سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


نیمه نامکشوف اشیا


نیمه نامکشوف اشیا
▪ بعد از خواندن یک داستان عموماً درباره دو چیز فکر می کنیم؛ آنچه نقل شد و کیفیت نقلش. هرچند نظریه پردازان متاخر مصرند این دو جنبه چندان در هم آمیخته اند که مطالعه مجزایشان بی ثمر است اما در رویکرد کلی نگر می توان توفیق هر کدام از این دو جنبه را در شیوه های روایی و تحولات داستان نویسی سنجید. بر همین اساس رمان مدرنیستی عموماً به جنبه کیفیت نقل میل دارد. به همین خاطر است که حتی امروز بعد از گذشت نزدیک به هشت دهه از نگارش بزرگترین شاهکارهای رمان مدرنیستی چون اولیس، در جست وجوی زمان از دست رفته و به سوی فانوس دریایی هنوز هم این آثار به مذاق خواننده غیرحرفه یی سازگار نیست. حواس خواننده غیرحرفه یی بیشتر به رویدادهای داستان معطوف است.
«آشفتگی های ترلس جوان» نخستین رمان روبرت موزیل رمان نویس مدرنیست اتریشی است. سه دانش آموز یک مدرسه شبانه روزی به نام های ترلس، دایتینگ و باین برگ تصمیم می گیرند باسینی همکلاسی دیگرشان را که مرتکب دزدی شده تنبیه کنند. آنها او را به شیوه های جسمانی و روانی آزار می دهند. ترلس شخصیت اصلی کتاب در حالی دو همکلاس دیگرش را در این اعمال سادیستیک همراهی می کند که انگیزه هایش بسیار مبهم و متفاوت از آنهاست.
سرانجام هم دلزده پاپس می کشد و آشوب درونی را پشت سر می گذارد. در هنگام خوانش این داستان در وهله اول با نقل افکار و درونیات ترلس مواجه می شویم یعنی سطح اصلی و عمده داستان ذهنیات شخصیتی است که در موقعیت های ویژه یی قرار می گیرد همان که کلان ترین نمودش را در مارسل پروست می یابیم. کند و کاو ظریف ترین تاثرات روانی شخصیت ها شاخصه دیگر رمان های مدرنیستی است که به عنوان یک تجربه مجرد در آثار ناتالی ساروت آزموده می شود. ذهنیت در این گونه داستان به مثابه ماده چگالی است مقاوم در برابر تلاش و انگیزنده شور جست وجو که شیوه بازنمایی را خود معین می کند. تحلیل لوکاچ از دو صحنه مشابه مسابقه اسب سواری در رمان های فلوبر و زولا آشکارا نشان دهنده تمایز موضوع و شیوه نقل است. یعنی یک صحنه با کنش های مشابه را می توان به انواع مختلف پرداخت کرد اما در رمان مدرنیستی چنان که گفته شد آمیزه یی است از موضوع و کیفیت نقل. حالات ذهنی که در رمان روبرت موزیل توصیف می شود از وضعیت های ساده روانی که مابه ازای مشخصی را تداعی می کنند بسیار پیچیده تر است. این رفتار متعارف نویسنده مدرنیست است که رنگمایه های خاکستری را از آمیختن دو رنگ معلوم و تعریف شده بسازد. از این رو نقل او تکرارپذیر نیست. روبرت موزیل در این کتاب مسیرهای ذهنی حیرت آوری را می پیماید.
« آن بینش ویژه که برای پدرش در اصل چه بسا به معنی واپسین پناهگاه فردیت بود، پناهگاهی که هر انسانی به هوای تمایز یافتن از دیگران، شده حتی در پرتو انتخاب لباس باید برای خود دست و پا کند در این پسر به اعتقاد راسخ تبدیل شده بود که می تواند با نیروی فوق معمول روحی حاکمیتی به دست آورد.» (ص ۲۹) مفهومی که در این جمله طولانی منتقل می شود گزارش ساده یک حالت روانی نیست. بلکه تحلیلی است هوشمندانه که تنها از راوی بر می آید. این خاصیتی است که در تنگ نظری نقد کارگاهی نادیده گرفته می شود. نقد کارگاهی به اسم دخالت راوی در داستان و محدودیت نظرگاه و قواعد ابلهانه دیگر داستان را از پدید آوردن چنین امکانی بازمی دارد. در رمان مدرنیستی راوی یک داستان می تواند وضعیت شخصیت ها را تحلیل کند اگر این تحلیل چیزی فراتر از درک و دریافت خواننده باشد. لذتی که از پرسه زدن در مغاک ذهن شخصیت رمان های مدرنیستی می بریم عموماً وابسته است به پرگویی و دقت نظر راویان این داستان ها به این که چیزی یکه و تکرارناشدنی را بازمی گویند که انگار در ما نیز کشف می شود. هرچیزی می تواند در رمان گفته شود به شرط آن که ساده انگارانه و مبتذل نباشد.
▪ ترلس جوان در خانواده یی اخلاق گرا و مقید پرورش یافته. در مدرسه شبانه روزی با مشاهده رفتار زمخت و فاسد دیگران نگران می شود که شاید هیچ چیزی آنقدر که در ذهن او پاک و متعالی است، نباشد. فکر می کند از دنیای انسان های تعرض ناپذیر و آرامی مثل پدر و مادر او هم قطعاً دری رو به پستوی کثیفی باز می شود.
ترلس در طول رمان در پی کشف نیمه نامکشوفی است که به چشم نمی آید. یک بار مفهوم اعداد موهوم در ریاضیات او را برمی آشوبد. به دیدار معلم ریاضیات می رود اما مرد جوان او را از سر باز می کند. ترلس به خیالش که کانت جواب معمای اوست. اما چیزی از فلسفه سر درنمی آورد. ترلس می خواهد انگیزه و مبنای دنائت وجود باسینی را بفهمد والا نقشه های خبیثانه همکلاسی هایش برای او جذاب نیست. اما نیمه نامکشوف اشیا برای او افکار مبتذل ماوراءالطبیعه باین برگ نیست. حرافی های دوستش در باب فلسفه های هندی و تناسخ حوصله ترلس را سر می برد.از آن پس می تواند دوباره به همان جایگاه مطمئن گذشته بازگردد و روزگاری به مرد روشن اندیشی بدل شود که شرمی از گذشته خویش ندارد زیرا چنین اخلاقیات سخت گیرانه در چارچوب عقایدش نمی گنجد. موزیل آشفتگی های ترلس جوان را در ۱۹۰۶نوشت. این کتاب در سال ۱۳۸۱ با ترجمه محمود حدادی و از طرف نشر بازتاب نگار به بازار عرضه شد.
امیرحسین خورشیدفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید