شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


زنان حماسه


زنان حماسه
اصلی ترین حماسه ها و عملكردهای درخشان زنان ایرانی در خط مقدم جنگ، به امداد و كمك رسانی بموقع آنان به زخمی های جنگ، نیزخدمات رسانی در امور تغذیه و فراهم ساختن پوشاك برای رزمندگان، در اوج جنگ و در زمان عملیات ها و امور جنگ خلاصه نمی شد، بلكه مهمتر از همه، دلاوریها و شجاعت هایی بوده است كه برخی از بانوان ایرانی در خط اول جنگ، به نمایش گذاردند؛ بخصوص در ابتدای جنگ و زمانی كه خاك مقدس وطن مان از چندین نقطه مرزی مورد تجاوز قرار گرفته بود. اگر اقدامات، تشویق ها، حمایت ها و شركت مؤثر و مستقیم زنان در جنگ نبود، چه بسا دشمنان درهمان اوایل جنگ، به اهداف خود یعنی تصرف و اشغال مناطق مرزی توفیق می یافتند. اما روحیه شهادت طلبی و بی باكی زنان غیور ایرانی مبنی بر مقاومت ورزیدن و دفاع كردن از خاك و سرزمین خویش، دشمن را با دژی مستحكم روبه رو ساخت كه هرگز تصور آن را نكرده بود. امینه وهاب زاده از جمله این زنان ایثارگر است كه می توان به آن اشاره كرد.
امینه وهاب زاده ۵۰ ساله، جانباز ۷۰ درصد شیمیایی و تركش خورده ای است كه تمرینات چریكی را آموزش دیده است. وی پیش از انقلاب اسلامی بارها به دلیل مبارزه علیه رژیم طاغوت و پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره) توسط ساواك دستگیر و در زندانهای پهلوی شكنجه شده است.
وی پس از انقلاب اسلامی عضو فعال كمیته انقلاب اسلامی بوده و در رده های بالای سپاه و بسیج ناحیه غرب تهران به دفاع از ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخته است. وی در سال جاری در روز زن به عنوان یكی از زنان نمونه از سوی ریاست جمهوری مورد تقدیر قرار گرفت. آنچه در پی می آید گپ و گفتی است كه با وی انجام داده ایم.
خانم وهاب زاده از خودتان و فعالیت هایتان قبل و پس از انقلاب بگویید و اینكه چه شد.
من از مادری عراقی و پدری ایرانی به دنیا آمدم و تا ۱۴ سالگی در كاظمین به سر می بردم و از همان سنین نوجوانی علاقه خاصی به حضرت امام خمینی(ره) و فرایض ایشان پیدا كردم و بعد از آشنایی با خط مشی ایشان، اقدام به پخش اعلامیه های آن حضرت در عراق كردم تا اینكه در سن چهارده سالگی به دلیل همین فعالیت ها به ایران تبعید شدم. اما پس از تبعید نیز دست از فعالیت های ضدرژیم ستمشاهی برنداشتم و به پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) ادامه دادم تا اینكه توسط ساواك دستگیر و به ۹ سال زندان محكوم شدم. درمدتی كه در زندان بودم تحت شكنجه قرار گرفتم اما به دلیل پایین بودن سنم بعد از مدتی از زندان آزاد شدم تا اینكه انقلاب شد و پس از انقلاب نیز به مدت ۸ سال در دفتر بسیج امور زنان مشغول به فعالیت بودم. حضور در سپاه و كمیته انقلاب نیز از دیگر فعالیت های من در دوران پس از انقلاب بود تا اینكه جنگ تحمیلی علیه كشور عزیزمان آغاز شد و من به عنوان نیروی داوطلب نظامی و در سمت مسؤول امدادگران در جنگ حضور پیدا كردم.
● از نخستین روزهای حضورتان به عنوان امدادگر در جنگ بگویید.
۱۰ روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی بود كه به عنوان یك نظامی و امدادگر به جبهه اعزام شدم. از آن جهت نظامی، چون كه به عنوان عضوی از سپاه و كمیته انقلاب اسلامی قبل از اعزام مشغول به فعالیت بودم.
زمانی كه تصمیم گرفته شد به جبهه اعزام شویم من به عنوان مسؤول امداد انتخاب شدم و سرپرستی حدود ۲۰۰ نفر از رزمندگان امدادگر را بر عهده گرفتم. خاطرم هست كه نخستین عملیات كه در تاریخ هفتم مرداد ماه سال ۱۳۶۰ آغاز شد، عملیات ثامن الائمه مقدماتی یا همان شكستن حصر آبادان بود. در آن عملیات با فرماندهانی چون شهید صیادشیرازی، شهید همت و حسن باقری همرزم بودیم.
روز عملیات را به یاد می آورم كه در شرق رود كارون به همراه دو نفر از زنان امدادگر و یكی از برادران همرزم مستقر شده بودیم. در همان زمان متوجه شدیم تعدادی از نیروهای تكاور عراقی در كانال پناه گرفته بودند، من كه مانتو بلندی پوشیده و چفیه دور گردنم بسته بودم و كلاه بر سر داشتم به سمت عراقی ها رفتم، آنان در ابتدا با دیدن من تصور كردند از برادران رزمنده هستم روی این حساب بلافاصله بلوزهایشان را برای اینكه درجه هایشان مشخص نشود از تن درآورده و شروع به بوسیدن عكس امام خمینی(ره) كه به همراه داشتند كردند.
من با دیدن این صحنه بسیار خشمگین شدم ولی با یادآوری جمله حضرت علی(ع) در مورد اسرای جنگی خشم خود را فرو بردم و بعد از آرام گرفتن به همراه همرزمانم آنان را دستگیر و سه مجروحی كه میانشان بود را به بیمارستان پتروشیمی منتقل كردیم.
بعد از انتقال مجروحین به بیمارستان، یكی از اسرا با گریه به سمت من آمد و با گریه و به زبان عربی گفت كه یكی از آن مجروحین برادرم است و بعد از من طلب آب كرد و من وقتی به او آب دادم گریه كرد و گفت: باورم نمی شود تا همین چند ساعت قبل من به روی شما اسلحه می كشیدم و شما در جواب آب خنك به من می دهید. همیشه این خاطره در ذهنم حك شده است.
● خانم وهاب زاده در ۸ سال دفاع مقدس، در چند عملیات شركت داشتید؟
من در مجموع در هفت عملیات شركت كردم. نخستین عملیات كه همان شكست حصر آبادان بود و پس از آن در عملیات طریق القدس كه در ۸ آبان ماه سال ۱۳۶۰ آغاز شد. بعد از آن عملیات فتح المبین در یكم فروردین سال ۶۱ بود كه به همراه سایر امدادگران مشغول فعالیت بودیم. عملیات بیت المقدس كه درفاصله كوتاهی از عملیات قبلی صورت گرفت، در یكم اردیبهشت سال ۶۱ و نیز عملیات رمضان در ۲۲ تیرماه همان سال از جمله عملیاتی بود كه به ترتیب انجام گرفت و من به همراه سایر امدادگران در آن حضور داشتم.
عملیات های والفجر مقدماتی، محرم و والفجر یك از دیگر عملیاتی بود كه تا تاریخ ۲۲ فروردین ماه ۱۳۶۲ صورت گرفت و من در آن انجام وظیفه می كردم. كه با بمباران شیمیایی كه به صورت آزمایشی در عملیات والفجر یك در منطقه غرب و جنوب فكه توسط نیروهای بعثی صورت گرفت، در حالی كه انجام وظیفه می كردم شیمیایی شدم و از ادامه خدمت بازماندم.
● از روز عملیات والفجر بگویید از زمانی كه بمب شیمیایی زدند چه جوی در میان رزمندگان حاكم بود؟
نزدیك صبح بود و من داخل چادر امداد بودم كه ناگهان متوجه صداهای زیادی در اطرافم شدم. از چادر خارج شدم از شدت مه چشم چشم را نمی دید در همان لحظه یكی از برادران رزمنده با سرعت به سمت من آمد و یك ماسك داد و آن را بلافاصله به صورتم زدم و شروع كردم به دنبال مجروحان رفتن، تركیب بمب های شیمیایی به گونه ای بود كه بلافاصله بر سیستم بدن از جمله دستگاه تنفسی تأثیر می گذاشت. برای یك لحظه دیدم همه رزمندگان سعی می كنند فریاد بزنند و كمك بطلبند ولی صدا از گلوها بیرون نمی آمد. در همان موقع جوانی را دیدم كه بدجوری آسیب دیده بود و بلافاصله ماسكم را به صورتش زدم تا شاید كمكی كند. صحنه های بسیار دلخراشی بود. دیدن خفگی و سوختن و شهید شدن همسنگرانی كه در راه آرمان خود پا به خاك مقدس جبهه گذاشته بودند و هیچ كاری نمی توانستیم بكنیم بسیار تكان دهنده و تلخ بود و به جرأت می توانم بگویم یكی از تلخ ترین خاطرات دوران خدمتم در سالهای جنگ (همین عملیات) بود.
در این عملیات من و سایر نیروها به مدت ۱۲ ساعت در همان منطقه شیمیایی به سر بردیم و در آنجا بود كه من شیمیایی شدم و ۷۰ درصد بدنم دچار آسیب شد.
● نقش زنان را در جبهه ها چگونه دیدید؟
زنان ایثارگر ایرانی با داشتن تجارب ارزشمند از حضور خود، در دوران پیش از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی ایران، پا به پای مردان در فعالیت های مختلف كشور، در طول مدت هشت سال دفاع مقدس به افتخارآفرینی خویش ادامه داده، حتی در برخی صحنه ها جلودار مردان در امور پشتیبانی از دفاع مقدس و جنگ تحمیلی بوده اند.
● شما به عنوان زنی ایثارگر و نستوه مقاومت كه سالها در راه آرمان و دفاع از ارزشهای دینی خود با دشمن جنگیدید، وضعیت كنونی خود را چگونه ارزیابی می كنید؟
من جانباز شیمیایی ۷۰ درصد هستم. به عبارتی بخش اعظم سیستم بدن من از كار افتاده است و برای ادامه زندگی نیاز مبرم به استفاده از برخی داروها هستم كه بسیار حیاتی است اما متأسفانه مدتی است كه سهمیه این داروها قطع شده و تهیه این داروها كه هزینه بسیار گزافی دارد به عهده خود من است . البته این تنها مشكل من نیست، بلكه عمده جانبازان با اینگونه كمبودها روبه رو هستند كه جا دارد مسؤولان در این خصوص مددی رسانند.
ولی در مجموع خدا را شكر می گویم چون به خاطر هدف و آرمان خود و سخنان حضرت امام خمینی (ره) پا به خاك مقدس جبهه گذاشتم وبرای دفاع از ارزشهای مقدس دینی پا به این عرصه نهادم و هیچ گلایه ای از این جهت ندارم.
حمیرا حیدریان
منبع : روزنامه ایران