یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


حکایت غریب سه نسل جداافتاده


حکایت غریب سه نسل جداافتاده
کانون کارگردانان، یکی از صنوف اصلی و موثر خانه سینما است که طبق دیده ها و شنیده ها روابط تفاهم آمیزی میان اعضای آن وجود دارد و طی این سال ها شورای مرکزی این صنف، کمترین مشکل را با هم داشته اند. تداوم چنین وضعیتی برای یک صنف شاخص و معتبر می تواند پوئن مثبتی باشد. قدرمسلم، بخشی از این موفقیت و فضای تثبیت شده را باید مدیون «علیرضا رئیسیان» بود که در دو دوره اخیر ریاست این کانون را عهده دار بوده است. او همواره در کنار موضع گیری های به موقع فرهنگی/ هنری، حضور سازنده در فعالیت های مختلف صنفی داشته است. همچنین نقش موثر شورای مرکزی کانون مذکور در ارائه فکرهای خلاقانه یی همچون برگزاری «شب کارگردانان سینمای ایران» را نباید نادیده گرفت. در دومین سال برگزاری این مراسم صمیمی و غیررسمی که علیرضا رئیسیان دبیر آن بود، از دو فیلمساز شاخص و صاحب نام قدیمی(مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی) و یک فیلمساز نسل اول انقلاب(ابراهیم حاتمی کیا) و یک فیلمساز نسل دوم(پرویز شهبازی) تجلیل شد. در دورانی که همه چیز تابع جو سیاست زده جامعه شده و نگاه مصلحت اندیشانه و رفتار محافظه کارانه و جدایی میان نسل ها حرف اول را می زند، اقدام کانون کارگردانان در پاس داشتن ارزش های انکارناپذیر دو فیلمساز کهنه کار و صاحب سبک و پیوند و همدلی میان نسل های مختلف فیلمسازی را باید ارج نهاد.
● مسعود کیمیایی
در طول دوران بعد از انقلاب شاهد بوده ایم که هیچگاه مسعود کیمیایی از سوی مجامع دولتی، از جمله برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر، مورد قدردانی قرار نگرفته است. اگر کیمیایی اهل اپوزیسیون بازی و این ادا و اصول ها بود، می توانست از این بایکوت شدن فرهنگی در سرزمینش به خوبی بهره برداری کند. ولی او ترجیح داد کارش را در سکوت ادامه بدهد و ارتباطش را با ذات سینما و مخاطبانش حفظ کند. توجه داشته باشیم این بی مهری شامل حال فیلمسازی بوده که جدا از هرگونه سلیقه و اختلاف نظر نمی توان جایگاه و نقش تاریخی و جریان سازش را در سینما منکر شد.
این را در یک محیط دانشجویی نیز گفته ام که کسی که فیلم های ارزشمندی چون «قیصر»، «داش آکل»، «خاک» و «گوزن ها» را ساخته، اگر در هر کشور دیگری به دنیا آمده بود به یکی از شمایل های ماندگار فرهنگی/ هنری تبدیل می شد. فیلمسازی با دغدغه های اجتماعی کیمیایی، بیش از هر فیلمساز دیگر ایرانی از «سیاست» سیلی خورده است. اگر کارنامه پرافت و خیز این دوران او را مرور کنیم، با چند فیلم خوب و قابل بحث (از زوایای گوناگون) مانند «خط قرمز»، «دندان مار»، «سرب»، «گروهبان»، «ردپای گرگ»، «سلطان» و «اعتراض» مواجه می شویم اما همه این تلاش های مثبت، تحت الشعاع مسائل مرتبط با زندگی خصوصی اش قرار می گیرد و در داوری های بی رحمانه تر متهم به ارتباط با جریانی می شود که خودش جلوتر در فیلم «خط قرمز» به نقد و کالبدشکافی آن پرداخته بود. شاید فیلمسازی از جنس «مسعود کیمیایی» (با همه حساسیت های اجتماعی که خودش و آثارش ایجاد کرده) باید حواسش جمع باشد که زندگی و حریم خصوصی و اجتماعی اش از هم جدا نیست و کتاب «۱۹۸۴» جرج اورول برای امثال او نوشته شده است. به هر حال، اقدام یک نهاد صنفی در جهت غبارزدایی از یک «فیلمساز مولف» و همچنان سرپا، قابل تقدیر است.
● ناصر تقوایی
تجلیل از ناصر تقوایی نیز یک اقدام به موقع و سنجیده از سوی کانون کارگردانان بود. با آنکه او مثل فیلمساز هم نسلش(مسعود کیمیایی) زیاد توی چشم و بر سر زبان ها نبوده، ولی با همین آثار محدودش یکی از بهترین فیلمسازان سینمای ایران(از نظر درک و شعور بصری) به شمار می آید. تقوایی جدا از تجربیات اولیه اش در زمینه قصه نویسی، سازنده چند فیلم مستند درخشان از قبیل «بادجن» و «اربعین» و یکی از آثار جدی جریان موج نو (آرامش در حضور دیگران) بوده است. همچنین یکی از مطرح ترین فیلم های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن دوران (رهایی)، توسط تقوایی ساخته شده و هنوز از سریال معروف و پرطرفدار او به عنوان یکی از مجموعه های تلویزیونی برتر و ماندگار یاد می کنند. تقوایی در این دوران، تنها سه فیلم بلند ساخته که یکی از آنها (ناخدا خورشید) بی برو و برگرد جزء ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران است. متاسفانه فیلم «ای ایران» او با همه ارزش ها و قابلیت های ساختاری و مضمونی اش به خوبی دیده نشد و جزء آثار مهجور این دوران قرار گرفت و دو پروژه فیلمسازی او (رومی و زنگی و چای تلخ) نیز مثل ناکامی اش در کارگردانی سریال «کوچک جنگلی»، در همان مراحل اولیه ساخت و تولید متوقف شد.
ولی تقوایی با همه ناملایمات و بداقبالی های کاری اش، باید از این انزوا بیرون آید و قدر خودش را بیشتر بداند. او می تواند با شناخت درست شرایط فیلمسازی موجود، فیلم مناسب این زمانه اش را بسازد.
● ابراهیم حاتمی کیا
بدون شک ابراهیم حاتمی کیا یکی از شاخص ترین و محبوب ترین فیلمسازان سینمای بعد از انقلاب است. خیلی ها از او به عنوان «فرزند زمانه خود» نام می برند. مرور کارنامه فیلمسازی حاتمی کیا می تواند در حکم کالبدشکافی و آسیب شناسی این دوران پرالتهاب و شورشیان آرمانخواهش باشد. از آن گام های خودجوش و همدلانه اولیه (دیده بان و مهاجر و وصل نیکان)، رفته رفته به کنتراست موجود در «از کرخه تا راین» و اعتراض عدالتخواهانه «آژانس شیشه یی» می رسیم و در ادامه، در نقاط تردیدآمیزی چون «موج مرده»، «ارتفاع پست» و «به نام پدر» حرکت می کنیم و نهایتاً ترجیح می دهیم از دنیا و مافیها و فضای پرتناقض و سیاست زده روز فاصله بگیریم و در انتظار یک معجزه باشیم.
امیدوارم حاتمی کیا به بهانه این قدردانی صنفی، با حوصله و جسارت بیشتری حضور بی واسطه اش را در متن جامعه نشان دهد و فرزند زمانه خود بودنش را به اثبات رساند و به نقد صادقانه و صریح این دوران بپردازد. به هر حال، هنوز او تا اطلاع ثانوی یک فیلمساز «خودی» محسوب می شود.
● پرویز شهبازی
می رسیم به پرویز شهبازی که در میان فیلمسازان نسل دوم این دوران، با همان تجربیات اولیه نشان داد دارای ذوق و قریحه در این مدیوم است. اما او با «نفس عمیق»، موجودیت و ظرفیت های واقعی اش را آشکار ساخت. شهبازی استارت شکل گیری سینمای متفاوت اجتماعی این دوران را به خوبی زد ولی سینمای سردرگم و نابسامان ما نتوانست از این فرصت تاریخی استفاده کند و این حرکت هوشمندانه را به یک جریان بالنده مبدل سازد. شهبازی در زمینه فیلمنامه نویسی نیز تجربه خوبی با مازیار میری در «به آهستگی» داشته و اخیراً فیلمبرداری کار جدیدش با نام موقت «عیار ۱۴»، به اتمام رسیده است. با این امید که در فضای بی رونق فعلی حاکم بر سینما، او در کنار فیلمسازانی چون جعفر پناهی، حمید نعمت الله، سامان سالور و بهنام بهزادی و مهرشاد کارخانی و عبدالرضا کاهانی بتوانند هویتی تازه به سینمای اجتماعی این زمانه بدهند و نقشی جریان ساز از خود به جا بگذارند.
جواد طوسی
منبع : روزنامه اعتماد