پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بوروکراسی اداری و مدیریت علوی


بوروکراسی اداری و مدیریت علوی
بوروكراسی ، نظریه‌ای است جامع در باب اداره جامعه كه واضع آن ماكس وبر ، فیلسوف شهیر آلمانی می‌باشد .
وبر، نظریه‌اش را در چارچوب نظریهٔ اجتماعی فراگیری مطرح كرد كه به نیروهای تأثیرگذار در درون جامعه می‌پردازد. وی در چارچوب مفهوم سلطه و قدرت به بررسی و تحلیل نظام بوروكراسی پرداخته است و سپس آن را به سازمانهای اداری موجود در یك جام تعمیم داده است .
از دیدگاه وبر ، سازمانهای بوروكراتیك باید از ویژگیهای زیر برخوردار باشند[۱]:
۱) تقسیم فعالیتها و اعمال به اجزای كوچك و توزیع آنها بین اعضا به طوری كه پرداختن به آن نیازی به مهارت بالایی نداشته باشد و تغییر مجری آن دشوار نباشد .
۲) سازماندهی كاركنان با اِعمال نظارت مستقیم بر كار آنان .
۳) حاكمیت قوانین و مقرّرات بر سازمان به سبب گستردگی كارها و رشد منظم سازمان .
۴) تكیه بر مستندات و مدارك اداری و مكتوب .
۵) وجود سلسله مراتب اختیار در هرم سازمانی و عدم ارتباط آزاد با سطوح بالای سازمان .
۶) جهت گیری دستورات و فرامین اداری از بالا به پایین و به صورت یك طرفه .
۷) رعایت دقیق معیارها و ملاكهای گزینشی جهت اشتغال در سازمان .
انتقادهای زیادی به نظریه بوروكراسی شده است‌كه در رأس منتقدان آن، رفتارگرایان هستند. آنان به‌رفتار بشری بسیار تكیه و تأكید دارندو به عامل انسانی در سازمان اهمیت فراوانی می‌دهند.
مهمترین انتقادهایی كه به نظریه بوروكراسی شده است به شرح زیر می‌باشد:
۱) غفلت از نقش فرد در سازمان و تعامل با او ، به این دلیل كه عضوی كوچك در سازمانی بزرگ می‌باشد .
۲) تأكید بر قوانین و مقرّرات كه به افراد جنبه ماشینی و مكانیكی می‌دهد و خلاقیّت را در آنان سركوب می‌نماید .
۳) سخت‌گیری و نظارت مستقیم كه به ناآرامی افراد منجر می‌شود و تیرگی روابط بین مدیر و كاركنان را به دنبال خوهد داشت كه در نهایت به بازدهی كار لطمات جبران ناپذیری وارد می‌سازد .
۴) تناقص برخی از اصول بوروكراسی با یكدیگر مانند سلسله مراتب شغلی و شناخت فردی .
۵) بی‌توجهی به شرایط و محیط حاكم بر سازمان .
با مطالعه در تاریخ درمی‌یابیم كه ریشه‌های نظام بوروكراتیك از روزگاران پیشین نیز وجود داشته است و وبر تنها به نظام‌مند كردن آن در پرتو حقایقی كه جامعه شناسان پیرامون سلطه و رابطه بین آن و مردم به دست آورده‌اند ، پرداخته است . حتی می‌توان شكلهایی از نظام بوروكراسی را در روزگار امام علی (ع) نیز ملاحظه كرد كه آن حضرت در خلال خطبه‌ها و نامه‌هایی كه به كارگــزاران حكومتــی خویش ارسال نموده ، موضعگیری خویش را در برابر آن ابراز داشته است . در اینجا به گوشه‌هایی از سخنان امیر تدبیر ، حضــرت علی (ع) و موضعگیریهای حضرت پیرامون مسائل مورد بحث در نظریه بوروكراسی می‌پردازیم :
الف ) تأكید امام بر عنصر انسانی :
امام رعایت شرایط روحی و روانی زیردستان و توجه و عنایت به آنان و رفتار انسانی با آنان را اصل می‌شمارد و در نامه‌ای به یكی از كارگزاران خویش می‌نویسد : «اما بعد ، كشاورزان دیار تو به خاطر خشونت و حقارت و برخورد ناپسند تو شكایت نموده‌اند … پس در كار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز ، گاه مهربان باش و گاه تند ، زمانی نزدیكشان آور و زمانی دورتر»[۲].
این قاعده با روح بوروكراسی كه اساساً بر قوانین سخت و ثابت بنا نهاده شده ، سازگاری ندارد زیرا بوروكراسی به عامل انسانی چندان پایبند نیست و به تأثیر شرایط توجهی ندارد . چنانكه گویی سازمان به دور از تأثیرات درونی و بیرونی در خلأ حركت می‌كند .
ب) تأكید بر تجربه و آگاهی :
حضرت در این زمینه به دارا بودن تجربه و آگاهی توسط شخص صاحب مسئولیت تكیه و تأكید دارد و تنها در این صورت او را شایسته اطاعت می‌داند و اگر شخص از دانش و آگاهی لازم بهره‌مند نباشد ، اطاعت از او را جایز نمی‌داند . چنانكه می‌فرماید : « شما را به اطاعت از كسانی كه به جهل و نادانی آنها معذور نیستید ، سفارش می‌كنم»[۳].
یعنی اگر رؤسای شما جاهل بودند ، معذورند و نباید از آنان اطاعت كنید . در حالی كه در نظریه‌بروكراسی در این زمینه تناقض آشكاری دیده‌ ‌می‌شود زیرا از یك طرف تجربه و آگاهی را به عنوان ملاكهای مهم گزینش و انتصاب مدّنظر قرار داده و و از سوی دیگر اعتقاد شدیدی به سلسله مراتب اقتدار و فرمانروایی دارد و اطاعت از مدیر را در هر شرایطی لازم و ضروری می‌داند ، در صورتی كه در مدیریت اسلامی و علوی ، اطاعت از مدیر و مسئول تا جایی مقدور و میسور است كه مطابق با «حق» باشد و نافرمانی از خالق نباشد . چنانكه حضرت علی (ع) می‌فرماید : « در نافرمانی از خالق ، اطاعتی برای مخلوق نیست»[۴].
همچنین در نامه‌ای به مردم مصر می‌فرماید : «والی خود را تا آنجایی كه فرمانش مطابق حق است ، اطاعت كنید»[۵].
لذا در مدیریت علوی بر خلاف بوروكراسی اداری ، اطاعت بدون قید و شرط و مطلق از مدیر معنا ندارد .
ج) رابطه مدیر و كاركنان :
در سیستم بوروكراتیك، رابطه بین مدیر وكاركنان مبتنی بر اصل سلسله مراتب‌اداری است و هیچكس‌حق‌حذف این سلسله مراتب‌را ندارد بدین معنی كه هر كارمند تنها می‌تواند با مسئول یا مدیر مستقیم خود در ارتباط باشد، آن هم با رعایت اصول و ضوابط اداری كه‌بسیار خشك و غیر قابل انعطاف است و تنها در حدّ رفع مشكل اداری اما در مدیریت اسلامی، رابطه مدیر و كارمند، رابطه‌ایست بر اساس محبت و مبتنی بر یاری رسانی و مساعدت، مدیر اسلامی هیچگاه خود را در مقابل مشكل كارمندش بی‌تفاوت و غیر مسئول نمی‌داند و این اصطلاح رایج در مدیریت غربی كه «این مشكل شماست، خودتان باید آن را حل كنید»در مدیریت اسلامی‌ جایگاهی ندارد .
امام علی (ع) خطاب به مالك اشتر می‌فرماید :«برخی از كارهایت را باید خودت مستقیماً انجام دهی از جمله پاسخگویی به كارگزاران و والیان كه منشیان از آن ناتوانند و برآوردن نیازهای مردم در وقتی كه به تو روی آورده‌اند و یاران واطرافیان تو نسبت به آنان شرح‌صدرندارند»[۶].
امام حتی مردمان مناطق دوردست و متروكه را نیز از نظر نیانداخته و می‌فرماید : « امور آنهایی را كه دستشان به تو نمی‌رسد ، خودت پیگیری كن ، آنهایی كه به چشم نمی‌آیند و به دیده حقارت نگریسته می‌شوند برای این گروه ، افراد خدا ترس ، مورد اطمینان و متواضع را انتخاب كن تا كارشان به تو ارائه شود»[۷].
این خطاب در حالی به مالك اشتر می‌شود كه او در رأس حكومت سرزمین پهناور مصر قرار دارد و برای تمام ولایات و شهرها و روستاهای آنجا ، حاكمانی جداگانه به فرمان مالك ، برگزیده شده بود.
البته وظیفه مدیر در نظام اسلامی ، تنها دیدار و ملاقات با زیردستان نیست بلكه او موظف است فضایی به وجود آورد كه زیردستان بتوانند آزادانه و بدون تشریفات اداری و بوروكراتیك با او دیدار نمایند و بدون ترس و وحشت و دلهره ، مسائل و مشكلات خود را با او بازگو نمایند و او نیز با تمام توان در جهت رفع آنها بكوشد لذا امام خطاب به مالك می‌فرماید : «برای نیازمندان ، بخشی از وقت خود را اختصاص ده و خود به امورشان رسیدگی نما و با آنان در جلسه‌ای عمومی بنشین و به خاطر خدایی كه تو را آفرید تواضع نما و سربازان و نگهبانانت را از آنها دور كن تا بدون لكنت زبان (ترس و دلهره) با تو سخن گویند»[۸].
د) كنترل و نظارت كاركنان :
در نظام بوروكراسی ، معمولاً نظارت ، مستقیم و مستبدّانه است . معیارها و ضوابط شغلی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای انسانی و ارزشی از پیش تعیین شده است و كار افراد به طور دقیق بر مبنای این ملاكها مورد كنترل و نظارت قرار می‌گیرد .چنین رویكردی معمولاً ناآرامی افراد ، روابط تیره بین مدیر و كارمند و نهایتاً بازده كم‌كار را به دنبال خواهد داشت . اما نظارت و بازرسی در مدیریت اسلامی ، توجه و یاری نمودن به افراد برای رسیدن به امانتداری است لذا باید از كانال ابزار و وسایلی از قبیل انسانهای صادق و وفادار صورت گیرد تا هم عادلانه باشد و هم از اغراض و هوا و هوسهای شخصی مصون بماند . امام در این باره به مالك می‌فرماید : «رفتـــار كارگزارانت را بررسی كن و بازرسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار»[۹].
همچنین درمدیریت اسلامی، نظارت بیش از آنكه بیرونی و مستقیم باشد، درونی و فردی است. اسلام بجای‌كنترل‌بیرونی به «خودكنترلی» تأكید دارد و تمام توصیه‌ها و سفارشات اسلام به تقوا ، ناظر به همین مطلب است . علاوه بر آن، انسان مسلمان در همه حال، خداوند و فرشتگان الهی را حاضر و ناظر بر اعمال خویش می‌بیند لذا در مخفی‌ترین مكانها و پنهانترین دژها نیز ، دست به اعمال خلاف نمی‌زند در حالی كه در نظام بوروكراتیك به محض قطع شدن كنترل و نظارت، ممكن است فرد ، خود را آزاد و رها حس كرده و بسان انسان از زندان گریخته، دست به هرگونه خلافی بزند واین از مشكلات بزرگ نظام بوروكراسی اداری می‌باشد كه‌در مدیریت علوی به هیچ‌وجه دیده نمی‌شود .
۱) نظام اداری از دیدگاه امام علی (ع) – ص ۱۹۶ .
۲) نهج البلاغه – نامه ۱۹ .
۳) نهج البلاغه – حكمت ۱۵۶ .
۴) نهج البلاغه – حكمت ۱۶۵ .
۵) نهج البلاغه – نامه ۳۸ .
۶) نهج البلاغه – نامه ۵۳ .
۷) نهج البلاغه – نامه ۵۳ .
۸) همان منبع .
۹) نهج البلاغه – نامه ۵۳ .
منبع : سایر منابع