شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


منافع چین در آسیای میانه


منافع چین در آسیای میانه
دولت مردان کشور چین از اواخر دهه ۱۹۷۰ از ایدئولوژی چپ فاصله گرفتند. اگر چه شیوه حکومترانی و سیاست گردانی این کشور عظیم الجثه بر سبک و سیاق کمونیستی و به شکل تک حزبی اداره می شود. اما اقتصاد آن به سمت رقابت و اصول لیبرالیستی سوق پیدا کرده است. این باعث شده تا چین در تصمیم گیری ها و جهت گیری های بین المللی به بازیگری بزرگ تبدیل شود. دیدگاه کمونیستی، چین را با دو محدودیت بزرگ مواجه کرده و باعث شده بود این کشور از دنیای توسعه یافته فاصله بگیرد. ابتدا اینکه این دیدگاه، اقتصاد دولتی را بر کشور حاکم کرده بود که ناگفته پیداست این سیستم بیمار، هر کشوری را فلج می کند. دیگر اینکه دیدگاه چپ روانه باعث شده بود که چین در برابر نظام بین الملل از رفتارهای «واکنشی» بهره ببرد و خود را با همه دراندازد. بنابراین به خاطر داشتن ایدئولوژی ناکارآمد، با اینکه انرژی بسیاری مصرف می کرد اما در مقابل دستاوردی در داخل و خارج به دست نمی آورد. از این رو دولت مردان چینی در سال ۱۹۷۰ با اشراف به این مسأله که تاثیرگذاری سیاسی در جهان نیازمند «قدرت اقتصادی» است، در سیاست های خود دو تغییر عمده ایجاد کردند. اول در چرخشی پارادایمی از اقتصاد دولتی فاصله گرفته و به سمت اقتصاد آزاد و رقابتی گام برداشتند. به گزارش ایراس چین در بخش دوم چرخش رفتاری خود، روش دفاعی- واکنشی را کنار گذاشته و به تعامل و تعادل بین المللی روی آورد. در این قسمت چین نیازمند آن بود که با پذیرش گفتمان موجود در نظام بین الملل وارد عرصه بازیگری شود. در حال حاضر دولت مردان این کشور با تقویت مبانی اقتصادی خود به این مهم رسیده اند. چین همچنان که «رقابت اقتصادی» را در داخل مرزهای خود برقرار کرد، در فضای بین المللی نیز «رقابت سیاسی» را سرلوحه کار خود قرار داد.
رقابتی سیاسی که پشتوانه اقتصادی را به همراه دارد. از این رو چین دروازه های خود را به روی جهان باز کرد تا دروازه های جهان را به روی خود گشوده ببیند. آسیای میانه و قفقاز از مهم ترین دروازه هایی است که این کشور را وارد بازی سیاسی بزرگان کرده است. پس از سال ۱۹۹۰ این دست از کشورهای جدا شده از شوروی کمونیستی، در نظام بین الملل رها شدند. کشورهایی که عموما با مشکلات فراوان حکومتی- مدیریتی، فکری، نارسایی های اقتصادی، بی ثباتی سیاسی و... مواجه هستند. بنابراین بسیاری از کشورهای منطقه و جهان که از قدرت بازیگری منطقه ای یا بین المللی برخوردار هستند، سعی کرده اند که در این منطقه نفوذ کنند تا قدرت چانه زنی بین المللی خود را افزایش دهند. وجود قدرت ها و کشورهایی مثل آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، ترکیه، عربستان، ایران و.. . منطقه را به یکی از مراکز اصلی بازی بین المللی تبدیل کرده است. درست است که این منطقه از سویی از لحاظ اقتصادی و منابع موجود و از سویی دیگر به خاطر کم تجربگی سیاسی دولت مردان، می تواند وسوسه نفوذ بازیگران را افزایش دهد، اما مهم ترین مسأله ای که قدرت ها را به این سمت کشانده است، منابع و منافع اقتصادی نیست. بلکه منافع سیاسی- بین المللی است. به طبع هر کشوری که بتواند به طرق مختلف حاکمیت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را بر این منطقه حاکم کند و در برابر دیگران به پیروزی نسبی برسد، قدرت و توان بازیگری خود را در نظام بین الملل افزایش داده است. از این رو می توان گفت که هیچ کشوری قادر نیست تا قدرت مطلق خود را در این منطقه حساس بگستراند زیرا دیگر کشورهای بازیگر اجازه نمی دهند این امتیاز یکباره در دست یک قدرت واحد قرار بگیرد. بنابراین آسیای مرکزی و قفقاز، جغرافیای کوچکی است که بزرگان سیاست جهان را به خود معطوف کرده است. البته نباید فراموش کرد که بیشترین نقش را کشورهای آمریکا، روسیه و چین برعهده دارند. دیگر بازیگران در صددند تا از امتیازهای موجود بی نصیب نمانند. اما مقصود این سه کسب، حفظ و افزایش قدرت بین المللی است. در این میان آمریکا از قدرت سخت نظامی- ناتو و قدرت نرم حمایت های اقتصادی و تحولات دموکراتیک بهره می برد. روسیه و چین به این دلیل که هم مرز کشورهای آسیای میانه و قفقاز هستند بر این اعتقادند که باید با افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه، حوزه فعالیت آمریکا را محدود کنند. زیرا اگر ایالات متحده آمریکا بتواند کنترل منطقه را به دست بگیرد، برای دو کشور چین و روسیه، علاوه بر اینکه شکستی اقتصادی و نظامی است باختی سیاسی و استراتژیک محسوب می شود. زیرا استراتژی این دو کشور این است که با گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه و دیگر نقاط جهان، قدرت چانه زنی سیاسی خود را در فضای بین الملل افزایش دهند. اما اگر آمریکا چنین موقعیتی را در آسیای میانه از آنها بگیرد، این دو کشور در گام اول و در پشت مرزهای خود محدود خواهند ماند. با این کار شاید بتوان گفت که ایالات متحده، چین و روسیه را در منطقه و محدوده مرزی خود، با پرس سیاسی مواجه کرده است. از این رو کشورهای آسیای میانه و قفقاز بی آنکه توان اجرایی بالایی داشته باشند به ابزار بازی بین المللی برای قدرت های بزرگ تبدیل شده اند. در واقع بازی قدرت در آسیای میانه و قفقاز تقابل بین اندیشه های شرق و غرب است. اما چین به همراه روسیه چه تاکتیک هایی را برای رسیدن به هدف مورد نظر انتخاب کرده است؟ چین و روسیه برعکس آمریکا آنچنان تمایل و گرایشی به دموکراسی در منطقه ندارند.
این مسأله از سویی می تواند مثبت و از سویی دیگر منفی تلقی شود. زیرا عموم کشورهای منطقه هنوز تمایل دارند تا به شکل پدرسالارانه حکومت کنند بنابراین چین به راحتی می تواند به مردان سیاست نزدیک شود. اما از آنجا که امروزه میل به آزادی و دموکراسی در همه جا نفوذ کرده است، چنین رویکردی باعث می شود که چین نتواند موقعیت خود را در افکار و حوزه عمومی تقویت کند. اقتصاد و بازی های اقتصادی دومین ابزاری است که چین می تواند از آن بهره مند شود. همانگونه که اشاره شد دولت مردان چینی در چرخشی ۱۸۰ درجه ای توانسته اند از این «ابزار سیاسی» استفاده بهینه کنند. طی ۱۵ سال اخیر صادرات چین بیش از ۱۰ برابر شده است. چین در سال ۲۰۰۴ توانست ژاپن را که سومین قدرت صادراتی دنیا بود پشت سر بگذارد و پس از آلمان و آمریکا در رده سوم دنیا قرار بگیرد. از طرفی کشورهای آسیای میانه و قفقاز ضعیف، فقیر و فاقد ساختار صحیح اقتصادی هستند. از این رو نفت، گاز و درآمد حاصل از فروش آن تنها منبع عمده اقتصادی آنهاست. چین با اشراف به این مسأله و برای نفوذ اقتصادی خود، در سال ۱۹۹۷ اولین قرارداد نفتی را با منطقه برقرار کرد تا در این زمینه از کشورهای دیگر پیش بیفتد. این کشور حتی در دسامبر ۲۰۰۵ یک خط لوله نفتی را افتتاح کرد که آتاسووی قزاقستان را به آلاشانکو در گزینزیانکی چین وصل می کند و تا شانگهای ادامه می یابد. این مسیر بزرگترین خط لوله نفتی جهان محسوب می شود. چین به خوبی می داند که با سرمایه گذاری اقتصادی در منطقه نه تنها می تواند در امنیت آن تاثیرگذار باشد بلکه می تواند روابط سیاسی- اقتصادی خود را به مناطق اطراف نیز گسترش دهد. یکی از این مناطق دریای خزر است. با توجه به مسائل هسته ای و سیاسی ایران در نظام بین الملل، چین با نفوذ به این منطقه می تواند قدرت چانه زنی خود را در نظام بین الملل افزایش دهد. از این رو چین اگرچه به اقتصاد اهمیت فراوان می دهد، اما استراتژی و هدف اولیه اش بازیگری بین المللی است. بنابراین از هر ابزاری در این زمینه استفاده می کند. به عنوان مثال با جذب دانشجویان آسیای میانه و قفقاز در کشور خود، بسیاری از روشنفکران آینده این منطقه را با ساختار اقتصادی و جهت گیری های سیاسی خود آشنا می کند. شمار دانشجویان کشورهای آسیای میانه در شین جیان چین در سال ۲۰۰۶ بیش از ۱۷۰۰ نفر بود که در سال ۲۰۰۷ به بیش از ۲۸۰۰ نفر افزایش یافت. همچنین در ابتدای سال جاری ۲۰۰۰ نفر به آن افزوده شد. سازمان همکاری های شانگهای ابزار دیگری است که چین از آن بهره می برد. حتی نام این پیمان منطقه ای برگرفته از کشور چین است تا قدرت تأثیرگذاری این کشور را در میان کشورهای عضو حتی روسیه نشان دهد. در برابر قدرت نظامی ناتو که کم کم در حال پیشروی به شرق است، چین به همراه روسیه و دیگر کشورهای عضو درصددند تا قدرت نظامی «شرقی» را در این منطقه مسلط کنند. «اعتماد متقابل، دوستی و همسایگی شایسته و تضمین صلح، امنیت و ثبات در منطقه، همکاری موثر در حوزه سیاست، تجارت، اقتصاد و بازار، علوم و فنون جدید، آموزش و فرهنگ، تامین انرژی، حمل و نقل، محیط زیست، مبارزه علیه افراط گرایان مذهبی و ناسیونالیست، همچنین مبارزه برون مرزی علیه معاملات مواد مخدر و تبهکاری های سازمان یافته و.. . از جمله اهداف مشترک این پیمان است. گرچه براساس توافق طرفین، سازمان همکاری های شانگهای پیمانی نظامی نیست، اما ناگفته پیداست که دغدغه های نظامی در این سازمان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این چارچوب و طی چند سال اخیر چند مانور نظامی در این منطقه صورت گرفته است. بنابراین سازمان همکاری های شانگهای، کشورهای عضو و به خصوص چین و روسیه را به هم نزدیک کرده است. یادآوری می شود که این دو کشور از اعضای دائم سازمان ملل و دارای سلاح های هسته ای هستند. بنابراین در چانه زنی های بین المللی در برابر سه کشور غربی اعضای دائم شورای امنیت، می توانند تعادلی نسبی بین کشورهای شرق و غرب، ایجاد کنند. بنابراین بزرگ ترین هدف چین در آسیای میانه و قفقاز، هدفی سیاسی و استراتژیک است که حوزه نفوذ آن به منطقه محدود نبوده و بردی جهانی دارد. اقتصاد و دیگر فعالیت ها، تاکتیکی محسوب می شوند که چین برای استراتژی مورد نظر خود برگزیده است. در این میان سازمان همکاری شانگهای از لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی و.. . حوزه نفوذ ناتو و غرب را تنگ و قدرت چانه زنی کشورهایی مثل روسیه و چین را افزایش می دهد.
منبع : روزنامه ابرار اقتصادی