پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


روزی بود و روزی نبود: دزد و آرزو


روزی بود و روزی نبود: دزد و آرزو
نویسنده : میرکیانی - محمد
نقاش : صلواتیان - محمدحسین
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۹/۰۱/۲۱
رده دیویی : ۳۹۸.۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۷۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
شماره مجلد : ۲
تیراژ : ۵۵۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۲۳-۰۱۰-۴

در دومین کتاب از مجموعه((روزی بود و روزی نبود)) چهارده قصه کهن برای نوجوانان بازآفرینی شده که عبارت‌اند از :((پنیری که آب شد)), ((کیسه گم شده)), ((پهلوانی که ترسید((!, ((عطار و امانت)), ((آدمی که غذای ماهی شد)), ((کودک باهوش)), ((کوهی که تکان نخورد)), ((کبکها چه گفتند)), ((سگ و شیر و مار)), ((میمونها و کلاه)), ((پسری که نمی‌گفت الف)), ((راسو و مار)), ((آخرین پند پدر)) و ((دزد و آرزو)) .آخرین قصه, حکایت مرد جوانی است که آرزو دارد دزد شود .دوستانش نشانی پیرمردی را به او می‌دهند که روزی دزد قابلی بوده و اینک گوشه نشین شده است .او به سراغ پیرمرد می‌رود .پیر عاقل غذایی می‌آورد و از مرد جوان می‌خواهد با دست چپ غذا بخورد .اما جوان اظهار ناتوانی می‌کند .پیرمرد می‌گوید اگر می‌خواهی دزد شوی این اولین قدم است چون دست راست دزد را قطع می‌کنند و تو پس از آن باید بتوانی با دست دیگرت غذا بخوری تا از گرسنگی نمیری .