خصوص «جهاد ابتدایی»، كه اساساً از این بحث خارج است. امام علی‏علیه السلام در حوزه «دعوت به دین» آیه «ادع الی سبیل ربّك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالّتی هی احسن»۳۴ را نصب العین خود قرار می‏دهد؛ لیكن در حوزه «اجرا و پیاده كردن عملی دین» كه حوزه بعد از ایمان آوردن است، خود را مكلّف به امتثال «اشدّاء علی الكفّار، رحماء بینهم»۳۵ می‏بیند و تن به اجرای تمامی احكام جهادی، مثل «جاهد الكفّار و المنافقین واغلظ علیهم»۳۶ و احكام جزایی اسلام، مثل «و لكم فی القصاص حیاهٔ یا اولی الألباب»،۳۷ «الزّانیهٔ والزّانی فاجلدوا»،۳۸ «السّارق والسّارقهٔ فاقطعوا ایدیهما»۳۹ و... می‏دهد و هم از این روست كه وقتی جرس رحیل جنگ نواخته می‏شود، «ذوالفقار» از نیام بر می‏كشد و در طلیعه قافله مجاهدان فی‏سبیل اللّه، اسب می‏تازد. و وقتی هیچ كس از روی ترس حاضر نمی‏شود كه «ولید» - برادر رضاعی خلیفه سوم (عثمان) را كه شراب نوشیده است - حدّ بزند، علی‏علیه السلام تازیانه بر می‏دارد و با صلابت تمام، حدّ الهی را جاری می‏كند. آنجا كه سخن از بیت المال مسلمین است، برای تحقّق عدالت و حفظ بیت المال، آنقدر خشونت به خرج می‏دهد كه می‏فرماید: «به خدا سوگند! بیت المالِ تاراج رفته را هركجا كه بیابم، به صاحبان اصلی آن باز می‏گردانم گرچه با آن ازدواج كرده یا كنیزانی خریده باشند.»۴۰ و یا خطاب به «زیاد بن ابیه»۴۱می‏نویسد: «به خدا سوگند! اگر به من گزارش دهند كه تو در اموال بیت المال خیانت كرده‏ای، كم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم كه كم بهره‏گردی و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی.»۴۲و در موردی دیگر خطاب به ابن عباس - عبدالله یا عبیدالله - می‏نویسد: «از خدا بترس و اموال مردم را بازگردان و اگر چنین نكنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را كیفری خواهم كرد كه نزد خدا عذر خواه من باشد و با شمشیری تو را خواهم زد كه به هركس زدم، وارد دوزخ گردیده است.به خدا سوگند! اگر حسن و حسین چنان می‏كردند كه تو انجام دادی، از من روی خوش نمی‏دیدند و به آرزو نمی‏رسیدند مگر آنكه حق را از آنان بازستانم.»۴۳ آری! علی‏علیه السلام تربیت شده دامان رسول اللّه‏صلی الله علیه وآله وسلم است كه وقتی زنی از قبیله سرشناس «بنی مخزوم» را می‏خواست حدّ بزند، «اسامهٔ بن زید» از وی تقاضای بخشش كرد، پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «به خدا سوگند! اگر دخترم دزدی كند، دستش را قطع می‏كنم؛ چرا كه در اجرای حدود خداوند، مردم نزد من فرقی ندارند.»۴۴ شاید اگر «نقش خشم‏های مقدّس» امام علی‏علیه السلام را در ثبات اسلام بخواهیم ذكر كنیم، این جمله «علامه امینی‏قدس سره» بهترین جمله باشد كه فرمود: «اسلام جز به شمشیر علی بن ابی‏طالب برپای نایستاد.»۴۵ و اساساً آیا امام علی‏علیه السلام بسیاری از امتیازات منحصر به فرد خود را در دل جنگ‏ها به دست نیاورده است؟ آیا ندای «لافتی الاّ علی، لاسیف الاّ ذوالفقار»۴۶ و یا جمله معروف «ضربهٔ علیّ یوم الخندق افضل من عبادهٔ الثقلین»۴۷ در میدان‏های جنگ در مورد امام علی‏علیه السلام گفته نشده است؟ آیا شمشیر زدن، جنگیدن و كشتن را می‏شود كه از سنخِ «تساهل و تسامح» دانست؟!اما آنجا كه مقام، مقام رفق و مداراست، خلیفه مسلمین در میان كوچه‏های خاكی كوفه، بچه یتیمان را بر پشت خویش سوار می‏كند و روی دست و پا راه می‏رود تا دل‏های پژمرده آنان را شاد كند. آنقدر با یتیمان با مهر و نوازش برخورد می‏كرد كه «ابوالطفیل» در حسرت دمی بازی كردن با حضرت، آرزو می‏كند كه: «كاش من هم یك یتیم بودم!»۴۸ و این امام در پایان عمرش نیز به فرزندان خود وصیت می‏كند كه: «اللّه اللّه فی‏الایتام فلا تغبّوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتكم»۴۹ و گاه به كوچه و خیابان می‏آید و مشك بیوه‏زنی را بر دوش خود حمل می‏كند و از وی عذر خواهی می‏نماید.۵۰ یتیم نوازی علی‏علیه السلام چیزی نیست كه در یك یا چند مقاله و كتاب حقّ آن اداء شود، آنقدر زیاد است كه تاریخ را به تعجّب واداشته است تا جایی كه «جرج جرداق»، دانشمند مسیحی می‏نویسد: «علی بسان دریایی عمیق و ژرف است؛ آنقدر كه وزنده‏ترین طوفان‏ها و بزرگ‏ترین كشتی‏های تاریخ نتوانسته‏اند كوچك‏ترین موجی در ساحت وجودش ایجاد كنند. اما نمی‏دانم این اقیانوس عظیم را چه می‏شود كه به هنگام افتادن قطره اشك بچه یتیمی، آنقدر متلاطم و موّاج می‏شود كه گویا می‏خواهد تمام ساحلش را یك جا ببلعد!» آری، علی‏علیه السلام به همان اندازه كه «اسداللّه» است، «ابوالأیتام» نیز هست. به وقت جنگ، «اسداللّه» است و شیر، و به وقت جود و نیكی، «ابوالأیتام» است و مهربان. او از خدای كریم یاد گرفته است كه «ارحم الرّاحمین فی موضع العفو و الرّحمهٔ و اشدّ المعاقبین فی موضع النّكال و النّقمهٔ»۵۱ باشد. علی‏علیه السلام زاهد شب و شیر روز است؛ معجونی از مهر و خشم كه «به ناز چشم می‏خواند و به برق خشم می‏راند»۵۲ از این رو برای فرماندار فارس - عمر بن ابی‏سلمه ارحبی - چنین می‏نویسد: «در رفتار با مردم، نرمی و درشتی را به هم‏آمیز؛ رفتاری توأم با شدّت و نرمش داشته باش.»۵۳ علی‏علیه السلام سمبل «جاذبه و دافعه» است؛ جاذبِ یتیمان، دردمندان و مظلومان و دافعِ تبهكاران، ظالمان و طاغیان. در یك دست علی‏علیه السلام قرص نان است كه به یتیمان می‏بخشد و در دست دیگرش ذوالفقار است كه بر بی‏دینان می‏شورد. كیست كه نداند علی‏علیه السلام بدون ذوالفقار، درویشی است كه در خرابه‏های كوفه سكنا گزیده و جز مناجات در نخلستان، كاری ندارد. به راستی اگر از تاریخ شیعه «شمشیر و خون» را بگیرند، هویت تاریخی شیعه چگونه رقم خواهد خورد؟ آیا شیعه بدون « كربلا»، « فخ »، «فكّه»، «غزّه» و... همان «شیعه سرخ تاریخ»۵۴ خواهد بود؟ اگر حماسه كربلا از تاریخ شیعه حذف شود، كدامین قطعه تاریخ شیعه می‏تواند آن طور كه كربلا، كانون حركت موتور تاریخ است، باشد؟! كیست كه نداند «تاریخ شیعه» ریشه در خون و جهاد دارد؟ در فرهنگ سرخ شیعه، «شمشیر و خون» دو نماد «خشم مقدّس» هستند كه ظاهرترین چهره از «جهاد فی‏سبیل اللّه» را ترسیم می‏كنند؛ جهادی كه در طول تاریخ، طلایه‏دارانش شاگردان مكتب علی‏علیه السلام بوده‏اند تا آنجا كه «ابن ابی‏الحدید» هم شیعه را با خون ملازم می‏بیند و می‏گوید: «فلم یزل یقطر السیف من دماءهم...۵۵؛ پیوسته شمشیر، خونشان را به زمین می‏ریخت با اینكه تعدادشان كم و دشمنان‏شان زیاد بود و اینان یا كشته و اسیر می‏شدند یا تبعید و یا فراری بودند.» در فرهنگ سیاسی امام علی‏علیه السلام و حكومت اسلامی، عدالت در موجودیت خود، به قدرت و قاطعیت محتاج است و قدرت نیز در مشروعیت خود، به عدالت نیاز دارد. بحث «عدالت سیاسی» بدون بحث از «اقتدار سیاسی» بی‏معنی است. بنابراین، عدالت برای قدرت و قدرت برای عدالت، ضروری است؛ عدالت از آن رو كه بنیاد و ارزش است، فوق قدرت است و چون قدرت یكی از ابزارهای اجرایی است، همراه آن می‏رود.۵۶ امام علی‏علیه السلام در حكومت نزدیك به پنج سال خود، چگونه می‏توانست عدالت را بر قومی كه رئیس وقت آنها (عثمان) مصداق «نافجاً حضنیه بین نثیله و معتلفه»۵۷ بود و خود آنها (اطرافیان عثمان) مصداقِ «یخضمون مال اللّه خضمهٔ الابل نبتهٔ الرّبیع»۵۸ بودند، بدون استفاده از تازیانه و شمشیر اقامه كند؟ به راستی كه شكم‏های از بیت المال پر شده وقتی با مكر زنازادگان شامی گره خورد، ذوالفقاری می‏طلبد تا حماسه‏های «جمل، صفّین و نهروان» را خلق كند. امام علی‏علیه السلام وقتی ابوبكر «فدك» را به «فاطمه زهراعلیها السلام» نداد، خطاب به وی چنین نوشت: «از زمانی كه مرا می‏شناسی، من نابود كننده و كشنده لشكر دشمنان... و كشنده قهرمانان لشكر دشمن بوده‏ام.»۵۹ امام سجادعلیه السلام جدّ بزرگوارش را در «مجلس یزید» این گونه یاد می‏كند: «انا بن من ضرب خراطیم الخلق حتی قالوا لا اله الاّ اللّه... انا ابن المحامی عن حرم المسلمین و قتل الناكثین و القاسطین و المارقین...۶۰؛ منم فرزند علی مرتضی كه به قدری با كفّار جنگید و بر آنها شمشیر زد تا اینكه «لا اله الاّ اللّه» گفتند. منم پسر آن كس كه در ركاب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم با دو شمشیر و دو نیزه می‏جنگید... كسی كه در بدر و حُنین شمشیر زد و جنگید... منم فرزند درهم شكننده ملحدین... و نور هدایت كننده مجاهدین... منم فرزند حامی و مدافع حُرمت و شؤون مسلمین. منم فرزند كشنده ناكثین، قاسطین و مارقین و فرزند آن كس كه با ناصبین و عداوت پیشگان جهاد نمود... درهم شكننده متجاوزان و مشركان بود... قطع كننده ریشه‏های كفر و زشتی و درهم كوبنده احزاب باطل در میدان جنگ بود... در برابر ظلم و تجاوز سرتعظیم فرود نمی‏آورد و مانند شیر شجاع و رگبار باران در میدان جنگ، دشمن را هلاك می‏كرد. هرگاه نیزه‏ها و شمشیرها به او نزدیك می‏شد، مانند آسیاب آنها را خرد می‏كرد و مثل طوفانی كه در نیزار بپیچد، نیزه و شمشیرهای دشمن را درهم می‏ریخت. وی شیر شجاع حجاز و قهرمان عراق است... او از مبارزان بدر و احد است... او اسداللّه غالب و چیره شونده است...»ببینید امام سجادعلیه السلام كدام اوصاف علی‏علیه السلام را بیشتر به رخ دشمنانش می‏كشد؟ آیا در مقابل دشمنان، خطبه‏ها، نامه‏ها، گفت و گوها و گفتمان‏های حضرت را بیشتر مطرح كرده است یا شمشیر بُرّان و غیرت قهّارش را؟ در فرازی از «دعای ندبه»، امام علی‏علیه السلام این گونه توصیف می‏شود: «قد وتر فیه صنادید العرب و قتل ابطالهم و ناوش ذوبانهم». علی‏علیه السلام را با لقب «كَرّار» می‏شناسیم. علی‏علیه السلام برچه كسی حمله می‏برده است؟ نمی‏شود كه بگوییم علی‏علیه السلام اهل تساهل و تسامح بوده و هیچ نسبتی با خشونت نداشته در عین حال در تاریخ، مشهور به «كرّار» شده است! آری، سیاست حكومت داری علی‏علیه السلام سیاست قرآن است كه می‏فرماید: «اشدّاء علی الكفّار رحماء بینهم»، یعنی بر دشمن باید سخت گرفت و بر دوست، آسان. و دشمن اعمّ از دشمن داخلی و خارجی است. لطافت و ظرافت خاصّ آیه، این است كه در آن به تقدّم «دشمن ستیزی» بر «دوست پناهی» اِشعار دارد؛ چرا كه اسلام، نخست باید عزیز و مقتدر شود و در سایه شوكت، صلابت و قدرتش از دوستان و پیروانش حمایت كند. می‏گویند: «یاسر عرفات» در اوّلین سخنرانی خود در «مجمع سازمان ملل متّحد»، به یك دست خود «اسلحه» گرفت و به دست دیگر «شاخه زیتون» و خطاب به نمایندگان دنیا چنین گفت: «نگذارید كه شاخه زیتون از دستم بیفتد و پرپر شود».سیاستمداران جهان مخصوصاً «یهودی‏ها» فهمیدند كه این شخص با این نحوه گفتارش حتماً اهل سازش و خیانت است؛ چرا كه خوب می‏دانستند «سیاست قرآنی»، سیاست اقتدار و صلابت است. سیاست امام‏قدس سره هست كه به حكم آیه فوق الذّكر، نخستین بار كه پا به «بهشت زهرا» گذارد، در اوّلین سخنرانی عمومی‏اش فرمود: «من به پشتیبانی این ملت، توی دهان این دولت می‏زنم.» و فردایش « كمیته‏های انقلاب» را راه اندازی كرد و به دست هر عضوش اسلحه‏ای داد، اعلامیه داد، سخنرانی كرد و فریاد زد كه: «آمریكا هیچ غلطی نمی‏تواند بكند.» و پس از عمل به فراز اوّل آیه، به فراز دوم آیه عمل كرد. «بنیاد مستضعفان»، «كمیته امداد» و... را تأسیس كرد و در پشت صفحه تلویزیون ظاهر شد و دست رحمت و پدرانه‏اش را بر سر یاران و محرومان كشید. اگر «یاسر عرفات» نیز سیاستی قرآنی داشت، اوّل نباید به التماس می‏افتاد كه نگذارید شاخه زیتون ما پرپر شود! بلكه باید به دست سلاح‏دارش اشاره می‏كرد و می‏گفت: نگذارید كه «گلن گدن» بكشم! و سپس در درون كشورش سخن از شاخه‏های زیتون می‏زد. آن وقت، دشمنان می‏دانستند كه فلسطینیان رهبری مقتدر، با صلابت، مدیر و مدبّر دارند نه رهبری ترسو و بی‏كفایت! آری، سیاست علی‏علیه السلام سیاست اقتدار و صلابت است؛ وقتی كه معاویه او را تهدید به جنگ كرد، در جوابش فرمود: «در نزد من همان شمشیری است كه در جنگ بدر بر پیكر جدّ، دایی و برادرت زدم.»۶۱ علی‏علیه السلام خودش را مرد جنگ و رزم معرفی می‏كند،۶۲ نه صوفی بی‏صفایِ خرابات و نه دیرنشینِ زنّار به كمر بسته. عدّه‏ای تصوّر می‏كنند كه در دنیای امروز می‏توان همه كارها را با استراتژی «تساهل و تسامح» حل كرد. هرچند در فضای بی‏طرف و غیر متعصّب، این استراتژی می‏تواند از كاراترین استراتژی‏ها باشد، لكن در شرایط دنیای امروز كه استكبار جهانی از خفی‏ترین راه‏ها برای بلعیدن و خوردن همه كیان و هستی ما استفاده می‏كند و هر روز دندان خود را برای تحقّق این امر تیزتر می‏كند، نمی‏توان تنها به امید این استراتژی نشست و به اصلاح امور دل بست. «اگربه طرز شعاری یا شاعرانه به طور مطلق بگوییم: نه آقا، بشریت همه مهربان هستند. همه خیر خواه هم هستند و اگر اختلافی پیش بیاید، فقط سوء تفاهم است و همه می‏نشینند باهم لبخند می‏زنند و تساهل می‏ورزند و گفت و گو و خوش و بش می‏كنند و رفع می‏شود، خود را گول زده‏ایم و تسلیم دشمن و خلع سلاح شده‏ایم؛ زیرا دشمن دین كه جایی نمی‏رود و به خاطر لبخند ما سلاح كنار نمی‏نهند.»۶۳ آری، منطق علی‏علیه السلام و منطق دین، آن است كه باید با كسانی كه آگاهانه با حق دشمنی می‏كنند، مبارزه كرد. اما كسانی كه از روی ناآگاهی، اشتباهی برایشان پیش آمده باید با كمال ملاطفت و مهربانی با آنها رفتار بشود و پرسش‏های‏شان را حل كرد.۶۴ برخی تصوّر می‏كنند كه «غیرت دینی» و «مدارای اسلامی» متناقض می‏باشند. ولی این گونه نیست كه بگوییم كسانی كه از سر غیرت و جوانمردی شمشیر می‏كشند و با اقتدار از ملت و ناموس‏شان دفاع می‏كنند و می‏جنگند، چون جنگجو هستند، اهل مدارای دینی و اسلامی نیستند؛ چرا كه در فرهنگ اسلام، «خشونت و مدارا» دارای جایگاه خاص و تعریف شده‏ای هستند و استفاده از هر كدام آنها به عنوان یك شیوه و روش، معیارمند است. از این رو امام علی‏علیه السلام هم نماد «غیرت» است و هم مبل «رأفت». و به طور خلاصه، مكتب علی‏علیه السلام، مكتب «تبشیر و انذار» قرآن است؛ همان گونه كه خداوند تعالی كه «ربّ العالمین» است، از دو مؤلّفه «تبشیر» و «انذار» برای هدایت و تكامل بشریت استفاده كرده است و هادیان عالم خلقت - پیامبران - را خود در قرآن كریم با این دو صفت یاد كرده است.۶۵ علی‏علیه السلام نیز بر اساس «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» گام بر می‏دارد و حكومت داری می‏كند. هرچند كه چهره مهربان علی‏علیه السلام بر چهره خشمش سبقت دارد، آن گونه كه رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته است.۶۶ اما همان طوری كه «رحمانیت، ستّاریت و غفّاریت» حضرت حقّ تعالی مانع از «منتقم بودن، قهّاریت و عزیزیت» او نیست، «رأفت و شفقّت» علی‏علیه السلام نیز هرگز مانع از «اقتدار، صلابت و قاطعیت» وی نمی‏باشد.

پی‏نوشت‏ها:
۱. Ietter on tolearanionیا «نامه‏های تساهل» كه مشتمل برسه نامه كامل و یك نامه ناتمام است.
ر.ك: فردریك كایلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه امیرجلال الدین اعلم، (تهران، سروش، چ ۳، ۱۳۷۵)، ج ۵، ص ۱۴۰ - ۱۵۹.
۲. .John locke
۳. سید علی محمودی، «تساهل منفی و تساهل مثبت در قلمرو فلسفه سیاسی معاصر»، كیهان فرهنگی، س ۱۰، ش ۹۷، ص ۱۷.
۴. Robert Browining
۵. Besant
۶. Bosseau
۷. ParkerU
۸. Thomas Paine
۹. Dole
۱۰. Ru sseau
۱۱. حسین بشیریه، «پیش در آمدی بر تاریخ اندیشه تساهل سیاسی و تسامح؛ آری یا نه»، دفتر نخست، ص ۵۴. (تهران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر و نشر خرّم، چ ۱، ۱۳۷۷)
۱۲. عبدالحسین خسروپناه، «یازده مغالطه در باب خشونت»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵ (بهار و تابستان ۱۳۷۹)، ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
۱۳. رضا داوری، فرهنگ، خرد و آزادی، (تهران، ساقی، چ ۱، ۱۳۷۸)، ص ۱۷۹ - ۱۸۸.
۱۴. اقتباس از: علی اكبر رشاد، «خشونت و مدارا»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۳۸۷ - ۳۹۱.
۱۵. سید عطاءالله مهاجرانی، استیضاح، (تهران، اطلاعات، چ ۱، ۱۳۷۸)، ص ۹۲.
۱۶. حمید پارسانیا، «عرفان علیه تساهل و اباحه‏گری»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۳۶۶.
۱۷. Tyrannu
۱۸. Stasis
۱۹. Aristotel۲۰. Sant Thomas Daquinas
۲۱. Nicolo Machiaveui
۲۲. Thomas Hobbs
۲۳. ناصر فكوهی، خشونت سیاسی، (تهران، پیام امروز، چ ۱، ۱۳۷۸)، ص ۲۱ - ۵۰.
۲۴. حسن رحیم پور ازغدی، «بررسی انتقادی موضوع تساهل؛ مبانی تئوریك تولرانس»، ماهنامه صبح، س ۴، ش ۱۰، ص ۳۶ - ۴۳.
۲۵. خشونت سیاسی، ص ۴۱.
۲۶. پژمان احسان بخش، «استاد مصباح و ده نكته در باب تئوری خشونت و تروریزم»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۳۴۱ - ۳۴۵.
۲۷. خشونت و مدارا، ص ۳۹۴.
۲۸. علامه سید مرتضی عسكری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ترجمه عطاء محمد سردارنیا و محمد صادق نجمی، (تهران، منیر، چ ۸، ۱۳۷۵)، ج ۲، ص ۱۴۷.
۲۹. قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا، سرمشقی نیكوست. (احزاب / ۲۱).
۳۰. اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراكنده می‏شدند. (آل عمران / ۱۵۹).
۳۱. در دین هیچ اجباری نیست. (بقره / ۲۵۶).
۳۲. پس تذكّر ده كه تو فقط تذكّر دهنده‏ای، بر آنان تسلّطی نداری. (غایشه / ۲۱ و ۲۲).
۳۳. در حقیقت تو هركه را دوست بداری، نمی‏توانی هدایت كنی، لیكن خداست كه هركه را بخواهد، هدایت می‏كند. (قصص / ۵۶).
۳۴. با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شیوه‏ای كه نیكوتر است، مجادله نما. (نحل / ۱۲۵).
۳۵. بركافران سختگیروبایكدیگرمهربانند.(فتح/۲۹).
۳۶. با كافران و منافقان پیكار كن و بر آنان سخت بگیر. (توبه / ۷۳ و تحریم / ۹).
۳۷. شما را در قصاص، زندگانی است. (بقره / ۱۷۹).
۳۸. به هر زن و مرد زناكاری تازیانه بزنید. (نور / ۲).
۳۹. دستان زن و مرد دزد را قطع كنید. (مائده / ۳۸).
۴۰. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
۴۱. برادر خوانده معاویه و جانشین حاكم بصره.
۴۲. نهج البلاغه، نامه ۲۰.
۴۳. همان، نامه ۴۱.
۴۴. علی رضا انصاری، «ضرورت قانون گرایی دولت مردان از منظر امام علی‏علیه السلام»، ره توشه راهیان نور، (ویژه رمضان ۱۴۱۸ ق. - ۱۳۷۶ ش.)، قم، دفتر تبلیغات، ص ۱۷۰ و صحیح بخاری، ج ۴، باب اقامهٔ الحدود علی الشریف والوضیع، ص ۲۳۹.
۴۵. الغدیر، ج ۵، به نقل از محمد مهدی علیقلی، سیمای نهج البلاغه، (تهران، غیاث، چ ۲، ۱۳۷۶ ش.) ص ۹۲.
۴۶. كشف الغمّه، ج ۱، ص ۲۵۹، به نقل از ره توشه راهیان نور، (ویژه رمضان ۱۴۱۸ ق. - ۱۳۷۶ ش.)، ص ۳۶۴.
۴۷. ابن ابی‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۶۱.
۴۸. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲۹.
۴۹. خدارا خدارا! نكند آنان (یتیمان) گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد. (نهج البلاغه، نامه ۴۷).
۵۰. مناقب آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم، ج ۲، ص ۱۱۵، به نقل از سید محمد نجفی یزدی، قهرمان همیشه پیروز، (قم، عصر ظهور، چ ۱، ۱۳۷۸)، ص ۵۳.
۵۱. سید احمد خاتمی، «جامعیت حضرت علی(ع)»، ره توشه راهیان نور، (ویژه رمضان ۱۴۱۸ ق. - ۱۳۷۶ ش.)، ص ۳۶۷.
۵۲. اقتباس از بیت:
به برق خشم براندی به ناز چشم بخواندی‏
ببین كبوتر دل را چه دلبرانه گرفتی‏
۵۳. نهج البلاغه، نامه ۱۹.
۵۴. اقتباس از: دكتر شریعتی.
۵۵. شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۵۸.
۵۶. بهرام اخوان كاظمی، «امام علی‏علیه السلام، عدالت و خشونت»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۶۷ و ۶۸
۵۷. دو پهلویش از پرخوری باد كرده بود و همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود. (نهج البلاغه، خطبه ۳).
۵۸. بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‏ای كه به جان گیاه بهاری بیفتد. (همان).
۵۹. بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۴۰، ح ۳۰.
۶۰. مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۴۰، به نقل از حسین واعظی اراكی، «خطبه امام سجاد(ع) در مسجد شام»، ره توشه راهیان نور، (ویژه محرم ۱۴۲۱ ق. - ۱۳۷۹ ش.)، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.
۶۱. نهج البلاغه، نامه ۶۴.
۶۲. نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج ۲، ص ۱۴۴.
۶۳. آیهٔالله مصباح یزدی، «خشونت و تساهل» كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۵۱ و ۵۲.
۶۴. همان، ص ۵۶ و ۵۷.
۶۵. «كان امهٔ واحدهٔ فبعث اللّه النبیین مبشّرین و منذرین»؛ مردم، امت واحدی بودند؛ پس خداوند پیامبران خود را كه «بشارت دهنده» و «ترساننده» بودند، بر آنان فرو فرستاد. (بقره / ۲۱۳).
۶۶. یا من سبقت رحمته غضبه. (دعای جوشن كبیر).
منبع:ماهنامه كوثر ، شماره ۵۶
نویسنده:احمد راهدار
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید