دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


برتن و کارخانه رویاسازی


برتن و کارخانه رویاسازی
استفاده از شخصیت های تک افتاده از دایره اجتماع انسان ها، خلق واقعیت هایی بدیع و منحصر به فرد فارغ از واقعیت موجود در گستره زمانی داستان ، تأکید بر فضایی عموماً تیره و تار که به رغم لطافت و ملاحت ظاهری، باطنی سرد و بی روح دارد و مهم تر از اینها ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم به افسانه ها ، اسطوره ها و داستان های جن و پری از یک سو و اشارات بی پرده و صریح به سینمای ژانر وحشت از سوی دیگر، همگی از خصیصه های ثابت فیلم های نابغه یی به نام تیم برتن هستند؛ فیلم هایی که به عنوان آینه تمام نمای ذهن رویابین و خیال اندیش برتن، داستان خود را در جهانی ورای جهان آشنا و ملموس به تصویر می کشند تا در سایه آن مخاطب با جذابیت های ازلی و ابدی «واقعیت»های فراموش شده بشری روبه رو شود.
تلاش هایی نه چندان مستدل جهت واقعیت بخشی به شخصیت «سوئینی تاد» و ساخت پس زمینه یی تاریخی برای وی روی داده است اما عموم مخاطبان کماکان وی را به عنوان شخصیتی داستانی و غیرواقعی می شناسند که اول بار در قالب داستانی به نام «گردنبند مروارید؛ یک رمانس» توسط توماس پکت پرست از خاستگاهی صرفاً شفاهی به ادبیات مکتوب نقل مکان کرده است. (۱۸۴۶) داستان آرایشگر شیطان صفت خیابان فلیت بعد از آن شکل اولیه داستانی، در طول سال های گذشته اشکال متکثر و متفاوتی به خود دیده است. گاهی از قالب داستانی دل کنده و پا به عرصه نمایشنامه گذاشته است (نسخه جرج دیبدن پیت در سال ۱۸۴۷)، گاهی بخت خود را در سینمای سال های پیشین آزموده است (نسخه مشهور جرج کینگ در سال ۱۹۳۶) و گاهی حتی به صورت نمایشی رادیویی (نسخه شبکه سی بی اس در سال ۱۹۴۷) یا سریالی تلویزیونی (نسخه فردی جونز در سال۱۹۷۰) به مخاطبان عرضه شده است.
در میان این نسخه های متعدد اما نمایشنامه یی که کریستوفر باند در سال ۱۹۷۳ نوشته است اهمیتی به مراتب بیشتر از بقیه دارد. باند در نمایشنامه خود تلاش کرده است سوئینی تاد را از قالب تیپی ساده و معمولی درآورد و شخصیتی باعمق و پس زمینه به آن ببخشد. «سوئینی تاد» در نمایشنامه باند دیگر یک قاتل سریالی حریص نیست بلکه شخصیتی روان پریش دارد که برای اعمال خشونت آمیز وی نیز دلایل توجیه کننده و توضیح دهنده یی در نظر گرفته شده است تا داستان «سوئینی تاد» از یک تراژدی انتقامی فراتر رفته و بر بار دراماتیک آن افزوده شود. باند در نمایشنامه خود سوئینی را شخصی به نام بنجامین بیکر معرفی کرده است که بعد از ۱۵ سال اقامت در استرالیا برای انتقامجویی از مسببان مرگ همسر جوانش به لندن بازمی گردد و خواسته یا ناخواسته به قاتلی معروف و مشهور بدل می شود. در سال ۱۹۷۹ استفن ساندهایم افسانه یی به همراه هیو ویلر همین نمایشنامه باند را به اثری موزیکال تبدیل می کنند و در برادوی به روی صحنه می برند. در واقع اجرای ساندهایم و ویلر تا پیش از فیلم جدید تیم برتن مشهور ترین نسخه اقتباس شده از داستان سوئینی تاد بوده است که بارها و بارها در فواصل زمانی مختلف روی صحنه رفته است و در مقیاس خود مخاطبان زیادی هم داشته است.
روایت تیم برتن از «سوئینی تاد» به عنوان یک تریلر موزیکال تا حد بسیاری وامدار همین نسخه است و غیر از چند تفاوت جزیی در شخصیت پردازی و استفاده از آهنگ ها و ترانه ها، تلاش کرده به چارچوب روایی، بن مایه های داستانی و ساختار موزیکال نسخه ساندهایم وفادار بماند. به خصوص اینکه برتن در تولید این فیلم به جای تکیه بر موزیسین همیشه همراهش دنی الفمن، از همکاری استفن ساندهایم سود برده که سوابق، توانایی ها و افتخاراتش بر کسی پوشیده نیست. برتن در اوایل دوران فیلمسازی اش در دهه ۸۰ نسبت به ساخت سوئینی تاد اظهار تمایل کرده بود اما آلن پارکر و مهم تر از آن سام مندس دو نامزد قبلی کارگردانی این فیلم بوده اند که در مورد مندس بعد از گذشت چند سال و جدی شدن مساله به دلیل مشکلاتی در انتخاب عوامل مورد نظر وی پروژه به کلی منتفی شده است تا خود برتن پس از سال ها در راس کار بگیرد و در سال های میانی عمر اثر درخشان دیگری به کارنامه فیلمسازی اش اضافه کند. کسب جوایز بهترین کارگردان و بازیگر مرد برای جانی دپ در گلدن گلوب امسال و نامزدی اسکار بازیگر مرد و البته کارگردانی هنری و طراحی صحنه نشان از موفقیت وی در ترکیب تریلری جنایی با قواعد و اصول ژانر موزیکال دارد. گرچه همین ترکیب به مذاق منتقدانی همچون کرک هانیکات خوش نیامده است و آن را باعث ضعف فیلم دانسته اند اما عموم منتقدان «سوئینی تاد» تیم برتن را تحسین کرده اند و آن را در میان ده فیلم برتر سال ۲۰۰۷ خود قرار داده اند. میزان خشونت و کارکرد صرفاً نمایشی صحنه های خونریزی هم از معایب «سوئینی تاد» ذکر شده است که برتن با انتساب فیلم خود به سبک نمایشی گراند گنیول تمام صحنه های خشونت جاری در فیلم را لازم و ضروری دانسته است. برتن در مصاحبه اش با پل فیشر در مورد فضای بیش از حد تیره و تار فیلمش و مقایسه شخصیت سوئینی تاد با ادوارد دست قیچی جمله یی کلیدی گفته است که مرور آن خالی از لطف نیست؛ «ادوارد دست قیچی محصول سال های دوری است که من قطعاً خوشبین تر از موقعیت کنونی بودم و سوئیتی تاد متاثر از حس و حال این روز های خودم فاقد خوشبینی ادوارد است. سوئینی شخصیتی کاملاً درون گرا، بدبین و تیره و تار دارد که اعتراف می کنم به شدت عاشقش هستم.»
هومن حاتمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید