دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

سایه‌روشن‌های سیاست منطقه‌ای عربستان


سایه‌روشن‌های سیاست منطقه‌ای عربستان
عربستان سعودی در فرآیند تحولات منطقه‌ای و بین‌‌المللی با چالش‌های پیچیده و گاه متناقضی روبه‌روست كه رویكردهای این كشور در عرصه سیاست خارجی را با مشكل روبه‌رو كرده است.
ملك عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان در جمع شورای مشورتی این كشور كه همه ساله‌ برگزار می‌شود با تشریح راهبردهای ریاض نكات قابل توجهی را بیان كرد كه نشان‌دهنده دغدغه‌های ریاض در فرآیند تحولات داخلی و منطقه‌ای است.
● نكات مورد اشاره ملك عبدالله در چند محور قابل بررسی است كه اهم آن عبارتند از:
۱) بحران هسته‌ای ایران مشكلی بر مشكلات منطقه افزوده است كه حل آن نیازمند تلاش‌های دیپلماتیك است.
۲) بحران‌های اصلی منطقه به جز بحران هسته‌ای ایران، درگیری فرقه‌‌‌ای در عراق و لبنان است.
۳) خصومت فزاینده میان شیعه و سنی، امنیت منطقه را تهدید می‌كند.
۴) موضوع فلسطین مهم‌ترین مساله جهان عرب است كه باید راه حل عاجلی برای آن یافت.
۵) معضل بزرگ داخلی عربستان، تروریسم و افراط‌گرایی است كه وحدت ملی عربستان را تهدید می‌كند.
مجموعه نكاتی كه ملك‌عبدالله به آن اشاره كرده است تبیین‌كننده محورهای اصلی بحران‌های منطقه‌ای است كه عربستان را در كانون اصلی این بحران‌ها قرار داده است. ملك عبدالله در تبیین این بحران‌ها رویكردهای متفاوت و متناقضی دارد كه جایگاه این كشور در معادلات منطقه‌ای و جهانی را تغییر می‌دهد. عربستان كه پس از جنگ جهانی دوم متحد استراتژیك غرب به‌خصوص آمریكا بود پس از سال ۲۰۰۱ به تدریج سعی كرده است با تجدیدنظر در روابط با آمریكا سیاست منطقه‌ای مستقلی را پایه‌گذاری كند اما ارتباطات وسیع اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی با غرب و شیوه نگرش سیاسی حاكم بر این كشور مانع شتاب این جهت‌گیری‌ها شده و بر پیچیدگی‌ روابط ریاض با آمریكا افزوده است. نقاط استراتژیك سیاست‌های عربستان با آمریكا روز به روز كمتر می‌شود و به نقاط تفاوت و تضاد این سیاست‌ها افزوده می‌شود، به هر میزانی كه آمریكا در پیشبرد سیاست‌های نوین جهانی و منطقه‌ای‌اش جدی باشد و بتواند توانایی و موفقیت‌ بیشتری در پیشبرد آن كسب كند نقاط تضاد در سیاست‌های مشترك آمریكا و عربستان نیز افزایش می‌یابد و هر چه آمریكا در اجرای سیاست‌هایش در خاورمیانه با مشكل روبه‌رو شود به دلیل انعطاف اجباری و ظاهری در برابر خواست جریان محافظه‌كار عرب این احساس به وجود می‌‌آید كه روابط همگرایانه عربستان و آمریكا در حال بازسازی و احیای مجدد است اما تردیدی نیست كه روند طبیعی در روابط عربستان و آمریكا افزایش نقطه‌های برخورد است چرا كه آمریكا برای انطباق شرایط جدید منطقه‌ای و بین‌المللی با منافع برنامه‌ریزی شده خود نیازمند تحمیل دگرگونی‌های ساختاری بر كشورهای محافظه‌كار عرب به‌خصوص عربستان است. تغییرات ساختاری در كشورهای كوچكی چون كویت، بحرین، قطر، امارات و عمان چالش عمده‌ای در پی نخواهد داشت اما در عربستان شرایط فرق می‌كند. ساختار و بافت سیاسی ـ فرهنگی عربستان به گونه‌ای است كه هر نوع تغییری باعث بروز واكنش‌های گسترده خواهد شد و دولتمردان عربستان معتقدند كه هیچ‌گونه جایگزین قابل اعتنایی برای نظام حكومتی كنونی وجود ندارد، هر تغییری در عربستان تنها در حدودی امكانپذیر است كه بافت قدرت دگرگون شود و تغییر بافت قدرت نیز به معنای از بین رفتن نظام سیاسی عشیره كنونی است. به همین لحاظ خط قرمز عربستان درباره تغییرات سیاسی در این كشور باعث شده است كه نوع رابطه آمریكا و عربستان دچار تغییر تدریجی شود. از یك سو آمریكا مصمم و مصر بر تغییرات وسیع در ساختار سیاسی عربستان است و از سوی دیگر عربستان سعی در حفظ این ساختار دارد و با تفكیك مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با بافت قدرت سعی دارد جهت دگرگونی‌‌ها را به سوی مسائل اقتصادی ـ اجتماعی سوق دهد و خود ابتكار و رهبری این تغییرات را در دست داشته باشد. ملك عبدالله در سال‌های اخیر با درك این مسائل سعی كرده است جهش تحولات و دگرگونی‌های اقتصادی را افزایش دهد و همزمان با ایجاد برخی تغییرات اجتماعی و فرهنگی سعی كرده است بستر اجتماعی را برای پذیرش این تغییرات متحول سازد. رویارویی میان القاعده كه نماد منطقه‌ای و بومی افراط‌گرایی است با دولت عربستان از بعد داخلی نشانه روشنی از تلاش ملك عبدالله برای از بین بردن یكی از جایگزین‌های اصلی جریانات قدرت‌مدار در عربستان است گرچه این نظریه در سطح منطقه و داخل عربستان وجود دارد كه القاعده به صورت ابزاری است كه آمریكا با هدایت پنهان اقدامات آن سعی دارد ساختار به هم بسته و كاملا مستحكم نظامی حكومتی عربستان را سست كرده و از این طریق تغییرات سیاسی غرب‌گرایانه را بر این كشور تحمیل كند. تردیدهای جدی عربستان درباره عملكرد القاعده، زوایای تاریك در روابط آمریكا و عربستان را افزایش داده است. عربستان كاملاً به این باور رسیده است كه برخی از سیاست‌های القاعده و عملكردش در چارچوب برنامه‌ریزی‌های آمریكا قابل درك است، همانطور كه تروریسم لجام‌گسیخته در عراق پس از اشغال این كشور توجیه‌كننده عملكرد و حضور آمریكا در عراق و برخی سیاست‌های نوین منطقه‌ای آمریكا از جمله بسترسازی برای رشد اختلافات و خصومت‌های شیعه و سنی است. اشاره ملك عبدالله به این خصومت‌ها، به‌عنوان یك تهدید امنیتی منطقه‌ای نیز با همین رویكرد صورت گرفته است. همان‌گونه كه آمریكا با استفاده ابزاری از تروریسم در صدد درهم ریختن ساختار سنتی سیاسی در كشورهای محافظه‌كار عرب از جمله عربستان است، دولت ریاض نیز شیوه مشابهی را در دستور كار دیپلماسی خود قرار داده است. حمایت عربستان از حل مسالمت‌آمیز بحران هسته‌ای ایران، نوعی سیاست ابزارگرایانه است كه با هدف نشان‌دادن تفاوت و اختلاف در روابط با آمریكاست. بزرگنمایی موضوع هسته‌ای ایران از سوی آمریكا، تبدیل آن به یك تهدید واهی منطقه‌ای و سوق‌دادن عربستان و كشورهای عربی به رویارویی با ایران است، همانطور كه موضوع خصومت‌های سنی و شیعه به‌جز اهداف چندگانه، نوعی سازماندهی برای تشدید رویارویی ایران و اعراب است. عربستان در هر دو موضوع، رویكرد متفاوتی با آمریكا اتخاذ كرده است تا مانع به‌ثمر رسیدن خواسته‌ها و سیاست‌های آمریكا شود. حل بحران لبنان و تلاش برای حل معضل فلسطین و اختلاف نظر با آمریكا در موضوع عراق نیز نشان‌دهنده رقابت‌های پنهان واشنگتن و ریاض است اما این رقابت‌ها تنها در شرایط فعلی خاورمیانه معنا و مفهوم دارد و لذا نمی‌توان آن را دائمی فرض كرد، در صورت هرگونه تغییری در سیاست منطقه‌ای آمریكا به خصوص تضعیف موقعیت تندروهای نئومحافظه‌كار در آمریكا و تعدیل سیاست خارجی واشنگتن، جهت‌گیری‌های عربستان نیز تغییر خواهد كرد اما آنچه مهم است، این است كه ریاض هرگز به گذشته باز نخواهد گشت و بعید است كه آنچه در روابط آمریكا و عربستان در دهه‌های ۵۰ تا ۹۰ میلادی شاهد بود بار دیگر تكرار شود و همین موضوع می‌تواند مبنای درك جدیدی از روابط و مسائل منطقه‌ای باشد.
مجید یوسفیان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید