شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

زندگی بدون مرگ را معنا کن


زندگی بدون مرگ را معنا کن
هستی دنیای فانی، انتظار مردن است
ترک هستی زانتظار نیستی، وارستن است
بیشتر آنانی که از مرگ می ترسند، نه از این سرنوشت محتوم و مختوم یا قطعی ترین واقعیت زندگی که از نیستی بیم دارند، حال آن که مرگ، نیستی نیست. از آنجا که شرط لازم برای تحقق نیستی، «بودن» و هستی است، برای کودکی که به دنیا نیامده، نیستی معنایی ندارد پس تا هستی هست، نیستی معنا دارد، چنانچه در «بود» سلامتی، «نبود» آن (بیماری) معنا دارد.
همان گونه که صائب تبریزی می سراید، گویی مرگ نه تنها مترادف با نیستی و بیم ناشی از آن نیست که با نوشیدن شهد آن، بیش از هرچیز، از نیستی رهایی می یابی.
آدمیان به عادت، تولد یا تحقق ملموس زندگی را با «آغاز» یکی می پندارند: آغاز رویش: بلوغ، آگاهی، همبستگی، موقعیت، موفقیت، کهولت، آرامش و دیگر آغازها و از همین روی، مرگ را «پایان» می انگارند؛ پایانی که رشته طلب را می گسلد؛ حال آن که زندگی از منظر دیگری نیز قابل رؤیت است، به شرط آن که پیش از هر چیز «چشم ها را بشوییم». در این نگرش، زندگی انتظار رویش، بلوغ و همبستگی است و این گونه است که شاید بتوان راز گل سرخ را کشف کرد. راز تقدس گل سرخ و فخر آن بر باغی پر از گل، اما مصنوع دست مخلوق، از آن روی است که بر گل سرخ، انتظار حکم می راند: انتظار رویش، حال آن که بر آن باغ مصنوع مفروض، هیچ انتظاری متصور نیست و چون نیک بنگریم، به راستی چنین است که انتظار وصال، شیرین تر از پیوند است و مشوق کشف و شهود، چیزی جز فوران شور متراکم حجمی گسترده از آگاهی نیست؛ پس چشم های شکسته بر این باورند که زیبایی هر عملی، حاصل انتظار رسیدن به نتیجه آن عمل است نه نفس رسیدن به باور آنها، در پس هر رسیدنی، انتظار دیگری آغاز می شود و اگر چنین نبود، رسیدن، نقطه پایان بود و سکون، مرداب.
از این رو، زندگی، شهد شیرین بشری است، چون بزرگترین انتظار بشری، یعنی مرگ، این نعمت الهی، را به همراه دارد. برای درک این نعمت کافی است فقط لحظه ای، زندگی بدون مرگ را در ذهن معنا کنیم.
پس زندگی زیباست، چون «هستی دنیای فانی، انتظار مردن است» و «نمی ترسیم از مرگ که مرگ پایان کبوتر نیست». مرگ، اوج تطور «موجود» در این «بودن» و سرآغاز «بودی» دیگر برای وصل است به اعلا -بگویید او-.

بهجت نجفی
منبع : روزنامه ایران