پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش ارزش ها در فرایند توسعه اقتصادی


نقش ارزش ها در فرایند توسعه اقتصادی
●مقدمه
مجموعه سنّت ها، نظرات و شیوه های تفكر را كه رفتار اجتماعی افراد مبتنی بر آن هاست، «ارزش های اجتماعی» (Social Values)می نامند.
از آن جا كه رفتار اقتصادی هر كس به عنوان جزئی از اعمال فردی و اجتماعی او، از افكار، اعتقادات و ارزش های مورد نظر آن شخص سرچشمه می گیرد و علل و انگیزه های رفتار او از ویژگی هایی كه سازنده شخصیّت انسان است و رفتار او را تحت تأثیر قرار می دهد، نشأت می گیرد، لذا، «توسعه فرهنگی» یكی از پیش نیازهای مهم «توسعه اقتصادی» به شمار می رود. توسعه با مسائل اخلاقی و ارزشی جامعه پیوندی نزدیك دارد و بسیاری از صاحب نظران در زمینه توسعه، برآنند كه شكست سیاست های توسعه در بیش تر كشورهای جهان سوم دقیقاً به این دلیل بوده كه عوامل غیر اقتصادی; یعنی: ارزش ها، انگیزه ها، طرز تفكرات و به طور كلی، ویژگی ها و شرایط روحی آن جوامع مورد توجه قرار نگرفته و برای افزایش تولید ملّی و بالا بردن سطح اشتغال و حل مشكلات صرفاً متغیرهای اقتصادی مانند پس انداز، سرمایه گذاری و نرخ های ارز در نظر گرفته شده است.
گوردن آلپورت، روان شناس معروف امریكا، در زمینه نقش نظام ارزشی در شخصیت و زندگی انسان می گوید: «می دانیم كه انسان بالغ و سالم تحت سلطه و نفوذ نظام ارزشی خود رشد می كند و حتی اگر نیل به آرزو، هرگز به طور كامل میسّر نگردد، او انجام آن را آرزو می كند و مطابق با چنین نظامی، ادراكات خود را بر می گزیند، به وجدان خویش مراجعه و از بروز رفتار نامناسب جلوگیری می كند، رشته عادات ناسازگار را فرو می نشاند و عادات هماهنگ با تعهد خود به وجود می آورد.»۱
از این رو، ارزش ها و باورهای فرهنگی حاكم بر جامعه و به طور كلی، جهان بینی و اعتقادات مذهبی افراد نقش تعیین كننده ای در رفتار اقتصادی آنان و روند توسعه و میزان آن دارد.
ارزش های یك جامعه فراتر از توسعه اقتصادی جهت گیری و نتایج توسعه را تحت الشعاع قرار می دهد و سرمایه انباشته شده مادی و انسانی در اختیار ارزش ها و اعتقادات جامعه می گذارد. اما این كه چگونه یك جامعه، توسعه اقتصادی را با ارزش های خود بیامیزد بستگی به تعریفی دارد كه از «حیات» ارائه می دهد و حدّی كه میان مادیّت و معنویت قایل است.۲
ساختار اجتماعی ـ فرهنگی یك جامعه ممكن است عاملی اساسی برای بروز خلّاقیت ها یا ركود و سكون تفكرات نو باشد و توسعه فرایندی است كه هم از روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متأثر می گردد و هم آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. جوامع توسعه یافته كنونی پیش از آغاز توسعه صنعتی، یك دوره تحولات زمینه ساز توسعه را سپری كرده اند كه در این دوره، پیش نیازهای لازم شكل گرفته است; به این معنا كه تحولاتی همه جانبه در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به وجود آمده كه در نهایت، فضایی مناسب برای شكوفایی استعدادها، گسترش پس انداز و سرمایه گذاری، ابداعات و اختراعات در زمینه های علمی و فنّی را فراهم آورده است. در این مقاله، ابتدا، اهمّ ویژگی ها و زمینه های هم سو و مناسب برای توسعه اقتصادی بیان می گردد، برخی از ارزش های اخلاقی زمینه ساز توسعه در فرهنگ و معارف اسلامی بررسی می شود.
●ارزش های هم سو با توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در كشورهای توسعه یافته
▪نگرش علمی و آمادگی برای تحوّل و نوآوری
نگرش علمی اولین و مهم ترین خصیصه ای است كه جریان توسعه از جنبه فرهنگی بدان نیاز دارد و حاكم بودن آن بر فرهنگ جامعه به این معناست كه انسان ها باید به مجموعه آراء فرهنگی خود این تفكّر را اضافه كرده باشند كه هر حادثه ای علّت یا عللی دارد كه قابل كشف است و كشف آن ها باید به روش علمی صورت گیرد. (روش علمی عبارت است از مشاهده دقیق و موشكافانه، طرح فرضیه، آزمون فرضیه، طرح نظریه علمی و عدم تعصّب غیر علمی.) به عبارت دیگر، باید اعتقاد عمومی به این باور فرهنگی پیدا شود و برای استفاده از این روش نیاز به استدلال نباشد. (نداشتن تعصّب غیر علمی به این معناست كه بپذیریم ممكن است آزمون جدیدی نظریه علمی ما را رد كند.) بنابراین، نباید به دنبال این باشیم كه اگر آزمون خلاف نظریه ما را ثابت كرد به هر طریق، اصرار ورزیم كه نظریه ما درست است و آزمون مورد بحث اعتباری ندارد. خصلت روش علمی این است كه كار و فعالیت علمی باید با بررسی، مطالعه و مشاهده دقیق و خودداری از قضاوت فوری صورت گیرد.۳
جامعه غربی به صورت یك باور فرهنگی، به علم و كارایی آن معتقد گردیده است و برای حل مشكلات به سراغ متخصصان مربوط به هر رشته می رود. آن ها به این نتیجه رسیده اند كه بدون علم و تخصص، اگر بخواهند مشكلی را حل كنند دچار حیرت و سرگردانی شده، به راه خطا خواهند رفت. به عبارت دیگر، در فرهنگ جامعه اعتقاد به قانونمند و قابل پیش بینی بودن كارها غلبه یافته است و از بینش های خرافی همراه با عقیده به شانس و تصادف ـ كه افراد را نامنظم و غیر مسؤول بار می آورد و احیاناً به سوی تنبلی و جبرگرایی سوق می دهد ـ پرهیز می گردد.
لازمه چنین نگرشی حذف عناصر خرافی و ضد توسعه از فرهنگ جامعه است، به طوری كه در چنین وضعی، دیگر كسی طرفدار بی چون و چرای حفظ سنّت ها نباشد، بلكه در راستای اعتقاد به توسعه و ضرورت رسیدن به آن، هر كس درصدد كسب دانش و تخصص لازم و ایفای نقشی مؤثر برای دست یابی به این هدف باشد. در این زمینه، روحیه استقبال از تغییر و گرایش به سمت پویش و نوآوری در جوامع پیشرفته یك ارزش محسوب می شود و این وظیفه را بر عهده نظام آموزشی قرار می دهد تا افراد را از دوران كودكی برای زندگی در محیطی پر تحول و تغییرپذیر آماده سازد.۴
بدیهی است جامعه ای كه در آن روحیه علمی حاكم نبوده و گرایش به پویایی و نوآوری و آمادگی برای تغییر و تحول نباشد اولاً، نمی تواند وضع موجود خود ـ یعنی شرایط و امكانات داخلی ـ را برای توسعه و موانع و مشكلات آن به خوبی بشناسد و در نتیجه، در تولید قادر به اتخّاذ بهترین و كاراترین روش نیست; زیرا افراد آن جامعه روابط بین پدیده ها و میزان تأثیر هر كدام را بر دیگری كشف نكرده اند.۵ ثانیاً، همواره دست نیاز به سوی كشورهای توسعه یافته دراز می كند و به جای تقویت و تحكیم اقتصاد خود، همواره موجب رونق اقتصاد و تجارب كشورهای پیشرفته می گردد. به طور كلی، مسیر و نرخ توسعه سیاسی و اقتصادی در یك كشور تا حد زیادی مبتنی بر محتوای اذهان نخبگان آن است و فكر آن ها باید به گونه ای باشد كه تغییر و تحول را ارزشمند بشمارد و برای نوآوری افراد ارزش قایل باشد.۶
▪توجّه جدّی به دنیا و مسائل مادّی
افراد یك جامعه برای رسیدن به توسعه، باید همراه با حفظ اعتقادات و ارزش های معنوی خود، به مسائل مادی و این جهانی نیز توجّه داشته باشند. بدین منظور، برای رسیدن به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و كسب عزّت و سربلندی در میان سایر ملل، باید در تمامی زمینه ها برنامه ریزی نمایند و با آینده نگری و همّتی بلند و تلاشی خستگی ناپذیر در این راه قدم بگذارند. دنیای غرب به دلیل عملكرد غلط و غیر معقول ارباب كلیسا در قرون وسطا، بخش اول را به كلّی كنار گذارد; زیرا ارزش های معنوی و اخلاقی كه پدران روحانی كلیسا از آیین تحریف شده مسیحیت ترویج می كردند عملاً به صورت مانعی مهم برای پیشرفت های علمی و توسعه یافتگی درآمد و چنین محتوایی همراه با رفتار خشونت آمیز و غیر منطقی آن ها با دانشمندان و محقّقان موجب تنفّر و بیزاری عموم مردم از ارزش ها و اعتقادات مذهبی گردید. لذا، این گونه مطالب را به كلّی كنار گذاشتند و صرفاً در زمینه دوم قدم نهادند. این سنّت الهی است كه اگر كسی فقط برای دنیا هم تلاش و كوشش نماید، خداوند او را به مقصود خود می رساند،۷ هر چند انگیزه الهی نداشته باشد و از پاداش و مقامات اخروی محروم بماند. در این زمینه، غربیان از برخورد غیر مسؤولانه همراه با كوتاه بینی و تنگ نظری و مسامحه كاری نسبت به مسائل مادی و دنیایی پرهیز نمودند. البته پویندگان تلاشگر می توانند با توجّه معقول به دنیا و مسائل مربوط به آن و افزایش سطح آگاهی نسبت به اهداف بلند مدت و راه رسیدنِ به آن، به هدف توسعه یافتگی مطلوب برسند و از پیامدهای نامطلوب آن ـ كه اكنون كشورهای پیشرفته صنعتی را مبتلا ساخته است ـ در امان بمانند.۸
▪تعهّد نسبت به كار
در فرهنگ هر جامعه، كار و فعالیت و روحیه تلاشگری از شرط های لازم برای توسعه است و جزو ارزش های پذیرفته شده جوامع توسعه یافته و پیشرفته صنعتی می باشد، به طوری كه كم تر نمونه ای یافت می شود كه تا این اندازه مورد احترام باشد. در جوامع مزبور، حتی برخی اعمال و رفتار كه در سایر جوامع سنّتی، پیش پا افتاده و غیر مهم است، بسیار جدّی تلقی می شود. به عنوان نمونه، سیگار كشیدن در هنگام كار، صحبت های دوستانه و بی مورد، اتلاف وقت و جولان دادن در محل هایی غیر از محیط كار به شدّت مورد سرزنش بوده و قابل پذیرش نیست.۹
▪نظم پذیری جمعی و احترام به قانون
به طور كلی، رعایت نظم، احترام به ضوابط پذیرفته شده و رعایت آن ها شرط تداوم پیشرفت های علمی و فنّی در جوامع توسعه یافته كنونی است. در فرهنگ آن ها، برای هر چیز ضابطه ای وجود دارد كه رعایت آن در هر شرایطی الزامی است. در نتیجه، به سلسله مراتب احترام گذاشته می شود و مسؤولیت هر كس مشخص است.
حاكم بودن این روحیه و فرهنگ در یك جامعه ناشی از احترام عموم به قوانین و مقررات است; زیرا افراد آگاهی كامل دارند كه رعایت قوانین به نفع همگان می باشد. لذا، نیروی دولت صرف جلوگیری از تخلّفات و تعقیب متخلفان و نیروی مردم صرف فرار از مقررات نمی گردد و با برقراری جوّ اعتماد متقابل بین مردم و دولت ـ به عنوان كارگزار توسعه ـ زمینه مشاركت عمومی در برنامه ریزی ها و اجرای آن ها مهیّا می گردد. این مسأله به نوبه خود از عناصر فرهنگی لازم برای توسعه است (كه در قسمت بعد به طور مستقل خواهد آمد.)
●فرهنگ مشاركت عمومی در برنامه ریزی ها، سیاست گذاری ها و اجرا
فرهنگ مشاركت عموم در روند توسعه، هم در میان بیش تر مردم كشورهای پیشرفته صنعتی جایگاه مناسب خود را پیدا كرده و هم در نظام قانون گذاری و اجرایی این كشورها پذیرفته شده است. ضرورت وجود چنین فرهنگی در میان یك جامعه در حال توسعه از این جهت است كه افراد یك ملت برای حركت در مسیر توسعه مورد نظر و مطلوب خود، باید نسبت به مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشورشان آگاهی كامل داشته باشند، مقصد نهایی حركت خود را بشناسند و برای رسیدن به آن تلاش نمایند و تا مشاركت عمومی و یك رنگی و اعتماد متقابل بین آنان و دولتمردان وجود نداشته باشد، پیمودن این مسیر موفقیت آمیز نخواهد بود.
به عبارت دیگر، توسعه سیاسی به معنای حضور مردم در صحنه های گوناگون سیاسی، بهترین وسیله برای به وجود آوردن یك نظام اجتماعی منسجم و هماهنگ در كشور است كه در سایه آن، برنامه ریزی و مدیریت اجرایی كشور تقویت می گردد.
در حال حاضر، یكی از مشكلات كشورهای جهان سوم، كه به صورت مانعی بزرگ بر سر راه توسعه آن ها قرار دارد، نداشتن تشكیلات اداری كارا، منسجم، منظم و سالم است كه این موضوع تا حدّ زیادی به دلیل عدم استفاده صحیح از نظریات مردم و دخالت ندادن آنان در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری هاست، در حالی كه با افزایش سطح آگاهی عموم نسبت به شرایط كشور، امكانات موجود و ابزار لازم برای پیمودن مسیر توسعه و مشاركت آن ها، مردم مشكلات و سختی ها را به خوبی تحمل می كنند، مسؤولان كشور را از خود می دانند و آنان را در حدّ حلّ معضلات اقتصادی و اجتماعی یاری می دهند و حاضر می شوند برای سرمایه گذاری های زیربنایی لازم، مصرفِ كنونی خود را فدا سازند و یا به حداقل ممكن كاهش دهند. وجود چنین روحیه ای در جامعه مهم ترین شرط تحقق توسعه در یك كشور است.● كار گروهی و روحیه انتقاد پذیری
یكی از ویژگی های اصلی و لازم برای اشتغال و تولید در جوامع توسعه یافته، كار گروهی همراه با روحیه همراهی و هماهنگی جمعی است. با این روش، تولید از كمیت بیش تر برخوردار می گردد، نقاط ضعف ناشی از تك روی بر طرف می شود و تولید محصولات با كیفیّت بهتر و هزینه كم تر میسّر می گردد.
برای این منظور، وجود روحیه انتقادپذیری در مردم برای رفع نواقص و جبران كمبودها اثر بسزایی دارد و زمینه مناسبی برای نوآوری و خلّاقیت در جامعه پدید می آورد. به عكس، اگر در جامعه ای این روحیه حاكم باشد كه همه چیز مطلق و غیر قابل تغییر است و هر كس نظر و روش خود را غیر قابل انتقاد بداند و آن را سپری در مقابل هرگونه تغییر و تحول قرار دهد راه پیشرفت و نوآوری و رسیدن به گزینه های بهتر و كامل تر در عملكرد و رفتار بسته می شود و طبیعی است كه هرگاه انتقادپذیری خصلتی پذیرفته شده تلقّی گردد و با آن به عنوان شرط اصلی ارتقای كمّی و كیفی كار و تولید و افزایش بهرهوری برخورد شود بدون شك، چنین جامعه ای امكان رشد می یابد تا شیوه های نوتر جای شیوه های نو و كهنه را بگیرد و با ایجاد چنین فرهنگی، راه برای پذیرش تجربه های تازه، افكار نو و استقبال از نظرهای بدیع دیگران هموار می گردد.
● برخی ارزش های اخلاقی زمینه ساز توسعه در فرهنگ اسلامی
توسعه مورد نظر و تأیید اسلام گرچه وجوه مشتركی با فرایند توسعه در جهان غرب دارد، ولی از جهت انگیزه و هدف نهایی، نمی توان آن دو را بر یكدیگر منطبق دانست; زیرا توسعه ای از نظر اسلام ارزشمند است كه در آن همه امكانات جامعه در جهت احیای ارزش های پذیرفته شده به كار گرفته شود; به طوری كه افراد جامعه بتوانند با اراده و اختیار خود و بهره گیری از نیروهای درونی و امكانات موجود، در جهت تكامل و اعتلای مادی و معنوی جامعه حركت نمایند. بنابراین، توسعه با الگوی غربی را بدون تأمّل در نقاط ضعف و قوّت آن و شرایط و امكانات جامعه نمی توان به طور كامل پذیرفت. با عنایت به جنبه های انسانی توسعه، لازم است پیشرفت در زمینه مسائل اخلاقی و معنوی جامعه، كه مؤثرترین عامل ایجاد آرامش روح و روان بشر است، مدّ نظر قرار گیرد و این مهم تنها در سایه پای بندی به دین همراه با شناخت صحیح آن امكان پذیر می باشد. برخورد متعصّبانه و خشونت آمیز ارباب كلیسا در قرون وسطی با دانشمندان و علوم جدید و همچنین برداشت های غلط و انحرافی از برخی مطالب دینی و آمیختن آن ها با برخی خرافات موجب گردید كه عده ای دین را به عنوان مانع و مخالف توسعه قلمداد نمایند. ولی حقیقت این است كه اگر فرامین و معارف دینی، كه بیانگر برنامه صحیح زندگی فردی و اجتماعی و تأمین كننده سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است، به طور جامع و صحیح شناخته و به كار بسته شود، به این نتیجه می رسیم كه مكتب الهی و انسان ساز اسلام نه تنها مانع توسعه نیست، بلكه قانونِ توسعه و زمینه ساز آن می باشد. البته اگر كسی مطالب غیر علمی را علم یا مسائل انحرافی و خرافی را جزو دین بداند ممكن است در این صورت تصور نماید كه بین دین و توسعه و یا بین علم و دین مغایرت و تعارض وجود دارد. لذا، مناسب است به اجمال، برخی از ارزش های اخلاقی و اعتقادی سازگار با توسعه و زمینه ساز آن، كه در فرهنگ اسلامی بر آن تأكید شده، با الهام از آیات قرآن و سخنان پیشوایان معصوم: بیان گردد:
● اهتمام نسبت به كسب علم، نگرش علمی و تفكّر و تعقّل
ضرورت وجود نگرش علمی در جامعه برای رسیدن به توسعه از این جهت است كه یكی از عوامل مهم در توسعه اقتصادی، بالا رفتن سطح رفاه جامعه همراه با افزایش توان تولیدی و پیشرفت فن آوری می باشد و بدین منظور، باید روش های تولید بهبود یابد و كارایی آن بیش تر گردد ـ یعنی: با پیشرفت های علمی و صنعتی، بهترین و كم هزینه ترین روش ها كشف و اتخّاذ گردد ـ تا افزایش تولید كالا و ارائه خدمات با كارایی بالا امكان پذیر گردد و این افزایش مرهون توان تولیدی خودِ جامعه است كه تنها در صورت حاكم بودن روحیه علمی و وجود چنین فرهنگی میسور می گردد. لذا، كشوری را كه كالاها و خدمات مورد نیاز خود را با صادرات منابع زیر زمینی و مواد اولیه و وارد كردن كالاهای ساخته شده از خارج تأمین می كند و در هر زمینه ای به استخدام متخصصان خارجی نیازمند است، نمی توان توسعه یافته قلمداد نمود، گرچه همه كالاها و خدمات به وفور در دسترس همگان باشد; مانند كشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس كه از سطح رفاه و درآمد سرانه بالایی برخوردارند، ولی توان تولید و فن آوری پیشرفته ندارند و كالاها و خدمات مورد نیاز خود را عمدتاً با فروش نفت از غرب وارد می كنند.
درباره جایگاه علم و دانش در اسلام، همین بس كه كسب علم به عنوان یك فریضه و تكلیف الهی همگانی۱۰ برای تمام دوران عمر۱۱ و از هر جای ممكن۱۲ مورد تأكید قرار گرفته است. مقام محصّل و دانش پژوه علوم آن چنان والاست كه تلاش و كوشش او برای تحصیل به منزله جهاد در راه خدا می باشد،۱۳ هر موجودی برای طالب علم از خداوند طلب آمرزش می نماید،۱۴ تفكر در مخلوقات الهی برترین عبادات به شمار۱۵ می رود. عقل به عنوان حجّت و دلیل باطنی در وجود هر انسان معرفی گردیده است،۱۶اهل فهم و عقل مورد بشارت الهی واقع گردیده اند۱۷ و قرآن از ما می خواهد از هر مطلبی كه به آن علم نداریم پیروی ننماییم.۱۸
مرحوم علّامه طباطبائی، مفسّر بزرگ قرآن، درباره مطابقت این دستور قرآن با فطرت می فرماید: پیروی نكردن از چیزی كه بدان علم نداریم و متابعت از علم در حقیقت، حكمی است كه فطرت خود بشر آن را امضا می كند; زیرا انسان فطرتاً در مسیر زندگیش ـ یعنی: در اعتقاد و عملش ـ جز رسیدن به واقع هدفی ندارد. او می خواهد اعتقاد و عملی داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگوید: واقع و حقیقت همین است و بس. و این تنها با پیروی از علم محقق می شود و گمان و شك چنین اثری ندارد و مظنون و مشكوك را نمی توان گفت عین واقع است.۱۹
ممكن است كسی بگوید مصداق همه تأكیدها و توصیه ها نسبت به كسب علم، علمِ خود دین و تفكّر در آن است; یعنی: همه مردم به خود دین عالم شوند. ولی این برداشت صحیح به نظر نمی رسد; زیرا فریضه علم از هر حیث، تابع نوع و میزان احتیاجات جامعه اسلامی است و تأكیدها و تشویق های اسلام نسبت به فراگیری علم و در نظر گرفتن مقامی والا برای عالم و متعلّم منحصر به تحصیل علوم دینی نیست. در این زمینه، برای توضیح بیشتر، می توان به وجوهی استدلال نمود یا این نظر را با آن تقویت و تأئید نمود. برخی از این وجوه عبارت است از:
۱ـ اسلام دین جهانی و خواهان جامعه و حكومتی است كه از هر لحاظ، مستقل و بی نیاز از بیگانگان باشد; یعنی: بهترین پزشك، مهندس، صنعتگر، داروساز، زمین شناس و مانند آن ها را داشته باشد و از مجهّزترین دانشگاه ها و وسایل تحقیق و پیشرفت علمی و دفاعی برخوردار باشد تا بتواند در میان رقبای فراوانی كه دارد، احساس سربلندی و غرور نماید، وگرنه به تجربه ثابت شده است ملتی كه دست نیاز به سوی دیگر ملل دراز می كند خواه ناخواه محكوم اراده و نفوذ آن ها خواهد بود و سرنوشت او به دست همان ها تعیین خواهد شد، در حالی كه اسلام نمی پسندد كه بیگانگان بر مسلمانان سیطره و تسلط داشته باشد.۲۰
۲ـ تحصیل علم از نظر اسلام، به سایر تكالیف فردی و اجتماعی بستگی دارد. پس هرگاه مسائل حیاتی جامعه اسلامی در وضعیتی قرار گیرد كه وابستگی بیش تری به علم پیدا كند علم نیز اهمیت زیادتری یافته و توسعه بیش تری پیدا می كند; زیرا علم از هر حیث، تابع نیاز جامعه است.۲۱
۳ـ برای كسی كه درست با اسلام و منطق آن آشنا باشد، جای این احتمال نیست كه بگوید نظر اسلام درباره علم منحصراً علوم دینی است; زیرا در كلام امیرمؤمنان، حضرت علی(ع)، آمده است كه «حكمت گمشده مؤمن است. پس آن را به چنگ آورید، گرچه بخواهید از دست مشركان بگیرید»۲۲ معنا ندارد كه خصوص «علوم دینی» مراد باشد; زیرا مشرك را با علوم دینی چه كار؟! یا در جمله «اُطلبُوا الْعِلمَ و لَو بالصیّن» مسلّم است كه چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر، مركز علوم دینی نبوده است. علاوه بر آن، روایت معروف «طلبُ العلمِ فریضهٌٔ علی كلِّ مسلم و مسلمهٔ» به صورت مطلق ذكر شده و مقیّد به علم خاصّی نگردیده است.
۴ـ قرآن صریحاً مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفكر پیشنهاد می كند. این موضوعات همان هاست كه نتیجه مطالعه آن ها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیست شناسی و تاریخ و مانند آن هاست: آیه ۱۵۹ سوره بقره می فرماید: «در آفرینش آسمان ها و زمین، گردش شب و روز، حركت كشتی بر روی آب كه به وسیله آن بشر منتفع می گردد، ریزش باران كه سبب حیات زمین می گردد، حیواناتی كه بر روی زمین حركت می كنند، گردش بادها، حالت مخصوص ابرها كه در میان زمین و آسمان معلّق اند، در همه این ها، نشانه های قدرت و حكمت پروردگار است»; یعنی: همه این ها قوانین و نظاماتی دارد كه شناختن آن ها ما را به توحید نزدیك می كند. قرآن صریحاً مردم را به مطالعه و تفكر در این مسائل توصیه می كند و می دانیم كه مطالعه همین موضوعات است كه منجر به علم ستاره شناسی، زمین شناسی، دریانوردی، هواشناسی، حیوان شناسی و مانند آن شده است.۲۳
بنابراین، برای تأمین نیازهای خویش و كسب عزّت و سربلندی جامعه اسلامی و حفظ استقلال خود، باید برای فراگیری تمام دانش های مفید بشری بكوشیم و در همه رشته های علمی متخصص داشته باشیم. هر علمی كه به حال اسلام و مسلمانان مفید و برای آن ها نافع باشد (فیزیك، شیمی، معدن شناسی، ریاضیات، طب و یا هر علم دیگر) در صورتی كه هدف از یادگیری آن ها خدمت به اسلام و مسلمانان باشد مشمول تأكیدها و تشویق هایی می باشد كه درباره كسب علم و دانش شده و طلب آن بنا به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص)، بر هر مسلمانی واجب است.۲۴
شهید مطهّری در این باره می گویند: «تنها راه نجات از فقر و عقب ماندگی و دست یابی به عدالت و آزادی برای یك جامعه معتقد و با ایمان، بالابردن سطح فكری و علمی جامعه است; به طوری كه همگان یادگیری علوم مورد نیاز جامعه را به عنوان یك فریضه دینی و جهاد مقدس تلقی نمایند و مهم این است كه عموم مردم متوجه این تكلیف شرعی گردیده و آن را در ردیف سایر فرایض بشمارند.»۲۵
●تأكید بر كار و كوشش
در بین عوامل تولید، كار از جایگاه ممتازی برخوردار است; زیرا با انجام كار و استفاده از نیروی انسانی، سایر عوامل و منابع مورد بهره برداری قرار می گیرد. حتی فن آوری پیشرفته هم، كه امروزه تا حدّ زیادی جانشین تلاش فیزیكی انسان شده، محصول كار و ابتكار انسان است.
اسلام به كار و اشتغال اهمیت زیادی داده، از بیكاری و تنبلی و كسالت به شدّت نكوهش كرده و در ضمن تعالیم خود، افراد را به كوشش و جدیّت تشویق نموده و آن را یك فریضه الهی برای مسلمانان قرار داده است.
پیامبر اسلام(ص) هر گاه مردی را می دیدند كه توجهشان را جلب می كرد، می پرسیدند: آیا شغلی دارد؟ اگر می گفتند: نه، بیكار است، می فرمود: «از چشمم افتاد» (در نظرم بی ارزش گردید.) گفته می شد: چگونه چنین است؟ می فرمود: «اگر مؤمن شغلی نداشته باشد، با از دست دادن دین خود زندگی می كند.»۲۶
هشتمین پیشوای معصوم، حضرت رضا(ع)، می فرماید: آن كس كه با كسب و كار، فضل الهی را برای تأمین و اداره خانواده اش طلب نماید، پاداش او برتر از مجاهد در راه خداست.۲۷ اسلام تا آن جا بر كار و تلاش یك مسلمان تأكید دارد كه پیامبر اسلام(ص) پس از بازگشت از جنگ تبوك و مشاهده دست های زبر و پینه بسته سعد انصاری، كه برای استقبال از ایشان آمده بود، بر دست او بوسه زدند و فرمودند: «این دستی است كه آتش به آن نمی رسد.»۲۸
بنابراین، كار برای امرار معاش و تلاش در راه تولید برای تأمین نیاز خود و دیگر افراد جامعه از دیدگاه اسلام، یك وظیفه است كه موجب محبوبیّت شخص در پیشگاه الهی می گردد و یكی از عوامل مهم تأمین كننده سعادت دنیا و آخرت هر مسلمان محسوب می گردد. كار و تلاش سیره عملی رسول گرامی اسلام و امامان معصوم ما: بوده و همه انبیا و صالحان: چنین راه و رسمی داشته اند.
از نظر اسلام، كسی كه كار را رها می كند و از خدا می خواهد كه روزیش را برساند مورد نكوهش است و با وجود این كه قرآن هدف از خلقت را عبادت و بندگی حق تعالی و معرفت نسبت به او قرار داده،۲۹ نباید عبادت جای كار را بگیرد، بلكه هر كدام را باید در زمان خود انجام داد. پیامبر اكرم و ائمّه هدی: در برخورد با افرادی كه از روی جهل یا كج فهمی كار را به جای عبادت یا عبادت را به جای كار قرار می دادند با تذكّر و گاهی با عتاب و سرزنش سعی در تصحیح بینش و رفتارشان داشته اند تا آن جا كه امام صادق(ع) از دعا برای شخصی كه دنبال كار نرفته بود و از ایشان می خواست دعا بفرماید كه خداوند روزی او را برساند، خودداری نمودند و از او خواستند كه به دنبال كسب و كار و طلب روزی برود.نتیجه این كه اسلام تلاش و كوشش مشروع را برای تأمین نیازهای مادی عبادت می داند و به همین دلیل، تلاش در دنیا ماهیّت اخروی به خود گرفته و در راستای تأمین آخرت به حساب آمده و این از امتیازات دین اسلام است.
لازم به ذكر است از آن جا كه انسان باید در تمام زمینه ها اعتدال را رعایت نماید تا همراه با پیشرفت های مادی، از كمالات انسانی خود نیز غافل نماند بنابراین، گرچه كار و تلاش برای هر كس از نظر اسلام مطلوب و در بسیاری از موارد ادای وظیفه بوده و بر آن تأكید گردیده، ولی افراط در آن هم پسندیده نیست; زیرا انسان برای این آفریده نشده كه همواره كار كند، بلكه نیاز به استراحت هم دارد. علاوه بر آن، باید به خودسازی و رشد كمالات اخلاقی و افزایش دانش و معلومات دینی و اجتماعی نیز بپردازد. پس باید زمانی را برای كار و فرصتی را برای استراحت و عبادت و وقتی را برای تفریحات سالم و ساعتی را برای كسب معلومات و افزایش آگاهی های خود در نظر بگیرد و در هیچ یك از آن ها افراد و تفریط روا نیست. افراط در كار ناشی از خوی ناپسند حرص و طمع است. البته اگر انجام كار اضافی برای تأمین نیاز واقعی و لازم زندگی همراه با احساس مسؤولیت اجتماعی انجام گیرد قابل تحسین است. بنابراین، تلاش برای كسب درآمد تا آن جا زیبنده است كه به شخصیّت انسانی لطمه نزند و ناشی از حرص و طمع نباشد.۳۰ از سوی دیگر، تفریط در كار به معنای كسالت و تنبلی و كم كاری هم از نظر اسلام مورد ملامت و سرزنش بوده و یكی از عوامل مهم عقب ماندگی برخی از كشورهای جهان سوم در عصر حاضر است.
اهتمام اسلام به تلاش و كوشش را می توان علاوه بر بررسی سخنان پیشوایان دین، از راه فراهم آوردن شرایط مناسب برای كار و كارگر در جامعه اسلامی مورد مطالعه قرار داد.
با توجه به شرایطی كه در اثر اجرای قوانین اسلام پدید می آید، هیچ كس در جامعه اسلامی برای گذراندن معاش خود و افراد تحت تكفلش مجبور نیست بیش از حدّ معقول كار كند; زیرا برقراری عدالت اجتماعی و خشكاندن ریشه ظلم و اجحاف و جلوگیری از بحران ها از وظایف حكومت اسلامی است. برای این كه همگان از این شرائط بهره مند باشند، قوانین مذكور باید به گونه ای تنظیم و اجرا گردد كه هیچ گونه اكراه یا اضطراری بر آن حاكم نباشد و هیچ كس برای كسب درآمد و امرار معاش، مجبور به پذیرش قراردادهای تحمیلی و مشقّت بار با ساعات كار زیاد نشود. حتی اسلام به مسائل روانی و عاطفی برای دلگرم نمودن كارگر توجّه نموده و در این زمینه توصیه هایی دارد.۳۱
تأكید و سفارش اسلام نسبت به كار و تلاش برای تمام عمر است، به شرط توانایی بر انجام آن و از نظر سن، نمی توان حداكثر برای آن تعیین نمود، بلكه اساساً تعطیل فعالیت های اقتصادی با وجود توانایی بر آن و بی كار شدن مذموم است. ولی می بینیم امروزه بسیار مرسوم است كه عده ای پس از مدت معیّنی كار، با وجود كسب تجربه زیاد و كارایی بالا، به عنوان «باز نشسته»، بیش تر سال های عمر خود را به بی كاری و بطالت می گذرانند۳۲ و چه بسا به جای آنان افراد تازه كار، خام و غیر متخصص مشغول كار می گردند و جامعه از آن سرمایه های انسانی ارزنده، كه سالیان درازی را صرف كسب مهارت و تخصص نموده است، محروم می گردد.
اسلام نه تنها بر اصل انجام كار و تلاش و جدیّت برای آن تأكید و سفارش دارد، بلكه بر انجام صحیح و استوار كارها، اعمّ از تولیدی و خدماتی، تأكید خاص می نماید; به این معنا كه هر كس با احساس مسؤولیت و در نظر گرفتن وجدان كاریِ خود، به عنوان یك فرد از جامعه اسلامی، سعی كند كار خود را با استحكام و استواری و با كیفیتی مطلوب انجام دهد. از این رو، پیامبر اكرم(ص) حتی در دفن اجساد مردگان نیز بر استحكام كار تأكید می نمودند و پس از محكم نمودن قبر یكی از اصحاب با سنگ و گل، فرمودند: «من نیك می دانم كه این قبر فرسوده خواهد شد و (بدن) دستخوش پوسیدگی خواهد گردید، ولی خداوند بنده ای را دوست دارد كه چون كاری انجام دهد آن را محكم و استوار نماید.»۳۳
●اهتمام به نظم و انضباط
یكی از شرایط اساسی انجام درست هر كاری تا رسیدن به هدف، رعایت نظم و نضبا و جدّی بودن در تمام مراحل آن می باشد. مراد از انضباط و جدیّت، سازمان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب، سعی و كوشش و پرهیز از هرگونه سستی و بی سامانی در كار است تا در نتیجه، یك سازمان و جامعه منضبط از هماهنگی كامل برخوردار گردد.
از اصول جالب توجه در سیره عملی پیامبر اكرم(ص) اصل نظم و انضباط است، به گونه ای كه در همه زندگی آن حضرت عینیت داشت و نظمی دقیق و الهی بر همه رفتارهای آن حضرت حاكم بود. مدیریت و حكومت آن حضرت بر قلب ها بود. لذا، هیچ گاه یارانش را با شیوه های استبدادی و خشونت آمیز منضبط نمی كرد، بلكه آنان را به گونه ای سیر می داد كه ضرورت حیاتی انضباط و جدیّت را دریابند.۳۴
در روایات بسیاری از پیشوایان معصوم:، برداشتن برنامه ای منظّم با تقسیم اوقات تأكید شده است. به عنوان نمونه، از امام كاظم(ع) در این باره نقل شده است كه فرمود: «تلاش كنید كه اوقاتتان چهار بخش باشد: یك بخش برای راز و نیاز با خدا، یك بخش برای زندگانی و معاش، بخشی برای معاشرت با برادران و مردمان مورد اعتماد كه عیوبتان را به شما می فهمانند و از صمیم دل به شما اخلاص دارند و بخشی هم برای درك لذت های حلال كه به وسیله این بخش، بر انجام وظایف در آن سه بخش موفق می شوید.»۳۵
اقدامات پیامبر اكرم(ص) پس از تشكیل حكومت اسلامی در مدینه، نشانگر اهتمام زیاد آن حضرت به برقراری نظم در همه كارها بود. به عنوان نمونه، پس از تشكیل حكومت، دستور سرشماری مسلمانان و ثبت اطلاعات لازم را برای برنامه ریزی ها صادر فرمودند.۳۶ یا گاهی آن حضرت شخصاً صفوف نماز جماعت را منظّم می كردند و می فرمودند: در یك خط و به طور منظّم و مرتّب (دوش به دوش یكدیگر) بایستید تا شیطان بر شما غلبه نكند.۳۷
اهمیت رعایت نظم و انضباط در كلام و سیره عملی پیشوایان معصوم تا بدان جاست كه در وصایای امیر مؤمنان، حضرت علی(ع)، پس از سفارش به تقوای الهی به امام حسن و امام حسین۸ و همه شیعیان، رعایت نظم در كارها مورد تأكید قرار گرفته است; می فرمایند: «شما دو تن (امام حسن و امام حسین۸) و تمام فرزندان و خاندانم و كسانی را كه وصیت من به آنان می رسد به تقوا (ترس از خداوند) و نظم در امور سفارش می نمایم.»۳۸ برای تبیین اهمیت وجود نظم و انضباط در فرایند توسعه اقتصادی كشور، مناسب است به اجمال، آثار مهم اقتصادی وجود نظم در یك جامعه بیان گردد:
●آثار مهم اقتصادی نظم در جامعه
الف) امكان وفای به تعهدات و قراردادها: با برنامه ریزی صحیح و برقراری نظم و ترتیب، هر كاری به موقع انجام می شود و به هدف مورد نظر می رسد; زیرا تمام اجزا و عناصر لازم در جای خود قرار می گیرد و هر كدام اثر مطلوب خود را در بر خواهد داشت و بر عكس، در صورت وجود هرج و مرج، كارها به تأخیر می افتد و وفای به تعهدات امكان پذیر نمی گردد; زیرا یكی از نشانه های مهم وجود انضباط و جدیّت در كارها آن است كه زمان مناسب برای انجام هر كاری را به درستی بشناسیم تا با انجام آن كار و عدم تأخیر، فرصت را از دست ندهیم. از سوی دیگر، شتاب زدگی در كارها پیش از رسیدن وقت مناسب از نشانه های هرج و مرج و مدیریت ضعیف و ناتوان است.۳۹حضرت علی(ع) در نامه معروف خود به مالك اشتر در این زمینه می فرماید: «از شتاب زدگی در كارهایی كه وقت انجام دادنشان نرسیده به پرهیز و از اهمالگری در كارهایی كه وقت انجام آن ها فرا رسیده خود داری كن...»۴۰
ب) استحكام و استواری كارها: از آثار وجود نظم و ترتیب در هر كاری، اعمّ از تولید یا خدمت، این است كه با استواری و به درستی انجام می گیرد; زیرا با رعایت نظم، فرصت كافی برای انجام هر كاری وجود دارد و فرد با دقت و حوصله، همراه با اعصابی آرام، وظیفه خود را به بهترین وجه ممكن انجام می دهد. ولی اگر نظم و ترتیب بر افعالِ ما حكمفرما نباشد غالباً با كمبود وقت مواجه گشته، مجبور می شویم در انجام كار عجله كنیم و در نتیجه، از میزان دقت و استحكام عمل كاسته می شود و روشن است كه اعمال نسنجیده و ناپخته، كه غالباً ناشی از بی انضباطی و فقدان محاسبه در كار می باشد، نتیجه ای جز شكست و نرسیدن به اهداف مورد نظر به دنبال ندارد. بنابراین، باید از وارد شدن در كارهایی كه مقدمات آن فراهم نشده یا توان انجام آن ها را كسب نكرده ایم پرهیز نماییم.
ج) برقراری روحیه همكاری و دل گرمی بین مسؤولان اجرایی و صاحبان سرمایه: انجام به موقع كارها همراه با استحكام و استواری لازم، موجب به وجود آمدن جوّ همكاری و صمیمیت بین همكاران یا شركا می گردد و مسؤولان اجرای طرح نیز با ملاحظه پیشرفت كار، دلگرم می گردند، زمینه های مساعد را فراهم می نمایند و تا حدّ توان با كمال اخلاص و یك رنگی، در حلّ مشكلات تلاش می كنند.
از سوی دیگر، در كارهای تولیدی، به ویژه در ابتدا كه وجود سرمایه كافی شرط لازم برای انجام طرح های زیربنایی و ایجاد زیرساخت های اقتصادی است، با حاكم بودن روحیه همكاری و اعتماد به ثبات و انضباط اقتصادی، صاحبان سرمایه به سرمایه گذاری تشویق می گردند و مشكلی از این لحاظ پیش نمی آید.
نتیجه بحث گذشته این است كه اسلام و پیشوایان معصوم: همواره بر نظم و انضباط و جدیّت در كارها و از دست ندادن فرصت ها تأكید فراوان داشته و فواید و آثار وجود نظم را به یاران و پیروان خود متذكر گردیده اند یا آن ها را از عواقب بی نظمی و هرج و مرج بر حذر داشته اند. بنابراین، معارف و فرهنگ اسلام از لحاظ داشتن این عنصر مهم، كه نقشی اساسی در بسترسازی مناسب برای توسعه دارد، كاملاً غنی است و ما باید در تمام زمینه های فردی و اجتماعی، از آن استفاده نماییم و در هر حال، مسلمانی منضبط، جدّی و كوشا باشیم و تا رسیدن به مقصد، بر كارهایمان مداومت و استقامت داشته باشیم و با پیش آمدن مشكلات، آن ها را رها نسازیم. همچنین واقع نگر و آینده نگر بوده، از خیال پردازی بی جا ـ كه انسان را در عمل سست می نماید ـ بر حذر باشیم. البته داشتن امید و آرزو در حدّ معقول آن، همراه با آینده نگری و برنامه ریزی، مشوّق تلاش و كوشش است. ولی باید پس از آن، بر تلاش و كوشش همراه با نظم و حساب تكیه نمود و تنها به آرزوها و مطلوب های ذهنی دلخوش نبود.
●ترغیب به زهد، قناعت و صرفه جویی
«زهد» و «قناعت» از مفاهیمی است كه در فرهنگ و اخلاق اسلامی نسبت به آن ها تعریف و تمجید گردیده و كسب آن ها ارزشمند و پسندیده شمرده شده است، به طوری كه در روایات اسلامی، از زهد به عنوان كلید هر خیر۴۱ و موجب درك شیرینی ایمان در قلب،۴۲ راحتی در دنیا،۴۳ هدایت و بصیرت،۴۴ كلید رحمت های الهی و مقامات اخروی و نجات از آتش۴۵ و روش و اخلاق همه انبیا: یاد شده۴۶ و از قناعت و صرفه جویی به عنوان عامل بی نیازی از مردم،۴۷ دوام نعمت،۴۸ بهترین كمك برای اصلاح نفس۴۹ و ثروتی كه هرگز نابود نمی گردد۵۰ یاد شده است.
اگر دو واژه «زهد» و «قناعت» را به معنای ترك دنیا و گوشه گیری از اجتماع و سلب مسؤولیت از خود بدانیم و از سوی دیگر، «توسعه» به گردش چرخ های تولید و صنعت و رونق اقتصادی، تولید هر چه بیش تر و مصرف هر چه زیادتر تعریف گردد، طبعاً این نتیجه به دست می آید كه وجود این دو مفهوم در فرهنگ و اخلاق اسلامی و ترغیب به آن دو مانع توسعه می باشد و با پیمودن این مسیر ناسازگار است. بنابراین، ابتدا برای رفع این اشكال، لازم است مفهوم واقعی این دو اصطلاح در اخلاق و فرهنگ اسلامی تبیین گردد، سپس كیفیت بسترسازی مناسب آن ها برای توسعه اقتصادی روشن شود تا به عنوان دو عامل تسریع مطرح گردند:
«زهد» عبارت است از تمایل و رغبت نداشتن به چیزی كه معمولاً نسبت به آن میل و رغبت وجود دارد، ولی انسان در اثر عواملی اختیاری نسبت به آن بی رغبتی نشان می دهد و زیبایی و ارزش های آن را ناچیز می شمارد.۵۱
از امام صادق(ع) روایت شده است كه «زهد در دنیا به معنای كوتاه كردن آرزو و سپاس گزاری در مقابل هر نعمت و خودداری از گناهان و معاصی است.»۵۲ آن حضرت در سخن دیگری می فرماید: «زهد به معنای ترك هر چیزی است كه انسان را از یاد خدا باز می دارد.»۵۳
آیاتی از قرآن كریم نعمت های الهی را بر شمرده، انسان را متوجه گستردگی، فراوانی، تنوع و زیبایی آن ها نموده و با ارج نهادن به مقام انسان و منّت نهادن بر او، از انسان خواسته است كه شكر و سپاس آن ها را به جا آورد. از مجموع این آیات استفاده می شود كه خداوند دوست دارد انسان با دیدن نعمت ها بر درجات ایمان و معرفت خود بیفزاید و با دیدن مناظر زیبای طبیعت، لذت ببرد و از آن ها بهره مند گردد،۵۴ نه این كه خود را محروم سازد و تصور نماید چنین محرومیتی مطلوب است.امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «زمانی كه نعمت ها وفور یافت و دنیا به انسان رو آورد، بندگان شایسته و افراد با ایمان در استفاده از آن ها سزاوارترند.»۵۵ پیامبر گرامی(ص) می فرماید: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و همچنین دوست دارد اثر نعمتش را در زندگی بنده اش ببیند.»۵۶
از آیات قرآنی و سخنان پیشوایان معصوم: چنین برداشت می گردد كه استفاده معقول از نعمت های الهی از نظر اسلام مطلوب و مورد تأكید است و حتی ایجاد گشایش و رفاه نسبی برای خانواده، نزدیكان و اكتفا ننمودن به حداقل نیز برای عموم مجاز و پسندیده می باشد. ولی افراط در زیبا سازی و هدف قرار گرفتن رفاه و آسایش در زندگی و به دنبال آن، خوش گذارانی و عیّاشی نیز مورد نكوهش است; زیرا پیامدهای فردی و اجتماعی نامطلوبی به دنبال دارد. در چنین وضعی، افراد جامعه از یاد خدا غافل و اسیر مظاهر دنیا گشته و به جای شكرگزاری و استفاده معقول از نعمت های الهی دیگر، به موارد مشروع بسنده نمی كنند و به طغیان و سركشی می پردازند.
حدّ مطلوب بهره مندی و استفاده از نعمت های الهی و مصرف ایده آل از دیدگاه اسلام آن است كه همراه با رعایت اعتدال، قناعت و به قدر كفاف باشد. اعتدال و میانه روی در مصرف، كه در روایات از آن به «قصد» و «اقتصاد» تعبیر شده، حدّ وسطی است كه در آن اسراف و تقتیر (سخت گیری در مصرف) نباشد.۵۷ البته این حد نسبت به افراد گوناگون و شأن و شخصیت اجتماعی آنان متفاوت است. مصرف در حدّ كفاف هنگامی است كه مصارف مربوط به نیازهای ضروری (مانند خوراك، پوشاك، مسكن و درمان) از حدّ متوسط جامعه بیش تر شده و امكانات مصرفی شخص به درجه ای رسیده باشد كه مصرف بیش تر، از نظر جامعه افراط و زیاده روی تلقی شود.۵۸تعریف مزبور مطابق با معنای «كفاف» در عربی است; زیرا قدر كفاف آن اندازه از امكانات زندگی است كه انسان را از دیگران و درخواست از آن ها بی نیاز كند.۵۹
بنابراین، از نظر اسلام، گرچه برخورداری از نعمت های الهی، آراستگی و موجب رفاه و گشایش در زندگی مطلوب بوده و عدم استفاده و محروم نمودن خود از آن ها مورد نكوهش قرار گرفته، اما این به آن معنا نیست كه اگر رفاه و آسایش مایه دل بستگی به دنیا شود و هدف قرار گیرد باز هم مطلوب می باشد، بلكه در چنین شرایطی، زهد و ترك برخی لذت ها یا كاستن از آن ها ضرورت می یابد. همچنین رفاه و بهبود كیفی زندگی آنگاه مطلوب است كه همه مردم امكان برخورداری از آن را داشته باشند. اما در شرایطی كه بیش تر افراد جامعه در تنگنای فقر اقتصادی به سر می برند، افراد متمكّن و مرفّه باید دیگران را بهره مند سازند و زندگی خود را هماهنگ و متناسب با عامّه قرار دهند. چنین شیوه ای درباره رهبران جامعه كه مسؤولیت تدبیر و اداره آن را بر عهده دارند ضرورت پیدا می كند.۶۰بنابراین، كسانی كه فكر كرده اند كه وجود مفاهیمی چون زهد و قناعت و ترغیب به آن در اخلاق اسلامی با توسعه اقتصادی سازگار نیست، یا آن دید كلی و نگرش نظام مند را (كه با مطالعه جامع در جهان بینی، اخلاق و عقاید اسلامی به دست می آید) مورد غفلت قرار داده اند و تنها به یك بعد از مطالب توجه كرده اند و یا این كه دو واژه «زهد» و «رهبانیت» (به معنای ترك دنیا) را مترادف گرفته اند.
●زهد و قناعت; عامل تسریع توسعه
زهد و قناعت به معنایی كه تبیین گردید، نه تنها مانع توسعه نیست، بلكه می تواند عاملی در جهت تسریع آن باشد; زیرا جامعه ای كه مصارف اضافی خود را حذف و از تشریفات و تجمّلاتی كه بر اساس نیازهای كاذب و روحیه اشرافی گیری و رفاه زدگی شكل گرفته بر حذر باشد، قادر خواهد بود پس انداز بیش تری در جهت سرمایه گذاری های لازم برای توسعه داشته باشد و این نكته ای است كه ماكس وبر نیز بر آن تأكید نموده است. او اساساً پیدایش سرمایه داری را بر اثر زهد پروتستانیسم می داند; زیرا پروتستان ها، كه بازگشت به اخلاقیات و ارزش های مسیحیت را هدف خود قرار داده بودند، بر زهد و كم مصرف كردن تأكید داشتند.
نكته دیگر این كه با گسترش روحیه قناعت و صرفه جویی در جامعه، واردات و صادرات جامعه و تراز پرداخت های آن بهبود یافته و با كم شدن نیازهای وارداتی، حركت در جهت استقلال كامل اقتصادی تسهیل می گردد. علاوه بر نتایج مذكور، با توجه به روحیه ایثار و همدردی با محرومان جامعه (به عنوان یكی از آثار زهد و قناعت)، توسعه اقتصادی با توزیع عادلانه تر درآمد و ثروت همراه می گردد و عدالت اجتماعی در جامعه گسترش می یابد.
●تأكید بر عزّت و سربلندی جامعه اسلامی
از مفاهیم و عناوینی كه تأكید و اهتمام بر آن بستر مناسبی را برای رسیدن جامعه به رشد و توسعه ای مطلوب فراهم می آورد، ضرورت كسب عزّت و سربلندی برای جامعه اسلامی است; زیرا برای دست یابی به این هدف، جامعه باید از جنبه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی به شكوفایی و اقتدار لازم برسد تا نیازی به بیگانگان نداشته باشد و نه تنها از وابستگی و سلطه پذیری در امان بماند، بلكه با كسب برتری در تمام زمینه ها، خود را به رشد و توسعه مورد نظر برساند و برای دیگران الگو و نمونه ای شایسته و مناسب باشد.
قرآن كریم عزّت را مخصوص خداوند متعال و رسول او(ص) و مؤمنان دانسته۶۱ و سرچشمه تمام عزّت ها را متعلّق به ذات مقدس حق تعالی دانسته است.۶۲ آیات قرآن به همه مسلمانان هشدار می دهد كه عزّت خود را در دوستی با دشمنان اسلام نجویند، بلكه تكیه گاه خود را ذات پاك خداوندی قرار دهند كه سرچشمه همه عزّت هاست. غیر خدا و دشمنان اسلام عزّتی ندارند كه به كسی ببخشند و اگر هم می داشتند قابل اعتماد نبودند; زیرا هر زمان منافع آن ها اقتضا كند، صمیمی ترین دوستان خود را رها می سازند، چنان كه تاریخ معاصر شاهد گویایی بر این واقعیت است.
كسب عزّت و حفظ آن در نظر پیامبر گرامی اسلام و پیشوایان معصوم: از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، به گونه ای كه آن حضرت می فرماید: «اگر كسی با میل و رغبت ذلّت را بپذیرد، از ما اهل بیت: نیست.»۶۳ حضرت حسین بن علی(ع) می فرماید: «مرگ با عزّت بهتر از زندگی همراه با ذلّت و خواری است»;۶۴ زیرا از دست رفتن عزّت به منزله نابودی انسانیت انسان است و حیات حقیقی با عزّت همراه و زندگی در سایه ذلت، مرگ واقعی می باشد. در جای دیگر، آن پیشوای معصوم و امام آزادگان جهان می فرماید: «من مرگ با عزّت را چیزی جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز مرگ و نابودی نمی دانم.»۶۵ آن حضرت در پاسخ به دعوت از ایشان برای بیعت با یزید، پس از جملاتی می فرماید: «هیهاتَ مِناَ الذِلّهَٔ»; ذلّت از ما (اهل بیت پیامبر:) دور است.۶۶
سخنان امام حسین(ع) و قیام خونین آن حضرت به خوبی بر ضرورت حفظ عزّت و كرامت انسانیِ فرد و جامعه دلالت دارد و در این راستا، پیام عاشورا پیام عزّتی است كه حتی دشمنان نیز بدان اقرار دارند. عزّت و شرافت مسلمان و حفظ آن از چنان اهمیتی برخوردار است كه انسان به مقتضای اجتماعی بودن و رابطه با دیگران گرچه لازم می شود كه از آنان درخواستی داشته باشد یا در برخی كارها كمك بخواهد، ولی هرگز نباید خود را كوچك كند و با شكستن عزّتش آن ها را تأمین نماید; زیرا اگر عزّت انسان شكسته شود، هویّت و شخصیّت او و به دنبال آن، امنیت اعتقادی و اخلاقی اش در معرض تهدید قرار می گیرد. پیامبر اكرم(ص) در این باره می فرماید: «حوایج و نیازهای خود را با عزّت نفس طلب نمایید.»۶۷
جامعه ای كه برای اداره خود دست نیاز به سوی بیگانگان دراز نماید و به منابع و امكانات خود متكّی نبوده و قادر نباشد استعداد افراد را در جهت نیل به خودكفایی و پیشرفت های علمی شكوفا سازد، هیچ گاه به توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نخواهد رسید; زیرا افراد با از دست دادن اعتماد به نفس، هویّت و شخصیت فرهنگی و اجتماعی خود را فراموش می كنند و با حاكم شدن روحیه خود باختگی و یأس بر آنان، نه تنها به استقلالی همه جانبه نخواهند رسید، بلكه روند وابستگی آنان به بیگانه هر روز تشدید می گردد.بنابراین، حركت در جهت نیل به خود كفایی همراه با اقتدار اقتصادی و كسب استقلال، تلاشی برای كسب عزّت و كرامت جامعه محسوب می گردد و از عناصر لازم برای تقویت ارتباط با حق تعالی و جلب رضایت اوست. بدین منظور، باید آن چنان فعالیت و تلاش كرد كه جامعه اسلامی در برابر سایر جوامع، عزیز و سربلند باشد; چرا كه خداوند متعال هیچ گاه برای كفّار نسبت به مؤمنان تسلط و تفوّقی قرار نداده است۶۸ و از مسلمانان می خواهد كه تمام نیروهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود را در مقابله با توطئه ها و تجاوزات دشمنان اسلام بسیج نماید.۶۹ جامعه اسلامی باید برتر و بالاتر از همه جوامع باشد و چیزی بر آن برتری و تفوّق نداشته باشد.۷۰
▪ انبیای الهی:
می آموزند كه انسان با تكیه بر خداوند استوار گشته، روی پای خود می ایستد و استقلال حقیقی را به دست می آورد. انسان مستقل، خانه خویش و وطن خود را با تصمیم و اراده خود آن گونه كه شایسته است می سازد و آباد می كند. مشكلات امروز مسلمانان ناشی از بیماری از دست دادن روحیه خودباوری و فرهنگی مستقل است و تا چشم یك ملت به غیر و دست نیازش به سوی آنان دراز باشد، روی پای خود نخواهد ایستاد و تا زمانی كه اتكّای به غیر را از روی جهالت یا خیانت، توجیه شرعی و سیاسی نماید، بوی استقلال را نیز استشمام نخواهد كرد۷۱ و از آن جا كه اكنون در دنیا چنان تحوّلی به وجود آمده كه همه كارها بر محور علم می چرخد و نظام زندگی بر اساس علم قرار گرفته و همه شؤون حیات بشری به دانش و فن آوری وابستگی پیدا كرده است، به طوری كه هیچ مشكلی از زندگی را جز با علم نمی توان حل كرد و از سوی دیگر، رسیدن به استقلال و خود كفایی همراه با اقتدار اقتصادی و به طور كلی، انجام بسیاری از تكالیف فردی و اجتماعی به فراگیری علوم و فن آوری پیشرفته روز بستگی دارد، لذا، فریضه علم به عنوان كلیدی برای انجام سایر فرایض و دست یابی به اهداف نظام اقتصادی اسلام شناخته شده و از شؤون حیاتی مسلمانان برای كسب عزّت و شرافت در سطح بین المللی است.۷۲
مسلّماً دست یابی به استقلال و عزّت در دنیای كلمات كارساز نیست و استقلال واقعی با شعار به دست نمی آید و تا زمانی كه مسلمانان مصرف كننده كالاهای ساخته شده غرب باشند و در دانش و فن آوری دست نیازشان به سوی آن ها دراز باشد و حتی برای دفاع از خود به سلاح های دشمنان اسلام متّكی باشند، برای همیشه در حاشیه می مانند و دیگران با برنامه ریزی های خود، به اكراه و اجبار برای آنان تصمیم می گیرند. بنابراین، باید با برنامه ریزی های حساب شده، از نظر اقتصادی به خودكفایی برسند; به این معنا كه توان تأمین نیازهای خود را، دست كم در سطح محصولات حیاتی با تأمین سطح مطلوبی از رفاه برای افراد جامعه داشته باشند، به صورتی كه در هر زمینه كه با بیگانگان روابط سیاسی و اقتصادی برقرار كردند، از موضع قدرت برخورد كنند و نه تنها تحت سلطه آنان قرار نگیرند، بلكه بر آن ها برتری و تفوّق داشته باشند.
شاخص های مهم عزّت جامعه اسلامی را می توان در موارد ذیل خلاصه كرد:
۱ـ میزان ایمان و تقوای هر چه بیش تر افراد جامعه;
۲ـ میزان اتحاد و همبستگی و روحیه همكاری بین افراد جامعه;
۳ـ پیشرفت دانش و فن آوری روز از نظر كمّیت و كیفیت;
۴ـ درصد دست یابی به استقلال در ابعاد گوناگون;
۵ـ خود كفایی همراه با اقتدار اقتصادی; (در مواردی كه خود كفایی لازم نیست جامعه خوداتّكا باشد.)
۶ـ میزان آمادگی برای مقابله با تجاوزات نظامی و تهاجم فرهنگی.۷۳
●جمع بندی و نتیجه گیری
از آن جا كه در فرآیند توسعه اقتصادی، خواست، تصمیم و اهتمام افراد جامعه اساسی ترین نقش را ایفا می كند و ابزار پیشرفته تولید و فن آوری جدیدتر در سایه فكر و ابتكار انسان به وجود می آید و تأثیر سیاست های پولی و مالی برای حل مشكلات اقتصادی نیز محصول فكر و اندیشه بشر است، لذا، بیش از هر چیز به نقش نظرات، عقاید، روحیات و ارزش های مورد قبول جامعه ـ كه در واقع، بستر اندیشه ها و زمینه ساز پیدایش ابتكارات و خلّاقیت هاست ـ پی می بریم. به همین دلیل، ابعاد انسانی توسعه بیش از ابعاد فیزیكی و مادی آن اهمیت می یابد و از سوی دیگر، تأثیر و كارایی ابزار و سیاست ها برای رسیدن به اهداف مبتنی بر نهادهایی است كه متناسب و هماهنگ با آن ها به وجود می آید و تكامل می یابد تا به وسیله آن ها، خط مشی های بلندمدت توسعه معیّن گردد و رعایت حقوق، قوانین و مقررات نهادینه شود، به گونه ای كه با تعویض افراد در صحنه های سیاسی و اجتماعی، مصالح كلی جامعه فدا نشود و اهداف، خط مشی ها و سیاست ها هر چند مدت یك بار دستخوش تغییر نگردد و بر اساس سلیقه های مختلف و منافع افراد تنظیم نشود.
از آن جا كه ما معتقدیم اسلام به عنوان كامل ترین دین در بردارنده برنامه صحیح زندگی در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و تأمین كننده سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است، لذا، با این ادّعا كه معارف و فرهنگ غنی اسلام نیز حاوی ارزش های اخلاقی و عملی، زمینه ساز توسعه ای همه جانبه است، برخی از ارزش های اخلاقی زمینه ساز توسعه در فرهنگ اسلامی مطرح گردید و درباره آن ها بحث شد، با این ویژگی كه اسلام توسعه ای را مطلوب می داند كه همراه با پیشرفت های مادی در سایه ابتكار، خلّاقیت، علم و فن آوری، انسان را از رشد كمالات انسانی و معنوی خود غافل نسازد، بلكه او را وادارد تا همه تلاش ها، برنامه ها و اهداف مادی خود را در جهت رسیدن به آن ها تنظیم نماید.
در این زمینه، بدیهی است جامعه اسلامی برای تأمین نیازهای مادی خود، همراه با استقلالی همه جانبه و عزّت و سربلندی، باید به آخرین پیشرفت های علمی و ابزار و فن آوری روز مجهّز گردیده و پیش از آن، عناصر فرهنگی مناسب و ارزش های هم سو با پیمودن این مسیر را در میان افراد جامعه تقویت نماید و با ایجاد یا تكامل نهادهای لازم، خط مشی بلندمدت توسعه اقتصادی خود را ترسیم نماید تا در این دنیای پر تحوّل و عصر پر تلاطم و به هنگام بروز تحولات و حوادث، دچار سردرگمی و بحران نگردد.
محمّد جمال خلیلیان
پی نوشت ها
۱ـ محمود، متوسلی، نگرشی بر دیدگاهها، تئوریها و سیاستهای توسعه اقتصادی، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۲، ص ۲۴۱.
۲ـ محمود سریع القلم، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، تهران، سفیر، ۱۳۶۹، ص ۹۷.
۳ـ حسین عظیمی، مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران، تهران، نشر نی، ۱۳۷۱، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴.
۴ـ یداللّه ساولی، «ریشه های فرهنگی توسعه»، مجله فرهنگ توسعه، ش. ۱۲، ص ۵۳.
۵ـ میثم موسایی، اسلام و عوامل فرهنگی مؤثر بر توسعه اقتصادی، پایان نامه كارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرّس، ۱۳۷۳، ص ۱۲۸.
۶ـ محمود، متوسلی، پیشین، ص ۲۴۴ و ۲۴۵.
۷ـ «مَنْ كانَ یُریدُ حرثَ الاخرهِٔ نَزِدُ له فی حَرْثه و مَنْ كانَ یُریدُ حرَثَ الدّنیا نُؤته مِنها و ما لَهُ فِی الآخرهِٔ مِنْ نَصیب» (شوری: ۲۰)
۸ـ ر. ك. به: نگارنده، مفاهیم سازگار و ناسازگار با توسعه اقتصادی در فرهنگ اسلامی، پایان نامه كارشناسی ارشد، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۷۵، ص ۵۹ ـ ۶۷ و ۱۶۱ ـ ۱۹۰.
۹ـ یداللّه، ساولی، پیشین، ص ۵۵.
۱۰ـ النبی(ص) «طَلبُ العلمِ فریضهٌٔ علی كلِّ مسلم و مسلمهٔ.»، محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۱۷۷. ـ النبی(ص): «اُطلبوا العلمَ مِن الی اللّحدِ.» نهج الفصاحهٔ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، تهران، اسلامیه، ص ۶۴.
۱۱ـ النبی(ص): «اُطلبوا العلمَ وَ لَو بِالّصینِ.» محمد باقر مجلسی، پیشین، ص ۱۷۷.
۱۲ـ علی(ع): «الشّاخصُ فی طلبِ العلمِ كالمجاهِد فی سبیل اللّهِ» همان، ج ۱، ص ۱۷۹.
۱۳ـ «اِنَّ طالبَ العلمِ یَستَغفُرله كُلُّ مِنَ فِی اَلسّمواتِ وَالاَرضِ» شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳، ج ۴، ص ۳۷۸.
۱۴ـ علی(ع): «لاعبادهَٔ كالتّفكرِ فی صنعهِٔ اللّهِ عزّوَجلّ.» محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۷۱، ص ۳۲۴.
۱۵ـ روایت مورد نظر در وصایای امام كاظم(ع) به هشام آمده است. همان، ج ۱، ص ۱۳۷.
۱۶ـ «فَبَشِّر عِبادِ الذّینَ یَستمعونَ القَولَ فَیتّبعُونَ اَحْسَنه اوُلئك الَّذینَ هَداهُم اللّهُ وَ اولئكَ هُم اولُواالالبَابِ.» (زمر: ۱۷).
۱۷ـ «لاتَقْفُ ما لیسَ لكَ بِه علمٌ» (اسراء: ۳۶).
۱۸ـ محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، چاپ دوم، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۲ هـ. ق، ج ۱۳ ص ۹۲.
۱۹ـ «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلكافرینَ علیَ المؤمنینَ سَبیلاً» (نساء: ۱۴۱).
۲۰ـ زین العابدین قربانی، تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی تا، ص ۵۳
۲۱ـ «الحكمهُٔ ضالّهُٔ المؤمِن فاطلبوها وَلو عندَ المُشركِ.» محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۲، ص ۹۷، روایت ۴۵.
۲۲ـ مرتضی مطهری، بیست گفتار، چاپ پنجم، قم، صدرا، ۱۳۵۸، ص ۲۲۰
۲۳ـ زین العابدین قربانی، پیشین، ص ۵۴.
۲۴ـ مرتضی مطهری، ده گفتار، انتشارات راه امام (سلسله كتابهای صدرا)، بی تا، ص ۱۵۲.
۲۵ـ عن ابن عباس انّه قال: كان رسول اللّه(ص) اذا نظر الی الرجل فاعجبه قال: «هل له حرفهٔ؟» فان قالوا: لا، قال: «سَقطَ من عینی» و قیل: كیف ذاك، یا رسول اللّه؟ قال: «لاَنَّ المؤمنَ اِذا لَم یكن لَه حرفهٌٔ یَعیشُ بِدینه.» محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص .
۲۶ـ عن الرضا(ع): «الّذی یَطلبُ مِن فضلِ اللّهِ عزَّوجلَّ ما یكفُّ بِه عَیالُه اَعظمُ اَجراً مِن المجاهدِ فی سبیلِ اللّهِ» محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، المكتبهٔ الاسلامیهٔ، ۱۳۸۸ هـ. ق، ج ۵، ص ۸۸.
۲۷ـ ابن اثیر، اُسدالغابهٔ فی معرفهٔ الصحابهٔ، بیروت، دارالفكر، ۱۴۰۹ هـ. ق، ج ۲، ص ۲۹۶.
۲۸ـ «و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الاِنْسَ اِلّا لِیَعبدُونَ» (ذاریات: ۵۶)
۲۹ـ دفتر همكاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۷۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.
۳۰ـ «لا یَجُفّ عرقَه حتی تُعطیه اُجرتَه» (محمد بن الحسن حرّ عاملی، وسائل الشیعهٔ، چاپ هشتم، تهران، مكتبهٔ الاسلامیهٔ، ۱۴۰۱ هـ. ق، ج ۱۳، ص ۲۴۷)
۳۱ـ دفتر همكاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر اقتصاد اسلامی، چاپ سلمان فارسی، ۱۳۶۱، ص ۳۰۳.
۳۲ـ «اِنّی لاَعلمُ انّه سیبُلی و یصل الیه البلی و لكنّ اللّهَ یُحبُّ عبداً اِذا عَمِلَ عملاً اَحْكَمه.» شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۲، ص ۸۸۴.
۳۳ـ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، سازمان چاپ و انشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۰.
۳۴ـ ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، منشورات المطبعهٔ الحیدریه، ۱۳۵۸ هـ. ق، ص ۳۰۷
۳۵ـ «اُحصوا كلّ مَنْ تلفّظ بالاسلام» (حسام الدین الهندی، كنز العمّال، بیروت، مؤسسهٔ الرسالهٔ، ۱۴۰۹ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۱۲۸)
۳۶ـ «سوّوا بینَ صفوفِكم و حاذُوا بینَ منِاكبكم لایستحوذ علیكم الشیطانُ.» شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۵، ص ۴۷۲
۳۷ـ «اُوصیكُما و جمیع ولدی و اَهلی وَ مَن بَلغه كتابی بِتقویَ اللّهِ و نظمِ اَمرِكم.» نهج البلاغه، صبحی صالح، قم، مركز البحوث الاسلامیهٔ، ۱۳۵۹، نامه ۴۷.
۳۸ـ مصطفی دلشاد تهرانی، پیشین، ج ۳، ص ۳۶۴ ـ ۳۴۵.
۳۹ـ «اِیّاكَ و العجلَهَٔ بِالامورِ قبلَ اَوانِها اَو التَسقُّط عندَ امكانِها...» (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
۴۰ـ الصادق(ع): «جُعلَ الخیرُ كلُّه فی بیت و جُعل مفتاحُه الزّهدُ فی الدُّنیا.» (محمد بن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۸)
۴۱ـ الصادق(ع): «حرامٌ علی قلوبِكم اَنْ تَعرِفَ حلاوهَٔ الایمانِ حتی تَزهَد فِی الدُّنیا.» محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۷۳، ص ۴۹)
۴۲ـ النبی(ص): «الرغبهُٔ فی الدنیا تكثُرالهمَّ و الحزنَ و الزّهدُ فِی الدُّنیا یُریحُ القلوبَ.» (همان، ص ۹۱
۴۳ـ النبی(ص): «و مَنْ زَهَد فقَصر فیها اَملَه اَعطاهُ اللّهُ علماً بغیرِ تعلّم و هُدیً بغیرِ هدایهٔ.» (ابن شعبه حرّانی. پیشین، ص ۴۲)
۴۴ـ الصادق(ع): «الزُّهدُ مِفتاحُ بابِ الآخرهِٔ و البرائهُٔ مِن النَّارِ.» (محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۲۳، ص ۳۱۵)
۴۵ـ النبی(ص): «مَا اتخَذ اللّهُ نبیَّاً اِلّا زاهداً.» (حسین نوری، مستدرك الوسائل، بیروت، آل البیت لاحیاء الثرات، ۱۴۰۸ هـ. ق، ج ۱۲، ص ۵۱)
۴۶ـ الصادق(ع): «مَنْ قَنعَ بما رزقَهُ اللّهُ فهوَ مِن اَغنیَ النّاسِ.» (محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۷۳، ص ۱۷۸)
۴۷ـ الكاظم(ع): «مَن اقتصدَ و قَنعَ بقیتْ علیه النَّعمهُٔ.»(همان، ج ۷۸، ص۲۷)
۴۸ـ علی(ع): «اَعونُ شیء عَلی صلاحِ النّفسِ القَناعهُٔ.» (محمّد، محمّدی ری شهری،میزان الحكمهٔ، قم،مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، ۱۳۶۲، ج۹،ص۳۰۰)
۴۹ـ علی(ع): «القناعهَٔ مالٌ لاینفذ.» حسین نوری، پیشین، ج ۱۵، ص ۲۶۶)
۵۰ـ محمّد رضا مهدوی كنی، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۶۲۵.۴
۵۱ـ محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۱۵، ص ۳۱۰.
۵۲ـ همان، ج ۷، ص ۳۱۵
۵۳ـ مبانی اقتصاد اسلامی، ص ۱۲۷.
۵۴ـ محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۴۷، ص ۲۳۲.
۵۵ـ رضی الدین، طبرسی، مكارم الاخلاق، چاپ ششم، بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۶، ص ۱۰۳.
۵۶ـ علی بن الحسین(ع): «و احجبنی عَن السّرفِ و الاِزدیادِ و قَومّنی بِالبذلِ و الاقتصادِ و عَلّمنی حُسنَ التقدیر»; پروردگارا، مرا از اسراف و زیاده روی بازدار و به بخشش و میانه روی قوام ده و حسن تقدیر را به من بیاموز. (صحیفه سجادیه، دعای سی ام)
۵۷ـ سید كاظم، صدر، نظام های اقتصادی صدر اسلام، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۵، ص ۲۱۹.
۵۸ـ فخرالدین طریحی،مجمع البحرین،مكتبه المرتضویهٔ،بی تا،ج۵،ص۱۱۳.
۵۹ـ مبانی اقتصاد اسلامی، پیشین، ص: ۱۳۵
۶۰ـ «ولِلّه العزّهُٔ ولِرسولِه ولِلمؤمنینَ ولكنَّ المنافقینَ لایَعلمونَ» (منافقون: ۸)
۶۱ـ «مَن كانَ یُریدَ العزّهَٔ فَللّهِ العزّهُٔ جمعیا.» (فاطر: ۱۰)
۶۲ـ «مَنْ اَقَرَّ بالذُّلِّ طائعاً فَلیسَ مِنّا اهلُ البیت.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۷۷، ص ۱۶۴)
۶۳ـ «موتٌ فی عِزّ خیرٌ مِن حیاهٔ فی ذُلٍّ.» (همان، ج ۴۴، ص ۱۹۲)
۶۴ـ «فاِنّی لااَریَ الموتَ اِلّا الحیاهَٔ و لا الحیاهَٔ مع الظالمینَ اِلّا بَرَما.» (همان، ج ۷۸، ص ۱۱۷)
۶۵ـ عبدالرزّاق موسوی المقدّم، مقتل الحسین، چاپ پنجم، بیروت، دارالكتاب الاسلامی، ۱۳۹۹ هـ. ق، ص ۲۳۴.
۶۶ـ «اُطلبوُا الحوائجَ بعزّهِٔ الانَفسِ.» (نهج الفصاحهٔ، ص ۶۴)
۶۷ـ «لَن یَجعلَ اللّهُ لِلكافرینَ عَلی المؤمنینَ سبیلاً.» (نساء: ۱۴۱)
۶۸ـ «و اَعدّوُا لهم مَا استطعتُم مِن قُوّهٔ و مِن رِباطِ الخیلِ تُرهبُونِ بِه عَدّوَاللّهِ وَ عَدوَّكُم» (انفال: ۶۰)
۶۹ـ النبی(ص): «الاسلامُ یَعلوا و لا یُعلی علیه.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۱۷، ص ۳۷۶)
۷۰ـ مصطفی، دلشاد تهرانی، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۹ ـ ۳۴۳.
۷۱ـ مطهری، مرتضی، ده گفتار، پیشین، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۵.
۷۲.ـ برای توضیح بیش تر، ر. ك. به: نگارنده: پیشین
منبع : مجله معرفت