پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
محاکمه دکتر «جیم»!
جلسه رسمی بود. دکتر میم، رییس جلسه خمیازهای کشید و پرونده را با بیحوصلگی ورق زد. بعد سرفهای کرد و سخنرانی غرای خود را آغاز کرد: «دوستان، مستحضرید که این جلسه مورتالیته برای تعیین علت مرگ مرحوم «قربانعلی قره درویشی» معروف به «مشقربان» تشکیل شده است. علت مرگ بنا به پروندهای که جلوی من قرار دارد، ایست قلبی تحت بیهوشی ذکر شده است. ولی با توجه به سابقه چند ساله طبابت اینجانب، در بیشتر مرگها بالاخره ضربان قلب متوقف میشود و باز با عنایت به اینکه که قلب جناب مشقربان بنا به ادعای خانوادهایشان قبل از بستری شدن در کمال سلامت به تپش اشتغال داشته است، بنابراین آقای دکتر جیم پزشک معالج آقای مشقربان لطفا شرح دهید که علت توقف قلب مشقربان چه بوده است؟»
- دکتر جیم: «جناب آقای قاضی یعنی ببخشید آقای دکتر، حضار محترم، جامعه محترم و محترمه پزشکی، کارکنان، خدمه و زحمتکشان بهداشت و درمان و آموزش پزشکی! مرحوم مغفور قربانعلی قره درویشی -روانش شاد پس از ارجاع از اورژانس، با تشخیص آپاندیسیت به بخش جراحی تحت نظر اینجانب منتقل شدند.
البته این مساله که قلب ایشان پیش از حمل از اورژانس همچنان در حال تپش بود یا نه، به صورت مستدل و مستند بر من اثبات نشد، ولی با توجه بهاینکه ایشان در حال داد و فریاد بود و از شکمدرد به خود میپیچد، فرض شما قریب به یقین از احتمال صحت برخوردار است...
عرض میکردم، درمانی که برای این عزیز مرحوم مغفور (که البته در آن زمان هنوز بهاین صفات ملقب نشده بودند) در نظر گرفته شد، جراحی آپاندیس تحت بیهوشی عمومی بود. متخصص بیهوشی محترم همکار عزیز و ارجمند، استاد بنده جناب آقای دکتر دال در حال صرف صبحانه بودند که با توجه به نیاز مبرم بهایشان مجبور به پیج ایشان به اتاق عمل شدیم.
ایشان با احساس مسوولیت در حالی که در یکدستشان لقمه نان و پنیر و در دست دیگرشان چای بود، در میانه میدان اتاق عمل ظاهر شدند و پروتکل بیهوشی را طبق آخرین استاندارد ایزو دوازده هزار و دویست و پنجاه و سه با کمال شفقت و دقت اجرا کردند.
از آنجایی که همزمان چند جراحی دیگر هم در بخش ما و بخشهای دیگر در جریان بود، بلافاصله لقمه و چای به دست عازم اتاقهای دیگر شدند تا با زکات دانش خود بیماران سایر اتاقها را هم از نعمت بیهوشی برخوردار سازند.
خدمت انور با سعادتتان عرض کنم که رزیدنت محترم جراحی –که از استعدادهای درخشان و جوانان شایسته این مرز و بوم هستند- جراحی را زیر نظر بنده آغاز کرد. برای جلوگیری از کش آمدن کلام، از مراحل آماده سازی بیمار وجزئیات جراحی فاکتور میگیرم و میرسم به قسمت اصلی ماجرا، یعنی زمانی که متوجه شدیم علایم حیاتی بیمار رو به وخامت است. بلافاصله متخصص محترم و عزیز بیهوشی و استاد بنده جناب دکتر دال را دوباره پیج کردیم، ولی تا ربع ساعتی خبری از ایشان نشد.
بعد با پیشنهاد رزیدنت مستعد و عزیر جراحی و با همکاری پرستاران فداکار- این سفیدپوشان بیادعای مخلص و پذیرش زحمتکش بخش- با تلفن همراه ایشان تماس گرفتیم که با پاسخ بانوی مکرم و خوشلحنی در شرکت محترم و معظم مخابرات مواجه شدیم، بهاین صورت که: «در حال حاضر تماس با مشترک گرامیمقدور نیست. لطفا بعدا شمارهگیری نمایید...»****
دکتر میم رییس جلسه: «جناب آقای دکتر دال، شما به عنوان متخصص بیهوشی موظف به حضور در صحنه جراحی بودید. توضیح دهید که پس چرا آنجا نبودید؟»دکتر دال: «حضار محترم! ضمن عرض تبریک به جناب دکتر میم و مدیریت محترم بیمارستان که تحت سرپرستی با درایت ایشان، بیمارستان ما یکی از نمونهترین بیمارستانهای خاورمیانه شده است که از کشورهای دور و نزدیک و حاشیه و متن مدام مریض برای درمان به آن ارجاع میشود.
باید عرض کنم که بنده به عنوان تنها متخصص بیهوشی بیمارستان، باوجود اینکه وقت صبحانهام بود- و حتی بنا به گواهی شاهد محترم، استاد بنده جناب آقای دکتر جیم در حال تناول صبحانه به روش سر پایی بودم- در آن لحظه پرمخاطره در حال انجام مراحل ریکاوری سه بیمار در بخش کلیه بیمارستان واقع در طبقه زیر زمین بودم که با توجه به قطع سیم بلندگوی بخش در جریان تعمیرات، از شنیدن هر گونه صوت پیج عاجر ماندم.
زمانی متوجه اوضاع وخیم بیمار مذکور شدم که خدمه نظافت بخش دوان دوان خود را به بنده رساند و مرا از ماحصل ماوقع مطلع کرد. بنده هم در اسرع وقت خود را به اتاق عمل رساندم و به اجرای وظیفه محوله پرداختم، ولی با توجه به کاهش ضربان قلب و توقف قریبالوقوع قلب، دفیبریله کردن قلب با استفاده از دستگاه شوک قلبی را درخواست کردم که با اکثریت آراء و در روندی دموکراتیک مورد قبول همه اعضای تیم جراحی، قرار گرفت. به علت حاضر نبودن دستگاه در اتاق جراحی، همان خدمه محترم نظافت با فداکاری و خارج از شرح وظایف و تنها از روی انساندوستی و وجدانمداری، دوباره دوان دوان و این بار برای یافتن دستگاه شوک قلبی عازم بخشهای دیگر شد و پس از دو ربع ساعت، قهرمانانه و با دستگاه شوک قلبی وارد اتاق شده و با استقبال پرشور تیم جراحی مواجه شد. باوجود این همه تلاش و فداکاری تیم جراح، پرستاران، پذیرش، خدمه و شخص اینجانب، قلب قربانعلی حتی تحت شوکهای بالا هم دوباره نواختن را از نو شروع نکرد.
باوجود موفقیت کامل تیم جراح در تمام مراحل جراحی و پروتکل صحیح بیهوشی و تلاشهای بیقفه کادر بیمارستانی، تنها به علت یک توقف قلبی کوچک مورد به دیار باقی شتافت.****
دکتر میم دوباره خمیازهای کشید و پرونده را بر گرداند: «آقای صاد، خدمه نظافت بخش جراحی....لطفا به سوالاتی که میپرسم به دقت جواب دهید:
- سن؟
- ۵۶
- وزن؟
- ۸۹
با این سن و وزن شما در بخش جراحی چه میکنید؟ دکتر جیم! آقای صاد را به آشپزخانه بیمارستان منتقل کنید.همگی خسته نباشید. ختم جلسه را اعلام میکنم.»
دکتر میم پرونده را باز کرد و زیر علت مرگ نوشت: «اشتباه نیروی انسانی در اثر اضافه وزن و کهنسالی.»
مقرر شد از خدمه جوان از این پس استفاده شود و پیش از شروع خدمت حتما تست ورزش از خدمه اخذ شود.
همه به دکتر میم به دلیل اداره چنین جلسه دشواری خسته نباشید میگفتند. دکتر مهر و امضایش را زیر برگه زد و پرونده را بست.
علی مرسلی
منبع : هفته نامه سپید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا اسرائیل روز معلم رهبر انقلاب دولت معلمان مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی خلیج فارس مجلس دولت سیزدهم
تهران زلزله آتش سوزی معلم پلیس شهرداری تهران سیل قوه قضاییه فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو خودرو قیمت دلار دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران روز کارگر قیمت
فیلم سینمایی تلویزیون سریال سینما مسعود اسکویی سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه جنگ غزه حماس روسیه چین نوار غزه ترکیه عربستان یمن اوکراین
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی همراه اول اپل تلفن همراه اینستاگرام گوگل پهپاد تبلیغات وزیر ارتباطات ناسا
فشار خون کاهش وزن دیابت بیماری قلبی کبد چرب ویتامین قهوه