شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


آخرین قدرت نمایی


آخرین قدرت نمایی
تصرف دهلی توسط نادرشاه افشار، آخرین حضور قوی ایرانیان در خارج از مرزهای خود جهت اثبات قدرت خود می‌باشد. جهانجوی افشاری پس از آنکه در داخل ایران افغان‌ها را منکوب، عثمانی‌های متجاوز را از مناطق غربی اخراج و روس‌ها را مجبور نمود مناطق شمالی ایران را تخلیه کنند، در پی دسایس امپراتور هند، محمد گورکانی که به صورت مداوم تحریکاتی علیه ایران انجام می‌داد، تصمیم گرفت به هر نحوی که شده جلوی اینگونه مداخلا‌‌ت را بگیرد به همین دلیل وی چند بار سفرایی نزد شاه گورکانی در دهلی فرستاد ولی هر بار جوابی نامشخص از وی می‌شنید.عدم پاسخگویی مقامات هندی به درخواست‌های شاه ایران، عزم نادر را جزم کرد تا پس از تاجگذاری به سوی هند راه بگشاید. نادر سپاهیان کارآزموده خود را از سمت قندهار به سوی کابل هدایت کرد و پس از تصرف آن شهر به سوی منطقه‌ای که درگیری می‌بایست در آن انجام شود حرکت نمود.
در تنگه خیبر ناصرخان فرماندار کابل متجاوز از ۲۰ هزار تن از افاغنه پیشاور و خیبر را متمرکز ساخته بود تا از پیشرفت سپاهیان ایران جلوگیری نماید. چون این خبر به نادر رسید وی شیوه معمول خود را که همان فریب دشمن و استفاده از راه‌های صعب‌العبور بود به کار بست و با استفاده از راهنمایان محلی پس از طی ۳۰ فرسخ کوهستانی، با وجود خستگی به سپاهیان دشمن حمله آورد و آنها را فراری داد. نیروهای دشمن به سمت جمرود و پیشاور عقب نشسته و ناصر خان به همراه تعدادی از سران نیروی دشمن به اسارت درآمدند.تصرف پیشاور با شنیدن خبر شکست فاحش ناصرخان کار سختی نبود و خود اهالی، تسلیم را بر جنگ ترجیح داده و نادر به مدت ۴ روز در آن شهر توقف نمود.
در این مدت وی دستور به پاکسازی منطقه بین رود سند و پیشاور را به سربازان خود داد و برای گذر از سند، پلی از کشتی بر روی آن رودخانه بسته شد. وی در تاریخ ۲۵ رمضان ۱۱۵۲ هجری ش ۶ ژانویه ۱۷۲۹ میلا‌‌دی از پیشاور حرکت و در چهارم شوال همان سال به همراه تمام لشکریان خود به آن سوی سند رسید.در نزدیکی وزیرآباد قلندرخان به همراه ۷ هزار نفر از سپاهیان لا‌‌هور به مقابله با نادر آمدند که او به همراه تعداد بسیاری از افرادش در جنگ با سپاه ایران کشته شدند.
نادرشاه و سپاهیان ایران در راه رسیدن به دهلی پایتخت هند و مرکز امپراتوران گورکانی، در هر نقطه‌ای با فرماندار آنجا روبه‌رو می‌شدند یا خود تسلیم شده، جان به سلا‌‌مت می‌بردند، یا اینکه در نبرد با ارتش ایران شکست را پذیرا می‌شدند. یکی از این افراد ذکریا خان فرماندار لا‌‌هور بود که به همراه میرزا عزیز دیگ خیلی خوب در برابر ارتش ایران مقاومت کردند، ولی در آخر مجبور به تسلیم شده و با دادن هدایای گوناگونی جان خود را خریدند. هنگام اقامت نادر در لا‌‌هور خبر رسید که محمدشاه پادشاه هندوستان مشغول تدارک ارتش خود جهت مقابله با نیروهای ایرانی است.
نادر نامه‌ای به شاه هند نوشت و طی آن تاکید کرد که هیچ قصد سوئی نسبت به هندوستان ندارد و یادآور شد که پادشاه هند چگونه با نماینده ایران بدرفتاری کرده و در پایان شاه هندی را مورد عتاب قرار داده که اگر در برابر سپاه ایران قصد مقاومت دارد، به شدت گوشمالی داده خواهد شد.پس از ارسال این نامه نادر در ۲۶ شوال همین سال (۱۱۵۲) به سمت سرحد هند حرکت کرد که به وی خبر رسید سپاه ۳۰۰ هزار نفری محمدشاه به همراه سه هزار عراده توپ و دو هزار فیل جنگی در محلی به نام کرنال آماده نبرد با سپاه ایران است. با شنیدن این خبر ارتش ایران با حفظ حالت جنگی خود تدارکات لا‌‌زم به خصوص از لحاظ اطلا‌‌عاتی را اتخاذ نمود.
● دربار هند
با تصرف کابل توسط ارتش ایران و رسیدن خبر آن به دربار هند، انتظار می‌رفت هندی‌ها از خود عکس‌العمل نشان دهند، اما این مهم صورت نگرفت ولی پس از آنکه اخبار پیاپی از پیشرفت ارتش ایران به محمدشاه رسید، او در فکر چاره برآمد به همین علت، نظام‌الملک را از دکن برای مشورت به حضور طلبید. وقتی نظام‌الملک به دربار رسید، رقیب خود یعنی خان دوران را مصدر کار و شاه را بازیچه او دید، بنابراین نظرات وی چندان محل توجه قرار نگرفت. چنانکه نیرویی هم به کمک ذکریا خان ارسال نشد. در اوایل ماه رمضان ۱۱۵۱ دسامبر ۱۷۳۸ خان دوران به اتفاق قمرالدین خان (اعتمادالدوله) و نظام‌الملک به فرماندهی ارتش هند از دهلی حرکت کردند ولی تا منطقه شلیمار پیشتر نیامدند.
در همین هنگام محمدشاه نامه‌های بسیاری به فرمانداران مناطق مختلف نوشت و از آنها کمک خواست اما هیچیک از آنها یا نتوانستند و یا اینکه نخواستند کمکی به وی کنند. پس از شنیدن خبر عبور ارتش ایران از سند، سپاه هند نیز از جای خود حرکت و با تأنی بسیار در مدت یک ماه از شلیمار تا کرنال به پیش راندند.
خود امپراتور گورکانی هم در پی درخواست‌های مکرر و فوری خان دوران و نظام‌الملک در تاریخ هجدهم شوال ۱۱۵۲/۲۹ ژانویه ۱۷۳۹ دهلی را ترک و در ۲۷ شوال به پانی‌پت و چند روز بعد هم به کرنال رسید. هرچند محمدشاه قصد پیشروی داشت اما محیط و موقعیت مناسب کرنال برای اردو زدن او را واداشت تا نیروهایش را که رقمی بین ۸۰ هزار تا یک میلیون نفر برآورد شده، در موقعیت دفاعی استقرار دهد. در مورد رقم سپاهیان هندی هنوز به گزارشی صحیح نمی‌توان تکیه کرد ولی باید بر این باور بود که تعداد سپاهیان هندی بیش از نیروهای ایرانی بود.
عملیات شناسایی ارتش ایران از همان آغاز ورود به قلمرو اصلی هند آغاز شده بود و طلا‌‌یه‌داران سپاه ایران که در این زمان ۶ هزار سواره‌نظام کرد بودند توانستند در عملیات اکتشافی خود اطلا‌‌عات گرانبهایی به دست آورده و به همراه تعدادی اسیر روانه اردوگاه شوند. نادر نیز با گذاشتن حرمسرای خود در محلی امن تدارک خود را برای انجام عملیات شروع کرد.
ولی با آگاهی از استحکامات کرنال دو منظور را در سر می‌پروراند. یکی اینکه سپاه هند را مجبور کند از استحکامات خود بیرون آمده و در دشت وسیعی در ۱۰ کیلومتری کرنال با ارتش ایران مصاف دهد و دیگر اینکه در همان استحکامات کرنال آنها را محصور و خود از طریق بانی‌پت روانه دهلی شود. روز چهاردهم ذی‌الحجه نادر به همراه عده‌ای قلیل از سواران زبده خود جهت شناسایی به سمت اردوگاه دشمن حرکت کرد و توانست با موفقیت اطلا‌‌عات خوبی کسب کند.
● نبرد کرنال
بامداد روز پانزدهم ذی‌الحجه نادر قوای خود را به سه لشکر تقسیم کرد. نصرا... میرزا را مامور کرد که به فرماندهی یکی از لشکرها به سمت کرنال حرکت کند، خود به فرماندهی یک لشکر دیگر به سمت جنوب راند تا از مواضع دشمن کسب اطلا‌‌ع کند، در همین اثنا به نادر خبر رسید که سپاه سعادت خان از بیراهه خود را به اردوی محمدشاه رسانیده و آنها توانسته‌اند تعدادی اسیر به همراه مقداری غنیمت از او کسب کنند. با شنیدن این خبر نادر، نصرا... میرزا را به اردو خواند.
دو نیرو را یکی کرده، سپس مشغول پیشروی به سمت دشمن گردید. سعادت خان که از شنیدن خبر غارت بنه‌اش توسط ارتش ایران به شدت برآشفته بود غرورش جریحه‌دار شد و به همراه تعدادی از نیروهایش به سمت ارتش ایران پیش راند. هجوم سعادت‌خان با فرار تاکتیکی نیروهای ایرانی مواجه شد، در نتیجه دوران‌خان به همراه ۱۰ هزار نفر به کمک سعادت‌خان رفتند.
بنابر نوشته یکی از مورخان هندی که در کرنال حضور داشت، سپاهیان خان دوران چنین می‌پنداشتند که نبرد با نادر و ارتش ایران همانند جنگ‌های روزمره میان قوای دولتی و شورشیان در بازار و خیابان‌های دهلی است. اما با اولین برخورد از این اشتباه بیرون آمدند، چرا که بنا بر نوشته میرزا مهدی استرآبادی‌منشی مخصوص شاه وی از مدت‌ها پیش انتظار چنین روزی را می‌کشید و خود در راس یک نیروی زبده یک هزار نفری افشاری مانند داس مرگ مدام از نقطه‌ای به نقطه دیگر در حرکت بود و دسته‌دسته قوای دشمن را به خاک هلا‌‌کت می‌افکند. هانوی حکایت می‌کند که نادر به منظور ترساندن فیل‌های هندی، به شتربانان خود دستور داد تا کوزه‌های مملو از مواد قابل اشتعال را که بر پشت شتران بود آتش زده و میان صفوف ارتش هند رها کند.
نبرد اصلی ساعت یک بعدازظهر آغاز گردید و خیلی زود نبرد مغلوب شد، چرا که از یک طرف ارتش ایران بسیار حرفه‌ای می‌جنگید و از سوی دیگر هندی‌ها بر صورت نامنظم به سمت ارتش ایران حمله می‌کردند و حمله آنها شتابزده بود. سعادت خان که در این میان رشادت زیادی از خود نشان داد به همراه فیلش به قلب سپاه ایران رانده شد و اسیر گشت، خان دوران نیز خیلی زود زخمی شد و بر روی پیلش از حال رفت، در این هنگام بود که ارتش هند از هم پاشید، تقاضای محمدشاه از نظام‌الملک برای کمک به خان دوران و سعادت خان به نتیجه‌ای منجر نشد و حس انتقام در این زمان بر میهن‌پرستی غلبه کرد و او همچنان بر پشت فیل خود مشغول نوشیدن قهوه بود. با اینکه نادر در میدان جنگ پیروزی کامل به دست آورد، از حمله فوری و مستقیم به استحکامات پادشاه هند خودداری کرد و چنان که بعدا خواهیم دید برای از پای درآوردن محمدشاه به وسایل دیگری متوسل شد. نتایجی که از چگونگی نبرد کرنال گرفته می‌شود.
در درجه اول مربوط به اختلا‌‌ف فاحش استعداد و لیاقت فرماندهی نادر و فرماندهان ارتش هند است. نادر چه از لحاظ تاکتیک و چه از لحاظ آشنایی با فنون لشکرکشی به مراتب از سران نظامی‌ هند برتر بود، چنان که در قبل هم آوردیم رقابت شدیدی در میان خود هندی‌ها وجود داشت که نتیجه مستقیم آن عدم اتحاد و اشتراک در منافع در مورد دفاع از هند بود. گذشته از این هندیان نتوانستند از کلیه قوای خود استفاده کنند، چندین لشکر هندی به فرماندهی خان دوران و سعادت خان به موقع نتوانستند به حمله علیه ارتش ایران اقدام کنند، در جناح چپ نیز بر اثر خودداری نظام‌الملک از دخالت در جنگ قوای ایران تقریبا بدون مواجه با مانعی جلو رفتند.
برخی از مورخان از جمله میرزا مهدی استرآبادی تلفات نیروهای هندی را در این نبرد به ۳۰ هزارتن تخمین می‌زنند ولی گمان نمی‌رود در این نبرد تلفات هندی‌ها بیش از ۱۰ هزار تن بوده باشد، چرا که مجموع نیروی هندی که در نبرد شرکت جستند از ۳۰ هزار تن تجاوز نمی‌کرد. اما راجع به کشتارهای ارتش ایران، هرچند یکی از شهود آن نبرد ضمن نامه‌ای تعداد کشتگان را ۲۵۰۰ نفر و زخمی‌ها را ۵ هزار تن تخمین می‌زند، با این همه مورخان همه بر این باور هستند که تلفات ارتش سلحشور ایران به مراتب از این عده کمتر بوده و حتی طبق نظر یکی از آنان (شیخ بحرین) تلفات قوای ایران از ۳ کشته و یک زخمی تجاوز نکرده است. پس از نیل به این پیروزی بزرگ نادر به نماز و دعا برخاست و فرماندهان خویش را خلعت داد و بنابر گفته محمدکاظم وزیر مرو، در همین جا بود که به شکرانه این پیروزی نام فرزند دوم خود مرتضی قلی‌خان را به نصرا... خان تبدیل کرد.
هرچند خان دوران قبل از مرگ وصیت نموده بود که نگذارند محمدشاه با نادر ملا‌‌قات کند و به نبرد با وی ادامه دهند اما این کار به نتیجه‌ای منجر نگردید. در شب نبرد، سعادت خان به اردوگاه نادر آورده شد و پس از پاسخگویی به سوالا‌‌ت نادر، به وی توصیه کرد که نظام‌الملک را به اردوگاه احضار نماید و شرایط متارکه جنگ را باری در میان نهد . نادر این نظر را به کار بست و نظام‌الملک با اختیار تام از طرف امپراتور هند به دربار نادر آمد و پس از آنکه به حضور شاهنشاه ایران بازیافت و با عبدالباقی‌خان در مورد چگونگی شرایط متارکه به گفت‌وگو پرداخت، در ضمن این گفت‌وگو قرار بر آن شد که نادر بیش از این صدمه‌ای به هندوستان نزده و با گرفتن غرامتی معادل ۵۰ روپیه به ایران بازگردد، نادرشاه پس از آنکه از نظام‌الملک درخواست نمود از محمدشاه دعوت نماید که فردا ناهار را با او صرف کند او را مرخص کرد.
محمدشاه با وجود وصیت‌خان دوران دعوت نادر را اجابت کرد و میرزا مهدی نقل می‌کند که امپراتور هندوستان در تاریخ هفدهم ذی‌الحجه خلع سلطنت از خود نمود و افسر سروری از سر گرفت و تقدیم شاه ایران کرد اما راجع به اینکه محمدشاه در کجا تاج سلطنت خود را تقدیم نادر کرد، اطلا‌‌عات مبسوطی در دست نیست فقط مسلم است که محمدشاه از سلطنت کناره‌گیری نمود و تاج شهریاری هندوستان مدتی بر سر مادر قرار داشت.
محمدشاه چون به اردوگاه نادر رسید از طرف نصرا... میرزا که مامور میزبانی بود با نهایت اعزاز و اکرام پذیرایی شد و به چند چادر مخصوصی که برای او برپا شده بود هدایت گردید و خود نادر تا بیرون خیمه به استقبال او رفته و دست او را از روی مهربانی گرفت و او را بر مسند در کنار خود نشانید و پس از مختصر مذاکره، ناهار را با او صرف نمود و برای آنکه ثابت کند که خوراک مسموم نیست قبل از خوردن غذا بشقاب خود را با بشقاب محمدشاه عوض کرد و در تمام مدت ملا‌‌قات در شهریار که بیش از چند ساعت نشد، هیچگونه پیشامد ناگواری بین آن دو روی نداد و از هیچگونه اعزاز و اکرامی ‌در حق پادشاه هندوستان فروگذاری نکرد. آنگاه محمدشاه تحت مراقبت نگهبانان نادر به اردوگاه خویش بازگشت.
نادرشاه و نظام‌الملک بر سر ۵۰ کرور روپیه غرامت موافقت کرده بودند تا پس از آن ارتش ایران، هند را رد کرده و به کشور خود بازگردد. در این میان سعادت‌خان که در اردوی نادرشاه بود، فرصت را مغتنم شمرده، نادر را واداشت تا اصول قرارداد را زیر پا گذارد و به وی قول داد که اگر به سمت دهلی حرکت کند، یقین داشته باشد که خزاین دهلی بیشتر از آنچه فکر می‌کند نصیب او خواهد کرد. به این ترتیب نادر که از اظهارات سعاد‌ت‌خان خشنود شده بود، تصمیم گرفت به سمت دهلی حرکت کند.
● اسارت محمدشاه
نادر پس از آنکه چند روز عمدا هیچ اقدامی ‌ننمود، در تاریخ بیست و چهارم ذی‌الحجه نظام‌الملک را احضار کرد و به او دستور داد تا امپراتور را بر آن دارد تا یک بار دیگر به ملا‌‌قات وی بیاید. نظام‌الملک تایید کرد که تجدید ملا‌‌قات مخالف با مفاد عهدنامه است ولی نادر خاطرنشان کرد که قصد نقض عهدنامه را ندارد و ملا‌‌قات با محمدشاه کاملا‌‌ضروری است.
به دلیل شرایط بدی که در اردوی هندی‌ها روی داده بود، نظام‌الملک ناچار شد تا پیشنهاد نادر را با محمدشاه درمیان گذارد، محمدشاه هم با وجود اصرار مشاوران خود به دلیل همین شرایط دشوار انجام ملا‌‌قات را پذیرفته و به همراه دو هزار نفر از نزدیکان خود رهسپار اردوی ایرانی‌ها شد.اگرچه نادر، محمدشاه را با احترام پذیرفت و به عبدالباقی‌خان دستور داد شرایط میهمان‌نوازی را کاملا‌‌به جا آورد، با این همه، محمدشاه و همراهانش در حقیقت زندانی نادرشاه بودند.
پس از ورود محمدشاه به اردوگاه نادر، عده‌ای از قزلباشان به اردوگاه وی رفتند و توپ‌ها و اسلحه ‌وی را ضبط کردند و باقیمانده سران سپاه او را دستگیر کردند و سپس به سپاهیان هندی اخطار گردید که یا درکرنال باقی بمانند یا به خانه‌های خویش بازگردند. از دست دادن سران سپاه به همراه گرسنگی، سپاهیان هندی را مجبور ساخت عزم به برگشت به خانه‌های خویش گیرند ولی در بین راه بسیاری از آنها توسط قزلباش‌ها و دزدان و غارتگران به هلا‌‌کت رسیدند.روز اول ذی‌الحجه سال ۱۱۵۱ قمری نادرشاه به همراه امپراتور هندوستان از کرنال به طرف دهلی روانه شدند و محمدشاه تقریبا ۳ کیلومتر پشت سر نادر حرکت می‌کرد.قبل از حرکت به طرف دهلی، نادر سعادت‌خان را با مقام وکیل مطلق به هندوستان و طهماسب خان جلا‌‌یر را با ۴ هزار سوار به دهلی گسیل داشت و از محمدشاه فرمانی خطاب به لطف‌ا...‌ خان گرفت مبنی بر اینکه کلیدهای شهر را به طهماسب ‌خان تحویل دهد و در عین حال خود نادر نیز فرمانی صادر نمود و طبق آن لطف‌ا...‌ خان را در مقام خود تثبیت کرد.
● ورود به دهلی
هنگامی ‌که اخبار مربوط به نبرد کرنال به دهلی رسید، حاجی فولا‌‌دخان کوتوال شهر که مردی کاردان و مدبر بود، برای جلوگیری از ناامنی و تشدید اضطراب اقدامات موثر نمود و در شهر حالت دفاعی برقرار کرد. با رسیدن سعادت‌خان و طهماسب‌خان جلا‌‌یر، لطف‌ا... خان با دیدن نامه‌های محمدشاه و نادرشاه دروازه‌های شهر را روی آنها باز و کلیدهای خزانه، دژها و مخازن سلطنتی را به طهماسب‌خان سپرد.
با رسیدن نادرشاه و محمدشاه به نزدیکی دهلی، محمدشاه برای تدارک لوازم میهمانی و پذیرایی مرخص شد و خود نادر تا روز نهم ذی‌الحجه در باغ شعله ماه ماند و در آن روز با عزت تمام وارد دهلی شد.
در مسیر ورودی وی به دهلی قوای هند صف بسته و یکصد فیل پیشاپیش او حرکت می‌کردند و از ابتدای باغ شعله ماه تا اقامتگاه نادر با فرش‌های قیمتی و پارچه‌های زرباف مفروش بود، چون نادر وارد شهر شد، توپ‌ها به علا‌‌مت احترام به صدا درآمدند و محمدشاه مشغول پذیرایی شد و هدایای نفیسی تقدیم شاه ایران نمود. میرزا مهدی استرآبادی در تاریخ خود چگونگی این مراسم و هدایا را با تفصیل آورده است و می‌گوید:
محمدشاه <سفره افتادگی در بزم ضیافت گسترده بود.> در عوض نادر به دلجویی از محمدشاه پرداخت و تاکید کرد که براساس قراردادی که در کرنال بسته شده، محمدشاه همچنان پادشاه هند باقی خواهد ماند و شاه گورکانی هم به پاس این جوانمردی تمامی‌ جواهر و خزائن پادشاهی را به نادر تقدیم کرد. هر چند نادر در ابتدا از پذیرفتن آن امتناع نمود ولی بر اثر اصرار محمدشاه آن را پذیرفت. پس از پایان مراسم پذیرایی نادر در کاخی که شاه جهان ساخته بود، مستقر شد و محمدشاه هم در ساختمانی واقع در اسد برج اقامت گزید.
بامداد شنبه دهم ذی‌الحجه که عید نوروز و عیدقربان با هم مصادف شده بود، در تمام مسجدهای دهلی طبق تشریفاتی که از قبل مقدمات آن فراهم شده بود، خطبه به نام نادر خوانده شد و در دهلی سکه‌هایی پخش گردید که روی آن چنین نوشته شده بود <هست سلطان برسلا‌‌طین جهان ما، شاه شاهان نادر صاحبقران> نادر در آن روز مراسم عید را گرامی‌داشت و به افسران ارشد خود پاداش داد.
[مازیار ایراندوست]
منبع : روزنامه اعتماد ملی