چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


افلاطون و جایگاه هنر


افلاطون و جایگاه هنر
افلاطون اولین كسی است كه پیرامون زیبایی شناسی هنر به بحث و جدل پرداخته و پیرامون آن نظریات خود را مطرح ساخته است. وی جدای پرداختن به فلسفه هنر سخنانی درخصوص عوامل مابعدالطبیعه مطرح ساخته است. افلاطون در زمان خود مدعی بوده كه در جهان و ساحت هستی نظمی فراحسی و اخلاق گرایانه وجود دارد و در بطن آن جاری است. با این اوصاف افلاطون برای هنر جایگاه مستقل و ویژه ای را در نظر نگرفته است. او می گوید هنر زمانی می تواند ارزشمند باشد كه به این قاعده پایبند باشد و فراتر از آن نرود.
در حقیقت در جهان هستی نظمی خاص وجود دارد كه هنرمند باید براساس ضابطه های مدون و مشخص در آن گستره به خلق آثار هنری مبادرت ورزد.
وی در میان آرا و اندیشه خود به مساله آرمان شهر و فرد عادلی اشاره داشته و براین اصل پافشاری می كند كه فیلسوفان و دانشمندان می بایست چون او باشند.
جدای از این، افلاطون در كتاب مشهور خود «جمهوریت» به طرح مبانی اخلاقی خاصه تعلیم و تربیت و جایگاه آن در وادی هنر پرداخته است. وی معتقد است جوانان حتما می بایست تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند و نباید به حال خود رها شوند.
افلاطون مدعی است هنر باید آنچنان جذاب باشد كه خود جوانان در پی آن باشند و نخواهیم با تبلیغات و زور آنها را به این حیطه وارد سازیم.
وی در بخش دیگر به مقوله شعر و شاعری می پردازد و در آنجا نیز همین مساله را پی گیری می كند و از شاعران می خواهد تا از قدرت تصویرسازی و تخیل خود سودجویند تا وظیفه خطر تعلیم و تربیت را دنبال كنند. او در مقام ارزش گذاری وظیفه شاعران را در این جهت بالا می داند، چرا كه معتقد است مقام مباحث اخلاقی و تربیتی حتی بسیار بالاتر از حقیقت مطلق است و از آنجایی كه شاعران آنچنان در قید طرح حقایق محض نیستند و در عالم خیال سیر می كنند می توانند به مسایل تربیتی توجه نشان دهند و اشعاری هدفمند و مفید را تولید كنند.
وی در كتاب «جمهوریت» خود در بخش تقلید و محاكات به پیكره هنر دوران خود می تازد و فرایند تقلید را چونان آینه و عملكردش می داند. بدین ترتیب از نقاشان می خواهد تا تصویری منطبق با اصل را پدید آورند و در تصاویر دخل و تصرفی نكنند. آنچنان كه آینه تصویری مشابه از جهان هستی را نشان می دهد.
با تمامی این اوصاف افلاطون سعی دارد این نقطه نظر را ثابت كند كه شاعر نیز در پی صور خیال می تواند باشد و نمی تواند آنچنان كه توقع می رود حقایق را در بطن آثار خود حلاجی كند. او به شدت به شعر تقلیدی انتقاد وارد می سازد و با طرح مقوله تاثیر شعر بر نفس مدعی می شود كه اینگونه اشعار تاثیر مخربی بر نفس انسان می گذارد، او حتی بر این مساله تاكید می ورزد كه اینگونه اشعار می توانند نفس مطهر و پاك را نابود سازند. از این رو افلاطون وظیفه شاعران را بسیار سخت و پرتنش متصور می شود و توقعات بسیار زیادی از شاعران دارد.
جدای از تمامی مسایل مطرح شده افلاطون زیاد هم به عاقبت هنر خوش بین نیست و معتقد است هنر در شرایط آن روزگار توانایی تحقق آرمان ها و طرح های او را ندارد.
پس افلاطون خود در مقام یك قاضی می نشیند و به طور كلی شعر را از وادی هنر اصیل جدا ساخته و دور می اندازد. او با این پیش قضاوت كه شعر نمی تواند آن چنان كه متوقع است اخلاق و تربیت را مطرح می سازد و لاجرم برای نفس انسان مضر است حكم می كند كه شعر می بایست از گردونه هنر خارج شود. البته باید به این مساله توجه داشت كه در دوران افلاطون اشعار مطرح ادیسه و ایلیاد هومر بوده اند و آنچه او مطرح می سازد پیرامون قالب اشعار اسطوره ای است كه هومر سرآمد آن است.
این در حالی است كه افلاطون اشعاری كه حالت دعا و مناجات دارد را پسندیده می داند و تنها به قالب اشعار تخیلی و دور از ذهن اسطوره ای می تازد. او در بخش های پایانی كتاب خود به صراحت می گوید كه شعر از نوع تقلیدی و مغرضانه اش تنها در پی ترویج نفسانیات و لذایذ دنیوی است.
او می گوید اگر شعر بتواند از این قالب فعلی خارج شود و به طرح مسایل اجتماعی، فلسفی، تربیتی و اخلاقی بپردازد قابل تقدیر است و در گونه انواع ادبی قرار می گیرد:
«عنان و اختیار خود را به دستان عشق های كودكانه و نسنجیده شعر نخواهم سپرد.»
جالب این است كه افلاطون خود به این مساله اشاره می كند كه شعر دارای قالبی خاص است كه می تواند بسیار بر اذهان عمومی تاثیرگذار باشد و می تواند انسان را دچار تحولات عظیم روحی كند و دگرگون سازد و به همین دلیل او به جوانان هشدار می دهد كه اسیر جاذبه های شعر زمان خود نشوند و تا به آنجا كه می توانند از اشعار هومر فاصله بگیرند و بیشتر هم خود را مصروف فلسفه و مسایل اخلاقی و تربیتی كنند.
برخی از منتقدین معاصر نسبت به افكار و اندیشه افلاطون واكنش های شدیدی نشان دادند چرا كه افكار و آرای این فیلسوف بزرگ را با آرا و اندیشه مدرن متمایز می بینند.
در دنیای امروز كه تقدس زدایی، هرج و مرج، نهیلیسم و ... حرف اول را می زنند یقینا افكار و آرای افلاطون بسیار مضر و حتی دور از ذهن به نظر می رسد.
افرادی چون آریس مرداك برای خدشه وارد كردن به افكار و اندیشه افلاطون سعی دارند اینگونه وانمود كنند كه افلاطون مخالف زیباشناسی است. آنها اخلاق و تربیت را به طور كلی با مقوله زیبایی شناسی مغایر می دانند. در صورتی كه بسیاری از اندیشمندان زیبایی ها را در همان اخلاق و تربیت می پندارند.
یقینا مفهومی كه افلاطون از مقوله زیبایی شناسی دارد با آنچه دنیای مدرن پرتنش در ذهن خود پرورانده توفیر دارد.
در دوران كنونی بی نظمی ها، بی اعتقادی ها، بی ایمانی، تناقض، فساد، شهوت و... تمامی پایه های اصلی زیبایی شناسی به حساب می آیند.
آنها معتقدند كه هر چیزی كه در این دنیا حامل لذت و نفسانیات دنیایی باشد زیبایی است و برای اثبات گفته های خود از حربه تبلیغات و رسانه ها حداكثر استفاده را می برند. آنها با كمك ابزار تبلیغاتی افكار و اندیشه افلاطون را پوسیده جلوه می دهند و به تمسخر آن می پردازند.
این در حالی است كه افلاطون هنر و شعر را به طور كامل نادیده نگرفته بلكه شرایط لازم برای مطرح شدن آن را بیان كرده است كه همان توجه به مباحث الهی، اخلاقی، تربیتی، جامعه شناسی و به طور كلی طرح حقایق زندگی و دوری جستن از عوامل درونی و سراب ها و وهم است.
منبع : روزنامه جوان