جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

میشل فوکو و تحیر فلسفی - جامعه شناختی در تبیین انقلاب اسلامی


میشل فوکو و تحیر فلسفی - جامعه شناختی در تبیین انقلاب اسلامی
می‌گویند غربی‌ها عادت دارند كه موضوعات مشخص در حوزه‌ اندیشه و فكر را علی‌رغم تفاوت‌های ماهوی جهان‌بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها و بسترهای سیاسی و اجتماعی اندیشه‌ها، با پاسخ‌های كلیشه‌ای مشابه تحلیل كنند و اسم این تحلیل را نیز تحلیل علمی بگذارند. میشل فوكو در تحلیل رهیافت‌های انقلابی می‌گوید:
ما در صورتی یك انقلاب را به رسمیت می‌شناسیم كه دو دینامیك را در آن مشاهده كنیم: یكی، دینامیك تضادهای درون جامعه یعنی دینامیك مبارزه‌ طبقاتی یا دینامیك رویارویی‌های بزرگ اجتماعی و دیگری، دینامیك سیاسی یعنی حضور یك پیشگام، یعنی یك طبقه، حزب یا ایدئولوژی سیاسی و خلاصه نیروی پیشتازی كه همه‌ ملت را به دنبال خود می‌كشد. اما آنچه در ایران روی داد هیچ یك از این دو دینامیك را كه برای ما نشانه‌ها و علامت‌های روشن پدیده‌های انقلابی‌اند، ندارد. جنبش انقلابی كه فقدان جایگاه مبارزه‌ طبقاتی و تضادهای درونی جامعه و یك پیشگام را (كه قالب عمومی رهیافت‌های غربی در تحلیل انقلابات است) در آن مشخص كرد، از نظر ما چه می‌تواند باشد؟
تحیر متفكرینی چون میشل فوكو در شناخت و تبیین انقلاب اسلامی اگر چه بیانگر عظمت انقلاب در دگرگونی‌های دوران جدید است اما از جهت دیگر نارسایی قالب‌های نظری فلسفه‌ سیاسی غرب را در تبیین انقلاب اسلامی نیز اثبات می‌كند. فوكو حتی اگر در تبیین و تحلیل بنیادهای نظری انقلاب اسلامی به رهیافت جدیدی نرسیده باشد، شجاعت و جسارت او در ساختارشكنی سیطره‌ قالب‌های نظری حاكم بر جنبش‌های انقلابی در غرب، قابل تقدیر است و تحیر فلسفی ـ جامعه‌شناختی او را در فهم انقلاب اسلامی، باید تحیر مبتنی بر معرفت‌شناسی انتقادی این متفكر دانست.
از این زاویه، نقد و توصیف چنین دیدگاه‌هایی در شناخت ماهیت منحصر بفرد انقلاب اسلامی بی‌تأثیر نیست. اگر چه، تأیید یا تكذیب این‌گونه نظریات هیچ تأثیری در اصالت انقلاب اسلامی ندارد. انقلاب اسلامی با همه‌ اركانش نمایان‌گر اراده‌ مطلق جمعی مردم ایران در نفی رژیم كهنه و پوسیده شاهنشاهی، طرد نظریه‌های سیاسی و اجتماعی غرب و پایه‌ریزی یك نظم جدید مبتنی بر باورها و ارزش‌های نهادینه شده‌ جامعه است. نظمی كه آرمان‌های خود را در اعتقادات اسلامی جستجو می‌كند. مقاله‌ حاضر كه توسط یكی از دانش‌پژوهان اندیشه‌های سیاسی اسلام و ایران به دفتر فصلنامه واصل شده است تلاش می‌كند تحیر فلسفی ـ سیاسی این متفكر فرانسوی را در تبیین انقلاب اسلامی نشان دهد. به امید اهتمام هر چه بیشتر دانش‌پژوهان در تبیین این‌‌گونه نظریات.
● درآمد
انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ش) ایران فی الواقع یكی از تحولات بسیار شگرف و بنیادی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر و حتی تحولات جهانی محسوب می‌شود. این انقلاب علاوه بر تأثیراتی كه در ایران به جای گذاشت منشأ اثرات فراوانی در منطقه و حتی دنیا شد. ایرانی كه دارای فرهنگ و تمدن عظیم باستانی می‌باشد، چه قبل از ورود اسلام و چه بعد از آن در عرصه‌های علمی، ادبی و فرهنگی در دنیا جزو طلایه‌داران فرهنگ و هنر بود، اما از بد حادثه و بنا به دلایل مختلف از حدود چهار الی پنج سده قبل دچار انحطاط و ركود و سستی علمی و فرهنگی شد. علل و ریشه‌های این عقب‌ماندگی هرچه كه بود، این پیامد ناگوار و سخت ویرانگر را به ایران و ایرانی دیكته كرد؛ یعنی عقب‌ماندن از قافله علمی، هنری، ادبی و فكری تمدن بشر، یعنی سهم نداشتن در عرصه‌های مختلف فكری و اندیشه‌ای در كارزار فكر و اندیشه بشری.
تفكر فلسفی به عنوان یكی از پایه‌های استوار و قابل اعتنای بشر و به تبع آن وجوه دیگر اندیشه و فكر در ایران بعد از زمان ملاصدرای شیرازی به این طرف رو به خاموشی می‌گراید، فلذا اسمی و رسمی از ایرانیان را نمی‌توان آن‌گونه كه شایسته این ملت بافرهنگ است در دوره‌های اخیر جستجو نمود، تا اینكه انقلاب ۱۳۵۷ به وقوع پیوست. انقلابی كه دگربار ایرانیان را از حاشیه به متن كشاند. واقعه‌ای كه كانون توجه دنیا را به سمت خود جلب نمود. رخدادی كه سبب شد فیلسوف صاحب‌‌نام معاصر، یعنی میشل فوكو، دست به قلم برده و بنویسد: «ایرانیان چه رویایی در سر دارند؟» انقلاب ایران بدون اینكه بخواهیم كلیشه‌ای و شعاری صحبت بكنیم، منشأ اثرات زیادی چه در عرصه عمل و چه نظر بود.
نهضت‌ها و حركت‌های زیادی با الهام‌گیری از انقلاب ایران پا به عرصه وجود نهادند یا اینكه به حركات خود سرعت بخشیدند. در عالم تئوری و نظرات سیاسی و انقلابی نیز شاهد تأثیرات انقلاب ایران بودیم. چه بسیار تئوری‌ها و پارادایم‌هایی كه به واسطه حركت مردمی ایران تولید و ایجاد شد و چه نظریاتی كه با انقلاب ایران توان پاسخگویی و توجیه نداشتند. در میان این تئوری‌ها، به نظر می‌رسد نظریه میشل فوكو از جایگاه رفیع و منیعی برخوردار باشد. البته فوكو نظریه‌پرداز انقلاب نیست ولی چون شخص شاخص و قابل اعتنایی در عرصه اندیشه می‌باشد؛ فلذا نظرات وی در خور توجه و امعان نظر می‌باشد. از این رهگذر است كه به نظرات فوكو و خصوصا نظر وی درباره انقلاب اشاره می‌كنیم.
● نگاهی اجمالی به اندیشه‌های فوكو
میشل فوكو (۱۹۸۴ ـ ۱۹۲۶) در پواتیه فرانسه‌ زاده شد. در دانشگاه سوربون فلسفه خواند و لیسانس خود را در سال ۱۹۴۸ اخذ كرد. فوكو بعد از اخذ درجه دكترا در سال ۱۹۶۴ استاد فلسفه دانشگاه كلرمون در فرانسه شد. فوكو به سرعت در حوزه روشنفكری فرانسه شهرت یافت و دیری نگذشت كه نفوذی جهانی پیدا كرد. وی چشم‌اندازهای نوینی در فلسفه، تاریخ، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی گشود. (۱)
فوكو از آبشخورهای مهم فكری در زمان خود سیراب شد. اندیشمندان و بزرگانی چون مارتین هایدگر، فروید، ماركس و خصوصا فردریش نیچه، بیشترین نفوذ را در فوكو داشته‌اند. میشل فوكو در طول حیات علمی و فكری خود نظریات و مفاهیمی را وارد عرصه علوم اجتماعی نمود كه گامی بس مهم در پیشبرد این علوم محسوب می‌شد. در مرحله اول، فوكو وظیفه جامعه‌شناس و فیلسوف را چون «دیرینه‌شناس و باستان‌شناس» می‌داند كه از گرد و غبار روزگار لایه‌های بر هم انباشته را شناسایی می‌كند فوكو با نقد توالی و پیوستگی تاریخ معتقد است هر عصر و هر دوره گفتمان و صورت‌بندی دانایی خود را دارد كه این صورت‌بندی تشكیل هویت و فضای معنایی خود را می‌دهد و غیر خود را به كناری می‌زند.
از نظر فوكو شكل‌گیری اندیشه و دانش ناشی از صورت‌بندی دانایی یا اپیستمه‌ای است كه در هر عصر مسلط می‌باشد و خود را بر وجود دیگر دیكته می‌كند. از نظر فوكو سوژه یا محقق و به تعبیری هر اندیشمند و دانش‌ورزی در درون این گفتمان یا اپیستمه است كه اندیشه‌هایش شكل می‌گیرد. به بیان دیگر اندیشه‌ها و شكل‌گیری سوژه ملهم از این فضا و صورت‌بندی می‌شود.
در مرحله دوم، فوكو از نظریه «دیرینه‌شناسی» به سمت نظریه «تبارشناسی» سیر می‌كند. در تبارشناسی است كه فوكو از رابطه قدرت و دانش صحبت می‌كند. روابط قدرتی كه سازنده سوژه و ابژه است. در این مرحله فوكو معتقد است قدرت و روابط قدرت در ساختن دانش و اندیشه و سوژه نقش اساسی ایفا می‌كند. به این صورت كه نمی‌توان اندیشه و دانش خالص را بدون توجه به روابط قدرت در نظر گرفت.
با تبارشناسی است كه فوكو حقیقت و معنای غایی را منكر می‌شود و معتقد است اراده سیاسی و قدرت كه در حوزه قدرت سیاسی شكل می‌گیرد، تعیین كننده حقیقت و معنای اصلی خواهد بود. بحث قدرت یكی از مباحث مهم و محوری فوكو می‌باشد. و از آنجایی‌ كه در تحلیل انقلاب اسلامی از نظر وی، بحث قدرت و ویژگی‌های آن اهمیت دارد، فلذا كمی در خصوص این مفهوم تأمل می‌نماییم. از جمله ویژگی‌های پست‌مدرنیسم و اندیشمندان فرامدرن توجه به حاشیه‌هاست به جای توجه به مركز. یعنی پست‌‌مدرن‌ها در انتقاد به مدرنیست‌ها، اعلام می‌دارند كه مدرنیته یك سری مفاهیم را جزو مفاهیم مركزی و محوری قرار داد و نتیجتا برخی مفاهیم را كه اتفاقا بسیار كلیدی و اساسی نیز بودند مورد غفلت قرار داد. در این راستاست كه پست‌مدرن‌ها از علم‌باوری، عقل‌گرایی، انسان‌محوری و دیگر مفاهیمی كه مدرنیته به آنها اصالت می‌بخشید احتراز می‌كنند (۲) و به مفاهیم فراموش شده پیرامونی یا حاشیه‌ای روی می‌آورند.
نوع نگاه پست‌مدرن‌ها به مفهوم قدرت نیز برگرفته از مبنای معرفتی و روشی آنها است. به طور نمونه میشل فوكو قدرت را منحصرا در اختیار یك شخص، گروه یا طبقه نمی‌داند كه به طور عریان و به صورت یك‌طرفه آن را اعمال كند. یعنی قدرت از نظر فوكو در اختیار و انحصار فقط یك گروه مثلا هیأت حاكمه نمی‌باشد كه این قدرت را بر اتباع خود اعمال كند. در این نوع از قدرت با یك حالت سخت‌افزاری و ملموس، محسوس و مشاهده كردنی روبه‌رو هستیم. یعنی كسی كه این قدرت را می‌پذیرد احساس پذیرش را می‌تواند لمس كند.
از نظر فوكو «قدرت» این‌گونه نیست كه در دست حاكمان و در ملك شخصی اینان باشد بلكه قدرت حالت رابطه‌ای و شبكه‌ای دارد كه چون سیستم‌های عصبی در جامعه پخش می‌شود و در انحصار یك گروه یا شبكه خاص نیست. از نظر فوكو چنین قدرتی ماهیت نرم‌افزاری داشته و قابل مشاهده و محسوس نیست. قدرت از نظر فوكو لزوما با ابزارهای خشونت‌آمیز اعمال نمی‌شود بلكه یك سخنرانی، نوار كاست، كتاب، اندیشه و... نیز می‌توانند منابع قدرت باشند. توجه به این نوع قدرت در تحلیل انقلاب اسلامی، فوكو را بسیار مدد رساند. به نظر فوكو این چهره از قدرت كه در تمام جامعه و تك‌تك افراد پخش می‌باشد، اگر به وحدتی برسد، قدرتی ایجاد خواهد نمود كه هیچ نیرو و توانی و هیچ ارتش و سلاح و قدرت عریانی را یارای مقابله با آن نخواهد بود.
● فوكو و انقلاب ایران
میشل فوكو در هنگام وقوع انقلاب ایران دو بار در سال ۱۳۵۷ (۳) به ایران می‌آید. در این سفرها به شهرهای تهران، قم و آبادان عزیمت كرده و با مردم آن شهرها مصاحبه می‌كند كه حاصل این مصاحبه‌ها و گفتگوها را طی مقالاتی برای روزنامه معتبر «كوریه ره دلاسرا» (۴) در ایتالیا ارسال می‌كند. (۵)
نظریات فوكو در خصوص انقلاب ایران جدای از تفكر و اندیشه او نیست. به بیان دیگر اعتقادات فوكو در خصوص انقلاب ایران ناشی از باورها و فلسفه‌ای است كه او بدان تعلق دارد. در بخش اندیشه‌های فوكو اشاره شد كه ماهیت قدرت از نظر او از ماهیت و تعریف «قدرت» به صورت رایج متفاوت است. ویژگی‌های بسیار مهمی را در نگاه فوكو به انقلاب ایران شاهدیم. وی به نكات بسیار جالب و قابل اعتنایی اشاره می‌نماید كه درخصوص هر كدام اندك توضیحی ارائه می‌شود.
الف) رویكرد فرهنگی
فوكو از منظر فرهنگی، انقلاب ایران را تحلیل می‌كند. اندیشمندان مختلف و صاحب‌نامی از مناظر متفاوت به پدیده انقلاب نگاه كرده‌اند. گروهی عامل وقوع انقلاب را اقتصادی، گروهی سیاسی، گروهی روان‌شناسانه (فردی و جمعی) و... دیده‌اند ولی فوكو به عامل فرهنگ امعان نظر دارد. او از فرهنگ اسلامی و شیعی به عنوان یك پتانسیل قوی سخن به میان می‌آورد و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت و نیرویی تولید می‌كنند كه به واسطه این نیرو رژیم تا دندان‌مسلح پهلوی وادار به تسلیم می‌شود. فوكو در مقاله‌ای تحت عنوان «دین بر ضد شاه» می‌نویسد: هویت واقعی خود را كجا باید سراغ گرفت ؟ جز در این اسلامی كه قرن‌ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را با مراقبت تمام سامان داده است ؟ اسلام این بخت را به سبب خشكی و بی‌تحركی خود به دست نیاورده است. (۶)
فوكو به درستی اشاره می‌كند كه هویت ایرانیان آمیخته با دین و مذهب است. ولی دین راكد، بی‌تفاوت و خشك و بی‌روح توان انقلابی شدن و به عبارتی «گریزگاه شدن مردم» را ندارد.
گفتیم از نظر فوكو قدرت رابطه‌ای است و به صورت رشته‌ها و تارهایی در هم‌پیچیده در اجتماع پراكنده است و در انحصار یك گروه و طبقه خاص نیست. فوكو با این بینش معتقد است كه اسلام شیعی نیز در ذات خود، این قدرت و نیرو را دارد و در زمان مقتضی می‌تواند قدرت را جمع‌آوری كرده و علیه حكومتی یا رژیمی به كار گیرد. در قسمتی از همین مقاله می‌خوانیم: در برابر قدرت‌های مستقر، تشیع پیروان خود را به نوعی بی‌قراری مدام مسلح می‌كند و در ایشان شوری می‌دمد كه هم سیاسی است و هم دینی... این مذهب تنها زبان ساده‌ای برای بیان آرزوهایی كه الفاظ دیگری پیدا نكرده‌اند، نیست. بلكه چیزی است كه درگذشته هم بارها بوده: شكلی است كه مبارزه سیاسی، همین كه لایه‌های مردمی را بسیج كند، به خود می‌گیرد و از هزاران ناخرسندی، نفرت، بی‌نوایی و سرخوردگی یك نیرو پدید می‌آورد. (۷)دین به عنوان یكی از عناصر تشكیل دهنده فرهنگ، به زعم فوكو نقش اساسی را در آگاهی ملی ایرانیان ایفا می‌كند. (۸) فوكو در جاهای مختلف و در مقالات متعددی به نقش تاریخی امام حسین (ع) و قیام ایشان در برابر فساد و ظلم و نیز ایام و مراسمات مذهبی چون محرم، عاشورا و... اشاره می‌كند و معتقد است این مفاهیم به مثابه قدرت نرم‌افزاری هستند كه توان مقابله با قدرت‌های عریان و خشن را دارا می‌باشد. در یك نگاه كلی، از نظر فوكو دین چون ملجأ و پناهگاه و گریزگاهی بود كه مردم ایران بدان واسطه خواهان تغییر و بركناری شاه و رژیم وی بودند و این دین مفهومی بود كه تمام خواست‌ها و نیازهای مردم را از هر قشر و طبقه‌ای تأمین می‌كرد. فوكو، تمسك مردم ایران را به مذهب و دین نه به خاطر ارتجاعی و كهنه‌خواهی آنان و بازگشت به تعصب‌های دینی، بلكه آن را «واژگان، آئین و نمایش بی‌زمان می‌داند كه می‌توان در درون آن نمایش تاریخی ملتی را جا داد كه هستی‌شان را در مقابل هستی پادشاهشان قرار می‌دهند.» (۹)مذهب نمادی بود كه ایرانیان مؤمن، مذهبی و نیز غیرمذهبی و لائیك یا بی‌تفاوت هستی و وجود ملی و تاریخی خود را در آن می‌دیدند.
ب) مفهوم قدرت در انقلاب ایران
گفتیم كه برای فوكو قدرت معنای خاص خود را دارد. وی با این فهم از قدرت و ماهیت آن از تعاریف كلاسیك و سنتی قدرت خود را رها می‌سازد. برای فوكو چهره نرم‌افزاری و پراكنده قدرت در بین آحاد مردم كه به صورت رابطه‌ای و شبكه گسترده و پراكنده شده‌اند، بسیار حائز اهمیت است. در انقلاب ایران نیز فوكو به ظهور این چهره نرم‌افزاری و در عین حال بسیار تأثیرگذار از قدرت اشاره می‌كند و معتقد است شاه قدرت‌های عادی و رسمی را حذف كرده بود، اما غافل از اینكه قدرت شبكه‌ای و پراكنده با این اقدام تقویت شده بود. فوكو صف‌آرایی دو تعریف و دو چهره از قدرت را به خوبی به نمایش می‌كشد. آنجا كه شاه و ارتش را نماد قدرت عریان و خشونت محض می‌داند و در مقابل اراده عمومی مردم و قدرت تجمیع شده آنان را جنبه نرم‌افزاری قدرت می‌داند: آنچه در ایران مرا شگفت‌زده كرده است این است كه مبارزه‌ای میان عناصر متفاوت وجود ندارد. آنچه به همه اینها زیبایی و در عین حال اهمیت می‌بخشد این است كه فقط یك رویارویی وجود دارد: رویارویی میان تمام مردم و قدرتی كه با سلاح‌ها و پلیسش مردم را تهدید می‌كند. لازم نیست خیلی دور برویم، این نكته را می‌توان بی‌درنگ یافت؛ در یكسو كل اراده مردم و در سوی دیگر مسلسل‌ها. (۱۰)
فوكو معتقد است قدرت واقعی و اساسی را باید در همین جنبه نرم‌افزاری جستجو كرد و به راستی این چهره در ایران عیان شد. از نظر وی تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلاب‌ها در همین نكته است كه یك طرف دعوا رژیمی تا دندان‌مسلح می‌باشد و طرف دیگر فاقد قدرت عریان، در عین حال دارای قدرت پنهان و نامرئی. فوكو یك مقاله از نوشته‌های خود را با عنوان «شورش با دست خالی» اختصاص به این مهم می‌دهد. از نظر فوكو حركت مردمی ایران مایه تشویش و تعجب همگان می‌باشد، چرا كه رویدادهای ایران در واقع «نه چیزی است كه در چین یافت می‌شود، نه در ویتنام و نه در كوبا: یعنی موج عظیمی است بدون ابزار نظامی، بدون پیشگام، بدون حزب... نخستین پدیده‌ متناقض‌نما و علت شتاب این رویدادها از این قرار است كه ده ماه مردم با رژیمی كه از مسلح‌ترین رژیم‌های جهان است و با پلیسی كه از هولناك‌ترین پلیس‌های جهان است درافتاده‌اند، آن هم با دست خالی، بدون روی آوردن به مبارزه مسلحانه و با سرسختی و شجاعتی كه ارتش را بر جای میخكوب كرده است.» (۱۱)
فوكو به خوبی اشاره می‌نماید كه فقط با ابزار و تجهیزات و ادوات نظامی نمی‌توان ارتش ساخت، نمی‌توان قدرت را صرفا در حضور و فراهم كردن این موارد دانست، بلكه باید به ایدئولوژی، اعتقاد و از این قبیل مسائل نیز اشاره نمود.
البته باید توجه كرد كه فوكو متفكری مذهبی و دیندار نمی‌باشد ولی اهمیت این عوامل را منكر نیست: ایران گویا پنجمین ارتش جهان را داشته باشد. از هر سه دلار درآمد كشور یك دلارش خرج این بازیچه‌های گران قیمت می‌شود. اما اصل قضیه این است: تنها با بودجه، با تجهیزات، با هواپیمای شكاری و با هاوركرافت، ارتش ساخته نمی‌شود. چه بسا وجود تجهیزات، جلوی ساخته شدن ارتش را بگیرد. (۱۲)
مشخص شد كه از نظر فوكو انقلاب ایران تبلور و نماد ظهور قدرت نرم‌افزاری و پراكنده كه در دست مالك و شخص و گروه خاص نمی‌باشد، در مقابل قدرت آشكار و ملموس رژیم تا دندان‌مسلح بود.
ج) ظهور اراده عمومی در انقلاب ایران
تا بدین جای گفتار حاضر، از اراده مردم، اراده عمومی و مفاهیمی از این قبیل صحبت شد، ولی به راستی اراده عمومی به چه معنا است؟ اساسا چه ضرورتی دارد كه ما پیرامون آن بحث كنیم؟ یا اینكه اراده عمومی چه ربطی به انقلاب ایران دارد؟ پاسخ این پرسش‌ها را باید در عنایت و توجه فوكو به این مقوله مهم در انقلاب اسلامی یافت. فوكو معتقد است با ظهور حالت دو قطبی در جامعه ایران كه یك قطب رژیم و عمالش بود و قطب دیگر همه مردم ایران، شاهد شكل‌گیری اراده عمومی در بركناری شاه و رژیم پهلوی می‌باشیم.
نفی رژیم در ایران پدیده‌ای است عظیم و اجتماعی، اما نه به این معنا كه سردرگم و عاطفی باشد یا به خود چندان آگاهی نداشته باشد... پدیده متعارض‌نما این است كه با این حال خواستی است جمعی و كاملا یگانه.... پزشك تهرانی و ملای شهرستانی، كارگر نفت و كارمند پست و دانشجوی چادری همه یك اعتراض و یك خواست دارند، در این خواست چیزی است كه مایه تشویش خاطر است، یك چیز واحد و بسیار مشخص: شاه باید برود. (۱۳)
برای ایضاح مطلب و اینكه مقصود و توجه فوكو به مقوله «اراده عمومی» روشن شود، بحثی مختصر در خصوص ابعاد این موضوع ضروری به نظر می‌رسد. در خصوص مفهوم و معنای «اراده عمومی» در علم سیاست، حقوق و فلسفه و جامعه‌شناسی مباحث بسیار زیاد و پردامنه‌ای صورت پذیرفته است و شاید یكی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی مهم همین اصطلاح باشد. به نظر می‌رسد نخستین بار این اصطلاح را ژان ژاك روسو فیلسوف نام‌آشنا و شهیر فرانسوی در قرن هجده بیان نمود. به نظر روسو «اراده عمومی را نمی‌توان از بیرون به صورت قانون درآورد، بلكه این اراده به صورت واقعیتی هنجاری و ایستاری اخلاقی است كه در قلب‌های شهروندان وجود دارد.» (۱۴)
برای روسو جامعه و اجتماع اهمیت دارد و در قالب اجتماع و اراده عمومی است كه انسان به محتوای اخلاقی خود می‌رسد. به تعبیری می‌توان اراده‌ عمومی را با مفهوم «همبستگی» پیوند زد كه این همبستگی بین افراد جامعه صورت می‌پذیرد. به نظر روسو «این همبستگی عبارت است از مشاركت مستمر و آزاد و خودبه‌خود و فزاینده در امری كه به عنوان خیر حقیقی همه شریكان دانسته می‌شود.» (۱۵)
ژان ژاك روسو در كتاب معروف «قرارداد اجتماعی» خود كه تأثیر فراوانی در مسائل فلسفه سیاسی و حقوق به جای گذاشت، بحث اراده عمومی را مطرح می‌نماید و معتقد است «اراده عمومی» را با اكثریت آرا و به اتفاق و اجماع همه نباید اشتباه گرفت. از نظر روسو «اراده عمومی، فقط نفع مشترك عمومی را در نظر می‌گیرد... آنچه به اراده عمومیت می‌بخشد تعداد آرا نیست بلكه نفع مشترك است.» (۱۶)
چنان‌كه ملاحظه می‌شود، اگر همه مردم یا اكثریت درخصوص بحثی نظر بدهند و یا رأی‌گیری شود، لزوما اراده عمومی را شكل نمی‌دهد، چرا كه در پی اراده عمومی، مفهوم خیر، خرد و نفع مشترك نهفته است. میشل فوكو، در انقلاب ایران، ظهور این اراده عمومی را بیان می‌كند و معتقد است این مقوله فوق‌العاده مهم و قابل ارج است چرا كه كمتر ملتی توفیق خواهند داشت تا اراده عمومی را به منصه ظهور برسانند. فوكو این مطلب را با بیان رسای خود چنین می‌آورد، كه به رغم طولانی بودن سخن وی به دلیل اهمیت آن عینا نقل می‌نماییم: یكی از چیزهای سرشت‌نمای این رویداد انقلابی این واقعیت است كه این رویداد انقلابی اراده مطلقا جمعی را نمایان می‌كند، و كمتر مردمی در تاریخ چنین فرصت و اقبالی داشته‌اند. اراده جمعی اسطوره‌ای سیاسی است كه حقوقدانان یا فیلسوفان تلاش می‌كنند به كمك آن نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه كنند. اراده جمعی ابزاری است نظری: «اراده جمعی» را هرگز كسی ندیده است، و خود من فكر می‌كردم كه اراده جمعی مثل خدا یا روح است و هرگز كسی نمی‌تواند با آن روبه‌رو شود. نمی‌دانم با من موافقید یا نه، اما ما در تهران و سراسر ایران با اراده جمعی و عمومی یك ملت روبه‌رو بودیم و خب باید به آن احترام بگذاریم، چون چنین چیزی همیشه روی نمی‌دهد. (۱۷)
اراده عمومی را می‌توان در اجماع مذهبی، غیرمذهبی، مرد، زن، فقیر، غنی و.... كلا در اقشار مختلف مردم دید كه خیری مشترك و عمومی را می‌خواستند. یعنی از بین رفتن رژیم پهلوی كه عین فساد، وابستگی به غرب، استبداد و بی‌هویتی بود و به درستی فوكو به همه این مسائل اشاره می‌نماید.
د) نقش رهبری در انقلاب اسلامی ایران
تفاوت نگاه فوكو با نگاه اكثر اندیشمندان غربی در این نكته نهفته است، كه وی به مسأله‌ رهبری و هدایت عملی انقلاب عنایت ویژه و مخصوص دارد. فوكو در كنار عوامل و علل مختلف وقوع انقلاب در ایران به عامل مهم رهبری و تأثیر بسزای امام خمینی (ره) اشاره می‌نماید. در خصوص اینكه افراد و یا به تعبیری سوژه انسان در تحولات اجتماعی و سیاسی و حتی در ساختن تاریخ به چه میزان و اندازه‌ای می‌تواند ایفای نقش بكند، مباحث عمیق و گسترده فلسفی، سیاسی و جامعه شناختی صورت پذیرفته است. به هر حال، فوكو نقش امام را پررنگ و پرتأثیر می‌داند. فوكو این مطلب را در مقاله «رهبر اسطوره‌ای شورش ایران» بیان می‌نماید.فوكو از امام با تعبیر «قدیس پیری كه در پاریس است» (۱۸) یاد می‌كند و معتقد است مردم ایران از هر قشری به او عشق می‌ورزند. فوكو می‌گوید: شنیدن این حرف از دهان یك خلبان بوئینگ عجیب بود كه از جانب همكارانش می‌گفت: گرانبها‌ترین ثروتی كه ایران از قرن‌ها پیش تا كنون داشته در فرانسه پیش شماست خوب نگهداری‌اش كنید. لحن او آمرانه بود و از آن مؤثرتر حرف اعتصاب‌گران آبادان بود: ما چندان مذهبی نیستیم. به كسی اعتقاد نداریم. نه به یك حزب سیاسی و نه به یك شخص. به هیچ‌كس، به جز خمینی و فقط به او. (۱۹)
فوكو، معتقد است امام خمینی، به منزله رهبری كاریزما، با مردم ارتباط شخصی و عاطفی دارد: شخصیت آیت‌الله خمینی پهلو به افسانه می‌زند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی، حتی به پشتیبانی همه رسانه‌های كشورش نمی‌تواند ادعا كند كه مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند. (۲۰)
فوكو دلیل این همراهی و همگامی مردم با امام را در سه چیز خلاصه می‌كند:
۱) خمینی اینجا نیست، پانزده سال است كه او در تبعید است.
۲) خمینی چیزی نمی‌گوید، چیزی جز نه ـ نه به شاه، به رژیم، به وابستگی.
۳) خمینی آدم سیاسی نیست، حزبی به نام خمینی و دولتی به نام خمینی وجود نخواهد داشت. (۲۱)
به طور خلاصه می‌توان دریافت كه رهبری امام خمینی در كنار سایر عوامل از جمله دلایل مهم پیروزی انقلاب به شمار می‌رود.
هـ ) انقلاب ایران و معنویت در عرصه سیاست
شاید مهم‌ترین بحث فوكو و عصاره مباحث وی را در تأثیر انقلاب بر سیاست روزگار دانست. فوكو معتقد است ایرانیان با انقلاب خود خواستار بازگرداندن معنویت به عرصه‌ سیاست می‌باشند. گفتیم فوكو در كنار بزرگانی چون نیچه، هایدگر، دریدا، لاكان و... در زمره‌ اندیشمندان و نظریه‌پردازانی قرار می‌گیرد كه تفكرات پست‌مدرن مرهون آرای ایشان است. اگر جریان پست‌مدرن را جریانی بدانیم كه علیه آموزه‌های مدرنیته و دوران مدرن شورید، یكی از این آموزه‌ها افراط در توجه به عقل، علم، سوژه خود‌آگاه، خود‌بنیاد و... بود، فلذا دور از انتظار نیست كه فوكو به معنویت گم شده در عرصه‌ سیاست كه محصول دوران مدرنیته بود، نگاهی «نوستالژیك» داشته باشد.
علاوه بر تأثیراتی كه دین و مذهب شیعه و ایام محرم و عزاداری در گرایش‌های معنوی ایجاد می‌كند، از نظر فوكو خواست و اراده مردم نیز بسیار مهم بود. خواست مردم از نظر فوكو «حكومت اسلامی» است، اما معنای حكومت اسلامی محدود به حكومت مذهبیون نمی‌شود، بلكه منظور از این واژه آرمانی است كه همه را با هر طیف و گروه و خواست و علایقی دور هم جمع می‌كند.
جنبشی را كه ایرانیان به دنبال آنند به دنبال داخل كردن عنصری معنوی در زندگی سیاسی مردم است... من (فوكو) دوست ندارم كه حكومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم. اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تأثیر قرار داده است... چون از این جهت كوششی است برای اینكه سیاست یك بعد معنوی پیدا كند. (۲۲)
فوكو ایجاد این روحیه معنوی و عرفانی را در ایرانیان حاصل عوامل متعددی می‌داند. فوكو در ادامه معتقد است معنویتی كه ایرانیان آن را مطرح می‌نمایند. «جستجوی آن چیزی است كه ما غربی‌ها امكان آن‌ را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم.» (۲۳) این مطلب دقیقا حلقه مفقوده‌ای است كه انسان با تحولات مدرنیته آن را از دست داد. یعنی توجه بیش از حد به علم، عقل و تجربه در عین حال كنار گذاردن محبت، عشق، معنویت و دین... . فوكو معتقد است بازگشت معنویت به عرصه سیاست توسط دین صورت می‌گیرد، ولی این دین نیز ویژگی‌های خاص خود را دارد و آن دین ارتجاعی و واپس‌گرا نیست: «اسلام در سال ۱۹۷۸ افیون مردم نبوده است، دقیقتا روح یك جهان بی‌روح بوده است.» (۲۴) مذهب و معنویتی كه ایرانیان خواهان آنند: بیش از آنكه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می‌اندیشد. (۲۵) یعنی دینی كه به واقعیت‌های روز و زمانه واقف است و به تعبیر دیگر دین روزآمد و كارآمد. میشل فوكو، در ادامه مباحثش به این نكته متفطن می‌شود كه ایرانیان و انقلابشان به مثابه روح، مغز و گوهر جهانی است كه بی‌روح و بی‌مغز و گوهر شده است. فوكو ادامه می‌دهد كه در بازگشت از ایران همه از او سؤال می‌كردند، آیا وقایع ایران را می‌تواند انقلاب بنامد؟ كه فوكو ادامه می‌دهد: انقلاب نیست، یعنی نوعی از جا برخاستن و برپا ایستادن نیست، بلكه قیام انسان‌های دست خالی است كه می‌خواهند باری را كه پشت همه ما، و بویژه پشت ایشان، بر پشت كارگران نفت، این كشاورزان مرزهای میان امپراطوری‌ها، سنگینی می‌كند از میان بردارند یعنی بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام‌های جهانی باشد، مدرن‌ترین و دیوانه‌وارترین صورت شورش. (۲۶)
با این عبارت است كه فوكو قانع می‌شود انقلاب ایران مفاهیمی بنیادین و جهانی را مطرح می‌كند. انقلاب ایران یك تنه نظم جهانی مستقر را به چالش می‌كشد و پیام خود را با زبانی رسا اعلام می‌دارد.
● جمع‌بندی
در یك نگاه كلی و اجمالی، می‌توان نكات بدیع و موشكافانه‌ای را در خصوص انقلاب اسلامی ایران از زبان میشل فوكو یافت. نكاتی كه از آبشخورهای مهم و اندیشه‌ای سیراب می‌شود.
این نكات را در پنج محور به طور خلاصه ذكر نمودیم. اما خواننده بایستی متوجه این نكته باشد كه سخنان و نظرات فوكو نیز حرف اول و آخر نیست بلكه می‌توان در برخی از مطالب گفته شده توسط وی تأمل نمود. ضمن اینكه بعد از اعدام انقلابی تعدادی از مهره‌های رژیم، به زعم عده‌ای، فوكو از نظر مثبت و اولیه‌ خود به انقلاب اسلامی روی برتافت، كه البته رد یا اثبات این مطلب مقالی و گفتاری دیگر می‌طلبد. آنچه در آخر گفتنی است، اینكه انقلاب ایران به ‌هر حال نقطه‌ای روشن در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر است كه توجه بسیاری را به خود مشغول داشته است. آنچه باید برای نسل انقلابی ایران مهم باشد توجه به فرآیند شكل‌گیری این انقلاب عظیم اجتماعی و نظریه‌سازی این فرآیند در درجه اول و سپس توجه به مراحل بعدی، خصوصا آسیب‌شناسی انقلاب است تا از این رهگذر آسیب‌ها، آفات و موانع فراروی این انقلاب كه می‌تواند جریان اصل انقلاب را منحرف كند بازشناسی و از این آفات جلوگیری گردد.
نویسنده:احسان شاكری

۱. میشل فوكو فراسوی ساخت‌گرایی و هرمنوتیك، هیوبرت دریفوس / پل رابینو، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، ص ۱۴.
۲. برای مطالعه گسترده در خصوص ویژگی‌های پست مدرنیسم ر. ك: پست مدرنیسم و علوم اجتماعی، پانولین مری روسنانو، ترجمه محمدحسین كاظم‌زاده، نشر آتیه، تهران: ۱۳۸۰.
۳. بار اول از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ (۱۶ تا ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۸) و بار دوم از ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷ (۹ تا ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸).
۴. Corriere della sera.
۵. این مقالات در كتابچه‌ای تحت عنوان «ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند» توسط انتشارات هرمس ترجمه و منتشر شده است.
۶. ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟ میشل فوكو، ترجمه حسین معصومی همدانی، نشر هرمس، تهران: ۱۳۷۷. ص۲۷.
۷. همان، ص ۳۰ ـ ۳۲.
۸. همان، ص ۲۰.
۹. میشل فوكو، ایران: روح یك جوان بی‌روح، ترجمه‌ نیكو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران: ۱۳۷۹، ص۵۶ ـ ۵۸.
۱۰. همان.
۱۱. ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۴۳، ۴۴.
۱۲. همان، ص ۱۱، ۱۲.
۱۳. همان، ص ۶۳، ۶۴.
۱۴. عبدالرحمن عالم، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ج ۲، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، تهران: ۱۳۷۷. ص۳۵۳.
۱۵. و. ت جونز، خداوندان اندیشه‌ سیاسی، ج دوم، ترجمه علی رامین، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، ۱۳۷۶، چاپ دوم، ص ۴۶.
۱۶. قرارداد اجتماعی، ژان ژاك روسو، ترجمه مرتضی كلانتریان، نشر آگاه، تهران: ۱۳۸۰. ص۱۵۳.
۱۷. ایران: روح یك جهان بی‌روح، همان، ص ۵۷.
۱۸. ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۵۶.
۱۹. همان، ص ۵۷، ۵۸.
۲۰. همان، ص ۶۴.
۲۱. همان، ص ۶۴.
۲۲. همان، ص ۴۱.
۲۳. همان، ص ۴۲.
۲۴. ایران، روح یك جهان بی‌روح، همان، ص ۶۱.
۲۵. ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۶۵.
۲۶. همان، ص ۶۵.
منبع: فصلنامه ۱۵ خرداد
منبع : خبرگزاری فارس