دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


روزی که وال استریت سوسیالیست شد


روزی که وال استریت سوسیالیست شد
برای جلوگیری از فروپاشی بورس و انسداد بازار وام که می توانست تمام بخش های اقتصاد را آلوده سازد دولتمردان آمریکا سیاست نجات یک به یک موسسات را کنار گذاشته و یک طرح نجات عمومی را برگزیدند. هنری پولسون و بن برنانک به ترتیب وزیر خزانه داری و رئیس صندوق فدرال آمریکا پیشنهاد کردند که دولت ( در واقع مردم) تمام وام های آلوده را تا میزان ۷۰۰میلیارد دلار خریداری کند. در بحبوحه مبارزه انتخاباتی، کنگره آمریکا در مقابل چنین تعهد مالی ای تردید نشان می دهد؛ تعهدی که بلاعوض و بی سابقه است و می تواند کسری بودجه را چندین برابر کرده و به اعتبار دلار صدمه بزند. یک سناتور با انتقاد تند این کار را «سوسیالیسم مالی» خواند و آن را «غیرآمریکایی» ارزیابی کرد. مثل همیشه این افتضاح مالی موجب ابراز نظرات نمایشی در مورد «اخلاقی کردن» سرمایه داری، ضرورت فوری وضع «مقررات» و لزوم تنبیه «متهمان» شد. کسانی حتی از این هم جلوتر می روند. روزنامه وال استریت ژورنال می نویسد: «وال استریت آنچنان که ما آن را شناختیم، دیگر وجود نخواهد داشت.» این مقاله که توسط فردریک لاردن در لوموند دیپلماتیک در اکتبر۲۰۰۸ منتشر و توسط شروین احمدی ترجمه شده، معتقد است این دست از قوانین، وال استریت سوسیالیست شده را حاکم خواهد کرد که به معنی یک تناقض کاملاً رفتاری است.لاردن محقق در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه است.
فقط روحی کودکانه یا دلبندی عمیق به داستان های خوش عاقبت لازم بود تا کسی حرکات رزمی دولتمردان آمریکا مقابل ورشکستگی بانک لهمن برادرز را جدی بگیرد؛ امری که تنها دو روز بعد رفتاری از سر ناامیدی ارزیابی شد. تصمیم عدم نجات این بانک متخصص در سرمایه گذاری در بورس، امری لحظه ای و عمیقاً تصادفی بود و نمی توانست گردشی استراتژیک به حساب آید. البته گیج شدن درمقابل وقایع کنونی امری طبیعی است؛ حوادثی که به سرعت به دنبال هم فرود می آیند و هر کدام همچون نقطه «اوج» بحران ارزیابی می شوند پیش از آنکه با حادثه ای دیگر که باز هم سخت تر و شگفتی آورتر است، جایگزین شوند؛ وضعیتی که آنانی را که دنبال راه حل هستند در خندق ناامیدی و سردرگمی غرق می کند. تعطیلات آخر هفته ای که در آن باید برای بحران راه حل فوری یافت، به دنبال هم از راه می رسند و ریتم شان هرچه تندتر می شود. ۱۶ مارس برای بیر استریمز ۱۲ جولای پرده اول نجات Fannie Mae و Freddie Mac، سپتامبر پرده دوم همین نمایش ۱۳سپتامبر لهمن برادرز و مریل لینچ ۱۶ سپتامبر (حتی یک هفته هم طول نکشید) نجات AIG . صندوق فدرال و خزانه آمریکا و فعالان همپیوند در این کار هربار که فکر می کنند بالاخره بر اوضاع مسلطند درمی یابند که هیچ کاری انجام نشده و باید از نو همه چیز را شروع کرد.
باید پذیرفت که اگر قصد جلوگیری از فروپاشی سیستم مالی آمریکا بوده، عملکرد آنها هرچند بی ثمر اما شگفت آور است و بهای آن نیز فقط مالی نبوده، چرا که نه بن برنانک رئیس صندوق فدرال و نه هنری پولسون، رئیس سابق گلدمن ساکس (نماد سرمایه داری خالص) و وزیر کنونی خزانه داری آمریکا هرگز فکر نمی کردند هر بار که مجبور باشند از دخالت دولت برای نجات بخش مالی خصوصی دفاع کنند با این تناقض دردناک روبه رو شوند که آنها را «سوسیالیست» بخوانند.
بی شک به همین دلیل هم بود که هر دو آنها از ¸ سپتامبر، یعنی زمانی که هنوز طرح نجات Fannie Mae و Freddie Mac پایان نیافته و باید فکری برای لهمن برادرز می شد، تصمیم گرفتند به کمیسیون مالی اعلام کنند که مرحله بعدی بدون شرکت آنها خواهد بود. از دلخوری های شخصی که بگذریم می توان موضع Fed-Treasury (صندوق فدرال و خزانه آمریکا) را فهمید. این نهادها از آن نگرانند که با توجه به پیشینه دخالت شان، بانکداران خصوصی خود را بی هیچ زحمتی به ورشکستگی بکشانند از آن رو که می دانند در نهایت «باید» آنها را نجات داد همانگونه که در مورد Fannie Mae و Freddie Mac و Bear Streams صورت گرفت. حتی اخلاق هم در مقابل چنین تسهیلاتی از رو می رود. چگونه می توان بی تفاوت ماند؛ همان سرمایه دار مالی که وقتی وضع خوب است، همه را تحقیر می کند در پشت امکانات دولتی ای سپر می گیرد که پیش از این آن را به راحتی حماقت های دوران شوروی می خواند که به دنبال حمایت از مردم است و استثنا قائل می شود.
اما مانند همیشه اخلاق بهترین عامل برای اشتباه در تحلیل است البته این بدان معنی نیست که به خشم آمدن از چنین رفتارهایی بیجاست و نباید آن را برای موقعیت مناسب نگه داشت تا بتوان نیروی سیاسی لازم برای ضربه های بعدی را آماده کرد. بحث از آینده است البته نه چندان دور، یعنی زمانی که به درستی دریافته باشیم مساله چیست. در واقع بحث برسر وجود یک «خطر سیستمیک» (همه جانبه) است یعنی امکان این امر که به دلیل تمرکز تعهدات بین بانک ها وقتی یکی از آنها می افتد، با امواجی پشت سر هم بقیه نیز زنجیروار سقوط کنند.
بلافاصله برای لیبرال های گوش سنگین روشن کنیم که در «خطر سیستمیک» لغت سیستمیک وجود دارد که به معنی آن است که بحث از یک «سیستم» است یعنی مجموعه نهادهای مالی خصوصی ای که احتمالاً یک فروپاشی همگانی آنها را نیز دربر می گیرد و باز هم برای شیرفهم شدن بگوییم وقتی «سیستم» مالی و از جمله وام دهی از کار افتد، دیگر هیچ گونه فعالیت اقتصادی وجود نخواهد داشت. هیچ گونه فعالیتی، و آیا این به خودی خود کافی نیست که ما درباره عظمت عوارض این امر نگران باشیم؟ هرچند هم که دردناک باشد اما مجبوریم بپذیریم وقتی حباب مالی می ترکد و خطر سیستمیک به وجود می آید، امکانات مانور بانک مرکزی محدود می شود و گروگانگیری سرمایه داری مالی خصوصی آغاز می شود که سرنوشتش را با اقتصاد واقعی پیوند زده (فروپاشی یکی، ضرورتاً فروپاشی دیگری است) و در نتیجه دولت را مجبور می کند به کمکش بشتابد. چنین گروگانگیری در دوران بحران بی هیچ مشکلی انجام می پذیرد به همین دلیل است که یک «مقررات گذاری» جدید مالی باید با هدف استراتژیک جلوگیری از پیدایش هر گونه حبابی انجام گیرد ۱ چرا که پس از پیدایش آن، دیگر خیلی دیر است. مبارزه با «خطر سیستمیک» فقط با از بین بردن امکان پیدایش آن میسر است. به محض اینکه به وجود آید و به ویژه پس از فعال شدنش دیگر خیلی دیر است.
در نبود اراده برای نابودی «خطر سیستمیک»، صندوق فدرال به خوبی می داند تا چه اندازه در بازی ای که او را در مقابل سرمایه مالی خصوصی بحران زده قرار می دهد، بازنده است. به صورتی متناقض هرچه وضعیت سرمایه مالی خصوصی بدتر باشد، قدرتش در مقابل صندوق فدرال بیشتر می شود. اینچنین است که برای جلوگیری از یک فاجعه غیرقابل ترمیم، این نهاد به رغم میل خود باید در اجرای اوامر پی درپی بانک های خصوصی ای که تقاضای کمک دارند، کمر خدمت ببندد.
در مارس ۲۰۰۸، Bear Streams تهدید می کند که ۱۳۴۰۰ میلیارد دلار تعهد در مورد اوراق قرضه مشتقه² خود معلق نماید. این رقم ۱۰ برابر بیش از LTCM است که در سال ۱۹۹۸نزدیک بود سیستم مالی آمریکا را فروپاشد. در جولای Fannie Mae و Freddie Mac تهدید می کنند که ۱۵۰۰ میلیارد دلار بدهی خود را نپردازند. بسیاری از نهادهای بزرگ مالی در اوراق این دو موسسه سرمایه گذاری کرده بودند مانند صندوق های بازنشستگی، بیمه و پس انداز معمولی مردم عادی و حتی بانک های مرکزی کشورهای خارجی. برای بقای سیستم مالی آمریکا غیرقابل تصور بود که اجازه داده شود چنین حادثه ای به وقوع بپیوندد.
برای پولسون وزیر خزانه داری مساله بسیار روشن است؛ ۲۵ میلیارد دلار از پول دولت به صورت وام و اوراق سرمایه گذاری در روز ۱۲جولای آماده شده بود. روز ششم سپتامبر روشن می شود که نیاز به ۲۰۰ میلیارد دلار است. خوب باشد، مردم ۲۰۰ میلیارد دلار از جیب خواهند پرداخت. با این همه پولسون که از «سوسیالیست» شدن خود نگران است و اعتراف می کند:«دلم می خواست مجبور به این کار نبودم» اما بالاخره این کار را می کند و اگر راستش را بخواهیم چاره ای نیز ندارد. در مورد لهمن برادرز اما انتخاب وجود داشت چرا که او از خزانه و صندوق فدرال بسیار کوچک تر بود. در واقع انتقام بقیه نیز از او گرفته شد و با تمام آزادی عملی رفتار شد که در موارد دیگر وجود نداشت. اصلاً نباید چنین موقعیت مناسبی از دست برود. با این همه به رغم «فرصت» خوبی که خلاص شدن از دست لهمن برادرز به وجود آورده بود تا خطر حباب مالی کوچک آن منتفی شود، لازم بود بار مالی این عمل قبل از «نابودی» حباب با دقت ارزیابی شود. با توجه به وزن و میزان ارتباطات مالی با دیگر بانک ها، آیا نبود لهمن برادرز نمی توانست باعث پدیداری یک «خطر سیستمیک» شود؟
بحثی ندارد که میزان تعهدات لهمن برادرز در مورد اوراق قرضه مشتقه بسیار کمتر از Bear Streams بوده است: ۲۹ میلیارد دلار در مقابل ۱۳۴۰۰ میلیارد دلار. اما لهمن برادرز با ۶۱۳ میلیارد دلار بدهکاری از شرکت ورلدکام پیشی گرفته و به بزرگ ترین ورشکستگی تاریخ آمریکا تبدیل می شود. البته درست است که در مقام مقایسه بدهکارها، وضعیت یکی نیست چرا که لهمن برادرز دارای دارایی است و دقیقاً تلاش بر این است که در روند بررسی ورشکسته اعلام شدنش بخشی از آنها به نقدینگی تبدیل شوند.
اما در واقع ارزش این دارایی ها به چه میزان است؟ و همه مساله در همین جاست. حداقل ۸۵ میلیارد دلار اوراق بورسی بی ارزش (از جمله ۵۰میلیارد دلار اوراق ساب پرایم) وجود دارد که طبق طرحی که در آخر هفته ۱۲ تا ۱۴سپتامبر تحت بررسی بود، باید آنها را در بخش bad bank دسته بندی کرد و به کناری گذاشت. وقتی حرف از ۸۵ میلیارد دلار زده می شود، این ارزش کنونی آنهاست و معلوم نیست در درازمدت بتوان آنها را به همین مقدار نقد کرد. حتی اگر آنچنان که مقامات دولتی آمریکا در نظر دارند، آنها را به صورتی منظم و بخش به بخش طی چند ماه به فروش برسانند تا از سقوط ناگهانی ارزش شان جلوگیری شود.
با وجود این، سقوط قیمت ها جدی است و فقط شامل لهمن برادرز نمی شود چرا که شیوه حسابداری «بازار به بازار» یعنی محاسبه دارایی ها به بهای ارزش آنها در بازار روز، باعث می شود تمام نهادهای دیگر مالی نیز مجبور شوند به نوبه خود اوراق شان را با بهای آنها در «حراجی» که برادرز به راه می اندازد مجدداً ارزیابی کنند؛ همان اوراقی که آینده شان از هم اکنون معلوم است و به احتمال زیاد کاهش ارزش بازهم بیشتری را متحمل می شوند.
البته تنها تهدید فقط کاهش ارزش دوجانبه اوراق نیست... بلکه به آن خطر اوراق مالی ای نیز اضافه می شود که لهمن برادرز پشتوانه و اعتبار آنها بوده و امروز کسی پاسخگوی آن نیست و بالاخره باید از خطر CDS ها نام برد یعنی محصولات مالی ای که ضرر احتمالی اوراق مالی را بیمه می کنند. اگر بیمه شده ای وجود داشته باشد در آن سوی زنجیره حتماً کسی که او را بیمه کرده نیز وجود دارد. اعلام ورشکستگی لهمن برادرز باعث فعال شدن عملیات CDS ای می شود که برای بیمه کردن اوراق لهمن برادرز خریده شده بودند. پوشش ضررها خود ارقامی نجومی هستند؛ امری که بسیار ناراحت کننده است چرا که مکانیسم CDS که روی کاغذ بسیار عالی است عملاً یکی از پر شبهه ترین هاست و بازار CDS ها دارای شکنندگی بسیار است و هربار که به طور ناگهانی به آن مراجعه می شود، زمین لرزه پدید می آورد. متاسفانه در زمان ورشکستگی لهمن برادرز تازه ملی کردن Fannie Mae و Freddie Mac پایان یافته بود که بسیاری می پنداشتند به تنهایی برای بازار CDS ها خطری جدی است.
خزانه و صندوق فدرال درست به دلیل این تهدیدات می خواستند خود را از زیر بار نجات لهمن برادرز کنار بکشند و بانکداران بورسی را «قانع» کنند که به جای آنها این کار را انجام دهند. هرچه باشد نفع خود آنها نیز در نجات لهمن برادرز بود. اما این تلاش بی فایده و هیچ طرحی با شرکت بخش خصوصی از آخر هفته های پرآشوب بیرون نیامد چرا که وال استریت مجموعه ای از منافع گروه های مختلف است که گاه در تقابل با یکدیگرند.طرح بازخریدی که شکست آن لهمن برادرز را مجبور به اعلام ورشکستگی کرد پیش بینی کرد «بخش خوب بانک» توسط Barclays و Bank of America (که در نهایت به سراغ
مریل لینچ رفت) خریداری شود و «بخش بد بانک» توسط یک مجموعه از بانک های فعال در بازار بورس.
بازی عظیم اما در «بازار» بورس، آنهایی که امکان خرید «بهترین بخش ها» را ندارند، همان هایی هستند که اغلب ازشان خواسته می شود «بدترین بخش ها» را خریداری کنند. آنها هیچ فایده ای در چنین عملیات مالی سنگینی نمی بینند که فقط موجب می شود دو بانک خوش شانس با بهترین جواهرات تاج سلطنتی کنار بروند و تمام خرابه های قصر را به آنها بسپرند.
در واقع آخر هفته ۱۲ تا ۱۴ سپتامبر چیزی جز یک بازی عظیم نبود، بین خزانه و صندوق فدرال از یک سو که می خواست نشان دهد به هیچ وجه دخالت نمی کند و وال استریت که به اشتباه این رفتار را همچون استراتژی ای برای افزایش فشار به بانک های خصوصی برای دخالت بیشتر و تشدید درگیری در میان آنها ارزیابی می کرد. اما بانک های خصوصی ترکیبی هستند از فرصت طلب ها و آنهایی که مجبور به سرمایه گذاری اند و این گروه دوم به هیچ وجه میل ندارند به اولی ها لطف کنند و به خوبی می دانند نفع شان در ادامه بقای لهمن برادرز است. در یک سخن تمام شرایط آماده بود که احتمال به وجود آمدن یک طرح نجات را کم سازد.
خزانه و صندوق فدرال دروغ نمی گفتند و در نهایت گذاشتند لهمن برادرز ورشکست شود. آنها دیگر «سوسیالیست» نبودند؛ امری که تنها فقط دو روز طول کشید و آنها در آن زمان از آن بی خبر بودند و دلشان می خواست عمیقاً به آن باور داشته باشند. در طول تمام هفته آنها توسط طرفداران شان تشویق شده بودند. هرچند گاهی نیز انتقاداتی در مورد راه حل های عجیبی که پیش از این انتخاب کرده بودند، به آنها می شد. سرمقاله نویس فایننشال تایمز با رضایت کامل در مورد آنها می نویسد: «زمان آن فرا رسیده که مقامات دولتی خود را کنار بکشند. آنچه تا کنون انجام شده باید کافی بوده باشد.»۴ اما این خزانه و صندوق فدرال نیستند که تصمیم می گیرند «آنچه تا کنون انجام شده» کافی بوده یا نه، بلکه «شرایط» است، در حالی که نه تنها «شرایط» هنوز در مورد لهمن برادرز تهدیدات واقعی اش را نشان نداده بلکه حساب های صندوق فدرال نیز که سوسیالیسم اش را موقتاً ترک کرده، معلوم نبود درست از آب درآید چرا که در پشت صحنه شرایط بحرانی دیگری در حال بروز بود که می توانست توبه او را همچون وداع گروه «هم آوازان» بازگشت پذیر و تکراری کند.
اولین آنها ۴۸ ساعت بعد بروز کرد آن هم با چه افتضاحی. مورد AIG ارزش مطالعاتی دارد. تمام حماقت های سرمایه مالی معاصر در آن تمرکز یافته و نمایش دیدنی را پدید آورده است. از آن رو که فعالیت ساده بیمه کافی نبود، AIG یک شاخه برای سرمایه گذاری در «محصولات مالی» به وجود آورده و خود را در بخش بازار بیمه CDS به شدت درگیر کرده بود. به این ترتیب AIG در این شرایط فروپاشی مالی در مقابل تعهدی به میزان۴۴۱ میلیارد دلار بیمه اوراق مالی قرار گرفته که ۸/۵۷ میلیارد آن مربوط به ساب پرایم است.µ لازم به اشاره نیست که ضررهای آن بسیار سنگین اند ؛۱۸میلیارد دلار در ۹ ماه گذشته و سه ماه جاری نیز وضع بسیار عالی خواهد بود، چون با CDS های فعال شده و کاهش ارزش اوراقش، ورشکستگی لهمن برادرز می تواند ضررهای AIG را به ۳۰ میلیارد دلار برساند که ۶۰۰ میلیون دلار آن نیز مربوط به کاهش ارزش سهام Fannie Mae و Freddie Mac پس از ملی شدن شان است.
هر دم از این باغ بری می رسد. در چنین شرایطی آژانس های ارزش گذاری بر سهام نیز برای پاک کردن سابقه بد خود، تواب شده و هرچه بیشتر ارزش سهام AIG را کمتر ارزیابی می کنند. نتیجه این امر آن است که AIG در مقابل مساله تامین «حداقل اعتبار لازم» قرار می گیرد چرا که به مثابه یک شرکت باید ضررهای ناشی از CDS ها را پوشش دهد. اما چگونه AIG می تواند با فوریت ۱۰ تا ۱۳ میلیارد دلار ضروری «حداقل اعتبار لازم» را فراهم کند آن هم وقتی خود در حال غرق شدن است؟
به مدت یک روز خزانه فدرال که هنوز در مستی «غیرسوسیالیست» شدنش بود، با توجه به شدت وقایع در حال پیدایش، تصور کرد بتواند با هدایت یک وام اشتراکی با بخش خصوصی که در آن Sachs و JPMorgan نیز دخالت داشته باشند، ۷۵ میلیارد دلار به AIG تزریق کند.
فقط او فراموش کرده بود که درست روز پیش از آن طرحی برای جمع آوری ۷۰ میلیارد دلار لازم برای فروش «منظم و بخش به بخش» دارایی های لهمن برادرز به شکست انجامیده بود. ناممکن بودن حمایت بخش خصوصی کاملاً قابل پیش بینی بود و ضرورت دخالت بخش دولتی غیرقابل احتراز. شکل افراطی این دخالت دولتی نیز به همان میزان دیگر وقایع شگفتی آور است. دولت ۷۹/۹ درصد سهام AIG را توسط یک وام موقت ۸۵ میلیاردی از آن خود می کند.
● هوگو چاوس؛ مترسکی لیبرال
به رغم کوتاهی اش، بیانیه صندوق فدرال در ۱۶ سپتامبر سرگیجه آور است. آیا وام غیرعادی صندوق فدرال به یک موسسه غیربانکی سابقه تاریخی داشته است؟ در اینجاست که عمق توافقی هویدا می شود که بحران از حلقوم صندوق فدرال بیرون کشیده. در مارس گذشته برای اولین بار از سال ۱۹۲۹ به این طرف، صندوق فدرال تصمیم گرفت بانک های سرمایه گذاری را نیز تحت پوشش قرار دهد. تا این زمان تنها بانک های پس انداز پذیرفته می شدند. حالا یک شرکت بیمه نیز وارد بازی می شود.
اما ادامه جریانات باز هم بیشتر شگفتی آور است. از یک سو صندوق فدرال و خزانه آمریکا همچون ارگانی واحد و یگانه برای وام دادن عمل می کنند و از سوی دیگر ۹/۷۹ درصد سهام AIG متعلق به خزانه داری فدرال، برای این وام به «گرو» گذاشته می شود. اما از کی تا حالا وام در مقابل بخشی از سرمایه داده می شود؟ مساله بازپرداخت وام امری اساسی است و تمام دارایی های AIG پشتوانه آنند و نرخ بهره وام به ویژه طوری تنظیم شده که به بازپرداخت سرعت بخشد. روزی که این وام به سر رسد صندوق فدرال دیگر ۹/۷۹ درصد سهام را در اختیار نخواهد داشت. در نتیجه در اینجا صندوق فدرال کنترل خود را بدون هیچ عوضی واگذار کرده است یعنی نوعی بی اعتباری مالکیت؟ برای بازگشت به سوسیالیسم چه راهی از این بهتر و سرراست تر از این، نیویورک تایمز گزارش داد که هنری پولسون و بن برنانک در شب ۱۶سپتامبر هنگام معرفی طرح شان، حالتی بسیار «غمگین و تلخ» داشتند.
البته قابل فهم است. هوگو چاوس در مقایسه با آنها یک مترسک لیبرال خودفروخته به سرمایه داری بزرگ به حساب می آید. او وقتی ملی می کند پول آن را می پردازد. در حالی که آکروباسی شدیداً سوسیالیستی این دو انقلابی چپ تازه آغاز شده است چرا که هنوز درگیری در مورد نقدینگی شروع نشده؛ مساله ای که صندوق فدرال در مقابل آن کاملاً مسلح است.
حال دیگر یک بحران اعتبار عمومی، تمام بخش های مالی را دربر خواهد گرفت چراکه ضررهای عظیم، عمیقاً به بنیان سرمایه های سالم نیز صدمه زده اند. تب شدید جذب سرمایه از ماه مارس همه را بیمار کرده است. از لهمن برادرز تا Bear Streams با گذار از Fannie Mae و Freddie Mac، ریشه تمام لحظات خطرناک در این شک نهفته بود که آیا این بانک ها توان جذب مجدد سرمایه را خواهند داشت. اما برای «جذب سرمایه» باید «سرمایه گذاری» نیز وجود داشته باشد، درحالی که بسیاری دیگر چنین امکاناتی را ندارند، بانک های به اصطلاح «هم بسته» خود در تلاشند همان سرمایه اندکی را که دارند حفظ کنند. صندوق های دولتی خارجی· هم که روی آنها تا حدودی زیاد حساب باز شده بود توهمات به شکست خورده شان را مزه مزه می کنند. واردشدن نمایشی آنها در ماه مارس گذشته به صحنه روی این فرض استوار بود که قیمت ساختمان در دارایی شرکت ها به پایین ترین سطح رسیده در حالی که می دانیم از آن زمان تا کنون کاهش بازهم بیشتر ارزش ساختمان به آنها آموخته که بار دیگر چشم هایشان را بهتر باز کنند. تنها دولت باقی می ماند... تنها کسی که می تواند «کاری» را انجام دهد که دیگران عاجز از انجام آنند. بدین ترتیب رنج های رفقای «کارل» برنانک و «ولادیمیر ایلیچ» پولسون هنوز پایان نیافته است. کلاه پارتیزانی با ستاره سرخ همانقدر به آنها می آید که بند شلوار به خوک. با این فرق که این دو فهمیده اند که برعکس دیوانگان لیبرال خشمگینی که فریاد می زنند «بگذارید ورشکست شوند، این امر اخلاقی است و به نفع همگان»، مجبورند تا زمانی که لازم باشد این نیم کلاه پارتیزانی را برسر نگه دارند. تنها یک توضیح برای چنین اجباری وجود دارد و تناقض شیرین شرایط در آن است که از دهان یکی از روسای گلدمن ساکس بیرون آمده: «سرمایه مالی لیبرالی شده، دارای شکنندگی ساختاری انفجاری است »؛ امری که خود او قادر به از بین بردنش نیست. در یک کلام همان «راه حل های بازار» معروف که بیانیه اتحادیه اروپا در ۲۹ژانویه به آن اشاره می کرد،
تنها دولت با حرکتی که نشان از حاکمیت ملی دارد و کاملاً خارج از کادر قوانین مدنی است، می تواند آنچه به تصور نمی آید را انجام می دهد. ملی کردن با پرداختی موکول به آینده، عهده دارشدن تمام قروض از جمله سهامی که به وی تعلق ندارند. تنها دولت است که با انجام چنین کاری می تواند «رشد» رو به افزون فروپاشی ای را متوقف سازد که مکانیسم های مقدس بازار آن را تغذیه می کنند. اینچنین است که باید یا کلاه پارتیزانی با ستاره قرمز را به سر گذاشت یا منتظر آخر زمان (آپوکالیپس) شد.
اما به نظر می آید چاره ای جز کلاه پارتیزانی نیست چرا که در این صبح خجسته که روبه روی چشمان ما قرار دارد، هنوز کاروان ساب پرایم ها پایان نیافته نوبت به وام های Alt-A رسیده است. وام های Alt-A که بین وام های عادی و ساب پرایم قرار دارند، روی داشتن اطلاعات دقیق از وام گیرنده بنا شده اما می پذیرند که در مواردی این اطلاعات کامل نبوده یا حتی دارای «اشتباه» باشند. براساس بررسی Bloomberg تقریباً در تمام پرونده های وام Alt-A که توسط واسطه ها برای بانک ها تهیه می شوند، لااقل پنج درصد درآمد افراد بیشتر برآورد شده اند. در بیش از ۵۰ درصد پرونده ها درآمد افراد ۵۰ درصد اضافه برآورد شده،
وام های Alt-A به دو دسته اصلی تقسیم می شوند؛ وام هایی با ویژگی ARM که مشخصه شان این است که به وام گیرنده چندین انتخاب در مورد زمان پرداخت وام می دهند. یکی از آنها که بسیار دلفریب است، حتی پیشنهاد می کند نه تنها سال های اول اصل وام پرداخت نشود بلکه بهره وام نیز به طور کامل پرداخت نشود و به این ترتیب نرخ بهره موقتی حدود یک درصد را پیشنهاد می کند که سخت می توان در مقابل آن مقاومت کرد.
طبیعی است که چنین پیشنهاداتی پرداخت را به سال های بعد موکول می کنند و Reset (یعنی بازبینی نرخ بهره) در آن زمان بسیار دردناک می شود. کسی که یک وام با ویژگی ARM گرفته یک دفعه درمی یابد که قسط هایش ۶۳ درصد افزایش یافته اند. آژانس های مالی Bloomberg تعداد وام های Alt-A را که در ژانویه ۲۰۰۶ گرفته شده اند و اکنون لااقل دو ماه تاخیر پرداخت دارند، ۱۶ درصد کل وام ها ارزیابی می کنند. این تاخیر پرداخت سال آینده شتاب گرفته و تا سال ۲۰۱۱ ادامه خواهد داشت چرا که زمان آغاز Reset حدود سه تا پنج سال است.
یک نکته کوچک قابل توجه دیگر؛ تاکنون حدود ۸۵۵ میلیارد دلار ساب پرایم وجود داشت، باید به آنها هزار میلیارد دلار Alt-A را هم افزود. Fannie Mae حدود ۳۴۰ میلیارد دلار Alt-A را یا خریده یا پوشش پشتوانه ای داده بود. Wachovia ۱۲۲میلیارد دلار Alt-A دارد. Countrywide که توسط Bank of America، همان نجات دهنده Merrill Lynch، از ورشکستگی نجات یافت، ۲۷ میلیارد Alt-A دارد. WaMu ۵۳ میلیارد دلار از آنها را دارد که Reset ۱۳ درصد از آنها سال آینده است. درست به همین دلیل بود که WaMu مشاهده کرد رده اش نزد Standard & Poor s به بدترین سطح یعنی Junkbond رسید. WaMu یک صندوق پس انداز دولتی است. با فوریت و به قیمتی بسیار پایین این صندوق به تازگی به JPMorgan فروخته شد. از طرف دیگر Money Market funds، یعنی اوراق بهادار بورس که تاکنون مانند پول در حساب بانکی نقد و مطمئن به حساب می آمدند، با تقاضای بی سابقه ای برای نقدکردن شان مواجه شده اند چرا که بسیاری از مشتری ها می بینند با ورشکستگی لهمن برادرز ارزش این اوراق کم می شود، سرمایه این اوراق به طور وسیع در لهمن برادرز داخل شده بودند که فقط همین برای تکمیل تابلو کم بود...
دگم های عزیزی که راهی زباله دان می شوند
حتی اگر سناریو های فاجعه بار را که احتمال وقوع شان کم نیست کنار بگذاریم، نیاز به سرمایه گذاری مجدد بانکی در شرایط ناروشنی عدم پرداخت ها، آنچنان بااهمیت و عمومی است که دولت که نه تنها قرض دهنده پول بلکه سهامدار و «سرمایه گذار مجدد» نیز شده در مقابل آنچنان وظایف مالی ای قرار می گیرد که نمی توان به آن با ابزارهای کلاسیک پاسخ داد. دولت فدرال به زودی با به کارگیری warrants¸ و انتقال سهام صاحب AIG خواهد شد. پس از ۲۰۰ میلیارد دلاری که در عملی مشابه برای Fannie Mae و Freddie Mac پرداخت خواهد شد نوبت ۷۰۰ میلیارد دلار می رسد که از ۱۹ سپتامبر تعهد آن داده شد و برای خرید تعهدات بانکی «مسموم» باید به کار گرفته شود.
Standard & Poor s هزینه مجموعه این عملیات را حدود۱۰ درصد تولید ناخالص ملی ارزیابی کرده است، صرف نظر از اینکه این هزینه صرف «سرمایه گذاری مجدد» از هر نوعش شده باشد یا برای به وجود آوردن موسسه ای مالی با حقوق محدود برای سبک کردن بار سرمایه مالی خصوصی از اوراق ناسالم به کار گرفته شده باشد به هر حال مشکل بر سر جای خود باقی می ماند. آیا باید ۱۰ درصد تولید ناخالص ملی را از جیب مردم درآورد و به این ترتیب رشد اقتصادی را فلج کرد؟ یا اینکه برعکس بدهکاری دولتی را هرچه سنگین تر کرد و به این ترتیب اوراق قرضه خزانه و دلار را بی اعتبار و بحران مالی خصوصی را به بحران مالی دولتی تبدیل کرد و آن را به بحران پولی کنونی افزود؟
به هر حال زین پس فقط راه حال های بد وجود دارند لااقل از نقطه نظر هماهنگ بودن شان با متون مقدس نئولیبرالی به همین دلیل هم دو دوست کلاه پارتیزانی به سر تا آنجایی که لازم باشد پیش می روند و هر کار ضروری را انجام می دهند به همین دلیل دگم هایی که تمام تازه نئولیبرال ها به صورتی احمقانه شیفته شان بودند، راهی زباله دان می شود. مقاله را با پیش بینی هایی در مورد مسائل پولی، کنترل بهای تبدیل و ارتباطات مختلف پایان بریم که اگر وضعیت خراب شود به هیچ صورتی نمی توان عوارض آن را ارزیابی کرد. تاریخ از راه های عجیبی به پیش می رود. چشم هایمان را خوب باز کنیم. ما وارد سرزمین های ناشناخته شده ایم.
فردریک لاردن
پی نوشت ها:
±- این اصل شماره ± در متن زیر است. Quatre principes et neuf propositions pour en finir avec les crises financiڈres», La nouvelle pompe ˆ phynance, blog du Monde Diplomatique: www.monde-diplomatique.
fr/۲۰۰۷/۰۹/LORDON/۱۵۱۶۵
²- این رقم ثابت نیست چرا که عملیات خرید-پرداخت، توسط عملیات فروش - دریافت جبران می شوند.
۳- Office of the Comptroller of the Currency, New York, ۳۰ septembre ۲۰۰۷.
۴- Decisive inaction», Financial Times, ۱۱ septembre ۲۰۰۸.
µ- نوعی وام مسکن برای خانواده هایی که امکان پرداخت شان ناروشن و حتی شناخته نشده برای سیستم بانکی است.
- ماجرای لهمن برادرز با اعلام شکست مذاکرات با بانک کره ای KDB برای شرکت در سرمایه آن آغاز شد.
·- مقاله تاراجگر، منجی یا ساده لوح، لوموند دیپلماتیک مه ۲۰۰۸
http://ir.mondediplo.com/article۱۲۶۹.html
¸- warrants حقوق ویژه برای خرید سهام است.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید