دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

عبور از بن بست


عبور از بن بست
محدوده زبان من محدوده جهان من است.
لودویگ ویتگنشتاین
اولین روشنایی که در ورود به جهان اندیشه مصطفی ملکیان چشم نوازی می کند، سادگی و صداقت است؛ سادگی در بیان اندیشه های عمیق و صداقت در شکل گیری دغدغه های انسانی.
سادگی البته امری است دشوار. به قول قیصر امین پور؛ «ساده بودن عادتی مشکل نبود...» برخورداری از قلمی روان نیازمند جوهری است آبدیده آموزه های گوناگون معرفتی. جهان اندیشه ملکیان از آن رو وسیع است که از زبانی باز۱ استفاده کرده است. بدیهی ترین تاثیر این بیان سهل و ممتنع از مسائل گونه گون در حوزه های مختلف اندیشه و معنا، سهیم کردن بخش عظیمی از تحصیلکردگان و صاحبان اندیشه و علاقه مندان به مباحث فلسفی است در بحث های روشنفکری. متاسفانه به علل مختلف در طول سالیانی که جریان روشنفکری شکل گرفته دایره مخاطبان این پدیده روز به روز کوچک تر و کوچک تر شده است و به تبع آن تاثیرگذاری این جریان بر افکار عمومی کمتر و کمتر. (مقایسه تاثیرپذیری مردم از این جریان در دو فرآیند تصمیم گیری انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و انتخابات خرداد ۱۳۸۴ بر صحت این ادعا می افزاید.) البته اینجا مجال پرداختن به چرایی این علت نیست اما بی گمان دور شدن از زبانی قابل ادراک و افتادن در دام و دایره بسته واژگان بزک شده و نافهم به این معضل دامن زده است. باید پذیرفت که دغدغه های اصلی روشنفکری زمانی قابل باور است که قابل درک باشد و به تعبیر خود ملکیان به آستانه آگاهی مردم رسیده باشد. چه بسیار بوده و هستند تحصیلکردگان فرهیخته یی که به دلایل فوق از ورود به بحث های اینچنینی اکراه داشته اند در حالی که همواره دغدغه ذهنی شان بوده است. بسیاری از استادان دانشگاه، معلمان، نویسندگان و چنان که گفته شد عموم تحصیلکردگان از این دسته اند. تلاش و توانایی ملکیان در بیان ساده و صادقانه دغدغه هایش در واقع درهای شهر روشنفکران را به روی همه شهروندان باز کرده است، البته پرواضح است که رساندن حقایق به آستانه آگاهی مردم به معنای نشستن پشت کرسی عوام زدگی نیست. حتی به معنای سخن گفتن در سطح فهم آنان نیز نیست، بلکه به کارگیری زبانی است که بی آنکه تنزل کرده باشد تفهیم شود. از سوی دیگر این حق برای مخاطبان محفوظ است که پذیرای سخن روشنفکر نشوند و او نیز طلبکار اقبال مردم نباشد. حلقه میان سادگی و صداقت ملکیان نیز در همین نکته است. وی برای باورپذیری کلامش به هر رنگ و نیرنگی و به هر ادا و دروغی متوسل نمی شود (چنان که در جامعه رو به زوال اخلاقی ما رواج دارد). روشنفکر مورد بحث ما میان فهم از رنج های عوام با فهم خود عوام تفاوت قائل است و مرتبه والای روشنفکری راستین و دغدغه های عمیق را به تابعیت از عوام تنزل نمی دهد. سوی دیگر آن روشنایی آغازین صداقت در اندیشه های مطرح شده ایشان است. البته معیار تشخیص صداقت در ذهن و زبان شخص از جنس دستگاه های دروغ سنج و حقیقت سنج نیست و اگرچه استدلال گرایی و عقلانیت از دلمشغولی های اصلی ملکیان است اما به سیاقی شهودی بر این باورم که میزان تاثیرگذاری وسیع اندیشه های مکتوب و نگرانی های مشهود ایشان بر روان های سلیم و اذهان روشن خود ملاک تشخیص این صداقت است. در زمانه یی که همه شعرها و شعارها و همه دعاها و دعواها و حرف ها و حدیث ها و همه جدال ها و جدل ها به اسم انسان، آزادی، عدالت و... فقط و فقط به رنج و مصیبت انسان افزوده است، صدایی می شنویم که به تکرار و تاکید می گوید؛ «روشنفکر به جد معتقد است که ما بیش از هر چیز باید در طلب تغییر وضع عینی و ظاهری آدمیان باشیم... می آموزد که همه تلاش اش مصروف کاهش درد و رنج مردم باشد»۲ و با اشاره به کارکرد عالم و روشنفکر می گوید؛«دغدغه اصلی عالم کشف حقیقت است اما دغدغه اصلی روشنفکر کاهش درد و رنج انسان است.»۳ ملکیان البته تغییر وضع ظاهری و عینی مردم را منوط و مشروط به تغییر وضع درونی آنها می داند و معتقد است مشکل تاریخی مردم همین تغییر نیافتن از درون است و نتیجه می گیرد؛ «تغییر نظام های سیاسی و تبدیل رژیم های سیاسی اگر هزار بار صورت گیرد ولی وضع فکری و درونی مردم همان حال و وضع درونی و فکری سابق باشد همان مردم به دست خودشان رژیم جدید را تبدیل به رژیم سابق می کنند... بدین معنا باید گفت روشنفکر واقعاً قائل است به این آیه قرآنی که می فرماید؛ ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» در مسیر کاستن از دردهای مردم که بخشی از آنها را ناشی از دولت هایی می داند که بر او حکم می رانند، خروج روشنفکر از خانه های ترس و ورود به عرصه پرخطر مسائل سیاسی را امری ناگزیر می یابد. چنان که خود پیشگام حضور روشنفکران در عرصه انتخاب های اساسی ملت است.
نمی توان دل به حال مردم سوزاند و دست روی دست گذاشت. هرچند تعریف ناصحیح از این ساحت همواره مصائب و مسائلی ناخوش را برای روشنفکران رقم زده است. وی اهتمام در مسائل سیاسی را از آن رو لازم می داند که تلاشی در جهت کم کردن سختی از زندگی مردمان باشد. در نقدی که بر روشنفکری دینی وارد کرده است، ذکر دو نکته که در ارتباط با همین بحث است بجاست؛ «اول اینکه روشنفکری دینی می بایست اصالت سیاست را کنار بگذارد و به طرف اصالت فرهنگ گام بردارد و نکته دیگر اینکه اگر بحث، روشنفکری دینی است پس باید واقعاً دینی باشد و این گونه تصور نشود که روشنفکری از دین استفاده ابزاری می کند.»۴ شاید لحاظ نکردن این توصیه ملکیان از سوی روشنفکران دینی اشتباهی است که آنان را بیشتر از پیش در مظان تردید مردم قرار داده است، اگرچه خود ترکیب روشنفکری دینی از نظر وی مفهومی پارادوکسیکال و متناقض است. به باور من اشتباه دیگری که می توان به آن اشاره کرد بی توجهی به میراث معنوی عظیمی است به نام عرفان که همواره از سوی همه جریان های فرهنگ ساز اعم از موسیقی، شعر، سینما و... دچار بی اعتنایی و بدفهمی شده است و البته مقوله روشنفکری نیز از این خطا مصون نبوده است.
در این جریانات عرفان یا به کلی کنار گذاشته شده، به دلایل واهی از قبیل رواج روحیه خمودی و بی خیالی و انزواگزینی و... یا با رندی تمام تبدیل به واژه هایی ابزاری برای پر کردن خلأ های فلسفی و استدلالی مدعیان روشنفکری دینی شده است بی آنکه پیرامون خاستگاه متفاوت عرفان (در جهان پیشامدرن) و فلسفه (در جهان مدرن) اندک تاملی کنند. صدالبته حاصل چیزی جز سرگردانی مدعیان و مخاطبان این جریان نخواهد بود. حقیقت آن است که نفی عرفان به عنوان پشتوانه فاخر فرهنگی نتیجه یی جز تهی کردن جیب های معنوی مردم از سرمایه های ناتمام نخواهد داشت. بخش عظیمی از جهان خداشناسی، زیبایی شناسی، هنر و حتی حکمت های جاری در زندگی روزمره ما برگرفته شده از آموزه های عرفانی است. نمی توان برای گام برداشتن به جهان مدرن بی توجه به تعالیم بزرگانی بود که به هر روی از عرفان نیز بهره یی داشته اند. در بخش هایی از تاریخ این سرزمین تعالیم عرفانی منجر به تغییر در سلوک حاکمان نیز با مردم شده است.
متاسفانه روشن نیست به چه علت یا چه انگیزه یی از این جریان ریشه دار، پویا و نشاط آور به عنوان گریزگاهی برای فرار از واقعیت و تغییرناپذیری و پناهگاهی برای سرخوردگان، وادادگان و فراموشکاران یاد می شود بی آنکه لحظه یی نام بزرگ عین القضاه، حلاج و مولوی و امثالهم به یاد آورده شود که حرکت، پویایی و انقلاب های درونی و بیرونی آنها مشخصه بارزشان بوده است. ملکیان در مقایسه دینداری معتقدانه و دینداری مومنانه قائل به آن است که عرفان اصیل و پویا قطعاً همخوانی بیشتری با دینداری مومنانه دارد؛ «من معتقدم که پیام عرفان این است که شما همیشه هویت خودتان را هویت پویا بدانید. بزرگ ترین دعوت عارفان این بود که انسان ها تا وقتی که خودشان، خودشان را یک جوهر می دانند و به عبارتی دیگر یک موجود ثابت شده و برقرار بدانند اینها در خطر قرار می گیرند... آنها از ما می خواستند خودمان را یک حرکت بدانیم و هر جا که ایستادیم بدانیم که (من) نیستیم لذا حرکت موجودیت توست.»۵ در واقع در پروژه عقلانیت و معنویت ملکیان تاکید بر بخش مغفول مانده یا به تعبیری منحرف شده عرفان می شود، اگر بپذیریم که پیام -و نه متد و راهکار- عرفان حرکت است بر نقطه پیوند عقل و عرفان انگشت گذاشته ایم. مدعی پروژه عقلانیت و معنویت به جای آنکه از زبان عرفان و ادبیات دلفریب آن در بیان مفاهیم استدلالی خود سودجویی کند بیشتر به وجوه درونی و ابعاد معنایی آن که آمیخته با بی پیرایگی و خلوص است به زبان و بیانی با همین ویژگی ها دست می یابد.
همان طور که پیشتر گفته شد، گفتار ملکیان برخلاف برخی که با درآمیختن آموزه ها و ادبیات عرفانی با مفاهیم جدید روشنفکری سعی در جلب توجه و اقبال مخاطبان دارند و هر جا که در استدلال فرومی مانند از عارفی وام می گیرند که خود پای استدلالیان را چوبین می دانست و سخت بی تمکین، و گویا در جبران عدم درک درست از جامعه باز به معنای واقعی آن به ترکیب نامتجانس تعالیم عرفانی با فلسفه مدرن دست می یازند، بدون آنکه طرح تازه یی برای آفریدن جامعه یی باز داشته باشند. پرسش اینجاست که در تاریک و روشن ظهور و بروز اندیشه های گونه گون که یکی از عقل می لافد و یکی طامات می بافد، آیا روشنفکر دینی در اینکه انتهای کوچه یی که در آن قدم برداشته است، باز است یا بن بست، به تردید نیفتاده است؟ یا همچون کسانی که چراغ بر پشت می گیرند، سایه های موهوم خود را راهنمای خود قرار داده اند؟
مسعود اعرابی

پی نوشت ها
۱- تعبیری از داریوش آشوری در کتابی به همین نام
۲- روزنامه نوروز، ۳/۴/۱۳۸۰، سخنرانی مصطفی ملکیان در همایش بازشناسی دکتر علی شریعتی
۳- همان
۴- ملکیان، مصطفی،دین، معنویت و روشنفکری، تهران، نشر پایان، ۱۳۸۷،ص۱۰۱
۵- خبرگزاری مهر، ۱۱/۱۱/۱۳۸۴، سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان نقش عرفان اسلامی در تعیین هویت
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید