پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


به بهانه ای بی بهانه


به بهانه ای بی بهانه
داشتم سریال " دکتر قریب" را نگاه می کردم. به یاد آوردم که دیر زمانی است با این داستان و یا داستانهای متفاوتی این چنین آشنا هستم.داستانهایی که بخشی از خاطرات کودکی و یا نوباوگی هر مرد و زن ایرانی است. گردش چرخ گردون و بالا و پایین شدن روزگار در این مملکت کوچک در طی یک قرن آن قدر شدید و عجیب وغریب بوده که تغییرات در این تاریخ صد ساله از دید هر مورخی به یک دوره مینی "گذار" سیصد ساله که در صد سال خلاصه شده شبیه است.
انگار همین دیروز بود که پدر بزرگها و مادربزرگهایمان از سالهای قحطی و بلا و تیفوس و وبا برایمان قصه های می گفتند . از خر تو خری ها از بگیر بگیرها از کشف حجاب و رخت و لباس عوض کردن احمدشاهی به کت و شلوار و کلاه پهلوی ، از کودتا و جنگ جهانی و حمله روسها و انگلیسها و یاغی شدن عشایر قشقایی و نفت و مالاریا و فشاری سر کوچه و .....
راستی بر این ملت بدبخت در طی یک سده چه ها که نگذشته است؟ جنگ آنهم چند بار با دولی که اصلا ربطی بهم نداشته اند؟ متفقین و روسها و یاغیان وطنی و قیامهای کوچک و بزرگ جنگل و پسیان و سردار ملی و قشقایی و خزعل و .....و بعدش هم که جنگ با عراق و تحمل پس لرزه های جنگ آمریکا با کویت و عراق و افغانستان و تریک تریک لرزیدن از این که الان بر سرما هم بمبی موشکی چیزی می اندازند و....
در کنار این همه پیشرفتهای قابل توجه در امر پزشکی را نباید از یاد برد.
زمانی که اروپا مهد علم و دانش بوده ، در پی شیوع یک وبای خشک و خالی و یا یک سرما خوردگی معمولی و یا وجود گندابها بچه ها و مردم با بیماری های مسخره ای مانند مالاریا و وبا و تراخم و غیره تلف می شدند و اگر می گویند فلان کار را کرده اند و مالاریا را یا تراخم را یا سیاه زخم را ریشه کن کرده اند زحمت کشیده اند و منت بر سر ایران نهاده اند!!
اگر امثال دکتر " قریب "ها ی درد آشنا نبودند شاید هنوز هم در این گند و کثافات دست و پا می زدیم. قشنگ تر از این پیشرفتهای اقتصادی و مالی این مملکت بوده است! اگر زحمت کشیده اند و الان سازمان زمین شهری داریم و یا سازمان دارایی داریم و یا شرکت ملی نفت داریم به بهای از بین رفتن آدمهای گمنام بسیار و خون دل خوردنهای دلسوزانی که امروز نامشان را نباید ببریم و فداکاری های جوانان و تحصیلکردگانی است که امروزه نیمی از آنها غربزده و عاشق فرنگ بوده اند و نیمی دیگرشان امروز عامل شاه و دربار قلمداد می شوند و احتمالا عمه من در پیشرفت این کشور از انقلاب کشاورزی به انقلاب صنعتی موثر بوده است!
یادمان باشد که تا همین دیروزها تصویر که چه عرض کنم اسم مهندس بازرگان از اسامی مگو بوده و الان که در تلویزویزون نشانش می دهند حتما باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد !
نگاه که می کنم تاریخی مجعول و پر از بدها می بینم که همه بد بوده اند و آنها که خوب بوده اند در ابتدای خوبی هایشان یا کشته شده اند و یا آن قدر موثر نبوده اند که بتوان گفت چه کرده اند. تاریخ کوچک ما معجونی از شاهان کوتوله ای است که مردان بزرگ را نمی توانسته اند ببینند و آنها را له کرده اند و درست به همین دلیل اکنون هم دارند در زیر لوای مصالح ملی له می شوند.
کجا هستند دکتر قریب ها؟ دهخداها؟ معین ها؟ اعتصامی ها؟ هدایت ها؟ حسابی ها؟ و هزاران های دیگر؟
نه نقشی از ایشان برجای مانده است و نه آن چه برجای مانده نقشی می کنند تا آینه نسل سوم و چهارم باشد.راستی برای جوانی که امروز با مترو از این سر شهر به آن سر شهر می رود چه اهمیتی دارد که از این دروازه تا آن دروازه تهران با خر چند ساعت طول می کشیده تا کسی طی مسیر کند و در هر دروازه چقدر باید شیتیل به مامور دروازه می داده است!
برای نسلی که کافی شاپ و پیتزا و فست فود را می شناسد دیگر شامی کباب و آبگوشت بزباش و اشکنه کشک و هفته ای یک بار پلو شب جمعه خوردن و سالی یه بار کباب شاه عبدالعظیم خوردن یعنی چه؟ نسل سومی که خیابانها را با دویست و شش گز می کند چه می داند که فانوس کشیدن توی کوچه های بی برق و آسفالت و پر از خاک و سگ ولگرد و چاه چقدر خطرناک است؟ برای نسلی که ماهواره دارد نشستن زیر کرسی پای داستانهای مادربزرگ والک دولک و قاپ بازی و ترنا بازی و ....یعنی چه؟
قیافه ام شبیه به پدر بزرگها شد؟ حرفهایم شبیه به شعر "فرهاد" شده؟ نمی دانم هرچه هست یک عقده کوچک است که در دلم مانده. هیچ کس نمی داند در این سده کوتاه چه بر سر این مملکت آمده و ازآن بدتر چه بر سر مردم این مملکت آمده.
اگر بدانی، دیگر آن هایی که سینه سپر می کنند و در بوق و کرنا می دمند که ما ایران را به دروازه تمدن بزرگ رسانده ایم و بی سوادی را ریشه کن کرده ایم و تورم را مهار کرده ایم و فقر را از بیخ کندیم و داروی ایدز کشف کرده ایم و هسته هسته انرژی در کرده ایم و هزار کرده دیگر برایت بی معنا می شود چون در تمام این فراز و نشیبهای تاریخ این تنها خدا بوده است که کاری کرده است.خدا این ملت را از بلا و بدبختی بیش از این نگه داشته است.
"پروردگارا مردم این ملک را از دروغ و قحطی نگه دار"
خلاصه ای از دعای داریوش در کتیبه ای بجا مانده از او در موزه ایران باستان .
فرزاد اژدری
http://filmania.blogfa.com