سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

رویکردی بدون تغییر


رویکردی بدون تغییر
چیزی نزدیک به ۴۵ روز دیگر، قدرت در آمریکا به باراک اوباما رئیس جمهور جدید این کشور منتقل شده و کاخ سفید پس از سالها، حضور یک دموکرات را پشت میز ریاست جمهوری لمس خواهد کرد. این اتفاق در حالی شکل می گیرد که آمریکا علاوه بر مشکلات داخلی که مهمترین آن رکود اقتصادی و بحران مالی فراگیر در این کشور است، با چالش ها و مسایل بین المللی بسیاری دست به گریبان می باشد. موضوعاتی چون فاجعه بمبئی که شواهد امر دخالت های آمریکا در این ناآرامی ها را به روشنی نشان می دهد، موضوع قرارداد امنیتی بغداد- واشنگتن و عقب نشینی نیروهای آمریکایی از عراق، سرنوشت جنگ در افغانستان، مقابله با برنامه های هسته ای ایران و کره شمالی و مواجهه با ماجراجویی های روسیه در منطقه قفقاز از مهمترین پرونده هایی است که پیش روی رئیس جمهور جدید آمریکا گشوده خواهد شد. ظاهراً اوباما مثل بوش و مک کین -رقیب انتخاباتی اش- جنگ طلب نیست. هر چند وی در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۷ طی سخنانی درباره NPT نمی تواند تمایلش به جنگ را مخفی نگه داشته و تصریح می کند که گزینه نظامی باید روی میز کارش باقی بماند. او در این بحث، ایران را صراحتا تهدید به حمله نظامی می کند و می گوید: «اگر ایران رفتار مسئولانه تری(!) در منطقه نداشته باشد، تعجب نخواهد کرد که ما به آنها حمله می کنیم و سخت هم حمله می کنیم. من به عنوان رئیس جمهور آمریکا برای محافظت از شهروندان و منافع آمریکا در سراسر جهان از هر اندازه نیروی نظامی که لازم باشد، استفاده خواهم کرد.» از سوی دیگر اوباما بارها پیشنهاد مذاکره با ایران را مطرح کرده است. او طی کنفرانسی در ۴ ژوئن ۲۰۰۸ چنین می گوید: «برخلاف ادعای برخی افراد، من هیچ تمایلی به نشستن در برابر دشمنانمان صرفا برای اینکه گفت وگو کرده باشیم ندارم - توجه کنید که ایران را دشمن خطاب می کند!- ولی به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، حاضرم رهبری یک دیپلماسی جدی و اساسی را با رهبران ایران، در زمان و مکانی که من انتخاب می کنم و آن هم در صورتی که این مذاکرات بتواند باعث پیشبرد منافع آمریکا شود، برعهده گیرم. این موضع من است و من می خواهم این مسأله کاملا روشن باشد.» اوباما دموکرات است و سعی دارد برخلاف رؤسای جمهور سابق آمریکا، خصوصا در ۲ دوره اخیر، با توجه به شرایط و مسایل پیش روی این کشور به ایران روی خوش نشان دهد. اما آیا در آغوش به ظاهر باز اوباما همه موضوعات فی مابین حل خواهد شد؟ و آیا منافع جمهوری اسلامی در روند مذاکرات دیپلماتیک با آمریکا محفوظ خواهند ماند؟ برای پاسخ به این سؤالات بهتر است اول به این پرسش جواب دهیم که؛ در شرایط کنونی هدف آمریکا از پیشنهاد مذاکره و حل و فصل مسایل به شیوه دیپلماتیک چیست؟ سؤالی که از دو زاویه می توان به آن پاسخ داد:
۱) واقعیت آن است که در طول ۳۰ سال بعد از انقلاب سیاست های آمریکا -بخوانید دشمنی های این کشور- نسبت به ایران راه به جایی نبرده است. این سیاست ها آزمون خود را با شکست پشت سر گذارده اند. سیاست مداران آمریکا امروز عملا به این نتیجه رسیده اند که محدودیت های قدرت کشورشان را بپذیرند. اگر تحریم ها طی سالهای پس از انقلاب، در زمان جنگ تحمیلی و مقابله با پرونده هسته ای ایران به جایی نرسیده و نتوانسته ذره ای از اراده مردم و دولت ایران اسلامی از ادامه مسیر سازندگی و پیشرفت بکاهد و بلکه بر عزم آنان افزوده است، طبعا پافشاری بر روی آن، تکرار سیاست های غلط گذشته این کشور در قبال ایران به حساب می آید. سیاست آمریکا انکار انقلاب اسلامی و موج عظیمی بود که در دل کشورهای تحت سلطه قدرتهای شرق و غرب، برگرفته از الگوی انقلاب مردمی و ایدئولوژیک ایران برپا شده بود. آمریکا از فروپاشی بلوک شرق نه تنها هشدار نگرفت بلکه در وهم یکه تازی و یکجانبه گرایی غوطه ور شد. امروز خود آمریکا هم می داند سیاست انکار انقلاب ایران و نظام جمهوری اسلامی در بستر احتضار است. در سایه اراده ملت و همت والای مسئولان و دولتمردان، کشور ایران به عنوان قدرت برتر منطقه دارای حدی از توانمندی در زمینه های گوناگون نظامی، علمی و فناوری شده که عملاً آمریکا را از سیاست های سابق خود در قبال کشورمان مأیوس ساخته است. آمریکا می داند که حل کامل مسائل مهمی چون باتلاق عراق و افغانستان و بحرانهای موجود در خاورمیانه، بدون احترام و رعایت منافع ایران و حل مسایل فی مابین، امکان پذیر نیست. بسیاری از سران و رهبران منطقه و سیاستمداران و مقامات آمریکایی به این موضوع اعتراف کرده اند چرا که اکنون ایران را قدرت بزرگ و بلامنازع منطقه می دانند و با پذیرش این امر، چاره ای جز رویکرد مثبت نسبت به ایران فراروی خود نمی بینند. اما نکته ای که همواره در سیاست های آمریکا نقش کلیدی ایفا می کند و نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت، نفوذ صهیونیزم در حاکمیت این کشور است. رؤسای جمهور آمریکا، که اوباما نیز از آنان مستثنی نیست، با حمایت صهیونیست ها و لابی ایپک -شورای روابط آمریکا و اسرائیل- پایشان به کاخ سفید باز می شود. رئیس جمهور آمریکا -هر که باشد- در اعمال سیاست های بین المللی خود تا حدی اجازه اختیار عمل پیدا می کند که منافع رژیم صهیونیستی به خطر نیفتد. تأمین منافع این متحد استراتژیک جزء اهداف پایه و دائمی سیاست های آمریکا خصوصا در موضوعات خارجی است. بی جهت نیست که اسرائیلی ها از خبر انتخاب هیلاری کلینتون به عنوان وزیر امورخارجه دولت اوباما به پایکوبی پرداختند. حمایت های افراطی هیلاری از اسرائیل در طول نمایندگی سنا و مبارزات انتخاباتی نشانه های واضحی برای تمایل هرچه بیشتر به سیاست های جانبدارانه در قبال این رژیم خصوصا در خاورمیانه است. «یو اس ای تودی» با تاکید بر تجارب کاری کلینتون به عنوان بانوی آمریکا، نماینده سنا و عضو کمیته نیروهای مسلح، او را فردی توصیف می کند که در حالی که بر برنامه های نرمی مانند ارتقای سلامت خانواده ها تاکید دارد، حتی بیشتر از رئیس جمهور منتخب درباره اسرائیل صحبت می کند. به هر حال مرز آمریکاییها در تعامل با کشورهای دیگر، تأمین و حفظ منافع رژیم صهیونیستی در جهان خصوصا منطقه خاورمیانه است. اسراییل به ایران به عنوان منبع یک خطر بزرگ نگاه می کند و از آمریکا می خواهد تا نقش و خطر ایران را مهار کند. تعهد اوباما نیز نسبت به امنیت اسراییل کمتر از روسای جمهور قبلی آمریکا نخواهد بود؛ خط قرمزی که در گفت وگو و مذاکره آمریکا با هر کشوری وجود داشته و خواهد داشت.
۲) تحلیل دیگر آن است که گفت وگوی با ایران علاوه بر اهدافی که در پیش آمد به بخشی از برنامه های آمریکا برای مهار روسیه تبدیل شود. اگر ایران در تضاد با غرب قرار گیرد و به دنبال آن منابع غنی گازی ایران از دسترس غرب دور بماند این وضعیت برای روسیه یک امتیاز به شمار می آید. در این حالت روسیه قادر خواهد بود اروپا را گروگان خود بگیرد و در ناتو انشعاب ایجاد کند، همانطور که در ماجرای حمله به گرجستان این اتفاق صورت گرفت. پس از غائله قفقاز، غرب به فکر ساخت لوله های انتقال گاز به اروپا افتاد که طبعا بدون دسترسی به منابع ایران و روسیه انجام آن غیرممکن می نماید. پیش از حمله روسیه به گرجستان، واشنگتن به دنبال حذف ایران از هرگونه قرارداد خط لوله بود. اما اکنون در تقابل با روسیه و آزادکردن اروپا از چنگ این کشور که موضوع کوچکی هم نیست، حاضر شده خود را به ایران نزدیک کرده و در ساخت این خط لوله به پشتوانه گاز کشورمان بیندیشد. گفت وگو با ایران برای آمریکا یک اقدام و حرکت رو به جلو در سیاستهای مرتبط با روسیه است. سیاست خارجی این کشور زمانی خواهد توانست با موفقیت از پیچیده ترین چالشهای خارجی خارج شود که تاثیر دیپلماسی و نقش کشورها را در معادلات بین المللی بپذیرد. نکته مهم آن است که حاکمان دولت جدید آمریکا در تلاش هستند تا نفوذ از دست رفته خود را با تغییرات تاکتیکی در دیپلماسی خارجی خود مجددا احیا کنند و به همین منظور حملات خود را از شکل سخت به حملات نرم تغییر داده اند. شاید «تغییر»ی که شعار اصلی اوباما شده در همین حد خلاصه شود و گرنه انتظار تغییرات راهبردی در سیاست های آمریکا به نظر می رسد انتظاری بی نتیجه است. رهبر معظم انقلاب در مراسم گرامیداشت ۱۳ آبان و تسخیر لانه جاسوسی به اختلافات بین ایران و آمریکا اشاره کردند و آن را بسیار عمیق تر از اختلافات سیاسی و علت اصلی اختلاف ها را توطئه های متعدد دولت های آمریکا علیه ملت و کشورمان در ۵۰سال اخیر دانستند. آمریکا فقط در باغ سبز نشان می دهد و هیچ نشانه ای که حکایت از تغییر در مواضع و سیاست های راهبردی این کشور در قبال ایران داشته باشد، وجود ندارد.
منبع : روزنامه کیهان