جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

درس های جنگ عراق با تاریخ آمریکاآغاز می شود


درس های جنگ عراق با تاریخ آمریکاآغاز می شود
در سومین سالگرد شكست فاجعه بار بوش در عراق، مهم است این امر را مورد ملاحظه قرار دهیم كه چگونه دولت به این آسانی این همه مردم را فریفت تا از جنگ پشتیبانی كنند.
من براین باورم كه دو علت برای این موضوع می توان در نظر گرفت، كه هر دو عمیقاً به فرهنگ ملی آمریكا برمی گردد: اول نداشتن یك چشم انداز یا تصویر تاریخی و دیگری ناتوانی از تفكر خارج از ملی گرایی.اگر از تاریخ اطلاعی نداشته باشیم شكارهایی آماده برای سیاستمداران، روشنفكران و روزنامه نگاران شكارگری خواهیم شد كه سلاح های خود را برای صید ما آماده می كنند. ولی اگر تاریخ را مطالعه كنیم و بدانیم چند نفر از رئیسان جمهور وقت آمریكا به مردم دروغ گفته اند دیگر فریب آنها را نخواهیم خورد.
پولك، در سال ۱۸۴۶ به ملت آمریكا در مورد دلیل جنگ با مكزیك دروغ گفت. موضوع این نبود كه مكزیك «خون آمریكایی ها را در خاك آمریكا ریخته است» بلكه پولك و اشراف سالاران برده دار، هدف شان به دست آوردن نیمی از مكزیك بود.
مك كیلی هم كه در سال ۱۸۹۸ درباره دلیل تجاوز به كوبا، می گفت ما می خواهیم كوبایی ها را از سلطه اسپانیایی ها برهانیم، دروغ می گفت. واقعیت این بود كه او می خواست اسپانیایی ها را از كوبا بیرون براند تا كوبا را برای صادرات میوه شركت یونایتد فروت و كالاهای سایر شركتهای آمریكایی بگشاید. او همچنین درباره دلیل جنگ علیه فیلیپین دروغ می گفت وقتی ادعا می كرد «ما فقط می خواهیم فیلیپینی ها را متمدن كنیم» در حالی كه دلیل واقعی، مالك شدن این بخش ارزشمند در اقیانوس آرام بود، حتی با این كه برای رسیدن به این هدف باید صدها فیلیپینی را به قتل می رساندیم.
ویلسون نیز در مورد دلایل ورود به جنگ جهانی اول دروغ گفت كه ادعا می كرد: «این جنگی است كه جهان را برای پذیرش دموكراسی امن می كند» درحالی كه درواقع آن جنگ برای امن كردن جهان برای افزایش قدرت آمریكا بود.ترومن دروغ می گفت كه مدعی بود بمب اتمی بر روی هیروشیما انداخته شد زیرا آنجا «یك هدف نظامی» بود.
و در مورد ویتنام هم دروغ می گفتند: كندی درباره میزان درگیری ما، جانسون در مورد خلیج تونكن و پرزیدنت نیكسون درباره بمباران مخفیانه كامبوج. آنها همه ادعا كردند جنگ قرار بوده است جنوب ویتنام را ازكمونیسم برهاند ولی درواقع می خواستند جنوب ویتنام را به عنوان پایگاهی نظامی در حاشیه قاره آسیا حفظ كنند.
ریگان درباره تهاجم به گرانادا دروغ گفت و بی جهت ادعا می كرد این كشور تهدیدی برای آمریكاست. بوش پدر هم در مورد تهاجم به پاناما كه منجر به مرگ هزاران شهروند معمولی در آن كشور شد دروغ گفت. او باز هم درباره دلیل حمله به عراق در سال ۱۹۹۱ - كه برای دفاع از تمامیت كویت نبود بلكه به خاطر دفاع از قدرت آمریكا بر خاورمیانه بود كه دارای نفت فراوانی است - دروغ گفت.
حتی دروغ بزرگتری هم گفته شده است و آن هم این تفكر و ایده تكبرآمیز است كه این كشور در مركز كاینات قرار دارد و به طور استثنایی شریف، قابل تحسین و ممتاز است.
اگر ارزیابی جهان پیرامون مان به وجود چنین اعتقاد تند روانه ای منجر شود كه ملت آمریكا به نحوی دارای خصلت های ویژه اخلاقی است كه آن را بالاتر از هر ملت دیگری قرار می دهد، آن وقت احتمال این كه بوش را برای فرستادن نیرو به بهانه گسترش دموكراسی و آزادی، زیر سؤال ببریم، وجود ندارد ولی مردم آمریكا باید با بعضی واقعیت ها روبرو شوند. واقعیت هایی كه تصور یك ملت منحصر به فرد پارسا و شریف از خود را به هم می زند. آمریكایی ها باید با تاریخ طولانی پاكسازی نژادی، كه در آن ایالات متحده میلیون ها سرخ پوست را با كشتار و تخلیه اجباری، از سرزمین شان بیرون راند، آشنا و روبرو شوند.
آنها باید با تاریخ بردگی و تفكیك و تعصب نژادی، كه هنوز آن را پشت سر نگذاشته اند روبرو شوند. باید با خاطره بر جای مانده هیروشیما و ناكازاكی روبرو شوند. اینها چیزهایی نیست كه بتوان به آنها مباهات كرد.
رهبران آمریكا این نوع كارها را به عنوان كارهای معمولی و كاملاً صحیح انجام داده اند و این اندیشه را در ذهن و فكر بسیاری از مردم كاشته اند كه به دلیل بالابودن اخلاق والای آمریكایی ها بوده است كه ایشان خود را مجاز شمرده اند كه به جهان مسلط شوند. هر دوی حزب جمهوریخواه و دموكرات این نظر و ذهنیت را مورد استفاده قرار داده اند.
ولی این تصور ذهنی اعتقاد به برتری و تفوق آمریكایی ها بر چه اساسی قرار دارد؟ یك برآورد شرافتمندانه از خودمان ما را به عنوان یك ملت برای رگبار دروغ های آینده، كه همراه اعمال قدرت ما در بخش دیگری از جهان خواهد بود، آماده خواهد كرد.
این امر همچنین ما را ترغیب خواهد كرد كه به تاریخ متفاوتی در مورد خودمان دست یابیم - با گرفتن كشورمان از دست دروغگویانی كه به آن حكومت می كنند و به وسیله ردكردن نخوت ملی؛ به طوری كه بتوانیم با هدفهای مشترك صلح و عدالت به مردم سراسر دنیا بپیوندیم.
* هاوارد زین كه در جنگ جهانی دوم در نیروی هوایی آمریكا به عنوان یك مأمور بمب افكن خدمت كرده است، استاد تاریخ و نویسنده «تاریخ مردم ایالات متحده» است.
منبع: پروگرسیو
نوشته: هاوارد زین
ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران