دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


برای چالش با گشتاپوی سینما آماده ام


برای چالش با گشتاپوی سینما آماده ام
به تایید بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر، بخصوص آنهایی که دستی در تئاتر، سینما و تلویزیون دارند، نام «چیستا یثربی» مترادف است با «خستگی ناپذیری»، «مهربانی» و «گذشت» .البته برای تایید این نظر، کافی ست نگاهی به کارنامه هنری و فعالیت هایش در طول بیست سال حضور عاشقانه و مقتدرانه در عرصه های مختلف تئاتر، سینما، تلویزیون و... انداخت (نگارش بیش از پنجاه نمایشنامه و فیلمنامه، کارگردانی ده ها نمایش، ترجمه ها و تالیف های متعدد و مختلف در زمینه های ادبی، نمایشی، روانشناسی، کسب ده ها مقام و جایزه و لوح از جشنواره ها و مسابقات مختلف فرهنگی و هنری، تدریس در دانشگاه و...). راستش به عقیده من برای گفتگو با این هنرمند برجسته کشورمان، که چندی پیش افتخارش نصیبم شد، نیازی به بهانه آغاز یا پایان یک کار جدید نیست، چراکه فعالیت های «چیستا یثربی»، اولا متوقف نمی شود، ثانیا بسیار گسترده است، و برای اینکه بتوانی همپای او حرکت کنی، باید پشتکار و انرژی تو نیز همچون او باشد. که این ها نیز خود از وجوه تمایز این هنرمند با خیلی های دیگر است. آنچه در ادامه می خوانید، ماحصل آن گفتگوی صمیمانه است.
● فقرموضوعی، جو گشتاپویی و مافیایی سینما
نویسنده و بازیگردان فیلم سینمایی «دعوت»، در پاسخ به این سوال که اگر در شرایطی خاص، مجبور باشد از بین یک پیشنهاد سینمایی، تئاتری و تلویزیونی، فقط یکی را برگزینید، انتخابش پس از سال ها فعالیت در این سه حوزه، کدام خواهد بود، گفت: «از نظر لذت، همیشه برای من اول تئاتر، دوم تلویزیون و سینما سوم است، اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که قطعا پیشنهاد سینمایی را قبول می کنم. چراکه عرصه تلویزیون پس از آزمودن های متعدد و مختلف برایم ارضا»کننده نبوده و چیزی که در نهایت محصول آن بود تله فیلم های زیادی است که در مرحله توقیف دارم. البته متن آن ها مشکلی نداشته و کارگردانی هم شده اما نمی دانم در مرحله پخش چه مشکلی هست که هنوز پخش نشده اند. پس بطور کلی در مورد تلویزیون باید بگویم که از نتیجه اش راضی نبوده ام و بیشتر بعنوان وسیله ای برای تمرین و امرار معاش به آن نگاه کردم. تئاتر نیز عرصه ای است که من سال ها آن را آزموده ام و پس از ۲۰سال حضور در صحنه های مختلف، می دانم که خانه من است. اما علت اینکه می گویم سینما را انتخاب می کنم، بخاطر فقر موضوعی است که در آن می بینم و حس می کنم. همچنین ساختار بسیار ابتدایی که هنوز فیلم های ایرانی دارند، وگرنه سینما بعنوان کارگردانی برای من یک تکنیک، یک صنعت و استرس هایی است که ناشی از عوامل فرامتنی، مثل خوب بودن هوا، تو مود بودن بازیگر، جور بودن عوامل فیلمبرداری، شخصیت تهیه کننده و... است، و آنچنان جذابیتی ندارد. من فکر می کنم حرف و اندیشه نو در سینمای ما کم است و جا دارد که فکرهای تازه ای به آن القا» کرد و البته فکرهای زیادی هم دارم. هرچند با توجه به جو شدیدا مافیایی و گشتاپویی که در سینمای ما هست، مطمئن هستم که بسیار عذاب خواهم کشید. همانطور که در این چند کار سینمایی هم که انجام دادم یا پولم را ندادند، یا اسمم را نزدند یا اسم مشترک زدند و....
● نظر مردم از نظر کارگردان و تهیه کننده برایم مهم تر است
نویسنده و کارگردان نمایش «عاشقانه تا هشت بشمار»، در پاسخ به اینکه «مخاطب سینما» چه جایگاهی در این انتخاب دارد، اظهار داشت: «من در تئاتر مخاطب خودم را پیدا کرده ام و حتی می دانم که چه کسانی می آیند و کارم را می بینند. حتی می دانم که چه کسانی، چند بار کارم را می بینند. مخاطبان تلویزیون نیز برایم خیلی جذاب هستند و شاید تنها چیزی که باعث می شود هنوز تله فیلم و یا سریال بنویسم اینست که حس می کنم تمام ایران، همزمان کارم را با هم نگاه می کنند. اما در رابطه با سینما و مخاطب سینما; به نظر من با توجه به اینکه مردم ما جاهای تفریحی کمی دارند و در واقع جایی که بتوانند فکر و لذت را با هم گسترش بدهند خیلی کم است و همچنین در زمانی که این همه کانال های مختلف تلویزیونی و ماهواره ای، اینترنت، سی دی و... به آسانی در دسترس است، و کلا در چنین شرایط اجتماعی اقتصادی، کسانی که با تمام این مشکلات، باز هم در یک بعدازظهر، سینما را انتخاب می کنند، برای من از اهمیت ویژه ای برخوردارند و بسیار قابل احترام هستند. باید بگویم که روزشماری می کنم تا فیلم «دعوت» آقای حاتمی کیا زودتر اکران بشود تا نظر مردم را بشنوم و ببینم که مردم چه نظری درباره فیلم دارند. نظر کارگردان و یا تهیه کننده برای من مهم نیست چون هیچ کس نمی گوید ماست من ترش است، اما نظر مردمی که در این شرایط، سینما را انتخاب می کنند برای من از اهمیت زیادی برخوردار است.
● آماده چالش با مافیا و گشتاپوی سینما هستم
نویسنده و کارگردان نمایش «زنی برای همیشه»، ضمن اعلام این خبر که اخیرا و پس از اتمام کار آخرین فیلمنامه اش، کم کم دارد مجاب می شود و دورخیز برداشته که کارگردانی فیلم بلند سینمایی را هم تجربه کند، چراکه فیلمنامه ها آن چیزی که باید بشود، از کار درنمی آید، در این خصوص که آیا آمادگی درگیر شدن با آن مافیا و گشتاپویی که در سینما هست را دارد نیز گفت: «راستش آمادگی درگیر شدن را نمی دانم، اما آمادگی این چالش را دارم.
اگرچه می دانم که هیچوقت سراغ این تهیه کننده های بازاری نخواهم رفت و خوشبختانه خداوند این امکان را به من داده که تهیه کننده خارجی پیدا کنم. چون من به سراغ آن ها رفتم و جواب های بسیار مضحکی شنیدم. از جمله فیلمنامه «پری کوچک دریایی» که بر اساس نمایشنامه ای به همین نام نوشتم و حدود ۹سال خانم «گلاب آدینه» به بسیاری نشان داد و ایراداتی که گرفتند مثلا این بود که; خانم بفروش نیست.! اما آخرین جمله من به یکی از کارگردان های معروف سینمای ایران این بود; من از پیش شما بعنوان یک فیلمنا مه نویس می روم و شما می توانید اسم من را حذف کنید یا اسم مشترک بزنید، می توانید پولم را ندهید، ولی یک روز فیلمی ساخته می شود و آن وقت این تماشاگران هستند که بین ما قضاوت خواهند کرد.»
● در ایران خیلی چیزها قابل پیش بینی نیست
این استاد دانشگاه همچنین در این خصوص که آیا می توان امیدوار بود به کارگردان های مستقل سینمای ایران، که تعدادشان بسیار کم است، یک نفر اضافه خواهد شد، اینگونه پاسخ داد: «انشاا...، فقط می توانم بگویم به امید خدا. آن هم به این دلیل، که در ایران خیلی چیزها غیرقابل پیش بینی است. مثلا امسال قرار بود من در جشنواره تئاتر دو نمایش «حیاط خلوت» و «با صحرا بخوان بی صدا» را داشته باشم اما گفتند «حیات خلوت» را بخاطر «با صحرا بخوان بی صدا» انصراف بده، بعد در بازبینی و بدون اعلام دلیل، «با صحرا بخوان بی صدا» را هم رد کردند! ولی با تمام اینکه در اینجا همه چیز غیرقابل پیش بینی است، من امیدوارم که این اتفاق بیفتد و حداقل پس از حدود سه چهار اتفاق دردناکی که در سینما داشتم و با تمام وجود آن چیزی که می خواستم عایدم نشد، فکر می کنم وقت آن رسیده که کارگردانی کنم.»
● تا حد ممکن باید نفوذ دولت را کم کرد
در ادامه نویسنده و کارگردان نمایش «سرخ سوزان»، در پاسخ به این سوال که چرا اهالی سیاست، حکام و بخصوص سیاستگذاران فرهنگی، با تمام تلاشی که اهالی تئاتر برای شناساندن این هنر انجام می دهند، باز هم آن طور که باید، حمایت و پشتیبانی های لازم را از این هنر پر اهمیت بجا نمی آورند، تا جایی که اینگونه تصور می شود که بسیاری از آنها اصولا هنر نمایش را نمی شناسند، و همچنین نگاه شما به چگونگی ارتباط تئاتر و دولت، اظهار داشت: «این واقعیتی انکارناپذیر است که در تمام دنیا، تئاتر وابسته به کمک های دولتی است و نمی شود این را منکر شد. اما در آنجا تئاترخصوصی هم وجود دارد و به نظر من باید این مسئله را کاملا باز گذاشت.
یعنی کسی که می خواهد از اسپانسرهای دولتی کمک بگیرد و سوبسید دولتی بگیرد، بالاخره باید شرایط آنها را هم بپذیرد. هنرمندانی که از پول دولت استفاده می کنند قطعا باید به قوانینی که دولت بخاطر آنها پول خرج می کند احترام بگذارند. نمی شود که هم از دولت پول گرفت و هم به آن فحش داد، و البته که هیچکس همچنین اجازه ای نمی دهد. اما من فکر می کنم که می توان شیوه های خلاقانه ای را انتخاب کرد که هم هنرمند حرفش را زده باشد و هم به کسی بی احترامی نشده باشد. این بحث هم که تئاتر خصوصی چه مزایایی دارد را بارها همه گفته و می دانند که چه تاثیرات مثبتی می تواند داشته باشد.
به هر حال امروز در حالی که سینمای خصوصی و گالری خصوصی داریم اما چیزی به نام تئاترخصوصی نداریم و تئاتر را بخاطر ماهیت زنده اش آنقدر خطرناک تشخیص داده اند که هنوز مجوز آن را نداده اند. یعنی حتی اگر مجوز ارشاد را هم داشته باشی باز هرجا که خواستی نمی توانی اجرا کنی، بنابراین با این شکل تمام تئاتری هایی که کار می کنند به نوعی از حمایت دولت برخوردار هستند. حالا شهرداری، کانون پرورشی و... فرقی ندارد. اما در این شرایط، وقتی که تئاترخصوصی عملا و به هیچ شکلی وجود ندارد، می ماند راه حل، و من فکر می کنم باید در نهایت به این تن در داد که تئاتر ما تئاتر دولتی است ولی باید تاجایی که ممکن است نفوذ دولت را توسط تقویت تشکل های صنفی مثل خانه تئاتر و... تا حد ممکن کم کرد. و از طرفی ما هم بعنوان هنرمند تا آخرین توان استقلال خود را حفظ کنیم.»
● روابط در ایران به شدت رئال جادوئی است
با اشاره به اینکه سیاسیون و حکام فقط در بعضی کشورهای خیلی عقب افتاده هستند که با اهمیت فرهنگ و هنر آشنا نیستند و باید به آنها این مسئله را گوشزد کرد، خاطر نشان کرد: «وظیفه تئاتری ها نیست که سیاسیون را با تئاتر آشنا کنند، آنها باید خودشان اهمیت تئاتر را بدانند. اما وقتی بعضا اینطور نیست ما نباید تلاش کنیم که آنها خوششان بیاید بلکه ما باید تلاش کنیم که مردم از سالن راضی بیرون بروند و در اینجا حکام هم جزو مردم هستند. البته متاسفانه در کشور ما بعضی حکام خودشان را تافته جدا بافته از مردم می دانند و هیچوقت نمی آیند خودشان بلیت بخرند وباید حتما از آنها دعوت بشود. از سویی دیگر معتقدم ما در کشور عجیب و غریبی زندگی می کنیم که روابط در آن به شدت رئال جادویی است و «مارکز» اگر به ایران بیاید به نظر من کلی سوژه برای نوشتن خواهد داشت. اتفاقاتی که در کشور ما می افتد را برای هرکس تعریف کنید باور نمی کند. مثلا خفاش شب دخترهای مردم را می کشد و وقتی جریان را پیگیری می کنی می بینیم که به خانواده های دخترها می گویند که چرا دختر شما آن وقت شب تو خیابان بوده و سوار ماشین این آدم شده؟ در صورتی که آن دختر چون هیچ وسیله عمومی برای سوار شدن پیدا نکرده مجبور شده سوار ماشین شخصی بشود. منظورم از این مثال همان رئال جادویی است که در تئاتر ما نیزصدق پیدا کرده، یعنی ما باید تلاش کنیم که آقایان تشریف بیاورند تئاتر ببینند. اینجا نمی شود با بایدها و نبایدهای روانشناختی کار کرد. از دید روانشناختی ما وظیفه نداریم که حکام را تشویق و دعوت کنیم که تشریف بیاورید تئاتر ببینید تا متوجه بشوید که تئاتر چیست، اگر آنها نمی دانند، باخته اند. اگر سیاستگذاران فرهنگی ما نمی دانند که تئاتر چقدر برای بالا بردن درک فرزندان خودشان در وهله اول از زندگی تاثیر دارد، باید بگویم که بازنده آنها هستند. خلاصه اینکه من شخصا در حال حاضر دیگر خیلی اهمیت نمی دهم که آقایان برای دیدن کار من بیایند یا نیایند. در صورتی که یک زمانی خودم زنگ می زدم به دفتر وزیر که تشریف بیاورید ما اجرای تئاتر داریم، اما الان می خواهند بیایند، می خواهند نیایند. ضمنا یک نکته هم اضافه کنم که با تمام این حرف ها که گفتم، یک چیز هم بگویم که اگر تئاترهای ما درست و خوب باشد حکومتی ها، بازبین ها و... با یکبار دیدن دفعه بعد حتما با خانواده هایشان خواهند آمد و اگر بعضی وقت ها نیامدند یا نمی آیند، این را هم بگویم که لابد تئاترهای ما هم یکسری ایرادهایی دارد که نمی تواند همه را جذب کنند.»
● تئاتری های فرهنگ ساز و ضدفرهنگ
نویسنده و کارگردان نمایش «یک شب دیگر هم بمان سیلیوا»، به عنوان یک روانشناس، در خصوص علت وجود اختلاف نظرهای متعدد بین اهالی تئاتر در زمینه های مختلف، گفت: «از دیدگاه روانشناسی و با توجه به رفتارها و عملکردهای اهالی تئاتر، به نظر من ما دو طیفدر تئاتر داریم: اولی باهوش و فرهنگ ساز و دومی بیمار، مخرب و ضدفرهنگ. و البته هر دو طیف در حال حاضر مشغول کار هستند. حداقل در جامعه پزشکان و دیگر اصناف این تلورانس و این تفاوت تا این حد نیست.
در این میان وسطی ها هم که خیلی کم هستند، خودبخود حذف و اوت می شوند، چراکه این طرفین اجازه نمی دهند به آنها چیزی برسد. یک مشت بی سواد که پارتی دارند و بودجه و سالن در اختیارشان هست و یک دسته هم قدیمی ها که حق خودشان می دانند، کار کنند. اما علت این امر هم باز اینست که چون این سفره را دولت پهن کرده و امکانات محدود است، رقابت زیاد شده، اختلاف ایجاد می شود. در واقع در تئاتر ما همه (چپ، راست، باسواد، بی سواد و...) سر یک سفره هستند و با این وضع قاعدتا نان کم می آید. اینجاست که به نظر من همه ضد هم می شویم.
دیدگاه ها با هم فرق می کند، دعوا می شود، از دست هم می کشند، انگیزه ها پراکنده می شود. یکی آمده عقده بچگی اش را طرح کند، یکی می خواهد جاه طلبی اش را ارضا» کند، یکی می خواهد مشکل خجالتش را که باید در تئاتر درمانی برطرف کند حل کند و.... به نظر من در این وضع که یک سفره محدود و افراد بسیار زیاد با انگیزه های مختلف و متاسفانه باید بگویم بعضا بیمارگون وجود دارد،(به جز اساتید قدیمی و افرادی که سال ها زحمت کشیده اند) باید شایسته سالاری حرف اول را بزند و هر کس که لیاقت دارد با مردم حرف بزند و تئاترش را مردم می پسندند و می شناسند، باید روی صحنه برود.
● گنج ناپیدا، هنر روح ساز
نویسنده و کارگردان نمایش «جمعه دم غروب» همچنین با اشاره به عدم اعتماد به نفس افرادی که در تئاتر فعالیت می کنند و اینکه حالتی ایجاد شده که تئاتر مهجور را خود تئاتری ها هم باور کرده اند، خاطرنشان کرد: «من متاسفانه به یک جامعه شناسی مغشوش و آشفته ای از تئاتری های کشور رسیده ام که اصلا خودشان جایگاه خودشان را نمی دانند، جز آن عده از قدیمی ها که آنها هم باید هر سال خودشان را ثابت کنند، چراکه اگر فقط یک سال در چشم نباشند حذف شدند. تئاتری های ما همیشه مدل بچه ای کار می کنند که همیشه شاگرد اول می شود ولی چون فکر می کند که برای پدر و مادرش مهم نیست، کارنامه اش را پنهان می کند.
جامعه تئاتری ما الان چنین کاری می کند، یعنی کار می کند، خوب هم کار را انجام می دهد اما خجالت می کشد بگوید من تئاتری هستم. من دیدم بعضی وقت ها بچه های تئاتری پیش سینمایی ها روحیه شان را از دست می دهند. کافیست یک سینمایی بگوید: وای تئاتر کار می کنی; خب چرا نمی آیی در سینما که اینقدر مخاطبش گسترده تر است؟! یادم نمی رود افرادی چون «بهمن قبادی»، «ابراهیم حاتمی کیا» و «تهمینه میلانی» که من واقعا برایشان احترام زیادی قائل هستم بارها به من گفتند که جای تو در تئاتر نیست چون مخاطب آن محدود است اما من گاهی اوقات پیش خودم فکر می کنم که به این ها در یک جمله بگویم که من عاشق این جای محدود اما پرشکوه هستم. خیلی از کتاب ها بسیار خوب هستند اما مخاطبین کمی دارند.
شما نگاه کنید در بین جوان های ما چند نفر نهج البلاغه می خرد و می خواند و چند نفر مثلا یک کتاب راجع به فنگ شویی؟! حتما آمار خریداران فنگ شویی چندین برابر است اما آیا این چیزی از ارزش های نهج البلاغه کم می کند؟ ما باید ارزش کار خودمان را بدانیم. یکی از خانم های تئاتری که چند سمت هم دارد تعریف می کرد که چندی پیش در خارج از کشور بوده، در آنجا می گفت: وقتی گفتم استاد دانشگاه هستم، زیاد توجه نکردند.
وقتی گفتم در فلان کار پژوهش می کنم، معمولی برخورد می کنند، اما وقتی گفتم که بازیگر تئاتر هستم، آن طرف به احترام من بلند شد و می گفت شما با روح و ذهن و فرهنگ کار دارید. بنابراین اینکه باز هم بگوییم تئاتر ما مهجور است، دیگر همه فهمیده اند و هم می دانند. من بجای مهجور می گویم گنج ناپیدا، گنجی که در این جامعه شلوغ گم است. به اعتقاد من تئاتر هنر روح ساز است. هنری است که نیازهای معنوی دیرین تاکنون بشر را جواب داده، پس ما باید خودمان برای کار خودمان ارزش قائل شویم. ما معماران روح افراد جامعه هستیم، کار ما سخت است اما کیمیاگری است. تئاتر، هنر انقلاب روحی در تماشاگر است، برآورد و میانگین همه هنرهاست و خیلی هم باارزش است.»
● افزایش بودجه به تنهایی کارساز نیست
نویسنده و کارگردان نمایش «جنایت و مکافات» همچنین در این باره که افزایش بودجه تا چه حد می تواند از مشکلات هنر نمایش در کشور را برطرف کند، گفت: «به دلیل اینکه تقسیم بودجه بر طبق ضوابط نیست و بر اساس روابط صورت می گیرد، حتی اگر بودجه زیاد هم بشود اما امکانات و سالن نباشد، تغییری زیادی ایجاد نمی شود. به اعتقاد من تا وقتی که قوانین مکتوب و مدون برای تئاتر وجود نداشته باشد، ره به جایی نخواهیم برد. من نمی دانم این شورای راهبردی تئاتر کجاست و در این سال ها چه کاری کرده و می کنند؟! با جلسه گذاشتن که مشکلی حل می شود.»
● بروز فاجعه در آینده
این منتقد و مترجم با اشاره به این که هر روز دانشکده ها و آموزشگاه ها هنری ما بیشتر می شود، درباره پیش بینی خود از وضعیت آینده تئاتر در کشور متذکر شد: «من بروز یک فاجعه را احساس می کنم. مگر اینکه دولتمردان ما و بخصوص سیاستگذاران فرهنگی به این نتیجه برسند که سالن های تئاتری افزایش پیدا کند، بودجه فرهنگی برای تئاتر افزیش پیدا کند، وضعیت گروه های تئاتری مشخص شود تا بتوانند عضوگیری کنند و مهم تر و کلیدی تر از همه اینکه قوانین تئاتر مدون بشود.»
● برای آدم باسواد همیشه جا هست
این استاد دانشگاه و روانشناس در پایان به جوانان فارغ التحصیل هنر نمایش که به دلیل کمبودهای مختلف هنوز نتوانسته اند بهآنچه که می خواهند برسند، توصیه کرد: «فراموش نکنید که اولین چیزی که به طرف شما شلیک می شود ناامیدی است وناامیدی تنها چیزی است که می تواند شما را از پا دربیاورد و نباید در هیچ شرایطی امیدتان را از دست بدهید.
هنر آن قدر پر از زایش و پر از خلاقیت است و ظرفیت دارد که اگر شیفته هنر باشید بالاخره یک جایی در آن پیدا می کنید، ولو اینکه آنجا ایده آل اولی که می خواستید نباشد. گاهی باید انتظارات خود را نسبت به واقعیت تغییر داد. باید با عشق ورزی به این هنر کار کنید تا شناخته شوید و وقتی شناخته شدید در نهایت مطمئن باشید جای خودتان را پیدا کنید. ضمنا همیشه برای آدم باسواد و عاشق، جا هست. پس تا می توانید مطالعه کنید و بر دانش و سواد خودتان بیفزائید.»
حسین سینجلی
منبع : روزنامه ابتکار