شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


مهندسی فرهنگ ، مهندسی فرهنگی و مدیریت کشور در نگاه مقام معظم رهبری


مهندسی فرهنگ ، مهندسی فرهنگی و مدیریت کشور در نگاه مقام معظم رهبری
●مقدمه :
شورایعالی انقلاب فرهنگی به عنوان جایگاهی مؤثر در سیاستگذاری كشور همواره در حال تحول و تكامل بوده است . دوران فعالیت این شورا را می توان به چهار دوره تقسیم نمود .
در دوره پنج ساله اول محور توجه ، اصلاح نظام آموزش عالی و دانشگاههای كشور بوده است .
دوره دوم ، دوری شكل گیری شورایعالی انقلاب فرهنگی با حكم حضرت امام (ره) و در حكم قانون تلقی شدن مصوبات آن می باشد .
در دوری سوم تركیب اعضاء شورایعالی انقلاب فرهنگی با انتصاب جمعی از صاحبنظران و خبرگان فرهنگی كشور به عنوان اعضاء حقیقی ارتقاء یافت و مقام معظم رهبری مدظله العالی خطاب به اعضاء شورایعالی انقلاب فرهنگی بر" وجود تهاجم فرهنگی دشمن و ضرورت توجه به آن " نمودند.
دوری چهارم شورایعالی انقلاب فرهنگی سال ۱۳۸۱ را باید دروه ای دانست كه وظیفه و مأموریت خطیر و صریح مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور بر عهدی این شورا قرار گرفته است .
فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار اعضاء شورایعالی انقلاب فرهنگی از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۸۴ و تأكیدات و راهنماییهای گرانقدر ایشان ، چار چوبی روشن برای پی بردن به اهمیت و ضرورت و چگونگی انجام این مأموریت اساسی می باشد .
●مدیریت راهبردی فرهنگی كشور و مأموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی
بالاترین مقام یا مسئول یك سازمان یا یك كشور ، وظیفه مدیریت راهبردی آن مجموعه را بر عهده دارد .
مدیریت راهبردی كشور در نظام مقدس جمهوری اسلامی بر عهده ولی فقیه زمان می باشد . مدیریت راهبردی كشور ها بر اساس آنكه " اهداف اصلی " آنها چه نوع اهدافی است و بر چه اهدافی تأكید دارند ، از نوع آن اهداف خواهد بود . كشورهایی كه بر اهداف اقتصادی تأكید كامل دارند و به عنوان اهداف اصلی مورد توجه قرار می دهند ، باید مدیریت راهبردی اقتصادی اعمال نمایند در جمهوری اسلامی ایران با توجه به اینكه بر بستر انقلاب اسلامی شكل گرفته است . اهداف اصلی ، اهداف فرهنگی اند بنابر این مدیریت راهبردی در كشور ، مدیریت راهبردی فرهنگی می باشد .
وظایف جایگاه مدیریت راهبردی كشور در اصل ۱۱۰ قانون اساسی به عنوان وظایف رهبری بر شمرده شده است . اولین وظیفه اساسی ولی فقیه به عنوان مدیر راهبردی فرهنگی كشور " تصویب سیاستهای كلی نظام " می باشد .
مدیریت راهبردی فرهنگی كشور، اقتضای آن دارد كه سیاستهای كلی نظام با رویكرد فرهنگی موردتصویب قرار گیرد . بدان معنا كه اجرای این سیاستها ، باز تولید فرهنگ و ارزشهای متعالی نماید در این صورت است كه می توان گفت در كشور ، مدیریت راهبردی فرهنگی اعمال شده است .
مقام معظم رهبری ، ولی فقیه زمان ، در انجام وظیفه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور و ایجاد تحول و پویایی در مجموعه نظام جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف آرمانی فرهنگی به بهره گیری از تلاش علمی و فكری صاحبنظران خبره و زبدی فرهنگی نیاز منداند . نهادینه كردن رویكرد فرهنگی در همی اركان نظام جمهوری اسلامی اعم از قوای سه گانه و دیگر نهاد های سیاستگذاری و مدیریتی كشور با اعمال وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی كشور امكان پذیر است . شورایعالی انقلاب فرهنگی و واحدهای كارشناسی ، پژوهشی آن به عنوان جزئی از جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، وظایف ستاد شخصی را می تواند بر عهده گیرد . لذا اگر در قانون اساسی به صراحت از این نهاد نامی برده نشده است بدین موجب می تواند باشد كه شورایعالی انقلاب فرهنگی در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور و در مجموعه نهاد رهبری قرار گرفته است تا در انجام وظایفی كه رهبر در قانون اساسی بر عهده دارد نقش و وظیفه ای كه رهبر مقتضی می داند ، ایفاء نماید .
مقام معظم رهبری در این خصوص چنین می فرماید :
" این مجموعه (شورایعالی انقلاب فرهنگی ) در كشور بی بدیل است . در مدیریت راهبردی فرهنگی ( كشور ) ، ما ( رهبری ) به غیر از این مجموعه ، هیچ مركزی را در كشور نداریم . بخش های مختلف ، چه دولت ، چه مجلس ، چه حتی مجمع تشخیص مصلحت (نظام ) وظایفی دارند اما هیچكدام وظیفه ای را كه این شورا بر عهده دارد ، بر عهده ندارد . بنابر این مركز بی بدیلی است." ۲۶/۹/۱۳۸۱
ودر جایی دیگر بر این معنا تأكید می فرمایند :
"مجمع تشخیص ( مصلحت نظام) ، مسئول سیاستهاست . ولی این ، شورایعالی انقلاب فرهنگی را بر كنار نمی كند از نگاه بلند مدتی كه به آینده فرهنگی كشور دارد و تصمیمی كه در این زمینه می تواند بگیرد و به عنوان یك مجموعه كارشناسی زبده و ناب كه صد درصد فرهنگی است ، به مجمع تشخیص مصلحت ( نظام ) كمك كند و آن را به سمت سیاستی كه باید به صورت رسمی به دستگاهها ابلاغ شود ، هدایت كند " . ۲۶/۹/۱۳۸۱
قانون اساسی جمهوری اسلامی كه توسط خبرگان اسلام شناس با هدایت و رهبری اسلام شناس مصلح و انقلابی قرن ، حضرت امام خمینی (ره) ، تهیه گردید در حقیقت نقشی معماری نظام جمهوری اسلامی بر اساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی ، متناسب با مقتضای زمان ( فرهنگ هدف ) محسوب می گردد . این قانون به عنوان قانون اساسی در حكم چار چوپی استوار و فراگیر و راهنما و با استمراری بلند مدت برای مهندسی و مدیریت كشور می باشد . البته هر گونه مهندسی مجدد و اصلاح و تكمیل آن در قالب شكل گیری متمم قانون اساسی ، با فراهم شدن شرایطی خاص امكان ، پذیر بوده و بدین ترتیب پویایی نظام جمهوری اسلامی تضمین شده خواهد بود .
مجلس شورای اسلامی جایگاه رسمی قانون گذاری كشور است . قوانین مصوب این جایگاه باید در چار چوب قانون اساسی و شرع مقدس اسلامی باشد .
طول عمر تأثیر این قوانین محدود به زمانی است كه قانونگذار اراده نماید لذا همواره این دسته قوانین در حال اصلاح و تكمیل می باشند . برای اینكه قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان منشور و میثاق ملی به صورتی جامع و گسترده ، همی فعالیتهای كشور را در بر گیرد و جهت گیری و جهت یابی و انسجام مؤثر در همه اركان نظام برقرار شود . سیاستهای كلی نظام جمهوری اسلامی مصوب مقام معظم رهبری كه دارای اعتباری فراتر از قوانین عادی است ، نقشی جهت دهنده و راهنمایی كننده خواهد داشت . سیاستهای كلی در حكم قوانینی می باشند كه بازی اعمال و طول عمر تأثیر آنها دراز مدت تر از قوانین عادی و كوتاه مدت تر از قانون اساسی می باشد .
برای اینكه سیاستهای كلی نظام نیز در حوزه های فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی در راستای اهداف آرمانی فرهنگی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ، ماهّیت و انسجام لازم را در مرحله سیاست سازی بیابند تهیه كنندگان آنها به رویكرد ی آینده ساز و تحول آفرین و نقشی جامع مهندسی فرهنگی كشور نیازمند اند . نقشی مهندسی فرهنگی كشور در حكم قانون و در سطحی والاتر و نزدیك به قانون اساسی قرار می گیرد كه دارای بازده زمانی كاملاً طولانی و طول عمر تأثیری گسترده تر خواهد بود .
به همین مناسبت است كه مقام معظم رهبری می فرماید :
"مجمع تشخیص مصلحت نظام ، مسئول سیاستهاست ولی این ، شورایعالی انقلاب فرهنگی را بر كنار نمی كند از نگاه بلند مدتی كه به آینده فرهنگی كشور دارد و تصمیمی كه در این زمینه می تواند بگیرد و به عنوان مجموعی كارشناسی زبده و ناب كه صد در صد فرهنگی است ، به مجمع تشخیص مصلحت نظام كمك كند و آن را به سمت سیاستی كه باید به صورت رسمی به دستگاهها ابلاغ شود ، هدایت كند " . ۲۶/۹/۱۳۸۱
مقام معظم رهبری در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور با شكل دهی و وجود چنین سطحی از تصمیم گیری ( قانون گذاری ) كه همان شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد ، و با بهره گیری از اثر بخشی مجموعی كارشناسی زبده و ناب صد در صد فرهنگی و تهیه و تصویب نقشی مهندسی ، زمینه های لازم برای اعمال فرهنگی كشور ، وظیفه هماهنگی بین اركان نظام و قوای سه گانه را فراهم می سازد .
تهیه نقشه مهندسی فرهنگی كشور ، مبنا و اساسی خواهد بود كه چنین مهّمی محقق گردد .
مقام معظم رهبری می فرماید :
" این جا (شورایعالی انقلاب فرهنگی )آن قرار گاه مقدم فرماندهی است ، عقبه فكری شما در مراكز دانشگاهی و حوزه ای ، خط مقدمتان هم عبارت است از دولت ، مجلس و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دستگاه قضایی و دیگر دستگاههایی كه در كشور هستند .
مجلس ما برای عملی شدن آنچه این جا به عنوان مهندسی انجام می گیرد ، حتماً باید قانون بگذارند .
مجمع تشخیص مصلحت هم ، در سیاستگذاری ها همین مهندسی كلان را در نظر داشته باشد . ما در آنجا سیاستگذاری رسمی فرهنگی داریم ، نه مهندسی مورد نظر ما كه نگاه كلان به مباحث فرهنگی است .
بنابر این آنچه شما در این جا تصویب می كنید ،
به مجمع تشخیص مصلحت می رود ، برای یك منظور
به دولت می رود ، برای یك منظور ،
به مجلس شورای اسلامی می رود . برای یك منظور ،
به صدا و سیما می رود برای یك منظور" ۸/۱۰/۱۳۸۳
بدین ترتیب اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی باید توجه وتأكید كامل برانجام وظایف " مدیریت راهبردی " كه در ادبیات مدیریت به خوبی به آنها پرداخته شده است داشته باشند . چه بسا یكی از موانع و محدودیت ها و ضعف هایی كه نظام جمهوری اسلامی با آن روبرو بوده است و نتوانسته است از اثر بخشی جایگاه والایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی بهره بگیرد این بوده است كه اعضاء محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی بر انجام وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی متمركز نبوده اند و به حوزه وظایف رده های دیگر كشور و به حل مسائل مدیریتی سطوح میانی و حتی اجرایی كشور پرداخته اند . درست است كه ضعف و نقص ها و كمبودهایی در حوزه های میانی و اجرایی كشور وجود داشته و دارد و خواهد داشت ولی پرداختن به آنها بر عهده مدیران همان سطوح است كه هم مسئولیت آن را دارند و هم اختیار آن را . بدین سبب انجام وظایف مدیریت راهبردی بر زمین مانده است . مسلماً با انجام درست و كامل این وظایف كه از اثر بخشی گسترده و عمیق و بالایی برخوردار می باشد . مسائل و مشكلات سطوح میانی و اجرایی مدیریت كشور هم حل خواهد شد .
تأكیدات زیاد مقام معظم رهبری درسالهای اخیر بر اهمیت ، ضرورت و امكان پذیری مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی كشور و قرار دادن شورای عالی انقلاب فرهنگی در قلی تصمیم گیری فرهنگی كشور ، اعضاء محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی رابیشتر و بیشتر متوجه این مسئولیت می سازد كه برای حل مسائل رده های میانی و اجرایی مدیریتی كشور باید به تهیه نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور و پی گیری و ارزیابی و نظارت بر اجرای این نقشه توسط خط مقدم اجرایی خود بپردازند و گرنه پرداختن به حل این دسته مسائل ، آنها را از وظیفه و مأموریت اصلی خود باز خواهد داشت .●شورایعالی انقلاب فرهنگی و مهندسی فرهنگی كشور
مهندسی سیستم و مدیریت سیستم دو مقولی متمایزاند. در مهندسی سیستم موضوع طراحی و باز سازی و نوسازی و تحول و پویایی در یك سیستم مطرح است ولی در مدیریت سیستم ، اداری سیستم در چار چوب و محدودیتهای سیستم مهندسی شده انجام می پذیرد. هر اندازه مهندسی یك سیستم كاملتر باشد ، مدیریت سیستم به صورت كاملتر و اثر بخش تر امكان پذیر می شود و بالعكس .
مهندسی و مدیریت سیستم با توجه به رویكردی كه بر مهندسی و مدیریت سیستم حاكم می باشد ، هویّت می پذیرد .
اگر رویكرد ، فرهنگی باشد و اهداف فرهنگی و رسیدن به ارزشها و نمادهای ویژه فرهنگی ، مقصد قرار گیرد ، نوع مهندسی و مدیریت سیستم ، فرهنگی خواهد بود .
مدیران متعهد و متّدین برای رسیدن به اهداف فرهنگی با بهره گیری از سیستم های مهندسی شدی ناسازگار یا كم سازگار با اهداف فرهنگی موفّق ، نخواهد شد موجبات تحوّل و رشد فرهنگی را فراهم كنند . مهندسی فرهنگی سیستم است كه ، انقلاب و تحوّل فرهنگی را زمینه ساز می باشد . انقلاب فرهنگی را باید از مهندسی فرهنگی یك سیستم ، سازمان و یك نظام آغاز نمود . اگر بیان می شود كه انقلاب اسلامی ، انقلاب فرهنگی است به موجب آن است كه در اولین قدم ، نظام كهنه و فرسوده و ناسازگار با اهداف فرهنگی را مهندسی مجدد نمود و به جای آن نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظام مهندسی فرهنگی شده قرار داد . استمرار انقلاب فرهنگی در كشور ، مستلزم مهندسی مستمر كشور در همی سطوح خواهد بود . مهندسی كلان‌ْ نظام كشور و نظام های داخلی ودستگاههای مختلف ، موضوع مهندسی فرهنگی كشور می باشند .
شورایعالی انقلاب فرهنگی از آن جهت " انقلاب فرهنگی " را حیات و استمرار می بخشد كه مهندسی فرهنگی كشور یعنی باز مهندسی و طراحی نوین سیستم ها و نظام های خرد و كلان را با فرامین و هدایت های مقام معظم رهبری پی می گیرد .بدین مناسبت است كه ولی فقیه در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور نه تنها هرگز موجب ایستایی نظام مقدس جمهوری اسلامی نخواهد بود . بلكه همواره موجبات پویایی و تحوّل در این نظام را فراهم می سازد . بالعكس آنچه حاكمان مطلق العنان در نظام های توتالیر ولی به ظاهر دموكراتیك موجب می شوند .
فلسفه وجودی شورایعالی انقلاب فرهنگی و حمایت های بی دریغ حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی بخصوص در سالهایی كه به بهانی قانون گرایی و اصلاحات و نظائر آن این جایگاه انقلاب را مورد شدیدترین هجمه های آگاهانه و نا آگاهانه باسفسطه های ابهام بر انگیز قرار داده بودند ، در این نكته اساسی است كه این جایگاه می تواند تضمین كنندی استمرار انقلاب اسلامی ، انقلاب فرهنگی و تحول و پویایی در كشور با مهندسی همواری فرهنگی كشور باشد .
مقام معظم رهبری چنین دلسوزانه می فرمایند :
" بعضی از دستگاهها یا بعضی از آدمها _ چه آدمهای موظّف در بعضی بخشها یا غیر موظّف _ هر وقت دستشان برسد و موقعیت مناسبی وجود داشته باشد و در فضای سیاسی جامعه شعار داغ تری نباشد ، یكی از شعاره های خویشان ، حمله به شورای عالی انقلاب فرهنگی است كه چرا وجود دارد ، وجودك دنب لا یقاس به ذنب چقدر فاصله است بین این حرف كه ما می گوییم شورای عالی انقلاب فرهنگی بی بدیل است و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و حرف كسانی كه می گویند اصلاً این شورا چرا وجود دارد ، مثل كسانی كه از وجود یك مركز سیاستگذار ی فعال برای اداری كشور ناراضی اند . " ۱۳۸۱
شورایعالی انقلاب فرهنگی می تواند و باید مجموعه ای بی بدیل و ضروری و مؤثر و پر اهمیت در جایگاه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور باشد . با وجود چنین جایگاهی و ایفای مأموریت مهندسی فرهنگی كشور است كه می توان به " انقلاب فرهنگی " معنا و مفهوم بخشید . مدیریت فرهنگی ( فراتر از مدیریت دستگاههای فرهنگی ) برای رسیدن به اهداف فرهنگی در یك سازمان و در یك جامعه به توفیق نخواهد انجامید مگر آنكه مقدم بر مدیریت ، مهندسی سازمان و جامعه سازگار با اهداف فرهنگی و با رویكرد فرهنگ هدف ، انجام شده باشد . هر گونه تحول در فرهنگ سازمان و جامعه نیز با مهندسی فرهنگی آن سازمان و جامعه باید آغاز شود بدین ترتیب است كه مفهوم انقلاب فرهنگی را می توان با مفهوم مهندسی فرهنگی كشور روشن ساخت و به خوبی دریافت كه انقلاب فرهنگی با هیچ اقدام دیگری متصور نمی باشد .
مقام معظم رهبری می فرمایند :
" این جا (شورایعالی انقلاب فرهنگی ) را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی كشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای كشور _ اعم از دستگاههای فرهنگی و سایر دستگاهها _ و مركز مهندسی فرهنگی كشور به حساب آورد".
رسیدن به اهداف فرهنگی آنهم اهدافی كه مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای والای اسلامی در كشور می باشند جز در پی ایجاد تحول و پویایی و نوسازی و باز سازی نظام های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی كشور و دستگاههای زیر مجموعی آنها امكان پذیر نمی باشد .نظام ها و دستگاههایی كه امروز بار اجرای برنامه های كشور و تحقق اهداف را بر عهده دارند .در رژیم گذشته و چه بسا در سالهای پس از انقلاب اسلامی ، بر اساس فرهنگ ماتریالیسم ، لیبرالیسیم غرب ، مهندسی شده اند و بار آن فرهنگ را به منزل می رسانند . بدین سبب است كه تلاشهای مدیریتی مدیران متدین و مسلمان و انقلابی با وجود چنین سیستم ها و سازمانهای مهندسی شدی متناسب و مبتنی بر فرهنگ غیر خودی به نتیجه مطلوب و رضایت بخش نمی نشیند .
جایگاهی كه باید با نگاهی بلند مدت و بصیرتی راهگشا با شناخت و باور نسبت به مسئولیت الهی علما و صاحبنظران اسلامی در عهده دار ی رسالت هدایت امت اسلامی و ملتهای جهان و امیدوار به نصرت الهی ، چشم انداز ایران و جهان را بخوبی ترسیم نماید و تحولات لازم را در كلان نظام جمهوری اسلامی و نظام های زیر مجموعه آن و سیستم ها و سازمان ها منظور دارد و بدین ترتیب انقلاب فرهنگی را استمرار بخشید ، شورایعالی انقلاب فرهنگی خواهد بود . چنین وظیفه و مأموریتی را می توان با واژه مهندسی فرهنگی كشور بیان داشت .
●مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور و اهمیت و ضرورت و امكان پذیری آن
اصلی ترین و محوری ترین عنصر و جزء ، در یك سازمان و در یك جامعه ، عنصر و جزء فرهنگ است . همانگونه كه استمرار حیات و رشد گیاه و حیوان و انسان در محیط زیست طبیعی و مشترك آنها امكان پذیر است . فرد و سازمان و جامعه هم در محیط زیست فرهنگی‌ِ قابل زیست كه محیط زیست خاص انسان است و وجه تمایز او را با حیوان و گیاه نشان می دهد ، می تواند به حیات و رشد خود ادامه دهد .
●محیط زیست طبیعی و مهندسی و مدیریت آن
هر گونه آلودگی و عدم سازگاری محیط زیست طبیعی ، آسیب ها و تنگناهای جدی و محسوس و ملموس برای حیات گیاه و حیوان و انسان به وجود می آورد . همی آنها كه در این محیط زیست طبیعی ، زیست می كنند و بهره می گیرند بر این محیط زیست نیز تأثیر می گذارند . بر تعامل گیاه و حیوان با محیط زیست طبیعی قواعد و قوانین تكوینی حاكم بوده و بر آن اساس عمل می كنند . ولی تعامل انسان و محیط زیست طبیعی او ، تابع علم و اندیشه و عمل و اختیار اوست . گاه با جهالت و ضلالت خود و با تخریب و آلوده سازی محیط زیست طبیعی كه حیات خودش به سلامت آن بستگی دارد ، حیات خود را و حیوانات و گیاهان را دچار مشكل می سازد و آنگاه است كه به فكر چاره می افتد كه چگونه از خطرات، آسیب ها و تهدیدات این محیط رهایی یابد .
سازمانی به عنوان سازمان محیط زیست طبیعی شكل داده می شود . قرار دادهای بین المللی امضاء می گردد انذارها و هشدارها شكل می پذیرد ، تشكل ها و انجمن های نگهبان و حافظ محیط زیست و گیاهان و حیوانات پا به صحنه می گذارند و هزار و یك استاندارد و قاعده و ضابطه و طرح و برنامه تدوین و تنظیم و تصویب می شود تا محیط زیست نا سالم طبیعی جای خود را به محیط زیست طبیعی بدهد .
محیط زیست طبیعی قابل زیست آرمانی و هدف كه طراوت بخش حیات مادی انسان باشد را مهندسی می كنند و در پی مدیریت محیط زیست طبیعی موجود برای رسیدن به محیط زیست مطلوب ( هدف ) هستند . برای اینكه نقاط ضعف محیط زیست طبیعی موجود را از بین ببرند و یا جلوی افزایش نقاط ضعف و آلودگی های آنرا بگیرند . دو اقدام اساسی را شكل می دهند .
۱ـ نقاط قوت محیط زیست طبیعی را تقویت می كنند ، با ایجاد و گسترش فضای سبز و ایجاد عوامل تقویت كننده محیط زیست طبیعی ، تشكیل مناطق حفاظت شده و نظایر آنها تلاش می‌كنند كه در محیط زیست طبیعی بر اساس نقشه مهندسی محیط زیست طبیعی ،تحول و باز سازی و نوسازی پدید آورند .
۲ـ نقاط ضعف محیط زیست طبیعی را از بین می برند . برای این منظور هم ، كارخانه ها فن‌آوری ها ، سازمان ها و طرح ها و محصولات ناسازگار با محیط زیست طبیعی و آلوده كننده آن را شناسایی می كنند و برای آنها با قرار دادن ضوابط و مقررات و استانداردها ، محدویت هایی فراهم می سازند و اگر بتوانند آنها را از میان بر می دارند . برای اینكه ماشین ها و كارخانه ها و سازمان ها ، محیط زیست خود را آلوده نسازند و محیط زیست را سالمتر بسازند ، در فكر طراحی مجدد و نوسازی و بهسازی آنها می باشند .
بدیهی است بدون آنكه انواع محصولات و فن آوری وسیستم های تولیدی و ... سازگار با محیط زیست طبیعی ، مهندسی مجدد نشوند هر اندازه هم مدیران كارگاهها و كارخانه ها و رانندگان خودروها دلسوز و علاقمند به محیط زیست سالم باشند و تلاش نمایند ، هر گز به خواسته خود نمی رسند و عملاً دست اندر كار آلوده كردن محیط زیست طبیعی و عامل حیات بخش خویش اند .
بنابر این نخست باید محیط زیست طبیعی مطلوب ( هدف ) یعنی آن محیط زیستی كه باید در یك مدت زمان مشخص مثلاً ۱۰ یا ۲۰ سال آینده بدان رسید ، مهندسی نمود و سپس همی عناصر و عواملی كه در محیط زیست موجود حیات دارند و بر این محیط زیست اثر می گذارند را مهندسی و سپس مدیریت نمود .
از آنجا كه تأثیرات محیط زیست طبیعی كاملاً محسوس و سریع است . هشدارها و انذارها قابل درك است . ارزیابی كمی وضعیت آن امكان پذیر بوده و سلامت و آلودگی آن را با نصب تابلوهای هادی در هر چهار راه شهر و در هر منطقه صنعتی و در هر ساحل و جنگل می توان نشان داد .
علیرغم همی اینها ملاحظه می شود كه انسان امروز نسبت به محیط زیست طبیعی خود چگونه جاهلانه و قاصرانه و مقصّرانه و ناتوان و درمانده عمل می كند .
انسان امروز در محیط زیست آلودی غول شهرهایی كه با بی تدبیری و جهالت خود ، ساخته و پرداخته است باید زندگی كند با چشم سر ، فروكش كردن روزانی شعله عمر خویش و از دست رفتن سلامتی خود را بنگرد و درمقابل غول خود ساخته، تسلیم و درمانده باقی بماند .
●محیط زیست فرهنگی و مهندسی و مدیریت آن
فرهنگ ، محیط زیست انسانی را می سازد . اگر در موضوع مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی و وضعیت و سر نوشتی كه امروز دارد ، پیچیدگیهای زیادی مشاهده می شود و محسوس و ملموس است . قطعاً در موضوع محیط زیست انسانی و فرهنگی و مهندسی و مدیریت آن ، پیچیدگی ها چندین و چند برابر است و به دقت و بصیرت و دانشی بس افزون تر نیاز مند است .
هیچ انسان و سازمان و جامعه و رفتار و علم و اندیشه و مصنوعی وجود ندارد كه در محیط زیست فرهنگی خاص حیات و رشد نیافته باشد .
همی انسانها و سازمانها و جوامع در محیط زیست فرهنگی زندگی می كنند و بر این محیط زیست اثر می گذارند . این تعامل و تأثیر پذیری و اثر گذاری همواره و همیشه وجود داشته و دارد و خواهد داشت . محیط های زیست فرهنگی متفاوتی كه در گوشه گوشی دنیا و كشورهای مختلف شكل گرفته است ، حاصل همین تعامل مستمر است .
همانگونه كه محیط زیست طبیعی ، جهانی است و محیط های زیست طبیعی منطقه ای و كشوری و قاره ای در تعامل با یگدیگر بوده و اثر می پذیرند و اثر می گذارند . محیط زیست فرهنگی هم جهانی است و محیط های زیست فرهنگی كشورها و ملت هادر تعامل با یكدیگر بوده و اثر می گذارند و اثر می پذیرند .●اهمیت ، ضرورت و امكان پذیری مهندسی و مدیریت فرهنگی
كشور ها و ملت ها وظیفه دارند و می توانند برای ادامه حیات انسانی خود و بالندگی آن و تكامل معنوی خویش و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خود ، محیط زیست فرهنگی خود را مهندسی و مدیریت كنند آنرا از ضعف ها و آلودگی ها پاك سازند .عناصر و مؤلفه های حیات بخش آن را تقویت نمایند و از نفوذ و ورود عناصر آلاینده و خسارت بخش محیط های زیست فرهنگی دیگر جلوگیری نمایند .
به همان نسبت كه هر كشور و ملتی وظیفه دارد و می تواند كه محیط زیست طبیعی خود را مهندسی و مدیریت كند و برای حیات و رشد خود ، آنرا از آلودگی ها پاك سازد و جلوی ورود آلودگی ها و نا پاكی های تولید شده در محیط های زیست طبیعی دیگر به محیط زیست طبیعی خود در حد مقدور كشورها و ملتها وظیفه دارند و می توانند نسبت به مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی خود اقدام كنند را بگیرد .
بدیهی است همانگونه كه در مهندسی و مدیریت محیط زیست طبیعی ، یك كشور و یك ملت و یك سازمان نمی توانند بدور از تأثیر محیط های دیگر عمل كنند و درجه ای از تأثیر را باید بپذیرند در مورد مهندسی و مدیریت محیط زیست فرهنگی هم چنین وضعیتی وجود دارد . مهندسی و مدیریت محیط های زیست طبیعی و زیست فرهنگی زمانی جامعیت و اثر بخشی كامل می یابد كه نظام جهانی با مدیریت و رهبری واحد شكل پذیرد .
● الیس الصبح به قریب
بنابر این مهندسی و مدیریت فرهنگی علاوه بر اهمیت و ضرورت ، امكان پذیر نیز می باشد .
مقام معظم رهبری برای روشن كردن مفهوم فرهنگ و بیان ماهیت آن و ضرورت و امكان مهندسی و مدیریت آن چنین می فرمایند :
"فرهنگ مثل توری است كه ماهیها بدون این كه خودشان بدانند در داخل این تور دارند حركت می كنند و به سمتی هدایت می شوند
دولت و مجموعه حكومت نمی تواند خود را از این موضوع بر كنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد .
نه ، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم ، اگر نا صواب است آن را تصحیح كنیم ، اگر ضعیف است ، آن را تقویت كنیم ، اگر در آن نفوذ ی هست دست نفوذی را قطع كنیم"۲۶/۹/۱۳۸۰
در قبال تأثیر گذاری محیط های زیست فرهنگی دیگر و لزوم صیانت و حفاظت از محیط زیست فرهنگی كشور و تلاشی كه محیط های زیست فرهنگی ناسالم برای نفوذ در محیط های زیست فرهنگی دیگران دارند . می فرمایند :
" نمی شود ما میدان را رها كنیم تا دیگران هر كاری كه می خواهند ، بكنند . امروز همان كسانی كه ادعای آزادی می كنند و دم از لیبرال بودن می زنند ، پیچیده ترین و دقیق ترین شیوه كنترل را بر روی فرهنگ كشورهای خودشان ،بلكه سراسر دنیا ، اعمال می كنند و سعی دارند كه فرهنگ خود را به كشورهای دیگر منتقل و تزریق كنند. " ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مطالعات و پژوهشهایی كه امروز در حوزی رهبری صورت گرفته است به خوبی نشان داده است كه برای سلطه بر كشورها و ملت ها بهتر است به جای بهره گیری از مكانیزم های پر هزینه مدیریت از ساز و كارهای رهبری و نفوذ در آنها استفاده شود . گسترش حوزی رهبری نیز تابعی از گسترش حوزی فرهنگ است . بنابر این آن دسته از كشور ها و نظام ها و حكومت هایی كه در پی منافع مادی و غیر انسانی خود از هیچگونه تلاشی فرو گذار نمی باشند با گسترش مطالعات و تحقیقات فرهنگی و رهبری ، درصدد سلطه بر سایر ملتها و منابع آنها از طریق تصرف محیط های زیست فرهنگی آنان با تهاجم فرهنگی می باشند . برای این منظور ابتدا در پی خنثی كردن مقاومت سایر ملتها و نظام ها در مقابل یورش فرهنگی خود با القاء این مفهوم كه اصولاً ، فرهنگ مدیریت پذیر نمی باشد ، هستند و برای اثبات این مدعای خویش به برخوردهای قرون وسطایی با عقیده ، فرهنگ و اندیشه كه عمدتاً در غرب سابقه دارد به عنوان مدیریت فرهنگی اشاره می كنند .
●رویكرد درست در مهندسی و مدیریت فرهنگی
مقام معظم رهبری به خوبی راه را نشان می دهند :
" ما نمی خواهیم با نگاه افراطی به مقوله فرهنگ نگاه كنیم ، بایستی نگاه معقول اسلامی را ملاك قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطی كه معارف و الگوهای اسلامی به ما نشان می دهد ، تنظیم كرد . برخورد افراطی از دو سو امكان پذیر است و تصور می شود یكی از این طرف كه ما مقوله فرهنگ را مقوله یی غیر قابل اداره و غیر قابل مدیریت بدانیم مقوله یی رها و خودرو كه نباید سر به سرش گذاشت و وارد آن شد . متأسفانه این تفكر در جاهایی هست و عده ای طرفدار رها كردن و بی اعتنایی و بی نظارتی در امر فرهنگ هستند . این تفكّر ، تفكّر درستی نیست و افراطی است . در مقابل آن ، تفكّر افراطی دیگری وجود دارد كه سختگیری خشن و نظارت كنترل آمیز بسیار دقیق است . این تفكّر هم به همان اندازه غلط است . " ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
مقام معظم رهبری با استعاره ای زیبا ، رویكرد درستی كه باید در مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور رعایت شود را به خوبی روشن نموده اند و بدین ترتیب فرموده اند :
" در مقوله ی فرهنگ ، رفتار حكومت باید دلسوزانه و مثل باغبان باشد .
باغبان به هنگام نهال می كارد ، به هنگام آبیاری می كند ، به هنگام هرس می كند ، به هنگام سمپاشی می كند و به هنگام هم میوه چینی .
باید فضای فرهنگی كشور را باغبانی كرد ، یعنی مسئولانه و با دقت این مقوله را دنبال كرد".
۲۳/۱۰/۱۳۸۲
با این استعاره ابهامی كه در رویكرد حاكم بر مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور پی گیری خواهد شد باقی نخواهد ماند و القاء چنین ابهامی كه مهندسی و مدیریت فرهنگی كشور مستلزم نگاهی متصلّب و مكانیكی و آمرانه از بالا به پایین است ، جایی نخواهد داشت .
در استعاره ای كه مقام معظم رهبری بیان داشته اند نكات بسیاری برای روشن شدن مفهوم و چگونگی مهندسی و مدیریت فرهنگی قابل استفاده می باشد .
۱_ در كشاورزی و باغبانی ، نخست باید گیاهان را شناخت . برای شناخت گیاه نیز آن را در انواع و اجزاء می شناسند . انواع و اجزاء گیاهان نیز از آن حد پیچیدگی برخوردارند كه رشته های مختلف علمی گیاه شناسی وجود دارد و متخصصین و دانشمندان و پژوهشگران زیادی در هر یك از انواع گیاهان مطالعه و بررسی می كنند .
گیاه شناسان ، چیستی گیاه و چگونگی رشد آن و محیط مناسب زیست آن و میوه و محصول آن را مورد مطالعه و شناسایی قرار می دهند ولی چه بسا از عهده باغبانی و مزرعه داری و اقتصاد كشاورزی بر نیایند .
آیا فرهنگ از گیاه ، اهمیت و پیچیدگی كمتری دارد ؟آیا فرهنگ شناسی ، ساده تر از گیاه شناسی است ؟ آیا نباید فرهنگ را در انواع و اجزاء آن شناخت ؟ آیا برای هر نوع از فرهنگ و حتی هر لایه و هر جزء از فرهنگ نباید مطالعات و پژوهشهای مستقل داشت ؟ آیا برای شناخت هر نوع از فرهنگ نباید متخصصین و دانشمندان و مدیران خاص آموزش داد و تربیت كرد ؟ چگونه در مورد بدن انسان همانگونه كه در مورد گیاه مطالعه و بررسی می شود ،متخصص و پزشك تربیت می شود . برای هر جزء كوچكی از بدن انسان متخصص وجود دارد تا بتواند آن جزء كوچك را بشناسد و برای حفظ آن و یا درمان نقانص و بیماری آن ، راه حل بیابد واقدام كند ، آیا برای فرهنگ كه به روح و بعد اصلی انسان مربوط است می توان بدون داشتن دانش و تخصص لازم تصمیم گیری كرد ؟ نسخه داد و عمل كرد ؟
آیا سیاستگزاران و مدیران حوزه فرهنگ اگر در حد پزشك عمومی در مورد فرهنگ بدانند و بخواهند تصمیم گیری كنند و راه حل اتخاذ نمایند آنوقت می توان انتظار داشت كه مهندسی فرهنگ و مدیریت فرهنگی به خوبی صورت گیرد و فرهنگ از تهاجم مصون بماند و به حیات خود ادامه دهد ؟
بدیهی است در درجه اول باید فرهنگ شناسانی در انواع فرهنگ و در اجزاء فرهنگ داشته باشیم تا بتوانیم مهندسی فرهنگ را انجام دهیم . با بهره گیری از دانش گسترده و كم عمقی كه در حوزه فرهنگ شناسی وجود دارد نمی توان ضعف ها و بیماری ها و آسیب های فرهنگ موجود را شناخت تا بتوان برای آن راه حلی را در نظر گرفت . بنابر این مقدم ترین اقدام این است كه به شناخت فرهنگ در انواع و اجزاء آن در وضعیت آرمانی ، موجود ، هدف پرداخته شود و برای این منظور باید تلاشی گسترده در مطالعه و پژوهش و آموزش ، با صبر و استمرار و برنامه و سیاست مشخص ، سامان داده شود .
۲ _ از گیاه شناس انتظاری نیست كه آفت های گیاه را بر طرف كند . گیاه پزشكی رشتی علمی دیگری است . گیاه پزشكان هستند كه می توانند آفت ها و آسیب های گیاهان را بر طرف سازند .
فرهنگ پزشكان چه كسانی هستند ؟ آیا انتظار داریم فرهنگ شناسان ، فرهنگ پزشكی هم انجام دهند . اگر تا كنون چنین كرده ایم . قطعاً به نتیجه ای هم نرسیده ایم . برای اینكه یك پزشك مشكل بیمار خود را بر طرف كند به سراغ " بدن شناسان " یعنی فیزیولوژیست ها نمی رود بلكه به سراغ رادیولوژیست ها و پاتولوژیست ها می رود تا آن آسیب و آفتی كه بیمار دچار آن است را در آزمایشگاه خود و با روش و ابزار خاص خود باز شناسند و او را در درمان بیمار مساعدت كنند .
آیا حفظ سلامتی و درمان بیماریهای فرهنگ را با اینهمه پیچیدگی می توان بدست " فرهنگ شناسان " كه حداكثر فیزیولوژیست هستند سپرد ؟
بنابر این مدیران فرهنگی آنجا كه می خواهند ، ضعف ها و بیماریهای فرهنگ را بر طرف كنند باید از متخصصین آسیب شناس فرهنگ ( پاتولوژیست های فرهنگی ) استفاده كنند و آنجا كه می خواهند رشد فرهنگی را پی گیرند و مهندسی فرهنگ را صورت دهند باید از فرهنگ شناسان ( فیزیولوژیستهای فرهنگی ) بهره بگیرند و خود در مقام باغبانی عمل كنند .
مدیران فرهنگی و دارای مسئولیت حفظ سلامت و درمان ضعف های فرهنگی و رشد فرهنگی هستند .
۳- علاوه بر " گیاه شناسان " و " گیاه پزشكان " كه در باغبانی و رسیدن به محصول خوب كاملاً مؤثراند . برای باغبانی و انجام امور " كشت " و " داشت " و " برداشت " به دانش و مهارتهای زیاد دیگری نیاز است و برای انجام درست این امور ، امروز رشته های مختلف علمی مشكل گرفته است .
رشته آبیاری چگونگی تغذیه گیاه را مشخص می كند و در رشته " ماشین آلات كشاورزی " مطالعه و بررسی می شود كه برای هر یك از انواع گیاهان به چه ابزار و وسایلی برای كشت و داشت و برداشت نیاز است و در اقتصاد كشاورزی مطالعه و بررسی می شود كه باغبان با بازارهای تولید و مصرف محصولات كشاورزی خود چگونه برخورد كند و به چه ترتیب به سود بالاتر برسد و بالاخره در رشته های مهندسی كشاورزی و باغبانی چگونگی بكار گیری همی یافته های رشته های متعدد كشاورزی را مورد مطالعه و پژوهش و آموزش قرار می دهند تا بتوان به هدف رسید .
آیا در موضوع فرهنگ و مدیریت فرهنگی اهمیت و پیچیدگی كمتری وجود دارد كه بدون بهره گیری از دانش و مطالعه و پژوهش در رشته های علمی مختلفی كه باید توسعه یابد و متناظر آن در كشاورزی ، دامپزشكی و بخصوص در پزشكی وجود دارد ، تصمیم گیری و اقدام می شود ؟
اگر علم باوری یكی از اصول است و اصلی خدشه ناپذیر در هر مكتب و مرامی است ، ایجاب می كند كه در حوزه فرهنگ ، بدون علم ، عمل نكنیم .
۴- فروشندگان محصول و واسطه های بازار كه بدنبال سود می باشند و قاعدتاً برای انجام شغل خود هم دانش و مهارت مربوط را دارند و نسبت به كیفیت و خواص میوه و محصول بدست آمده در حدی اطلاع دارند همچنین متخصصان تغذیه ، به صورت دقیق از رنگ و بو و مزه و ویتامین و قند و دیگر خواص مربوط به كاشتی یك باغبان اطلاع دارند و آن را تبلیغ و ترویج می كنند و بدست متقاضی و مشتری می رسانند ولی از این دو دسته نمی توان انتظار داشت كه در مورد كاشت و داشت و برداشت هم اظهار نظر كنند و توانایی انجام اینكار داشته باشند این دو دسته نه از زمین و آب و كود و سم اطلاعی دارند و نه باغ را برای باغبانی می توان به آنها سپرد .آیا در حوزه فرهنگ می توان مدیریت فرهنگی و باغبانی فرهنگ را به مبلغان و بازار یابان و وصف كنندگان یك فرهنگ سپرد ؟
فرهنگ شناسان و مبلغان وقتی در جایگاه مدیریت فرهنگی قرار می گیرد و با پیچیدگی های این وظیفه به موجب پیچیدگی های زیاد فرهنگ روبرو می شود .به دو سرانجام كالا متفاوت می رسند .
۱. فرهنگ را مدیریت ناپذیر می یابند و از ادامه تلاش دست می كشند و در نتیجه حوزه فرهنگ را به آنانی می سپارند كه با علم و درایت و مطالعه و پژوهش در اجزاء و انواع فرهنگ و با بهره گیری از دانش مدیریت به بسط و توسعه فرهنگ خویش می پردازند .
۲. مفهوم و تعریفی محدود و ضیق از فرهنگ می سازند و آنرا سیستمی مكانیكی و ساده و بسته تصور نموده و رفتاری خشك و انعطاف ناپذیر و غیر معقول برای شكل دهی آن در پیش می گیرند .
در مقابل ، نگاه معقول اسلامی همان ، نگاهی است كه مقام معظم رهبری به فرهنگ دارند و آنرا بیان فرموده اند .
●فرایند مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی
با مهندسی فرهنگ ،آن فرهنگی كه مطلوب است و باید مبنای شكل گیری محیط زیست فرهنگی قرار گیرد ، مشخص می شود.
فرهنگ ، یك سیستم است دارای اجزایی است كه این اجزاء در تعامل با هم می باشند . مهندسی فرهنگ ، مهندسی سیستم فرهنگ است .
سیستم ها را از ساده به پیچیده طبقه بندی می كنند . سیستم فرهنگ ، سیستم پیچیده ای است كه سیستم های انسان و سازمان های اجتماعی و نا شناخته ها را در بر می گردد .
هر اندازه سیستم ها ، پیچیده تر شوند مهندسی آنها یعنی طراحی ، نوسازی و باز سازی آنها نیز پیچیده تر می شود.
فرهنگ ، سیستمی نیست كه بدون سابقه وجود داشته باشد بلكه سیستمی است كه هم دوره با حیات سیستم انسان و سازمانهای اجتماعی است . بنابر این مهندسی فرهنگ به طراحی مجدد و یا نوسازی و باز سازی آن مربوط خواهد شد .
برای نوسازی و باز سازی یك سیستم ، باید سیستم طراحی شدی كامل را مد نظر قرار داد و بر آن اساس ضعف ها و نارسائیها را در سیستم موجود مشخص نمود و نسبت به بر طرف كردن آن اقدام كرد .
بنابر این در موضوع مهندسی فرهنگ باید :
۱. فرهنگ آرمانی را مشخص نمود .
۲. فرهنگ موجود و ضعف های آن را شناخت .
۳. فرهنگ مطلوب ( هدف ) كه با بر طرف كردن این ضعف ها حاصل می شود را تعیین نمود .
مقام معظم رهبری برای روشن شدن مفهوم مهندسی فرهنگ و كلانْ فرایند آن می فرمایند :
" یكی از مهمترین تكالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ كشور است ، یعنی مشخص كنیم كه فرهنگ ملی ، فرهنگ عمومی و حركت عظیم درون زا و صیرورت بخش و كیفیت بخشی كه اسمش فرهنگ است و در درون انسان ها و جامعه بوجود می آید ؛ چگونه باید باشد . اشكالات و نواقص اش چیست ؟ كندی ها و معارضانش كجاست ؟" ۸/۱۰/۱۳۸۳
در یك سیستم مهندسی شده ، نقش و وظیفه هر یك از اجزاء به خوبی مشخص شده و تعامل هر یك از عناصر و اجزاء با دیگر اجزاء نیز مشخص می باشد بگونه ای كه این سیستم ، كار كرد لازم را داشته و به هدف خود دست یابد .
در سیستم فرهنگ هم ، مهندسی فرهنگ بدین ترتیب باید صورت گیرد .
برای مهندسی فرهنگ ، نخست باید انواع و اجزاء فرهنگ را شناخت .
برای مهندسی سیستم ها هم انواع و اجزاء سیستم را در نظر می گیرند و با بهره گیری از روش های تجزیه و تحلیل سیستم ها ، مهندسی سیستم را انجام می دهند .
بدیهی است مهندسی سیستم ها با توجه به نوع و طبقه آنها با روش های خاص و متناسب آنها صورت می پذیرند .
اصول و مبانی كه در روشهای مختلف وجود دارد ، با توجه به نوع سیستم ، متفاوت خواهد بود .
در مهندسی سیستم های ساده از روش های تجزیه و تحلیل سیستم ، مبتنی بر منطق كلاسیك بهره گرفته می شود ولی در مهندسی سیستمهای پویا و پیچیده چون سیستم فرهنگ ، از روشهای علمی غنی تر مبتنی بر منطق فازی و نظریه های آشوب و فراكتال باید بهره گرفت .
●انواع و اجزاء فرهنگ
شناخت و مهندسی فرهنگ با توجه به انواع و اجزاء آن امكان پذیر است . در كشاورزی ، مهندسی و مدیریتی كه در مورد گیاه صورت می پذیرد . در انواع و اجزاء گیاه است . گیاه به ما هو گیاه ، نه قابل شناخت است و نه قابل مهندسی و مدیریت .ولی وقتی گیاه را در انواع و اجزاء آن در نظر گرفتیم آنگاه است كه قابل مهندسی و مدیریت است .فرهنگ نیز در انواع واجزاء آن قابل شناخت و قابل مهندسی و مدیریت است .گیاهان را در انواع مختلف دسته بندی نموده و در اجزاء آنها اعم از ریشه و ساقه و برگ و گل و میوه مورد شناسایی و مهندسی ( اصلاح و باز پروری ) قرار می دهند .
بنابر این در مهندسی فرهنگ باید :
انواع فرهنگ را در اجزاء فرهنگ ، مهندسی نمود . بدین ترتیب كه انواع فرهنگ را در وضعیت های آرمانی ، موجود ، مطلوب ( هدف)
بر اساس اجزاء فرهنگ مشخص كرد.
●اجزاء فرهنگ :
سیستم فرهنگ را شامل لایه ها یا اجزاء مختلفی دانسته اند و دو تا پنچ لایه یا جزء اصلی برای آن بر شمرده اند . این اجزاء و لایه ها باید بر هم استوار بوده و هر كدام در جای خود در تعامل مؤثر با دیگر اجزاء باشند .
مقام معظم رهبری اجزاء و لایه های اصلی فرهنگ را چنین مورد اشاره قرار می دهند :
" فرهنگ هم كه می گوییم ، اعم از مظاهر فرهنگی _ مانند زبان وخط و امثال اینها _ یا آنچه باطن و اصل تشكیل دهنده پیكره فرهنگ ملی است مثل عقاید ، آداب اجتماعی _ مواریث ملی _ خصلت های بومی و قومی . اینها اركان و مصالح تشكیل دهنده فرهنگ یك ملت است".
بدین ترتیب فرهنگ دارای دو لایه و دو جزء اصلی است :
۱. مظاهر و ظواهر فرهنگ .
۲. اصول و بواطن فرهنگ .
هر یك از این دو لایه و دو جزء اصلی نیز مشتمل بر اجزاء متعدد دیگری است .
در مهندسی سیستم فرهنگ ، هم ، اجزاء فرعی و هم ، اجزاء اصلی باید ، هم ، در جای خود و در نقش و وظیفه خود قرار بگیرند و هم ، در تعامل با همدیگر باشند .
▪در مهندسی فرهنگ لازم است :
۱. اصول و مبانی و عقاید و ارزشها و مظاهر فرهنگ آرمانی - فرهنگی كه در بلند مدت و در نهایت باید بدان رسید - مشخص شود . رابطه فرهنگ و دین و بخصوص اسلام ناب محمدی (ص) در تعیین این فرهنگ به عنوان اصلی ترین عامل مورد توجه خواهد بود .
۲. فرهنگ موجود _ آن فرهنگی كه امروز محیط فرهنگی جامعه را می سازد و بر اساس آن افراد جامعه و جامعه عمل می كند و به عنوان فرهنگ معمول نام برده می شود - مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد و با توجه به فرهنگ آرمانی ، ضعف های آن مشخص گردد .
۳. فرهنگ مطلوب ( هدف ) تعیین گردد . اصلاح فرهنگ موجود با توجه به شرایط و مقتضیات و قوت ها و ضعف های موجود در جامعه و كشور اعم از شرایط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و همچنین شرایط سایر كشورها و محیط های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دیگر ، امكان پذیر خواهد بود . بنابر این در فرهنگ هدف ( مطلوب ) میزانی كه در فرهنگ موجود امكان اصلاح وجود دارد ، مشخص می گردد .
●انواع فرهنگ :
برای فرهنگ انواع مختلفی را ذكر می كنند و مبانی متفاوتی را برای تقسیم بندی در نظر می گیرند .
یكی از تقسیم بندی ها بر مبنای دامنی شمولیت زمانی و جامعه تحت پوشش محیط فرهنگی می باشد . در این تقسیم بندی انواع ▪فرهنگ عبارت است از :
" فرهنگ ملی ، فرهنگ عمومی ، فرهنگ تخصصی ، فرهنگ سازمانی "
الف ـ فرهنگ ملی : فرهنگی است كه چندین نسل در آن مشترك اند و به عنوان عامل مؤثر در تعیین هویت ملت ها ، قلمداد می شود .
ب ـ فرهنگ عمومی : فرهنگی است كه وجوه مشترك زیادی با فرهنگ ملی دارد ولی در مظاهر فرهنگی با تغییرات متناسب با شرایط و مقتضیات محیطی همراه است . به یك معنا فرهنگ عمومی ، ظهور و نمود فرهنگ ملی در بازه های زمانی كوتاه مدت و تحت تأثیر شرایط زمان است . عموم افراد جامعه در فرهنگ عمومی مشترك اند .
ج ـ فرهنگ تخصصی : فرهنگی است كه بخشی از افراد یك جامعه بر اساس حرفه و تخصص و حوزه شغلی خویش در آن مشترك اند .
د ـ فرهنگ های تخصصی عبارتند از فرهنگ اقتصادی ، فرهنگ سیاسی ، فرهنگ اجتماعی ، فرهنگ فرهنگی .
خ ـ فرهنگ سازمانی ، فرهنگی است كه افراد یك سازمان در آن مشترك اند .
مقام معظم رهبری انواع فرهنگ را بدین صورت مورد اشاره قرار داده اند :
فرهنگ ملی :
" عاملی كه یك ملت را به ركود و خمودی یا تحرك و ایستادگی ، یا صبر و حوصله ، یا پرخاشگری و بی حوصلگی ، یا اظهار ذلّت در مقابل دیگران ، یا احساس غرور و عزّت در مقابل دیگران ، به تحرك و فعالیت تولیدی یا به بیكارگی و خمودی تحریك می كند فرهنگ ملی است . فرهنگ با همین تعریف ویژه - محصول تعریف جمعی از یك جامعه است و خودش مؤثر در همه حركات وتحولات وتشكیل دهنده هویت یك جامعه است . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
فرهنگ عمومی :
" در داخل كشور ، چیزهایی كه در فرهنگ عمومی ما ضعیف است ، یا جایش كم است یكی از آنها انضباط است ، دیگری اعتماد به نفس ملی و اعتزار ملی است ، مورد بعدی قانون پذیری است ، موضوع دیگر غیرت ملی است ، موارد دیگر ، فرهنگ ازدواج ، فرهنگ رانندگی ، فرهنگ خانواده ، فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است" نقل به مضون ۲۶/۹/۱۳۸۱
فرهنگ تخصصی :
" فرهنگی كه باید در تولید ، خدمات ، ساختمان سازی ، كشاورزی ، صنعت ، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی رعایت شود . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
فرهنگ سازمانی :
" فرهنگ اداره - رشوه بگیریم یا نگیریم - با رشوه گیر چه كار كنیم - كار مردم را چگونه راه بیندازیم " ۲۶/۹/۱۳۸۱
●تبیین و ترویج فرهنگ
وقتی فرهنگ هدف در انواع و اجزاء آن مهندسی و مشخص شد باید محیط فرهنگی در سطح ملی و عمومی و تخصصی و سازمانی بر این اساس شكل بپذیرد و این فرهنگ رواج پیدا كند . فرهنگ موجود ، اصلاح شده و جای خود را به فرهنگ كاملتر بدهد تا امكان رسیدن به اهداف فرهنگی فراهم شود .
مقام معظم رهبری می‌فرمایند:
" برای رسیدن به همه چیزهایی كه آرزوی ماست و در چشم اندازها و افق های دور دست تصویر می كنیم ، باید فرهنگ كشور ، صحیح و پالایش شده ، در مجرای درست قرار بگیرد ، نقایص اش تكمیل ، ویرانی هایش ترمیم شود ، جاهای معیوبش اصلاح گردد ، كندی در حركت فرهنگی بر طرف شود تا بتوان به آن مقاصد رسید . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
وقتی فرهنگ كشور صحیح و پالایش شد بدین معنا كه مهندسی فرهنگ صورت گرفت باید این فرهنگ مهندسی شده در مجرای درست قرار گردد تا مقاصد و اهداف متعالی قابل حصول باشد و فرهنگ هدف محقق گردد .
بدیهی است فرهنگ مطلوب ( هدف ) و فرهنگ آرمانی بر اساس آموزه های الهی می توان در نظر ، مهندسی نمود ولی جاری شدن این فرهنگ در سطح جامعه ، مستلزم آماده سازی زمینه ها و مدیریت و برنامه ریزی و تلاشهای فكری و اجرایی است .
مقام معظم رهبری این مهم را با عنوان اینكه باید برای رسیدن به فرهنگ مطلوب " دست محافظی " وجود داشته باشد و در رابطه با این فرهنگ ، برنامه ریزی و نظارت و كنترل در حد لازم اعمال نمود مورد توجه قرار می دهند .
" یكی از مهمترین تكالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ كشور است . یعنی مشخص كنیم كه فرهنگ ملی ، فرهنگ عمومی درون زا و صیرورت بخش و كیفیت بخشی كه اسمش فرهنگ است و در درون انسان ها و جامعه بوجود می آید ، چگونه باید باشد . مجموعه ای لازم است كه اینها را تصویر كند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد . نمی گویم به طور كامل كنترل كند چون كنترل فرهنگ به صورت كامل نه ممكن است ، نه جایز . اصلاً رشد فرهنگی با ابتكار و آزادگی و آزادی و میدان دادن به اراده هاست در این تردید نیست ، تنها هوای كار را باید داشت . ۸/۱۰/۱۳۸۳
بدین ترتیب برای اینكه اهداف فرهنگی محقق شود و یا فرهنگ هدف كه همان فرهنگ مهندسی شده است بر محیط فرهنگی جامعه حاكم گردد ضروری است .
۱ ـ مهندسی فرهنگ صورت پذیرد .
۲ ـ نقشی مهندسی فرهنگی كشور تهیه شود و به اجراء گذاشته شود .
۳ ـ مدیریت فرهنگی در كشور اعمال گردد .
اینكه " فرهنگ صحیح و پالایش شده " در " مجرای درست قرار گیرد " و دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد به این معنا خواهد بود كه سیاستهای كلی كشور ، نظام های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ، سازماندهی و برنامه ریزی و كنترل و نظارت در دستگاهها و نهادهای مختلف و همی قوانین و مقررات و علوم و فن آوری ، مبتی و سازگار با فرهنگ مهندسی شده كه همان " فرهنگ صحیح و پالایش شده " می باشد مهندسی و تهیه و تنظیم شده و به مورد اجرا گذاشته شوند . حاصل مهندسی فرهنگ در همی تصمیم های خرد و كلان و همی سطوح فرد و گروه و سازمان حضور و وجود داشته باشد . در غیر اینصورت حاصل مهندسی فرهنگ كه همان " فرهنگ صحیح و پالایش شده " است مجرایی برای جاری شدن در جامعه و ظهور و ثبوت پیدا نمی كند و در مجاری حاكمیت و مدیریت و ساز و كارهای زندگی های فردی و جمعی و نهادی و سازمانی ، فرهنگ های دیگر جاری خواهد شد .
با مهندسی فرهنگی كشور است كه می توان تحقق و ترویج فرهنگ مهندسی شده و فرهنگ هدف را در راستای فرهنگ آرمانی ، انتظار داشت . مجاری امور در رژیم گذشته و بخشی از آن كه هنوز دست نخورده باقی مانده و دچار تحول و پویایی و انقلاب نشده است . برای جاری شدن فرهنگ های ناسازگار با فرهنگ و ارزشهای اسلامی مهندسی شده بودند و بدیهی است كه این مجاری یعنی این الگوهای توسعه ، نظام ها و دستگاههای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و این قوانین و مقررات كه دارای جهت گیریهای نا مطلوب و عدم انسجام لازم می باشد ، نمی توانند برای جاری شدن فرهنگ هدفی كه با مهندسی فرهنگ باید بدان رسید ، مناسب باشد .تجربه سالهای پس از انقلاب اسلامی هم این مهم را بخوبی نشان داده است . عكس العمل های مخرب و مستمر نظام بوروكراتیك اداری كشور و الگوهای برون زا ی توسعه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شكل یافته در مكتب لیبرال دموكراسی بدون اصالت ، در مقابل جاری شدن و ترویج فرهنگ و ارزشهای اسلامی در شئون جامعه ، ضرورت مهندسی فرهنگی كشور را به معنای باز سازی و نوسازی همی نظام ها و دستگاهها و ساز وكارها را به خوبی نشان می دهد .
مقام معظم رهبری برای اینكه اهداف فرهنگی كشور قابل تحقق باشند لازم می دانند كه همی بخش ها و دستگاههای كشور - نه تنها دستگاههای فرهنگی را - جهت گیری و انسجام مناسب برای رسیدن به فرهنگ مطلوب داشته باشند . فعالیت ها و تصمیم گیری ها و محصولات و خدمات اقتصادی و صنعتی و نظامی و دفاعی و اجتماعی و سیاسی و ... همه و همه دارای تأثیرات فرهنگی می باشند . اگر اینها همسو و منسجم در جهت فرهنگ هدف نباشد ، بدیهی است كه اهداف فرهنگی جامعه كه فلسفی وجودی جمهوری اسلامی است . محقق نمی گردد ، بنابر این مقام معظم رهبری می فرمایند :
فرهنگ كشور كلاً به یك نظم و جهت گیری و جهت یابی و انسجام بخش های گوناگون دولتی و غیر دولتی در باب فرهنگ احتیاج دارد . ۲۶/۹/۱۳۸۱
این جهت گیری و جهت یابی و انسجام با مهندسی فرهنگی كشور قابل تأمین خواهد بود .
با مهندسی فرهنگی كشور است كه همی دستگاهها و سازمانها و قوانین و سیاستها به یك جهت گیری و جهت یابی و انسجام برای تحقق فرهنگ هدف می رسند .
●تبیین فرهنگ هدف
عمده ترین واصلی ترین وظیفی و مأموریتی كه دستگاهها ی فرهنگی به عهده دارند تبیین و تبلیغ و بیان و آموزش فرهنگ هدف است . فرهنگ هدف همان فرهنگ آرمانی نیست بلكه آن فرهنگی است كه مبتنی بر فرهنگ آرمانی ، اصلاح شده و پالایش شدی فرهنگ موجود ، و با توجه به شرایط و مقتضیات محیطی جامعه است . فرهنگ هدف ، فرهنگی است كه جامعه در صدد است در یك بازی زمانی مشخص بدان برسد و باید آن را مدیریت كند ، هدفگذاری و ارزیابی نموده و حصول آنرا تضمین ببخشد .
فرهنگ هدف ، خروجی و نتیجه و حاصل سیستم مهندسی فرهنگ است . برای اینكه جامعه به فرهنگ هدف برسد و در حقیقت به اهداف فرهنگی كه اهداف اصلی جامعه اسلامی است دست پیدا كند عموم افراد جامعه و بخصوص خواص جامعه و كارشناسان و مدیران كشور باید نسبت به این فرهنگ آشنایی كافی داشته و تفاهم لازم در میان آنان حاكم باشد .
انواع فرهنگ هدف عبارتند از : فرهنگ ملی هدف ، فرهنگ عمومی هدف ، فرهنگ های تخصصی هدف ، فرهنگ های سازمانی .
برای اینكه همی تلاش های فكر ی واجرایی و همی رفتارهای فردی و جمعی در حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی با یك انسجام و جهت گیری به سمت اهداف چشم انداز كشور و اهداف كوتاه مدت و میان مدت اصلی كشور كه همان اهداف فرهنگی است و اگر این اهداف تأمین گردد ، سایراهداف هم تأمین شده خواهد بود ، شكل پذیرند لازم است كه آشنایی و تفاهم نسبت به فرهنگ های هدف ، وجود داشته باشد .
عموم افراد جامعه نسبت به فرهنگ ملی هدف و فرهنگ عمومی هدف ، شناخت و باور كامل داشته باشند . جوامع حرفه ای و تخصصی نسبت به فرهنگ تخصصی هدف جامعی خود شناخت و باور داشته باشند . مدیران و كاركنان سازمان های مختلف نسبت به فرهنگ سازمان خود آشنایی و باور داشته باشند .
تأمین این آشنایی و تفاهم در گرو آموزش و تبلیغ و تبیین فرهنگ هدف است . لذا دستگاههای فرهنگی و تبلیغی مأموریت و وظیفه می یابند كه فرهنگ هدف را با بهره گیری از روشهای تبلیغ و با بكار گیری زبان بیانی گویا وابزارهای رساننده پیام ، رسانه ها ، كتب و نشریات و هنر و نظایر آنها ، فرهنگ هدف را برای همی مأنوس سازند .
منتهی زبان بیان فرهنگ به هیچوجه كفایت از ترویج و جاری شدن یك فرهنگ در مجاری یك كشور و جامعه و حكومت نمی كند . تبیین و تبلیغ و آموزش فرهنگ لازم است ولی كافی نمی باشد .
نكته مهم و اساسی در اینجا ، این است كه دستگاههای فرهنگی اگر بخواهند در انجام وظیفه و مأموریت خود موفق باشند و بتوان مدیریت اثر بخشی از آنها انتظار داشت ، باید برنامه ها و طرح ها و فعالیتهای فرهنگی خود را حول محور فرهنگ هدف تنظیم نمایند . بر محور تبیین و تبلیغ فرهنگ آرمانی ، نمی توان مدیریت فرهنگی را سامان داد . البته در آموزش، تبلیغ و تبیین فرهنگ هدف كه مبتنی بر فرهنگ آرمانی تهیه و تنظیم و مهندسی شده است؛ در نهایت فرهنگ آرمانی نیز تبیین و تبلیغ خواهد شد .
سهم تأثیر دستگاههای فرهنگی در تحقق فرهنگ هدف كاملاً قابل ارزیابی و اندازه گیری است و چه بسا این سهم تأثیر كه مربوط به تبیین فرهنگ هدف می باشند در مقایسه با سهم تأثیر دستگاههای دیگر كه مجاری جاری شدن فرهنگ هدف می باشد همچون دستگاههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ، ناچیز باشد .
برای روشن شدن موضوع می توان محیط زیست طبیعی را در نظر گرفت . محیط زیست طبیعی مطلوب ( هدف ) را می توان مهندسی كرد و آنرا در نظر داشت . محیط زیست طبیعی آرمانی ، محیط زیستی است كه هیچگونه آلودگی در آن نبوده و نباشد . از هر گونه آفت و ناپاكی - همچون بهشت - به دور و مصون باشد.
برای اینكه افراد و مدیران جامعه ، انگیزه یابند و رفتارهای خود را برای رسیدن به محیط زیست طبیعی مطلوب ( هدف ) - همان محیط زیستی كه مبتنی بر محیط زیست طبیعی آرمانی با توجه به شرایط و مقتضیات طبیعی زمان ، قابل دسترس باشد - سامان داده و تنظیم نمایند لازم است كه نسبت به محیط زیست طبیعی هدف آشنایی یابند . لذا دستگاههای فرهنگی ذیربط وظیفه دارند كه این محیط زیست طبیعی هدف را تبلیغ و تبیین نمایند و آموزش دهند ولی آیا با ترسیم یك محیط زیست طبیعی باطراوت و پر نشاط و با آلودگی كمتر موجب آن خواهد شد كه محیط زیست طبیعی جامعه با طراوت و پر نشاط شود ؟ آیا اگر همی در و دیوار شهر پر از تصاویر بوستان و گلستان و درختان سر سبز و جویهای روان و آسمان صاف شود ، محیط زیست طبیعی دود آلود و پر از برج های آهنین و ماشین های دود زا ، پاك و صاف خواهد شد ؟
اینجا است كه باید " زبان عمل " را بكار گرفت . " زبان عمل " هم گویا است و هم واقعیت ساز . تغییر دهند ه محیط و تحقق بخش اهداف است . كونوا دعاهٔ النّاس به غیر السنتكم .
مقام معظم رهبری در رابطه با سهم تأثیر " زبان بیان " و تبیین و تبلیغ فرهنگ و سهم تأثیر آن در ترویج و تحقق فرهنگ با بهره گیری از " رسانه ها " می فرمایند :
البته رسانه ملی - یعنی رادیو و تلویزیون - در اختیار ماست ، اما این به معنای آن نیست كه آنچه ما می خواهیم . صد در صد از این رسانه به مردم داده می شود ، یا آنچه ما مضر می دانیم ، از طریق این رسانه به مردم داده نمی شود ، رسانه های دیگر هم همین طور است . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
●نظام فرهنگی و كار كردهای اصلی آن
نظام فرهنگی ، مجموعه ای از دستگاههای فرهنگی است كه وظایف هدفگذاری ، سیاستگذاری ، برنامه ریزی و اجرای فعالیت های فرهنگی برای تعیین و تبیین فرهنگ هدف را برعهده دارند .
از آنجا كه اهداف اصلی نظام جمهوری اسلامی ، اهداف فرهنگی است . بنابر این نظام فرهنگی ، باید نظامی باشد كه بر نظام های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تأثیر گذار باشد و كار كردهای سایر نظام ها با كار كرد نظام فرهنگی سازگار بوده و آنرا تقویت كند .
ساختارهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان تبلیغات اسلامی ، سازمان صدا و سیما ، حوزه های علمیه ، پژوهشكده های علوم انسانی و صدها سازمان و نهاد پژوهشی و اجرایی فرهنگی اعم از دولتی و غیر دولتی ، اجزاء نظام فرهنگی را شكل می دهند .
این مجموعه ساختارها كه هر كدام كار كرد خاصی باید بر عهده داشته باشند و نقش و وظیفه آنها مشخص باشد در تعامل با یكدیگر ، كاركردهای اصلی نظام فرهنگی را سامان می دهند .
الف ـ كاركرد اول:
اصلی ترین كار كرد نظام فرهنگی تعیین و تبیین فرهنگ هدف است .
تعیین فرهنگ هدف از طریق مهندسی فرهنگ صورت می پذیرد . پس از آنكه مهندسی فرهنگ صورت پذیرفت باید این فرهنگ ، تبیین و تبلیغ شده و آموزش داده شود . مدیریت فرهنگی دستگاههای فرهنگی چنین وظیفه ای بر عهده دارند .
تهیه نقشی مهندسی فرهنگ ، كار كرد اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی است و دستگاههای پژوهشی فرهنگی هر كدام اجرای بخشی از این نقشه را به عنوان كار كرد اصلی خودبر عهده دارند .
دستگاههای فرهنگی نیز تبلیغ و تبیین و آموزش فرهنگ هدف كه توسط دستگاههای پژوهشی فرهنگی در انواع مختلف مهندسی شده است را بر عهده دارند و هر یك از دستگاهها كار كرد خاصی در تبلیغ و تبیین و آموزش فرهنگ خاصی و در لایی خاصی ، بر عهده خواهند داشت .
ب ـ كاركرد دوم:
علاوه بر مهندسی فرهنگ به عنوان یكی از كاركردهای اصلی نظام فرهنگی ، كار كرد دیگر این نظام تهیه نقشه مهندسی فرهنگی كشور است .
در نقشه مهندسی فرهنگی كشور ، مشخص می شود كه مجاری ِجاری شدن فرهنگ مطلوب و هدف چگونه باید باشند ؟ نظام های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و همی دستگاههای زیر مجموعه آنها و همی سازو كار هایی كه در حوزه تصمیم گیری و اجرای آنها وجود دارد ؛ مجاری ِجاری شدن فرهنگ مطلوب بوده و موجبات تحقق فرهنگ هدف و مطلوب را فراهم می سازند . اگر این مجاری وجود نداشته باشد و یا ناسازگار باشند . رسیدن به فرهنگ مطلوب و در نهایت به فرهنگ آرمانی میسر نخواهد بود .
بدین ترتیب در مهندسی فرهنگی كشور ، جهت گیری و جهت یابی و انسجام همی دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی و دولتی و غیر دولتی برای تحقق فرهنگ مطلوب فراهم می شود .
ج ـ كاركرد سوم:
برای پیاده شدن و اجرای نقشه مهندسی فرهنگی كشور باید الزامی اساسی وجود داشته باشد . این الزام اساسی عبارت است از تعیین اهداف فرهنگی برای كل نظام دربازی زمانی مشخص و بگونه ای كه قابل حصول بوده ، قابلیت كمی شدن و ارزیابی داشته باشد و قابل فهم و درك عموم افراد جامعه باشد .
برای این منظور باید وضعیت موجود فرهنگی با شاخص های معین و متناسب و روش ارزیابی خاص ، مشخص شده و با توجه به شرایط و مقتضیات محیطی ، میزان رشد یا نزول نرخ شاخص های مثبت و منفی فرهنگی معین گردد . سهم تأثیر هر یك از نظام ها و دستگاهها در رشد یا نزول این شاخص ها مشخص شده و مدیران بر این اساس وظیفه مند شده و مورد ارزیابی قرار گیرند .
سیاست های پیشرو ، سیاست هایی هستند كه رسیدن از وضعیت موجود فرهنگی به وضعیت مطلوب فرهنگی و نرخ های هدف مشخص شده را جهت می بخشند .
هدفگذاری و سیاستگذاری و ارزیابی كلان فرهنگی از وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی كشور محسوب می شود . بنابر این سومین كار كرد اصلی نظام فرهنگی ، مدیریت راهبردی فرهنگی كشور خواهد بود .
●مهندسی فرهنگی كشور
مهندسی فرهنگی كشور ، نوسازی و باز سازی كلانْ نظام كشور و نظام ها و دستگاهها و سیاست ها و قوانین و ساز و كارها برای تحقق فرهنگ آرمانی و فرهنگ هدف می باشد .
هر جامعه و كشور و ملتی بر اساس اهدافی كه پی می گیرند باید خود را مهندسی و مدیریت نمایند .
اگر اهداف اصلی كشور و نظامی ، اهداف اقتصادی باشد . آن كشور باید نظامات و سازمانهای خود را اقتصادی مهندسی كند . به همین ترتیب اگر اهداف سیاسی ، اهداف اصلی و غالب باشند و سلطی بر دیگر كشور ها مد نظر باشد آن كشور باید كلان نظام و نظامات داخلی و سازمانهای خود را سیاسی مهندسی می كند .
بنابر این مهندسی فرهنگی كشور ، مهندسی كلان نظام كشور و نظامات و سازمانها و سیاست ها و قوانین و ساز و كارها ، مبتنی بر اهداف فرهنگی است .
" استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " بیانگر آن است كه اگر اهداف اصلی كشور و حكومت و ملتی " استقلال و آزادی " به عنوان اهداف فرهنگی آرمانی باشد باید نوع مهندسی حاكم بر آن نظام "جمهوری اسلامی " باشد . در حقیقت كاركرد های اصلی " ساختارِ " جمهوری اسلامی " استقلال و آزادی " است .
قانون اساسی جمهوری اسلامی در حقیقت نقشی معماری فرهنگی كشور در چار چوب " كاركرد " ، " ساختار ِ" ، " استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " است .
حضرت امام خمینی (ره) به عنوان معمار انقلاب اسلامی و به تعبیر دیگر " معمار فرهنگی انقلاب " در مورد مهندسی فرهنگی كشور ، چارچوبی را معرفی می كند و آن " جمهوری اسلامی " است نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد . آنهم در زمانی كه با وجود حاكم بودن رویكرد های دیگر در جهان ، توسط سیاستمداران و صاحبنظرانی چند، نوع مهندسی دیگری برای كشور معرفی و پی گیری می شد .
" جمهوری اسلامی " نوعی از مهندسی فرهنگی كشور است كه می تواند بار فرهنگی ، فرهنگ و ارزشهای اسلامی داشته باشد و فرهنگ آرمانی را محقق سازد.
هر رفتار و تصمیم و مصنوعی از انسان بار فرهنگی خاص خود دارد و فرهنگ خاصی را انتقال و اشاعه می دهد . آن فرهنگی را انتقال می دهد كه بر اساس آن فرهنگ شكل گرفته و مهندسی شده باشد .
بنابر این مهندسی یك رفتار و یك تصمیم و یك كالا و یك تكنولوژی و یك سازمان و یك نظام و حكومت همواره بر اساس یك فرهنگ صورت می گیرد و همان فرهنگ را هم باز تولید می كند .
فرهنگ " بار " است و نظام ها و حكومت ها و سازمانها و كالاها و علوم و ... " بار بر " . برای انتقال هر " باری " نیاز به این است كه " بار بری " متناسب و سازگار با آن وجود داشته باشد .مقام معظم رهبری می فرمایند :
" امروز وسایل ارتباطی بسیار پیشرفته ای كه وجود دارند ، مثل جریانهای متعدد كه به دریا می ریزند ، دارند چیزهایی را به درون جامعه منتقل می كند ، كتاب می آید ، روزنامه می آید . كالا ها و ابزارهای صنعتی می آید و هر كدام حامل فرهنگی هستند . مصنوعات موجود دنیا هم هر كدام با خود بخشی از فرهنگ را وارد كشور می كند " ۸/۱۰/۱۳۸۳
همچنین مقام معظم رهبری می فرمایند :
"وقتی ما می خواهیم ساختمان بسازیم و شهر سازی كنیم ، در واقع با این كار داریم فرهنگی را ترویج می كنیم ، یا تولید می كنیم ، یا اشاعه می دهیم . وقتی تولید اقتصادی هم می كنیم ، در واقع داریم از این طریق فرهنگی را تولید می كنیم ، یا اشاعه می دهیم ، یا اجرا می كنیم . اگر در سیاست خارجی مذاكره ای می كنیم و تصمیمی می گیریم ، عیناً همین معنا وجود دارد" ۲۶/۹/۱۳۸۱
بنابر این برای تحقق فرهنگ هدف - فرهنگ مهندسی شده - باید كشور را مهندسی فرهنگی نمود . باید كالا ها و ابزارها و مصنوعات اعم از محصولات و خدمات فرهنگی و كالا و خدمات غیر فرهنگی را ساز گار با فرهنگ هدف ، مهندسی و تولید و مصرف كرد .
سیستمها و سازمانها ، سیاست ها واستراتژی ها ، طرح ها و برنامه ها ، علوم و فن آوری ، مصنوعات و خدمات همه دارای بار فرهنگی اند و " باربری " هستند برای انتقال فرهنگی كه بر اساس آن مهندسی و تولید شده اند .
" بار بر " باید متناسب با " بار " ی كه می خواهد منتقل كند مهندسی شود .
وسیله نقلیه ای چون قطار ، بر اساس باری كه می خواهد منتقل كند به انحاء مختلف مهندسی می شود تا راننده قطار به عنوان مدیر و اداره كننده آن بتواند بار خاصی را به مقصد برساند . اگر راننده ومدیر قطاری كه برای انتقال بار " سنگ آهن " یا " دام " مهندسی شده است بخواهد ، انسانها را منتقل كند چه بسا غیر ممكن باشد و اگر هم اضطرار باشد با سختی و آسیب و توفیق خیلی كم روبرو خواهد بود .
" كاركرد ها " و " ساختارها " باید با هم سازگار و متناسب باشند . اگر ساختار قطاری برای كاركرد انتقال دام مهندسی شده است نمی توان آنرا برای انتقال " انسان " استفاده نمود . مگر آنكه آنرا مهندسی مجدد كرد و بالعكس اگر وسیله نقلیه ای را برای انتقال انسان ، مهندسی كرده اند نمی توان آنرا برای انتقال اجسام و اقلام كاملاً متفاوت استفاده نمود .
مهندسی كشورها و نظام ها و سازمانها و علوم و فن آوری و مصنوعات و هكذا و رابطه آنها با فرهنگ هم بدین گونه است . كشور و نظام و سازمان و علم و فن آوری و مصنوعی كه مبتنی بر فرهنگ ماتریالیسم سكولار مهندسی شده است نمی تواند بار فرهنگی الهی را منتقل نماید . بلكه همان فرهنگ ماتریالیسیم سكولار را باز تولید خواهد كرد .
جمهوری اسلامی و حكومت اسلامی و ساختارهای مهندسی شده بر اساس فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است كه می تواند بار این فرهنگ را به منزل برساند و فرهنگ آرمانی را محقق سازد .
مقام معظم رهبری مدظله العالی تصمیم های كلان كشور را اعم از تصمیم های اقتصادی و سیاسی ومدیریتی و همی تولیدات و خدمات را " باربر" " بار" فرهنگ می دانند و می فرمایند كه اینها باید " مهندسی فرهنگی " شوند .
" من فرهنگ كشور را در سه عرصه به طور مهم و عام مشاهده می كنم . اول ؛ در عرصه تصمیم های كلان كشور است ، یعنی فرهنگ به عنوان جهت دهندی به تصمیمات كلان كشور - حتی تصمیم های اقتصادی ، سیاسی ، مدیریتی و یا در تولید نقش دارد . وقتی ما می خواهیم ساختمان بسازیم و شهر سازی كنیم ، در واقع با این كار داریم فرهنگی را ترویج می كنیم ، یا تولید می كنیم ، یا اشاعه می دهیم .
وقتی تولید اقتصادی هم می كنیم ، در واقع داریم از این طریق فرهنگی را تولید می كنیم ، یا اشاعه می دهیم ، یا اجرا می كنیم .
اگر در سیاست خارجی مذاكره ای می كنیم و تصمیمی می گیریم ، عیناً همین معنا وجود دارد .
بنابر این فرهنگ مثل روحی است كه در كالبد همه فعالیهای گوناگون كلان كشوری حضور و جریان دارد . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
و در جایی دیگر بر این مهّم تأكید نموده و می فرمایند :
" فرهنگ ما باید در تولید صنعتی ما اثر بگذارد ، ما چه چیزی تولید كنیم ؟ چگونه تولید كنیم ، برای چه تولید كنیم ؟ دستگاه قضایی ما ،اداره ی زندان ، كیفیت زندان ، همه اش با فرهنگ ارتباط دارد و باید تحت تاثیر آن باشد " . ۲۶/۹/۱۳۸۱
مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور یكباره نیست بلكه تحول و پویایی و انقلاب از طریق مهندسی مستمر فرهنگی كشور ، یعنی طراحی مجدد و نوسازی و بازسازی آن انجام پذیر است.
●مدل رابطه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی
چرخی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشورهمواره در حركت است. با وجود چرخی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور است كه دستیابی به سیستم فرهنگ متعالی و سیستم و نظام فردی و اجتماعی متكامل صورت می پذیرد و اهداف متعالی در دسترس قرار می گیرد .
انقلاب فرهنگی یعنی در حركت بودن چرخی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور . هنگامی كه این چرخی متوقف گردد ، انقلاب فرهنگی نیز از حركت خواهد افتاد .
شورای عالی انقلاب فرهنگی ، رسالت و مأموریت ایجاد تحول و پویایی و باز سازی و نوسازی هم فرهنگ، و هم كشور را با مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور بر عهده دارد . لذا مقام معظم رهبری می فرمایند :
" این جا ( شورای عالی انقلاب فرهنگی ) را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی كشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای كشور،اعم از دستگاههای فرهنگی و سایر دستگاهها . ومركزمهندسی فرهنگی كشوربه حساب آورد . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
بدیهی است فرمانده و مسئول اصلی اتاق فرمان فرهنگی كشور و فرمانده مركز مهندسی فرهنگی كشور در نظام جمهوری اسلامی ، شخص ولی فقیه می باشد .
شورای عالی انقلاب فرهنگی به موجب آنكه باید مجموعه ای متشكل از صاحبنظران انقلابی و نواندیش و بصیر و متعهد و فرهنگ شناس باشند ،می توانندمنشأ تصمیم سازمان های تحول آفرین و سیاستگذاری های آینده ساز گردند .
●چگونگی مهندسی فرهنگی كشور
مهندسی سیستم ، رشته ای علمی است و برای مهندسی سیستم به دانش و مهارت لازم نیازمند است . بنابر این جایگاه و افرادی كه وظیفه و مأموریت مهندسی سیستم را می پذیرند باید دارای دانش و مهارت لازم باشند .
هر اندازه سیستم ها از پیچیدگی بالاتر برخوردار شوند همچون سیستم های فرهنگی و اجتماعی مهندسی این گونه سیستم ها به دانش و مهارت عمیق تر و گسترده تری نیازمند است .
امروز رشته های علمی مهندسی سیستمهای اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، عمدتاً با رویكرد اقتصادی و مكانیكی ، مورد آموزش و پژوهش قرار می گیرد و دانش آموختگان و پژوهشگران این رشته ها در مهندسی سیستم های موجود و ارتقاء آنها صاحب تأثیر می باشند .
بدیهی است به موجب فقر تلاش علمی در مورد سیستم فرهنگ و مهندسی فرهنگی دستگاهها و نظام ها و كشور ، نخست باید تلاشی وافر در توسعه دانش مهندسی سیستم های پیچیده و چه بسا ناشناخته ای چون فرهنگ و نظام ها و سازمانهای ایدئولوژیك انجام داد . تا بتوان از عهدی مهندسی فرهنگی كشور بر آمد .
برای مهندسی فرهنگی كشور ، بدین ترتیب می توان اقدام نمود :
۱. نوع مهندسی آرمانی حاكم بر كشور و نظام های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را مبتنی بر فرهنگ آرمانی مشخص نمود .
۲. نوع مهندسی موجود حاكم بر كشور ( كلانْ نظام ) و نظام های سیاسی ، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی را شناسایی نمود و نقاط ضعف آن را تعیین كرد .
۳. نوع مهندسی هدف - آن نوع مهندسی كه در یك بازه زمانی مشخص با توجه به شرایط و مقتضیات محیطی - بر اساس فرهنگ هدف باید بر كلانْ نظام و نظام های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حاكم گردد را تعیین نمود .
در این صورت نقش و وظیفه هر یك از اجزاء و اركان كشور در نظام های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مشخص شده و تعامل آنها به نحو مناسب بر قرار می گردد تا هر یك از ساختارها ، كاركرد هدف خود را تأمین نمایند و در مجموع كاركرد كلان نظام كشور را فراهم سازند و كشور به اهداف كلان فرهنگی خود برسد .
●مدیریت فرهنگی كشور
وقتی واژه " مدیریت فرهنگی " بكار برده می شود مفهومی محدود و ضیق از آن اراده می شود زیرا از فرهنگ هم مفهومی ضیق و ناقص بر ذهن ها مسلط است .
همانگونه كه فرهنگ و فعالیت فرهنگی را نمی توان محدود به تهیه كتاب و نشریه و فیلم و سینما و سخنرانی و تبلیغات و هكذا نمود . مدیریت فرهنگی را هم نمی توان محدود به مدیریت دستگاههای متعارف فرهنگی كرد .
مدیریت فرهنگی ، مدیریت بر سیستم ها و سازمانهای خرد و كلانی است كه با رویكرد و اهداف فرهنگی مهندسی شده باشند و اداره آن سیستم و سازمان با رویكرد و اهداف فرهنگی صورت پذیرد . بدین ترتیب همی دستگاهها، اعم از دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی اگر دارای اهداف اصلی فرهنگی باشند باید مهندسی و مدیریت فرهنگی شوند .
اگر اهداف اصلی ، اقتصادی باشد بدیهی است كه در این حالت ، مدیریت همه دستگاه‌ها از جمله دستگاههای فرهنگی و مهندسی آنها هم باید اقتصادی باشد .
بنابر این با مدیریت فرهنگی دستگاههای فرهنگی می توان فرهنگ هدف را تبیین نمود و با مدیریت فرهنگی دستگاههای غیر فرهنگی می توان فرهنگ هدف را اجرا یی و عملیاتی و ترویج نمود و اهداف فرهنگی را محقّق ساخت .
مدیریت فرهنگی كشور در دو سطح انجام می پذیرد .
" سطح ۱ : در سطح راهبردی _ مدیریت راهبردی فرهنگی كشور .
" سطح ۲ : در سطح اجرا _ مدیریت فرهنگی دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی كشور .
انجام وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، اساسی ترین الزام برای اجرای نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور است . در صورت اعمال اختیارات مدیریت راهبردی فرهنگی كشور است كه ساختارهای موجود كشور اعم از سازمانها و نهادهای دولتی و غیر دولتی در جهت تحقق فرهنگ هدف ، منسجم می شوند و هر یك در پی تأمین آن كار كردی كه بر ایشان مشخص می شود تلاش می كنند .
مدیریت راهبردی ، مدیریت بازده است در حالی كه مدیریت اجرایی ، مدیریت فرایند است .
در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، كاركردهای زیر تأمین می گردد :
۱. شاخص ها و روش ارزیابی متغیر های استراتژیك فرهنگی كشور مشخص می گردد .
۲. براساس این شاخص هاوروش ارزیابی ،وضعیت موجود فرهنگی كشور با تعیین نرخ هر یك از شاخص ها مشخص می شود .
۳. با توجه به شرایط و مقتضیات محیطی و رصد فرهنگی كشور و جهان ، نرخ مطلوب یا هدف هر یك از شاخص ها دربازی زمانی مشخص معین می گردد .
۴. سیاستهای لازم برای حركت از وضع موجود به وضع مطلوب ترسیم می شود .
۵. سهم تأثیر هر یك از نظام های مختلف و به تناسب، سازمانها و دستگاههای اصلی ، معین می گردد .
۶. ارزیابی مستمر نسبت به چگونگی تأمین نرخ مطلوب یا هدف هر یك از شاخص های متغیرهای استراتژیك فرهنگی صورت می پذیرد .
شورای عالی انقلاب فرهنگی در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، وظیفه و نقشی بی بدیل دارد . و باید به این مهّم بپردازد و گرنه نمی توان انتظار داشت كه نقشی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور كه ترسیم می شود به اجرا گذاشته شود .
مقام معظم رهبری در این رابطه می فرماید :
" این مجموعه ( شورای عالی انقلاب فرهنگی ) در كشور بی بدیل است . در مدیریت راهبردی فرهنگی ما به غیر از این مجموعه ، هیچ مركزی را در كشور نداریم . بخشهای مختلف ، چه دولت ، چه مجلس ، چه حتی مجمع تشخیص مصلحت وظایفی دارند اما هیچكدام وظیفه ای را كه این شورا بر عهده دارد و الان در قالب شرح وظایف و مواد و بند های گوناگون تدوین شده است ، بر عهده ندارد بنابر این مركز بی بدیل است . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
مهم این است كه این وظایف اجرا شود چه بسا می توان گفت هیچیك از وظایف اصلی و كار كردهای ششگانه مذكور به اجرا در نیامده است . در حالی كه واقعاً این وظایف را هیچ مركز دیگری نه بر عهده داشته و نه می تواند بر عهده داشته باشد . تنها جایگاه فراگیری چون شورای عالی انقلاب فرهنگی كه در حوزه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور قرار گرفته است می تواند این وظایف را انجام دهد .
رئوس وظایف مصوبی كه در حوزه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور برای شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد عبارتند از *:
۱. بررسی و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی جهان و تبیین تأثیر كانونها و ابزارهای مهم در این زمینه .
۲. بررسی و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی ، ارزشی و اجتماعی جامعه به منظور تعیین نقاط قوّت و ضعف و ارائه راه حل های مناسب .
۳. تبیین و تعیین شاخص های كمّی و كیفی برای ارزیابی وضع فرهنگی كشور .
۴. بررسی و ارزیابی وضع فرهنگ كشور .
۵. تهیه و تصویب سیاستهای لازم برای رشد و تقویت باورها و گرایش های دینی و معنوی و فرهنگی در جامعه .۶. ارزیابی مستمر نسبت به چگونگی تأمین نرخ مطلوب یا هدف هر یك از شاخص های متغیرهای استراتژیك فرهنگی صورت می پذیرد .
شورای عالی انقلاب فرهنگی در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، وظیفه و نقشی بی بدیل دارد . و باید به این مهّم بپردازد و گرنه نمی توان انتظار داشت كه نقشی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور كه ترسیم می شود به اجرا گذاشته شود .
مقام معظم رهبری در این رابطه می فرماید :
" این مجموعه ( شورای عالی انقلاب فرهنگی ) در كشور بی بدیل است . در مدیریت راهبردی فرهنگی ما به غیر از این مجموعه ، هیچ مركزی را در كشور نداریم . بخشهای مختلف ، چه دولت ، چه مجلس ، چه حتی مجمع تشخیص مصلحت وظایفی دارند اما هیچكدام وظیفه ای را كه این شورا بر عهده دارد و الان در قالب شرح وظایف و مواد و بند های گوناگون تدوین شده است ، بر عهده ندارد بنابر این مركز بی بدیل است . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
مهم این است كه این وظایف اجرا شود چه بسا می توان گفت هیچیك از وظایف اصلی و كار كردهای ششگانه مذكور به اجرا در نیامده است . در حالی كه واقعاً این وظایف را هیچ مركز دیگری نه بر عهده داشته و نه می تواند بر عهده داشته باشد . تنها جایگاه فراگیری چون شورای عالی انقلاب فرهنگی كه در حوزه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور قرار گرفته است می تواند این وظایف را انجام دهد .
رئوس وظایف مصوبی كه در حوزه مدیریت راهبردی فرهنگی كشور برای شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد عبارتند از *:
۱. بررسی و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی جهان و تبیین تأثیر كانونها و ابزارهای مهم در این زمینه .
۲. بررسی و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی ، ارزشی و اجتماعی جامعه به منظور تعیین نقاط قوّت و ضعف و ارائه راه حل های مناسب .
۳. تبیین و تعیین شاخص های كمّی و كیفی برای ارزیابی وضع فرهنگی كشور .
۴. بررسی و ارزیابی وضع فرهنگ كشور .
۵. تهیه و تصویب سیاستهای لازم برای رشد و تقویت باورها و گرایش های دینی و معنوی و فرهنگی در جامعه .
مقام معظم رهبری به اصلی ترین وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور به ترتیب ذیل الذكر اشاره دارند و انجام آنها را به عنوان الزام اساسی برای نهادینه شدن رویكرد فرهنگی در كشور و پیاده شدن نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور و اعمال مدیریت فرهنگی می دانند و امروز اگر ضعف و نقصی در تحقق اهداف فرهنگی و چه بسا سایر اهداف به چشم می خورد . سهم تأثیر عدم انجام اینگونه وظایف یا تأخیر در انجام آنها ، نمی تواند نا چیز باشد . لذا مقام معظم رهبری می فرمایند :
" بعضی از بندهای شرح وظایف شما تا الان در شورا مطرح نشده است . تعیین شاخص های ارزیابی وضعیت فرهنگی و آموزشی و تحقیقاتی كشور ، از بندهای شرح وظایف شوراست . از وقتی این شرح وظایف نوشته شده تا الان شش سال می گذرد . سال ۱۳۷۵ شرح وظایف نوشته شده و این هم یكی از بندهای آن است . اما تا الان در شورا حتی مطرح نشده است." ۲۶/۹/۱۳۸۱
مورد مهم دیگری كه در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور باید مد نظر قرار گیرد تهیه و بهره گیری از اطلاعات استراتژیك فرهنگی كشور و جهان است . ردی سیاستگذاری نمی تواند با اطلاعات خرد و غیر استراتژیك ، تصمیم گیری نموده و سیاستگذاری كند . شورایعالی انقلاب فرهنگی جایگاهی است كه با اطلاعات استراتژیك فرهنگی می تواند هدفگذاری و سیاستگذاری فرهنگی نموده و نسبت به مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور اقدام كند .
مقام معظم رهبری می فرمایند :
" بند دیگری وجود دارد تحت عنوان : " تجزیه و تحلیل جریانات فرهنگی جهان و تعیین تأثیر آن بر مسائل داخلی شما . ببیند چه افق وسیعی را خودتان برای شورا معین كرده اید . خود اعضای شورا این بندها را تنظیم كرده اند . این خیلی مهم است كه انسان جریانات فرهنگی جهان را به روز ببیند و محاسبه كند كه تأثیر آنها روی جریانات داخلی چگونه است . بعد از آن كه دانست تأثیر آنها چگونه است ، آنگاه تازه كار شروع می شود . اما تجزیه و تحلیل جریانات فرهنگی جهان و تعیین تأثیر آنها بر مسائل داخلی مهم در شورا مطرح نشده است." ۲۶/۹/۱۳۸۱
مدیریت راهبردی فرهنگی ، مدیریت بازده است . هم باید هدف را مشخص نمود و هم به ارزیابی چگونگی تحقق آن پرداخت .
" ما واقعاً باید ببینیم كه بر اثر تلاش های فرهنگی ما - چه در قوه مقننه و چه در قوه مجریه ، چه در مجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی - چه كارهایی انجام گرفته كه برای نسل جوان راه روشن و زمینی رشد و تحرك را در زمینی اعتلای فرهنگی به وجود آورده است ، این را واقعاً باید سنجید و بر اساس آن پیش رفت " مقام معظم رهبری ۲۱/۱۰/۱۳۸۲
بنابر این برای تحقق فرمایش مقام معظم رهبری همانگونه كه در میان فعالیتهای اصلی مربوط به فصل نهم برنامه چهارم توسعه ، فعالیت اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی بدین ترتیب آمده است :۱
" تعیین و تصویب شاخص ها و نرخ رشد آنها ، تهیه سیاست های لازم برای تحقق وضع مطلوب بر اساس آسیب شناسی وضع موجود و ارزیابی چگونگی تأمین اهداف در بخش فرهنگ . "۲
لازم است شورای عالی انقلاب فرهنگی ، اهداف كلان فرهنگی را بر اساس شاخص ها و روش های علمی متناسب معین كرده و نسبت به چگونگی تحقق آنها ، ارزیابی لازم را به عمل آورد . در این صورت است كه رویكرد فرهنگی با چنین اقدام اساسی ، زمینه های مناسب برای نهادینه شدن می یابد .
وقتی اهداف فرهنگی در قالب جملاتی كلی و آمال و آرزو ترسیم می شود قابلیت سیاستگذاری و برنامه ریزی واجراء و در حقیقت حصول به آنها ، امكان پذیر نبوده و یا نزدیك به محال خواهد بود .
در چشم انداز بیست ساله كشور هدفگذاری برای رشد اقتصادی و رشد علمی به گونه ای قابل درك صورت گرفته است . از آنجا كه هدف ، باید قابل حصول ، قابل اندازه گیری و كمّی شدن و قابل درك عمومی و چالشی باشد . به نظر می رسد اهداف اقتصادی و علمی و فن آوری آمده درسند چشم انداز چنین ویژگی هایی دارند . چون مشخص شده است كه ما باید به جایگاه اول اقتصادی ، علمی و فن آوری در منطقه برسیم . نرخ رشد تولید علم و فن آوری ، رشد اقتصادی كشور های منطقه آسیای جنوب غربی در وضیعت كنونی مشخص می باشد و در بیست ساله آینده هم باید پیش بینی كرد . بنابر این اهداف اقتصادی و علمی و فن آوری كه باید به آن ها در بیست سال آینده برسیم كاملاً مشخص خواهد بود . قابل ارزیابی و اندازه گیری خواهد بود و می توان سیاستگذاری و برنامه ریزی كرد . ولی اهداف فرهنگی بر شمرده شده ، ویژگیهای لازم برای هدف بودن را ندارند و بیشتر آمال و آرزو تلقی می شوند .
" ایران كشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی ، علمی و فن آوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی ، الهام بخش درجهان اسلام وبا تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل "۱
تا زمانی كه در رابطه با آرمانهایی این چنین :
هویت اسلامی و انقلابی ، الهام بخش در جهان اسلام ، متكی به اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی و ملی و انقلابی ، حفظ كرامت و حقوق انسانها ، مؤمن ، ایثار گر ، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی ، جامعی اخلاقی۱؛ نتوانیم به شاخص ها و روشهای مناسب برای هدفگذاری برسیم و در قالب برنامه های پنج سالی توسعه و برنامه های سالیانی كشور ، به صورت اهداف برنامه ای در نیاوریم نمی توان انتظار داشت كه فعالیت ها و برنامه ها و تلاش های مدیریتی در اركان و سطوح مختلف به سمت چنین آرمانهایی جهت گیری نموده و انسجام یابند .
لذا ادبیاتی كه در تدوین اهداف و برنامه های فرهنگی بكار می رود باید به صورت كاملاً محسوس و ملموس ، با ادبیاتی كه در رابطه با تدوین اهداف و برنامه های اقتصادی بكار می رود در نظام مدیریتی كشور ، سازگار و قابل درك باشد .
اگر زبان حوزی فرهنگ در تدوین برنامه های دستگاهی و برنامه های بخشی و برنامه های پنج ساله توسعه متفاوت بوده و بیشتر در حد توصیه و خواسته های قلبی باشد و زبانی دارای نفوذ در مدیریت و ساز و كارهای اجرایی نباشد ، می توان گفت كه اصولاً مدیریت فرهنگی شكل نپذیرفته است .
وقتی برنامه های توسعه كشور كه شكل دهندی همی فعالیت های كشور باید باشند مورد ملاحظه قرار می گیرد . مشخص می شود كه رویكرد اقتصادی غالب در برنامه های توسعه كشورهای دنیا در تدوین و تصویب برنامه های توسعه كشور ما نیز به روشنی و محسوس و ملموس قابل درك می باشد . در پایان برنامه های توسعه كشور ، اهداف برنامه به صورت كمی و دقیق در جداولی آورده شده است . عمده اهداف بر شمرده شده اقتصادی است . بدیهی خواهد بود كه با چنین چارچوب برنامه ای ، همی تلاشهای سیاستگزاری و برنامه ریزی و اجرایی مدیران و مسئولین برای تحقق این اهداف كه قابلیت ارزیابی و اندازه گیری و مسئولیت خواهی و پاسخگویی در مورد آنان وجود دارد ، بسیج شوند و آمال و آرزو های فرهنگی در حد حرف و سخنرانی باقی بماند .
با نگاهی اجمالی به برنامه چهارم توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی كه حاصل تلاش دو مجلس و دو دولت با رویكرد های متفاوت است ، ملاحظه می شود در یك محور ، هر دو رویكرد مشترك اند ، خواسته یا نا خواسته . و آن اینكه رویكرد اقتصادی غالب است و شاهد آنهم اینكه در ۹ جدول گویای اهداف ، در پایان كتاب برنامه ، از اهداف فرهنگی خبری نیست . یعنی اگر این برنامه در كشور دیگری هم تنظیم و تصویب شده بود . جای ایراد و اشكال نداشت ولی اگر در جمهوری اسلامی، می خواهد اهداف فرهنگی ، اهداف اصلی باشد و رویكرد فرهنگی هم غالب باشد باید این وجوه تمایز ، در اهدافی كه برای برنامه های توسعه ، تدوین و تنظیم می شود بروز و ظهور داشته باشد .
حال اینكه چگونه می توان چنین خواسته ای را محقق كرد . اندیشمندان و صاحبنظران همی حوزه های علوم و بخصوص صاحبنظران مدیریت فرهنگی ، فرهنگ شناسان باید به مطالعه و بررسی و پژوهش بپردازد تا توفیق دستیابی به این مهم حاصل شود .
البته مطالعات و پژوهشهای راهبردی پراكنده تاكنون صورت گرفته است كه جای بهره برداری و استفاده از آن برای شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد . بعضی موارد عمده آن عبارتند از :
۱. پژوهش ملی ارزش ها و نگرش های ایرانیان در سالهای ۱۳۷۴ و۱۳۷۹ و ۱۳۸۲ ، علی رغم نقد هایی كه به آن هست . میزان رشد نرخ شاخص ها ی مثبت و منفی فرهنگی را در كشور مشخص نموده است . هدفگزاری راهبردی فرهنگی باید مشخص می نمود كه این نرخ ها چه میزان می بایست ، می بود . تا مشخص شود نرخ های بدست آمده مورد رضایت است یا خیر ؟ و در ۲۰ سال و ۱۰ سال و ۵ سال آینده چه میزان باید باشد . اگر اینكار صورت نگیرد قاعدتاً ارزیابی هم امكان پذیر نمی باشد می توان وضعیت را شناسایی و پژوهش نمود و نتایج آن را منتشر كرد و بیشتر از آنكه خودمان بهره ببریم مورد استفاده دشمنان كه در اینگونه موارد هدفگذاری و برنامه ریزی دارند ، قرار بگیرد تا ملاحظه كنند كه سیاست ها و برنامه هایشان مؤثر بوده و یا خیر ؟ مع الاسف در همین چند پژوهش ارزشها و نگرش های ایرانیان ملاحظه می شود كه نرخ شاخص ها ی مثبت فرهنگی در حال نزول و نرخ شاخص های منفی فرهنگی در حال صعوداند .
۲. سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی دو متغیر استراتژیك در حوزه فرهنگ می باشند . نرخ سرمایه انسانی می تواند گویای شكر نعمت وجود انسانها با بهره گیری از استعداد خدادادی آنها و اشتغال و رشد و بالندگی و دوری آنها از مفاسد فرهنگی باشد . نر خ موجود سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است باید مشخص شود در افق چشم انداز این نرخ ها به چه میزان باید برسد و مستمراً ارزیابی صورت پذیرد . این مهم ، وظیفه و مأموریت جایگاه مدیریت راهبردی است . اگر اینكار صورت نپذیرد مشخص نخواهد شد كه نظام آموزش و پرورش كشور ، مدیریت های اجرایی كشور و برنامه ریزان برنامه های توسعه و نظایر آن ها آیا عملكرد اثر بخشی دارند یا خیر ؟
در برنامه چهارم توسعه اگر بخواهیم به دو مورد هدفگذاری فرهنگی اشاره كنیم كه البته خالصاً هم فرهنگی نیست و می تواند با آنچه در سایر كشورها هدفگذاری می شود یكسان باشد یكی شاخص توسعه انسانی است كه رشد آن از ۷۱۹ /۰ به ۸۲۰ /۰ از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۸ منظور شده است و دیگر نسبت هزینه ثروتمند ترین به فقیر ترین خانوار ها از ۴/۱۹ به ۱۴ از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۸ می باشد .
نرخ سرمایه انسانی موجود كشور ( در حد اطلاع موجود ) ۲۵ % در مقابل ۷۵ % سرمایه طبیعی و سرمایی فیزیكی است در حالی كه در ژاپن این نرخ ۸۵ % می باشد .
در مورد سرمایه اجتماعی هم اخیراً پژوهش ملی توسط وزارت كشور انجام شده كه قابل استفاده می باشد و از نتایج آن در زمان اعلام ، می توان بهره گرفت .۳ ـ نرخ سلامت اداری گویای میزان رشد فرهنگ و ارزشهای اسلامی در تمام شئون جامعه است .
جامعه ایران در افق چشم انداز باید جامعه ای به دور از فقر ، فساد ، تبعیض باشد .
امروز در دنیا ، سازمان شفافیت بین الملل كه گویا ایران هم حدود سه سال است عضویت آنرا پذیرفته است نرخ سلامت - نرخ فساد - را در كشورها بر اساس رشوه گیری كارگزاران آن كشور كه دارای اختیارات خدمتگزاری به مردم هستند ، اندازه می گیرد .
در دو سال گذشته این سازمان نرخ سلامت را برای ایران ۳ از ۱۰ ارزیابی و اعلام كرده است و كشورهایی كه نرخ های پایین تر از ۵ دارند را به افزایش نرخ سلامت اداری توصیه می كند و چه بسا در آینده الزام هایی هم فراهم نماید .
در صورتی كه بخواهیم در بیست سال آینده به نرخ سلامت نزدیك به ۱۰ برسیم باید در هر برنامه توسعه افزایش حدود ۲ داشته باشیم .
رسیدن به چنین نرخ هایی مستلزم آنست كه در جایگاه مدیریت راهبردی كشور هدفگذاری لازم صورت پذیرد . سپس دررده های میانی و اجرایی ، ساز و كارهای لازم فراهم شود و در نهایت مدیران خرد و كلان بر اساس این شاخص ، ارزیابی شده و تأیید یا عدم تأیید شوند .
مدیریت فرایند در مورد فعالیت های مختلف كشور بخصوص فعالیتهای فرهنگی و آموزشی و پژوهشی ، مربوط به دستگاهها است . ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان جایگاه سیاستگذاری به اینگونه فعالیتها ، مغایر با وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی است . اگر تا كنون عمدی وظایف مدیریت راهبردی فرهنگی كه انجام آنها به عنوان الزام اساسی برای تحقق اهداف فرهنگی كشور می باشد به خوبی مدّ توجه قرار نگرفته وبه انجام نرسیده است .
● انصراف شورای عالی انقلاب فرهنگی از كاركرد اصلی خود _ مدیریت بازده _ و پرداختن به مدیریت فرایند و تصمیم گیری در موضوعات خرد و اجرایی بوده است
اجرای نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور مستلزم اعمال مدیریت راهبردی فرهنگی كشور می باشد .
مقام معظم رهبری در این رابطه چنین اشاره می كنند :
" " یك متولی و یك مركز می خواهد تا از یك طرف مهندسی كند یعنی با یك فكر كلان با یك نگاه برتر و بالاتر از همی جریانهای فرهنگی در داخل كشور ، ببیند حقیقت فرهنگی و عنصر فرهنگی چگونه و با چه كیفیتی باید باشد ، به كدام سمت باید برود و كجاهایش ایراد دارد . و از سوی دیگر مراقبت كند كه این كارها انجام بگیرد این مركز را ما تعریف كردیم . شورای عالی انقلاب فرهنگی ، حال این شورا كماً و كیفاً برای این كار زیاد است یا كم است ، آن یك بحث دیگر است . "
۸/۱۰/۱۳۸۳
●نقشی مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور
مهندسی فرهنگی كشور مستلزم آن است كه نخست مهندسی فرهنگ كشور انجام شود .
" یكی از مهمترین تكالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ كشور است " ۸/۱۰/۱۳۸۳
برای مهندسی فرهنگی كشور و مهندسی فرهنگ كشور ابتدا باید نقشه آن تهیه شده و سپس به اجرا گذاشته شود .
" حالا باید نقشی مهندسی فرهنگی كشور روی میز آماده باشد و باید روی آن بحث شده باشد ، كار شده باشد ، تصمیم گیری شده باشد و نقشی كلان با راه كارها - نه فقط چیزهایی كه صرفاً آرزو و آمال است كاملاً كشیده شده و مشخص شده باشد ، این حرف اصلی ماست ."۱۱ /۱۰/۱۳۸۴
فرمایش مقام معظم رهبری و تأكید ایشان بر تهیه نقشی مهندسی فرهنگی كشور پس از یاد آوری و تذكرات مكررّ ایشان در چهار سال متوالی ، نشانه اهمیت و ضرورت انجام این مهم می باشد .
شورای عالی انقلاب فرهنگی در نظر مقام معظم رهبری ، قرارگاه اصلی مهندسی فرهنگی كشوراست.
" ما سال گذشته این جا عرض كردیم ، مهندسی فرهنگی كشور به عهدی شماست ، گفتیم این جا قرارگاه اصلی است ." ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
قرار گاه اصلی و قرارگاه مقدم فرماندهی ، بدون وجود نقشه عملیات ، نمی تواند به اهداف خود برسد . بدون وجود نقشه ، نمیتوان سازمانهای فرهنگی و غیر فرهنگی را در جهت هدف ، منسجم نمود و بكار گرفت . بنابر این برای اینكه بخشهای گوناگون دولتی و غیر دولتی در باب فرهنگ دارای نظم وجهت گیری و جهت یابی شوند ابتدا باید نقشی مهندسی فرهنگی كشور را تهیه نمود .
" فرهنگ كشور كلاً به یك نظم و جهت گیری و جهت یابی و انسجام بخشهای گوناگون دولتی و غیر دولتی در باب فرهنگ احتیاج دارد و در این جاست ( شورای عالی انقلاب فرهنگی ) كه این مقوله می تواند تأمین شود . نه در كمیسیون دولت ، نه در كمیسیون مجلس و نه در هیچ جای دیگر ، این مقصود عملی نیست . بنابر این جایگاه شورا كاملاً بی بدیل است . " ۲۶/۹/۱۳۸۱
در هر نقشه مشخص می شود كه :
۱ ـ چه كارهایی باید انجام شود _ كاركردها .
۲ ـ چه كسانی ، سازمانهایی و یگانهایی باید این كارها را انجام دهند _ ساختارها
۳ ـ چگونه این كارها را باید انجام دهند _ سیاست ها و استراتژی ها
علاوه بر این كه برای ترسیم یك نقشه ، به دانش و مهارت لازم نیاز است . خواندن نقشه و پیاده كردن آنهم به داشتن و مهارت نیازمند است .
تهیه نقشی مهندسی یك ساختمان به آموختن دانش و كسب مهارت به مدت چهار سال نیاز است و زمانی كه یك مهندس نقشی یك ساختمان را بر اساس این دانش ترسیم می كند در آن مشخص است كه چه كارهایی ، توسط چه كسانی و چگونه باید انجام شود .
یك فرمانده نظامی هم كه نقشی عملیات را ترسیم می كند مشخص كرده است كه برای رسیدن به اهداف باید چه كارهایی توسط چه یگانهایی و چگونه انجام گردد .
برای مهندسی سازمان ها و نظامها و یك جامعه نیز همین گونه باید نقشی مهندسی تهیه نمود .
اهداف اصلی و كار كردهایی كه از یك نظام و كشور مورد انتظار است را باید در نظر گرفت . سپس متناسب با آن همی ساختارها ، و نهادها را با تعیین كاركرد های متناسب برای آنان ، دارای جهت گیری و انسجام برای تحقق اهداف و كاركردهای اصلی كشور ساخت .
مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، تضمین كنندی اجرای نقشی عملیات است . باید برای هر ساختاری ، هر سازمانی و هر یگانی ، هدف و خطّ حدّی مشخص شود و چگونگی تحقق هدف و رسیدن به خط حدّ مورد ارزیابی قرار گیرد و بدین ترتیب مراقبت شود تا كارها انجام بگیرد .
" یك متولی و یك مركز می خواهد تا از یك طرف مهندسی كند ، یعنی با یك فكر كلان ، با یك نگاه برتر و بالاتر از همی جریانهای فرهنگی در داخل كشور ، ببیند حقیقت فرهنگی و عنصر فرهنگی چگونه و با چه كیفیتی باید باشد ، به كدام جهت باید برود و كجاهایش ایراد دارد و از سوی دیگر مراقبت كند كه این كارها انجام بگیرد . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
شورای عالی انقلاب فرهنگی در جایگاه مدیریت راهبری فرهنگی كشور پس از تهیه نقشه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور و برای اجرای این نقشه به عقبی علمی و فكری برای مهندسی فرهنگ و به خط مقدم اجرایی برای مهندسی فرهنگی كشور ومدیریت فرهنگی كشور نیازمند است .
عقبه علمی و فكری كه مجموعه ای از مؤسسات پژوهشی دانشگاهی و حوزوی هستند باید نسبت به شناسایی فرهنگ آرمانی و موجود و تعیین فرهنگ هدف در انواع و اجزاء با بررسیها و مطالعات و نظریه پردازی های گسترده و عمیق و با بهره گیری از همی حوزه های علوم انسانی مبتنی بر آموزه های اسلام ، اقدام كنند و بدین ترتیب مهندسی فرهنگ را انجام دهند . سپس بر اساس این فرهنگ مهندسی شده ، چگونگی مهندسی فرهنگی كشور و مدیریت فرهنگی كشور را مشخص نمایند .
خط مقدم اجرایی ، وظیفه و مسئولیت ، تبیین فرهنگ هدف و سپس تحقق فرهنگ هدف را با انجام مهندسی فرهنگی كشور و سازمانها و نهادها و مدیریت آنها بر عهده دارد .
مقام معظم رهبری بخوبی كاركرد ساختارهای اصلی كشور را در مهندسی فرهنگی كشور مشخص نموده اند :
" این جا (شورای عالی انقلاب فرهنگی ) آن قرارگاه مقدم فرماندهی است عقبی فكری شما در مراكز دانشگاهی و حوزه ای و دبیرخانه خودتان كه باید محور همه این مراكز باشد ، آنجاهاست . خط مقدم‌اتان هم عبارت است از دولت ، مجلس و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دستگاه قضایی و دیگر دستگاههایی كه در كشور هستند . اینها بازوان اجرایی شما هستند . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
در اجرای نقشی مهندسی فرهنگی كشور، هر یك از ساختارهای خطوط مقدم ، وظایف و كاركردهایی دارند :
" مجلس ما برای عملی شدن آنچه این جا به عنوان مهندسی انجام می گیرد حتماً باید قانون بگذارد .
مجمع تشخیص مصلحت هم در سیاستگذاری ها ، همین مهندسی كلان را در نظر داشته باشد . ما در آنجا سیاستگذاری رسمی فرهنگی داریم ، نه مهندسی مورد نظر ما كه نگاه كلان به مباحث فرهنگی است .
بنابر این آنچه شما در این جا تصویب می كنید
به مجمع تشخیص مصلحت می رود ، برای یك منظور ،
به دولت می رود ، برای یك منظور ،
به مجلس شورای اسلامی می رود ، برای یك منظور ،
به صدا و سیما می رود ، برای یك منظور" ۸/۱۰/۱۳۸۳
در مهندسی فرهنگی كشور ، یكبار مجموعی دستگاهها یا اجزاء نظام های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مهندسی می شوند . یكبار نیز این چهار نظام با هم مهندسی می شوند . وقتی مهندسی فرهنگی كشور در نظر قرار می گیرد . مهندسی چهار نظام با یكدیگر است . منتهی نظام فرهنگی كه خود وظیفه چنین مهندسی را به عهده دارد نیز باید مهندسی شود . بدون مهندسی و مدیریت نظام فرهنگی ، مهندسی فرهنگی كشور امكان پذیر نمی گردد . بدیهی است هر اندازه مهندسی و مدیریت نظام فرهنگی كاملتر انجام پذیرد سایر نظام ها هم مهندسی و مدیریت كاملتری خواهند داشت و مهندسی و مدیریت كاملتر آنان موجب خواهد شد كه نظام فرهنگی به مهندسی و مدیریت كاملتر و بالاتر دست پیدا كند و به همین ترتیب این سیر ادامه خواهد یافت .
بنابر این همانگونه كه ضرورت دارد مهندسی فرهنگ صورت پذیرد سپس مهندسی فرهنگی كشور و مهندسی نظام فرهنگی كشور انجام شود . مهندسی سایر حوزه ها و نظام ها هم ضرورت دارد مهندسی اقتصاد و مهندسی نظام اقتصادی ، مهندسی اجتماع و مهندسی نظام اجتماعی ، مهندسی سیاست و مهندسی نظام سیاسی و در سطحی بالاتر مهندسی علم و مهندسی نظام علمی كشور هم باید صورت پذیرد .
تحول وپویایی و نهضت در هر حوزه ای مستلزم آن است كه نخست نسبت به طراحی مجدّد و نوسازی و باز سازی آن سیستم اقدام شود . یعنی آن حوزه مهندسی مجدد شود .
نهضت نرم افزاری زمانی محقق می گردد كه نخست مهندسی علم صورت پذیرد . علوم در انواع و اجزاء آن باز شناسی شوند . وضع آرمانی، وضع موجود ، وضع هدف آنها مشخص گردد و تعیین گردد كه در كشور چه علوم و با چه كیفیتی با كدام مبانی و با چه محصول و كاربردی باید تولید شوند . این مجموعه علوم یكدیگر با چگونه تعامل و ارتباط داشته باشند . در مهندسی علم هم ، باید علم را یك سیستم دید و بارویكرد سیستمی ، انواع علوم و لایه های آنها را چون یك سیستم ، دارای جهت گیری وانسجام ساخت .
پس از آن است كه می توان نظام علمی ( نظام تولید علم ) را نیز مهندسی نمود و كار كردهایی كه با تهیه نقشه مهندسی علم بدست آمده است با مهندسی نظام علمی كشور به ساختارهای موجود سپرد و هر یك از مراكز علمی و پژوهشی و دانشگاهها و حوزه ها ی علمیه را عهده دار تولید یكی از علوم در یكی از لایه ها ( پژوهشهای بنیادی ، پژوهشهای توسعه ای ، پژوهشهای كاربردی ) نمود .
اما نكته اساسی در مهندسی علم و مهندسی نظام علمی آن است كه باید رویكرد فرهنگی غالب باشد . بدین معنا كه مبتنی بر فرهنگ آرمانی ( فرهنگ و ارزشهای اسلامی ) و فرهنگ هدف باید معلوم كرد كه چه علومی و با چه كیفیتی باید تولید شوند و چه رابطه ای بین آنها برقرار باشد .مشكل اساسی در عدم پیشرفت نهضت نرم افزاری علیرغم توفیق های زیادی كه با وجود زمینه های تاریخی و ذاتی این ملت و انگیزه های الهی بدست آمده است و بدست خواهد آمد ، در این است كه مهندسی فرهنگی علم و مهندسی فرهنگی نظام علمی كشور صورت نگرفته است و تلاش مدیران برای تحقّق اهداف ، كمتر مؤثر بوده است .
اگر نقشه مهندسی فرهنگ كشور و مهندسی فرهنگی كشور را نقشه مادر در نظر بگیریم تهیه نقشه‌های مهندسی فرهنگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی كشور ، نقشه های سطح بعدی و نقشه های پیوست می باشند .
●شورای عالی انقلاب فرهنگی و انجام مأموریت قرارگاه اصلی مهندسی فرهنگی كشور
مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۱ و در دوره چهارم فعالیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ، مأموریت مهندسی فرهنگی كشور را به این شورا محول نمودند و از این شورا به عنوان مركز مهندسی فرهنگی كشور ، مركز بی بدیل در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور و ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای كشور _ اعم از دستگاههای فرهنگی و سایر دستگاهها نام بردند .
انتظار این بود كه در ظرف یكی دو سال نسبت به تهیی نقشه مهندسی فرهنگی كشور اقدامات لازم به انجام رسد و زمینه های اجرای این نقشه فراهم شود ولی این توفیق فراهم نگردید .
در سال ۱۳۸۳ مقام معظم رهبری فرمودند :
" شورای عالی انقلاب فرهنگی آن مركز مهندسی و حراست كننده ایی است كه مورد نظر ماست . پیشنهاد بدهید این شورا را منحل كنیم و یك شورای دیگر به وجود بیاوریم . ما تصور می كنیم مركز می تواند این شورا باشد . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
و در سال ۱۳۸۴ از آنجا كه هنوز نقشه مهندسی فرهنگی كشور تهیه نشده بودچنین مطالبه فرمودند:
" حالا باید نقشی مهندسی فرهنگی كشور روی میز آماده باشد و باید روی آن بحث شده باشد ، تصمیم گیری شده باشد و نقشه كلان با راه كارها نه فقط چیزهایی كه صرفاً آرزو و آمال است كاملاً كشیده شده و مشخص شده باشد این حرف اصلی ماست به شما دوستان . " ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
همچنین بر ضرورت و اهمیت انجام مأموریت و وظیفه ای كه بر عهده شورا گذاشته شده است بدین ترتیب تأكید نموده و اجتماج كردند :
" تشكیل این شورا و وارد كردن افراد بافكر و انگیزه برای تصمیم گیری درباره فرهنگ كشور و كمك قانونی و حیثیتی و هرچه كه لازم است نسبت به این شورا ،این كاری است كه به عهده من است . اما از این جابه بعدش به عهدی شما .
بنده با شما پیش خدای متعال احتجاج خواهم كرد و به پروردگار خواهم گفت : من بهترین كسانی را كه مناسب این كار می شناختم ، در این شورا جمع كردم ، شما به خدای متعال باید جواب بدهید ، هر چه فكر می كنید باید پیش خدای متعال گفت آن را بیان كنید و به فكرش باشید . " ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
▪شرایط و ویژگیهای لازم برای اعضاء و تركیب شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مركز مهندسی فرهنگی كشور ، مركز بی بدیل در مدیریت راهبردی فرهنگی كشور ، قرارگاه اصلی و قرارگاه مقدم فرماندهی مهندسی فرهنگی كشور ، ستاد عالی علمی و فرهنگی دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی كشور ، اتاق فرمان فرهنگی كشور ، قله تصمیم گیری فرهنگی ، خود باید به گونه ای مهندسی شود كه قادر به انجام وظایف و مأموریت محوله باشد .
اعضاء شورایعالی مركب از دو دسته اعضاء حقیقی و حقوقی اند .
اعضاء حقوقی دارای وظیفی اجرایی كردن مصوبات می باشند و بدین ترتیب مقام معظم رهبری به وظیفه اصلی آنها اشاره دارند :
" رئیس این شورا ، رئیس جمهور ، یعنی رئیس قوه مجریه است و برای قانون هم رئیس قوه مقننه و عناصری از مجلس شورای اسلامی در این جا حاضرند بنابر این حالت منتظره ای وجود ندارد و اهداف باید تحقق پیدا كند . اصلاً فلسفه حضور رؤسا مسئولان همین است . " ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
اعضاء حقیقی به عنوان صاحبنظران فرهنگ شناس و دارای تجربه و دانش مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی كشور دارای وظیفه اصلی در انجام بررسیهای كارشناسی و تصمیم سازی با بصیرتی راهگشا می باشند . آنها باید در عقبه علمی و فكری شورای عالی انقلاب فرهنگی نقش ایفا نموده و وقت بگذارند .
اعضاء حقیقی هستند كه پشتوانی علمی و كفایت بخش بررسیها و مطالعات راهبردی در موضوعات مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی كشور و مدیریت راهبردی فرهنگی كشور می باشند .
مقام معظم رهبری در مورد چگونگی انجام وظیفه ای كه بر عهده اعضاء حقیقی است چنین می‌فرمایند :
" در این كار ( عقبه علمی و فكری شورایعالی ) عناصر حقیقی اند كه دعوت شده اند باید نقش ایفا كنند، وقت بگذارند و وقت حسابی بگذارند . " ۸/۱۰/۱۳۸۳
شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اینكه بتواند مأموریت خود را در انقلاب فرهنگی از طریق مهندسی فرهنگی كشور به انجام رساند باید خود از ویژگی پویایی و تحول خواهی برخوردار باشد .
" شورای عالی انقلاب فرهنگی باید یك شورای زنده ، فعال ، حساس ، پر تحرك و پر تلاش باشد و دائم مسائل فرهنگی كشور را رصد كند . " ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
مقام معظم رهبری مجدداً تأكید می فرمایند :
" به نظر من پویایی ، نشاط ، انگیزه و نوآوری اعضای این مجموعه بایستی مضاعف شود ،
نمی شود قبول كرد كه ما یك مجموعه فرهنگی داریم كه آن را به عنوان قرارگاه اصلی مسائل فرهنگی و كارزار فرهنگی قرار داده ایم . یك چنین كار زاری در همی ادوار و در همی كشورها اجتناب نا پذیر است . در عین حال ، در این قرارگاه بی نشاطی یا ركود یا عدم پیشرفت ملاحظه و مشاهده شود ، این را من اصلاً تصور نمی توانم بكنم . " ۱۱/۱۰/۱۳۸۴
مجموعه اعضاء حقیقی شورای عالی به عنوان صاحبنظران استراتژیك فرهنگی با برخورداری از ویژگی تحول خواهی و نوآوری و نگاه راهبردی و بلند مدت و انگیزه بالا به همراه وقت گذاشتن و تأكید بر انجام وظایف محوله و همچنین دارا بودن مجموعه دانش های لازم برای مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی و مدیریت راهبردی مشتمل بر یافته های علمی حوزه های مختلف علوم انسانی چون اسلام شناسی ، فرهنگ شناسی ، فلسفه ، هنر ، حقوق ، علوم اجتماعی ، روانشناسی ، تعلیم و تربیت ، اقتصاد ، علوم سیاسی ، تكنولوژی ، مهندسی سیستم ، مدیریت استراتژیك ، مدیریت آموزش و مدیریت فرهنگی و ... می توانند موجبات زنده ، فعال حساس و پر تحرك و پر تلاش بودن شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عنوان قرار گاه اصلی مهندسی فرهنگی رقم زنند .
فرهنگ شناسان در كنار مدیران فرهنگی با داشتن نگاه راهبردی می توانند عهده دار انجام وظایف محوله به شورای عالی انقلاب فرهنگی باشند . فرهنگ شناسان همچون فیزیولوژیست ها و یا پاتولوژیست ها ، می توانند مدیران فرهنگی را همچون پزشكان ، برای اصلاح و درمان ضعف ها و برطرف كردن آسیبها در فرهنگ موجود همچون بیمار ، یاری و كمك رسانند از فرهنگ شناسان و اسلام شناسان و صاحبنظران هم حوزه با آنان ، نمی توان انتظار مهندسی و مدیریت فرهنگی را داشت بلكه آنان كه دانش و تجربه و بینش لازم برای مهندسی سیستم ها و ایجاد تحول وپویایی و مدیریت تحول و مدیریت راهبردی دارند می توانند با بهره گیری از دانش و بصیرت فرهنگ شناسان و صاحبنظران حوزه های مختلف علوم انسانی در جایگاه قرارگاه اصلی مهندسی فرهنگی كشور و مدیریت راهبردی فرهنگی كشور با پویایی و نشاط و انگیزه و نو آوری ، اهداف كلان فرهنگی كشور را محقق سازند.
●زمینی مساعد برای مهندسی فرهنگی كشور
دولت نهم و مجلس هفتم حاصل رشد جریان اصولگرایی و عدالتخواهی است . امروز شرایط مدیریت و حاكمیت كشور و عبرت آموزی از تجربه های مدیریتی دوره های سازندگی و اصلاحات به گونه‌ای است كه می توان گفت بهترین شرایط برای تأمین تحوّل و پویایی در اركان كشور برای تحقق اهداف فرهنگی و نزدیك تر شدن به آرمان های والای حضرت امام (ره ) و رسیدن به چشم انداز امید بخش جمهوری اسلامی است .
دولت ، مجلس شورای اسلامی ، قوه قضایه ، نهادهای انقلاب اسلامی ، حوزه های علمیه ، شورای نگهبان ، مجمع تشخیص مصلحت نظام بدور از كشمكش های رویكردی بر اساس رویكرد اصولگرایی و یا نسبتاً سازگار با آن ، دارای انسجام لازم برای هر گونه تحول و تلاش برای زمینه سازی مهندسی فرهنگی كشور می‌باشند .
آرمانهای حضرت امام ( ره ) و حركت بالنده ای كه با انقلاب اسلامی شكل گرفته است در این مقطع زمانی ، نمود و ظهوری روشن و انگیزه بخش یافته و دلهای ناباور و قدم های نا استوار را به باور و استواری خوانده است .
مقام معظم رهبری می فرمایند :
" این وضع جدید كه در كشور به وجود آمده است و تشكیل دولت و گرایشی كه امروز در عموم مردم و در دولت مردان مشاهده می شود ، این نوید را می تواند بدهد كه اوضاع برای بر گرداندن جهت گیری غلط ، اوضاع مساعدی است ، نه به این معنا كه همه چیز از پیش قابل حدس قطعی باشد . بلكه بسته به این است كه ما چكار بكنیم . لیكن زمینه ، زمینه ی مساعدی است چون شعارهایی مطرح شده كه منطبق با مبانی انقلاب بوده و مردم به این شعارها پاسخ داده اند .۱۳/۱۰/۱۳۸۴
معظم له بر استفاده از این فرصت و موقعیت تأكید می فرمایند و شورای عالی انقلاب فرهنگی را به تحرك و پویایی برای بهر ه گیری از این زمینی مناسب فرا می خوانند :
" اكثریت بزرگی از مردم در این انتخابات پایبندی خودشان را به دین ، به ارزشهای انقلاب ، به دلبستگی های امام نشان دادند و دولتی هم بر این اساس تشكیل شده و همین شعارها را هم این دولت تكرار می كند و ادامه می دهد و حركت می كند ، مردم هم استقبال می كنند و با آغوش باز این حرف ها را می پذیرند . این ، نشان دهندی یك زمینی بسیار خوبی است كه ما باید از این زمینه استفاده كنیم . بنابر این در وضع جدید ، به نظر من پویایی ، نشاط ، انگیزه و نو آوری اعضای این مجموعه بایستی مضاعف بشود . " ۱۳/۱۰/۱۳۸۴
نویسنده: مهدی ناظمی اردكانی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و سرپرست دبیر خانه شورای فرهنگی شورایعالی انقلاب فرهنگی شعبان المعظم ۱۴۲۷ - شهریور ۱۳۸۵.
منبع : خبرگزاری فارس