پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


میلتون، اقتصاد، و دیگر هیچ


میلتون، اقتصاد، و دیگر هیچ
در ناهارخوری دانشگاه شیکاگو بودم که اعلام کردند میلتون فریدمن درگذشته است. او سالهای مهمی از زندگی اش را اینجا در همین دانشگاه سپری کرده بود؛ و به همین خاطر بلند شدم و از افرادی که آن اطراف بودند در مورد فریدمن پرسیدم. از صحبتهایشان فهمیدم با وجود آنکه فریدمن حدود سی سال پیش از این دانشگاه بازنشسته شده اما سایه عقایدش همچنان با شدت بر دانشگاه شیکاگو سنگینی می کند.
باور عمومی در خصوص ایده های فریدمن، بر مواضعش در مورد اقتصاد آزاد، مقابله با دخالت دولت، و نفوذش بر رهبران محافظه کار دولت استوار است. اما او زمانی در مصاحبه اش گفته بود با وجود آنکه تلاشهایش برای تأثیرگذاری در تصمیم گیریهای عمومی، توجه زیادی را جلب کرده، اما دغدغه اصلی اش اقتصاد علمی است.
یکی از تأثیرات قابل توجه ایده های فریدمن در اقتصاد، ایجاد یک جهان بینی پایه ای است. بر اساس این جهان بینی، اقتصاد یک بازی یا تمرین آکادمیک نیست. اقتصاد یک ابزار قدرتمند برای درک جهان است. در همین راستا، فریدمن از یک تئوری راست و مستقیم استفاده می کرد. او از هرجایی که می توانست اطلاعات جمع آوری می کرد و می خواست بداند که اقتصاد چگونه در جهان شکل می گیرد و نقش ایفا می کند. این دیدگاه اکنون کاملاً عالم گیر شده و مورد پذیرش قرار گرفته است.
هرگوشه از جهان در قرن بیست و یک میلادی را می توان تأثیر گرفته از ایده های میلتون فریدمن قلمداد کرد. او عامل شکل گیری انقلاب بازار آزاد در جهان بود. حتی شاگردان فریدمن در مکتب شیکاگو – مثل رابرت لوکاس، جورج استیگلر، و گری بکر - بودند که پیش زمینه تئوریک لازم برای احیاء سیاستهای اقتصادی آزاد آمریکا در دهه ۱۹۹۰ میلادی را فراهم کردند.
فریدمن سیاست گزاران آمریکایی را متقاعد کرد ایده رادیکالش مبنی بر نقش بسیار منفی مداخله دولت در بازار را بپذیرند. او در کتاب معروفش به نام "کاپیتالیسم و آزادی" که در سال ۱۹۶۲ میلادی منتشر شد، ایده های لیبرالیستی خود در مورد نحوه سیاست گزاری بازار را مطرح کرد؛ و دولتمردان واشنگتن از "بری گلدواتر" گرفته تا "رونالد ریگان" و "آلن گرینسپن" و "بیل کلینتون" را تحت تأثیر نظریات خود قرار داد.
ایده های فریدمن بیش از هر زمان دیگری در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی مورد توجه قرار گرفت؛ زیرا در آن زمان هزینه های سنگین جنگ ویتنام و بی تدبیری دولت منجر به افزایش بیکاری و رسیدن نرخ تورم به ۱۴ درصد شده بود.
یکی از تأثیرات قابل توجه ایده های فریدمن در اقتصاد، ایجاد یک جهان بینی پایه ای است. بر اساس این جهان بینی، اقتصاد یک بازی یا تمرین آکادمیک نیست. اقتصاد یک ابزار قدرتمند برای درک جهان است. سقوط شوروی سابق هم ثابت کرد عقاید فریدمن درست بوده و اقتصاد دولتی سرانجام زمین می خورد. البته "فریدمنیسم" هم مثل هر ایده انقلابی دیگری با کاستی هایی مواجه بود. یکی از نقاط منفی این رویکرد در زمان پس از جنگ سرد رخ نمود؛ زیرا در آن موقعیت، بازار کشورهای در حال توسعه، تمایل غیرقابل کنترلی به سرازیر کردن میلیاردها دلار به سمت خصوصی سازی داشت و همین امر باعث شد در این کشورها نظامهای قبلی به کلی از بین بروند؛ آن هم بدون داشتن جاگزینهای جدید.
خود فریدمن هم به این مسأله اذعان داشت؛ و طی مصاحبه ای در سال ۲۰۰۳ میلادی گفت: "وقتی از من می پرسیدند روسها باید پس از سقوط شوروی به چه سیاستی متوسل شوند، پاسخ می دادم: خصوصی سازی، خصوصی سازی، خصوصی سازی. اما باید حاکمیت قانون را هم در پاسخهایم ذکر می کردم."
فریدمن به مباحثه علاقه زیادی داشت. با آن عینک ضخیم و کوچکش، شخصیت کاریزماتیک خاصی داشت و به همین جهت وقتی بر صفحه تلویزیون ظاهر می شد و با مردم سخن می گفت، اظهاراتش پذیرفتنی بود. با وجود آنکه یک شخصیت آکادمیک به شمار می آمد، می توانست به سادگی و روشنی دیدگاههایش را توضیح دهد.
او همین علاقه به بحث و شفافیت موضوع را به دانشگاه شیکاگو منتقل کرد و عصر طلایی این داشگاه را رقم زد. به همین خاطر است که ما امروز در این دانشگاه، اقتصاد را نفس می کشیم و زندگی می کنیم.
نکته جالب در خصوص شخصیت او این بود که از ابراز نظر هیچ ابایی نداشت؛ و برایش مهم نبود که دیگران عقایدش را می پسندند یا نه. به همین خاطر بود که به راحتی از یورو انتقاد می کرد و آن را محکوم به شکست می دانست.
شاید در عرصه جهانی فریدمن را به عنوان به خاطر دیدگاههایش در عرصه اقتصاد آزاد یه یاد بیاورند؛ اما اسطوره او برای ما اقتصاددانان، این بوده که از اقتصاد به عنوان راهی برای نگریستن به جهان و درک نظامهای آن و بحث در این خصوص استفاده کنیم.
البته باید اذعان کنم ما هم وقتی خبر مرگ فریدمن را در دانشگاه شنیدیم، برای لحظاتی بحث را تعطیل کردیم و سکوت پیشه کردیم. هر کدام از ما در ذهنش به حلاجی اسطوره میلتون فریدمن پرداخت؛ و بلافاصله بحث از سرگرفته شد! مطمئنم این همان چیزی بود که مرد پیر اقتصاد هم می خواست.
آستن گولس بی (استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو)
منبع : رستاک