پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ارتباط و فرهنگ دموکراسی


ارتباط و فرهنگ دموکراسی
خاورمیانه از سرزمین هایی تشكیل شده، كه در اطراف و جنوب و شرق سواحل دریای مدیترانه، از مراكش تا شبه جزیره عربستان و ایران، امتداد می یابند. لیكن، در این مقاله منظورمان بیشتر و به طور خاص كشور های عربی هستند. پیش از این، بخش مركزی این ناحیه بزرگ را خاور نزدیك می خواندند؛ نامی كه نخستین جغرافی دانان و تاریخ نگاران غربی در زمان های جدید (دایره المعارف بریتانیكا) بدان دادند. از زمان های بسیار دور، خاورمیانه، به طور اعم، و دنیای عرب، به طور اخص، از اهمیت ویژه بین المللی برخوردار بوده؛ واقعیتی كه به روشنی در توجه ویژه رسانه های غربی به این ناحیه و روابط اقتصادی حاكم بر آن بازتاب می یابد. شاید چهار تا از مهمترین موضوعاتی كه در اواسط دهه ،۱۹۹۰ توجه خاص رسانه های بین المللی را به منطقه معطوف داشتند، عبارت بودند از: ذخایر ثابت شده نفت، روند صلح خاورمیانه، آموزش دموكراسی به مردم منطقه، و آینده مشخص روابط ژئوپولتیك با جهان غرب، طوری كه مناسبات منطقه ای و جهانی سالمی با كشورهای واقع در منطقه برقرار گردد. باید پذیرفت كه این علامت مثبتی است، كه رسانه های بین المللی و رهبران و سیاستمداران جهان به منطقه نظر دارند. كشورهای خاورمیانه، می توانند به موقعیت استراتژیك و میراث فرهنگ و تمدن خویش ببالند. گذشته از این، اندیشه تداوم تمدن در خاورمیانه عهد باستان و دنیای امروز، عنصری ضروری در شكل گیری چنین تصویری از خویش به شمار می رود.
از نقطه نظر تاریخی، منطقه خاورمیانه مهد تمدن های بزرگ و صحنه فعالیت سه دین عمده - یهودیت، مسیحیت و اسلام- بوده است. چستر استار اشاره می كند، «واژه تمدن معانی مختلفی دارد» و همه تمدن ها، در واقع دارای برخی ویژگی های بنیادی مشترك هستند. (استار، ۱۹۹۱) از جمله این ویژگی ها، «وجود دولت های كاملاً سازمان یافته با مرزهای مشخص و نهاد سیاسی سازمند، تحت رهبری سیاسی و دینی، با توجه خاص به جامعه، تفكیك و تمایز طبقات اجتماعی؛ تقسیم كار اقتصادی و به وجود آمدن صنوف كشاورز، تاجر، یا صنعتگر؛ و رشد هنرها و نگرش های روشنفكرانه» هستند. «قطعاً، نخستین تمدن بین النهرین و دومین تمدن در مصر این ویژگی ها را داشتند و، حتی بیشتر از آن، با اصول معماری برپایی عمارات و مجسمه های بزرگ، ثبت حساب و كتاب ها و امور بازرگانی، تعمق در دیدگاه های دینی پیرامون طبیعت خدایان و روابط آنها با انسان، و منشا و مبداء حیات، آشنا بودند.» (استار، ۱۹۹۱)
امروز، خاورمیانه از ۲۵ دولت مستقل (از جمله ایران و تركیه)، با پرچم ها، سرودهای ملی، سیستم های سیاسی، سیاست های اقتصادی، و الگوهای ارتباطات و رسانه های عمومی منحصر به خود تشكیل شده است. اكثر محققین و كارشناسان بین المللی، به این كشورها -به دلیل مردم، امكانات بالقوه، و تمدن و گذشته درخشان شان- به دیده شركای بزرگ می نگرند. نقش عظیم این مردم، در تمدن بشری -تقریباً در همه زمینه ها، از جمله ابداع و اختراع حرف، نخستین كتابت ها، اعداد عربی، و قدیمی ترین اشكال ارتباطات- كاملاً بدیهی و عیان است.
گلن فیشر توجه ما را به نكته ای محوری در روابط بین المللی جلب می كند؛ جایی كه «انسان ها به مسایل و رویدادها، نه براساس ریشه ها و بنیادهای واقعیت های عملی، كه بر اساس خود وقایع ملموس روزمره واكنش نشان می دهند، كه روشن است نتیجه تا اندازه ای متفاوت خواهد بود.» (فیشر، ۱۹۹۸) با این حال، پاسخ، نه ایجاد لایه عایق دیگری بین جامعه خویش و تعامل عادی و طبیعی با جوامع دیگر، كه تلاش جدی در راه گشایش درها و پنجره هاست. در این عصر فناوری ارتباطی پیشرفته، زمان حتی از این هم مهمتر جلوه می كند. كاملاً ضروری است، كه یك بار دیگر، منطقه خاورمیانه، به مباحثی چون تعارضات فرهنگی، دموكراسی لیبرال، و كاربرد رسانه های جهانی بیندیشد.
وجود یك حد واسط، شاید، راه حل مشكل باشد. این حد واسط، مبتنی بر سطح بهتر آموزش و آگاهی اجتماعی است. فرض ما بر این است، كه فرد آگاه و تحصیل كرده می تواند خوب را از بد تشخیص دهد. برای چنین كسی، اگر بخواهد، نظارت بر هرگونه فناوری كنترل كننده جدید -اعم از برنامه های تلویزیونی، پیام های الكترونیكی، و تصاویر ویدیویی- كار دشواری نیست.
قصد من حمایت از كسانی است كه در تلاش اند، تصمیم گیرندگان و سیاستگزاران را در خاورمیانه متقاعد كنند، توجه بیشتری به الزامات فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی داشته باشند. ارتباط فرآیندی است كه در سطوح مختلفی از تعاملات و بده و بستان ها بین افراد، گروه ها، و جامعه جهانی صورت می گیرد. تعارض بین فرهنگ ملی (غیرغربی) و فرهنگ غربی، كاملاً واقعی است. مواضع ملت ها و شكاف بین آنها، بیش از پیش، در مرز بین تمدن ها به پیش می رود. (هانتینگتون، ۱۹۹۸) به علاوه می خواهم تاكید كنم تفاوت های اساسی، بین فرآیند دموكراسی و پدیده «ادغام و محو شدن» را به هیچ وجه نادیده نگیریم.
كوتاه سخن آنكه پاسخ صحیح به این نگرانی ها بستگی به آمادگی (كنونی یا آینده) كشورهای خاورمیانه در برخورد با رسانه های بین المللی و جهانی شدن رسانه ها، و چشم انداز آینده دارد. در این مقاله، از ابتدا فرض بر وجود شواهد فراوان دال بر تاثیر كم و بیش منفی رسانه های بین المللی بر جامعه جهانی است. در این زمینه، هیچ كس كشورهای در حال توسعه، به طور اعم، و آنهایی را كه در خاورمیانه واقع شده اند، به طور اخص، به خاطر ابراز بیم از تحولات جدید در فناوری ارتباطات و اطلاعات ملامت نمی كند. لیكن، شواهد بسیاری وجود دارد، كه نشان می دهد رسانه های بین المللی بسیار بیشتر از آن چه كه در ابتدای امر تصور می شوند، برخوردار از نكات مثبت اند. مطالعات اخیر نشان می دهند كه آثار منفی، در برابر تاثیرات مثبتی كه این رسانه ها بر منطقه دارند، ناچیز و صرفنظركردنی اند.
رسانه های ملی جای خود را دارند، و كسی آنها را تهدید نمی كند. كاركنان این رسانه ها، سعی می كنند توجه بیشتری را به زندگی، فرهنگ و جامعه خویش معطوف دارند، و تلاش بسیاری صرف بهبود سیستم رسانه ای و ارتباطات می كنند.
هدف این نوشتار، طرح و پیشبرد اندیشه پذیرش متوازن فناوری اطلاعاتی نوین و رسانه های بین المللی، به امید تمرین دموكراسی در خاورمیانه است. لیكن، باور اساسی ما این است كه غیرقانونی نمودن و به حاشیه راندن مصادیق فناوری اطلاعات - مانند اینترنت- از سوی مقامات محلی، مانع بزرگی است در راه تحكیم دموكراسی در خاورمیانه، به طور اعم، و كشورهای عربی، به طور اخص.
یكی از بیشترین اتهاماتی كه به نام آزادی رسانه ها، علیه برخی از مقامات رسانه ای در خاورمیانه مطرح می شود، این است كه سیاست طفره و گریز دارند. این اتهام در نظر اول، تاحدی مبهم به نظر می رسد، چه معانی بسیاری می توان از آن دریافت، كه لزوماً همه آنها نیز بد نیستند. برای مثال، اگر منظور از گریز صرفاً حفظ و مراقبت از حقوق شهروندی، با ارائه بیشتر اخبار و برنامه های رسانه ای محلی و ملی است، خوب این می تواند از نقطه نظر مطرح شده در این مقاله حتی بسیار ثمربخش هم باشد، نه اینكه به خاطر آن احساس شرمندگی كنیم. در واقع، مراد منتقدان از به كار بردن صفت طفره، معنای بد آن است. نوئل كارول چنین استدلال می كند، كه صفت «طفره» برای مقامات رسانه ای محلی می تواند بدین معنا باشد، كه مطلبی را بر زبان می آورند، ولی عمل دیگر و دور از انتظاری از آنها سرمی زند. پروفسور جان جبران كرم، محقق ارتباطات از لبنان، در كتابش رسانه های عربی در سده بیست ویكم، این پرسش جنجالی را مطرح می كند كه: جای رسانه های ما در این بهشت ارتباطات جهانی كجاست؟ پاسخ وی، تا حدی، هزل آمیز است: ما فروشندگان رویایی و خریداران بی نظیری هستیم.
● ارتباطات و دموكراسی
اكنون، در اوایل سده بیست ویكم، در مغرب زمین، هنوز هم واژه ای كه بر سر زبان هاست، رسانه های بین المللی است. در حالی كه در شرق، در آغاز سده كنونی، دموكراسی است كه تمام اذهان را به خود مشغول داشته. طنز كار این جاست كه غرب زیرساخت قدرتمندی برای رسانه ها در اختیار دارد، و دموكراسی جای چون و چرا ندارد. گرچه، تا سده بیستم، هنوز، تعاریف و تئوری های مشخصی پیرامون ارتباطات مطرح نشده بودند، ولی یونانیان باستان مشوق ارتباطات، با هدف مشاركت دادن دیگران در اخبار و نقطه نظرات خویش، بودند. در واقع، یونانیان نه تنها به شراكت گذاری اخبار روزمره را تشویق می كردند، برای سواد و دانش نیز، كه اساس اندیشه نوین است، ارزش بسیاری قایل بودند.یونانیان باستان، از ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، كتابت را امری عام و قابل دسترس همگان اعلام كردند؛ كاری كه «بی تردید مشوق ایجاد و رشد نخستین جامعه دموكراتیك بزرگ در آتن بود.» یونانیان باستان به خوبی بر اهمیت آموزش، ارتباط، و نقش شهروندان آگاه، واقف بودند. آنها از قدرت مقامات مركزی، به نفع شهروندان، كاستند. یك شهروند آگاه و فرهیخته نه بیمی از مقامات به خود راه می دهد، و نه وظایف اجتماعی اش را بر زمین می گذارد. در این معنا، یونانیان باستان راهبر جهانیان به فرهنگ غنی تری از ارتباط و دموكراسی بودند. هیبرت و گیبونز چنین استدلال می كنند كه، «وجود كتب به زبان مادری، محرك میل و علاقه به مطالعه و دانش، و قطعاً یكی از عوامل حركت اروپا از عصر تاریكی ها به رنسانس و عصر روشنگری بود.»
مقامات اروپایی به خوبی بر نقش و اهمیت اختراع یوهانس گوتنبرگ (حدود ۱۴۵۰)، در ایجاد نسل های جدید از انسان های آگاه واقف بودند. اطلاعات موجود در كتب و مطبوعات، منجر به ظهور بازرگانی نوین و اقتصادی پویا براساس رقابت بازار آزاد گردید. بعدها، در سده هفدهم، مطبوعات شروع به چالش با مقامات مركزی كردند. و كوتاه سخن آنكه، «به صورت عنصری ضروری در فرآیند دموكراسی مغرب زمین» درآمدند.
این تحولات، شواهد كافی پیرامون «ظهور رسانه های خبری و اعتلای دموكراسی غربی در اختیار پژوهشگران قرار دادند، طوری كه شاید بهتر باشد بگوییم این روزنامه ها بودند كه دموكراسی را به وجود آوردند، و نه برعكس.» (هیبرت و گیبونز) آلن نوینز، تاریخ نگار آمریكایی، اشاره می كند، «روزنامه ها، با انتشار اندیشه در جمهوری های امروزی، موجب شدند قانون اساسی و وجود نمایندگان برگزیده مردم به صورت اصول پذیرفته شده همگان درآیند.»
لیكن، بعدها در سده بیستم، پیشرفت ها در علم و فناوری، رشد و اعتلای رسانه های ارتباط جمعی را به دنبال داشتند. از لحاظ تاریخی، اشكال گوناگون حكومت ها، از سیستم های ارتباطی متفاوتی استفاده می كردند. ولی، همه این رویكردها مبتنی بر لزوم تقسیم قدرت در بین ارگان های سیاسی در دولت های مشروطه بودند. در واقع، رسانه های ارتباطی در چارچوب قانون اساسی صاحب قدرت اند، و وظیفه دروازه بانی را بر عهده دارند. چنین بود كه رسانه ها، خط مقدم رابطه دموكراتیك بین نظام سیاسی و عموم مردم را تشكیل می دادند.
حكومت های ماقبل مشروطه، مانند پادشاهی های تمامیت خواه اروپا در سده هجدهم، غالباً تمام قدرت را در دست های یك تن جمع می كردند. با این حال، این تفاوت ها و تشكیل سیستم های نوین سیاسی، تنها دلالت بر آن دارند كه، از نقطه نظر تاریخی، دموكراسی و ارتباطات معانی متنوع و متفاوتی دارند. (كری، ۱۹۹۳)
●رسانه های بین المللی
بررسی تاریخی مختصر ما از مناسبات بین ارتباطات و فرهنگ دموكراسی نشان می دهد، كه رسانه ها/ ارتباطات و دموكراسی دست در دست یكدیگر رشد و گسترش پیدا می كنند. ارتباطات و رسانه های جمعی كشورهای دموكراتیك، از دموكراسی محافظت كرده آن را ارتقا می دهند، و توده ها را تهییج به طرح درخواست اجرای تدریجی دموكراسی می كنند. همین طور، رسانه های جمعی چون اینترنت از توانایی بیشتری برای كاستن از شدت كنترل دولت برخوردارند. به علاوه، مروری در تحولات تاریخی و رشد ثابت كتب، روزنامه ها، فیلم ها، رادیو، تلویزیون و ماهواره، به وضوح این نكته را نشان می دهد، كه می توان از فناوری نوین اطلاعاتی در جهت منافع مردم استفاده كرد. با این حال، ممكن است فكر كنید، در آینده، رابطه بین رسانه های جمعی و مبارزه برای تغییرات دموكراتیك در سرتاسر جهان دستخوش تغییراتی گردد. رابرت و. مك چنی بر این باور است، چرا كه «سیستم رسانه های جمعی در مجموع، و كنترل و ساختارشان، جملگی در زمره مباحث سیاسی اند.» (مك چنی، ۱۹۹۶) سیستم ارتباط جمعی بین المللی در «میانه میدان تحول دموكراتیكی قرار دارد، كه حاصل آن بازسازی صنایع و بازسازی و نوسازی قوانین و مقررات خواهد بود.» (همان)
جهانی شدن مفهومی به كلی نو نیست. آن چه كه نو است، شیوه دخالت و مشاركت رسانه های جمعی در بازار جهانی است. نوآم چامسكی بر آن است كه، «جهانی شدن، از پاره ای جهات، پدیده ای نو، و از جهات دیگر كاملاً متعلق به گذشته است. اقتصاد جهان، با معیارهای كلان، چندان فرقی با دنیای پیش از نخستین جنگ جهانی ندارد.» (چامسكی، ۲۰۰۰) در این میان، دو استدلال عمده وجود دارند. موافقین بر این باورند كه جهانی شدن بخشی از پیروزی بی چون و چرا و اجتناب ناپذیر دموكراسی بر استبداد است. از سوی دیگر، مخالفین به آن به دیده طریقی برای توطئه علیه دول مستقل و حاكمیت، تاریخ و فرهنگ آنها می نگرند. در این جا نیز، نوآم چامسكی توجه ما را به نكته مهمی جلب می كند، اینكه «هر شكل خاص جهانی شدن، عواقب ویژه خود را نیز تحمیل می كند.» (چامسكی، ۲۰۰۰) جهانی شدن، در این معنا، به غول ها و موسسات بزرگ اقتصادی قدرت بخشیده، و در همان حال جوامع در حال رشد را ضعیف تر می سازد. این، فرآیندی است دلگرم كننده برای «وام دهندگان و سرمایه داران ثروتمند و قدرتمند، و به طور كلی قدرت خصوصی متمركز، كه از سوی بیشتر دول قدرتمند و بوروكراسی های بین المللی، كه باعث و بانی چنین جهانی شدنی بوده و هستند، پشتیبانی می شود.» (چامسكی، ۲۰۰۰) تردیدی نیست، كه فرآیند مذكور با حاكمیت مردمی سازگار نیست. برخی از كشورهای در حال رشد، بیم از آن دارند كه رسانه های غول آسا جای قدرت دولتی را بگیرند. نقش رسانه های جمعی در تبادل اطلاعات، از یك سو، و سیاست های رسانه ای، از دیگر سو، از همان ابتدا، موضوع بحث های بسیار و عرصه گفت وگوهای چندجانبه بین المللی بوده و هست.
● نتیجه
دموكراسی فرآیندی است، كه در خاورمیانه هرگز كامل نشده. زمان آن فرارسیده كه نگاهی از نزدیك بر آن افكنده، و گام های لازم را برای تكمیل آن برداریم. در عین حال، نقش رسانه ها و ارتباطات جمعی در خاورمیانه هیچگاه به خوبی درك نشده. حال، در آغاز سده بیست ویكم، لازم است موضوع را با سرعت و جدیت تمام مورد مداقه و بررسی مجدد قرار دهیم. وقت آن رسیده به كسانی كه صدای شان به كسی نمی رسد، اطمینان دهیم كه گوش شنوا برای آرا و نظرات شان داریم. اگر طیف ملت یكدیگر را تحمل نمی كنند، این رسانه جهانی اینترنت است كه آماده است فضای كافی برای نوشتار، گفتار و دیدار به آنها بدهد. به قول پیتر كوپر، «به طور كلی، اینترنت و تلویزیون كابلی آزادی بسیار بیشتری، از آن چه كه از رسانه ها در خاورمیانه انتظار می رفت، برای مردم به ارمغان آورد ه اند.» تری آندرسن بر این باور است كه، «به هیچ روی، نباید به طور علنی یا ضمنی زیر بار سانسور مقامات رسمی، كه در هر موردی تمایل به این كار دارند، رفت.» (آندرسن، ۱۹۹۳) تاكنون، نسیم دموكراسی وزیدن گرفته، و اردن، یمن، كویت، لبنان، و مصر را درنوردیده. خاورمیانه و همه كشورهای در حال توسعه، با قدرت رسانه های بین المللی و وابستگی های متقابل اقتصادی خود، احتمالاً به زودی به این نتیجه خواهند رسید، كه مبارزه شان با به اصطلاح امپریالیسم فرهنگی نیاز به سه چیز دارد: دموكراسی، اطلاعات، و تمایل به مذاكره با دیگران. بستن دنیای گسترده اطلاعات و ارتباطات به روی مردم، سیاست مندرسی است، كه امروز در مورد اینترنت به كار گرفته می شود.
انتخاب راه های نو، در عین حال دردناك و امیدبخش است. با به رسمیت شناختن تمام عیار ارتباطات، اطلاعات، و رسانه های جمعی همچون قلب دوران نوین، پا به عرصه دموكراسی خواهیم گذاشت. كوتاه سخن آنكه، كشورهای خاورمیانه، و به ویژه دول عرب، اگر خواهان آنند كه بلافاصله و بدون فوت وقت گام در راه تاسیس رژیم ها دموكراتیك، تضمین آزادی مطبوعات، و عدالت و برابری در عرصه رسانه ها و ارتباطات گذارند، باید در این راه اهتمام جدی ورزند و از مواجه شدن با مشكلات اجتماعی- سیاسی و فرهنگی نهراسند. این وظیفه ای است كه هر دم دشوارتر می شود.
جبار العبیدی
ترجمه: ع. فخریاسری
منبع : روزنامه شرق