شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ساده و با نشاط


ساده و با نشاط
تالار سنگلج به عنوان تالار كمدی ایران روزهای پررونقی را برای تئاتر كمدی ایران فراهم دیده است و این جای بسی تقدیر دارد، بعد از تئاتر كمدی اكبر آقا آكتور تیاتر، این بار هومن برق نورد هنرپیشه موفق تئاتر و سینما با نمایش «خلایق هر چه لایق!» می رود تا عرصه نوینی برای خود فراهم و خود را در این عرصه یعنی كارگردانی بیازماید و امید است كه با موفقیت از آن بیرون بیاید. بی تعارف باید گفت نمایش «خلایق هر چه لایق!» نمایش غافلگیر كننده ای چه به لحاظ رعایت اصول نمایش ایرانی و چه به لحاظ متن پرمحتوای آن است، پرمحتوا از لحاظ وفاداری به اصول و فنون نمایش نامه و تلفیق آن با سنت های ایرانی، این است كه می باید تبریك گفت به هنرمندانی كه بلاشك كم كم دارند خلاقیت های خود را جنبه علمی و عملی می بخشند و ما را در زمینه كار كمدی صاحب سبك خاص خودمان معرفی می نمایند. بعد از كار خوب امیر دژاكام در اجرای نمایش «مرد نیك!» این بار هومن برق نورد این كار را در شاخه ای متفاوت برجسته می كند و بازی خوب و كارگردان مسلط وی آن را تثبیت می نماید.
تفاوت نگرش كارگردان در اجرای این كار و استفاده تلفیقی وی از هنر سیاه بازی، خیمه شب بازی، نقالی، و ابتكارات و ابداعات وی در این زمینه یعنی استفاده از یك دختر در نقش بچه مرشد! تعمیق انتقادآمیز از چگونگی برداشت از آثار بزرگان نمایش امثال شكسپیر! دست به دست هم داده تا ما را به تماشای نمایشی بكشاند كه هم تاریخ نمایش ایران و تاسیس تماشاخانه گراند هتل در آن مستتر است، هم تضادهای فرهنگی بین اقوام و هم روند تاثیرگذاری بر فرهنگ تئاتری از دیدگاه انتقادی یك هنرمند! این ها سبب شده كه ما به عنوان یك تماشاچی هم از دیدن این نمایش لذت كافی ببریم و هم قوه درك ما تحریك به تفكر راجع به چگونگی سیر تاریخ نمایش در ایران شود و هم این كه بفهمیم تا چه حد در كجراهه اشتباهات بسر می بریم و درصدد تصحیح آن برآییم.
نكته مهم تر این كه ما وقتی در نظر اول به تاریخ نمایش در ایران برمی خوریم صنعت آداپتاسیون (به اصطلاح آن روز) یعنی فن برگردان منطبق بر اوضاع و احوال زمانه و جامعه خود را در مورد آثار بزرگان عرصه نمایش نامه نویسی به عنوان یك نقطه عطف تاثیرگذار می بینیم. آثار مولیر و شكسپیر در آن دوران در بورس این فن قرار داشته و مورد توجه هنرمندان عرصه تئاتر و نمایش قرار داشته اند. نویسنده با تاكید بر این مساله و تاثیر دیدگاه های مختلف بدون زمینه های جامعه شناسانه یك اثر در واقع با شفاف سازی روند شكل گیری یك هنر بستر غلط آن را هم مدنظر قرار می دهد. هنر به تعبیر غلط قدمای ما سر چشمه اش ذوق قلمداد و علم و آگاهی و معرفت از آن جدا و در نتیجه هنر قابل عرضه هنری كم مایه و بی محتوا می شود. هنر نمایش از این دیدگاه هنری نیست كه زمینه رشد و پویایی را به دست آورد. چنانچه اعزام كاووس نوه باقراف بر مبنای درستی شكل نمی گیرد و نتیجه آن نیز چیزی فراتر از آن برگردان صرف اثر جایگاهی نمی یابد، آن صحنه كه كاووس آنچه را كه تحت عنوان نمایش ارایه می نماید و نیمه كاره رها می شود و كاووس را خجالت زده می كند همه موید همین مطلب است. ولی مساله ای كه بسیار زیبا در این نمایش جای خود را می یابد راوی یا نقال است. نقال به عنوان شخصیتی فراتر از یك نقال صرف مورد توجه قرار می گیرد و در واقع یك منتقد منصف است كه علاوه بر روایت گویی آنجا كه در هیبت یك عروسك باز با عروسك شكسپیر به خیمه شب بازی می پردازد در واقع زبان انتقادی خود را از دید دفاع از آثار شكسپیر با شعر تبیین و تثبیت می كند، حتی دید انتقادی او به خودش نیز بازگشت می كند و در طول نمایش آنجا كه نمایش اتللوی شكسپیر را به شیوه نقالی صرف بازی می كنند این زبان گویاتر هم می شود. به هر حال ظهور شكسپیر در قالب یك عروسك و زبان گویای نقال كه به عوض او صحبت می كند و عروسك وی را می چرخاند، از دیدگاه مثبت نویسنده نسبت به نقالی سالم و رك زبان و منتقد حكایت و از آن دفاع منطقی و اصولی می كند.
نكته آخری كه لازم است نسبت به آن تذكر موكد داشته باشیم، شیوه داستان پردازی و رعایت اصول فنی نمایشنامه نویسی در پردازش هنری و نمایشی این نمایش نامه است. باید ابراز رضایت نمود از بروز و ظهور نمایش نامه نویسان خوبی كه مراعات فنون نمایش را نموده وآثار خوب و قابل قبولی را برای اجرا به كارگردانان می سپارند. نرگس امینی با رعایت تمامی تجربه هایش و قرار دادن داستان در سیر نمایشی فنی قصه داستان را به خوبی درك كرده و آن را سر و شكل مناسبی از ابتدا تا انتها می دهد. تقابل دو خواهر، دو باجناق و صحبت ما بین فرزندان آن دو، تضاد شخصیتی و تضاد شغلی دو باجناق و تفاوت دیدگاه ها كه در اجرای نمایش اتللو برای پدرزن ثروتمندشان كه گراند هتل را تاسیس نموده و حالا در پی تاسیس تماشاخانه آن نیز می باشد به خوبی خود را نشان می دهد. تفاوت دیدگاه هایی كه هر دو از نگرش سطحی به سنت (نقالی) و مدرنیسم (هنر سینما) ناشی می شود. در واقع آنچه كه داماد دوم نشان می دهد و اتللو را با رقص و آواز و مطرب بازی مبتذل ایرانی در هم می آمیزد، از جمله نكات انتقادی است كه در كار به خوبی تعبیه شده است و داستان با زمینه های تاریخی از لحاظ بررسی سیر تاسیس گراند هتل و بعد تماشاخانه آن آغاز می شود و بعد به زندگی موسس آن می پردازد. دو ازدواج منجر به فوت زنانش و باقی ماندن دو دختر از آنها.
باقراف نامی كه از آذربایجان به ایران می آید با دختر تاجر تبریزی و دختر مزرعه دار شمالی ازدواج می كند و دو دختر به نام های «گلین» و «گلی» و باقی ماجرا چیزی كه در بررسی قصه نمایش به طرز مثبتی به چشم می خورد تضاد نمایشی و گره افكنی ها و گره گشایی منطقی نهفته در كار است. وقتی این قصه را بازیگرانی به روانی هر چه تمامتر بازی كنند آنگاه شما رضایت نسبی و خوبی از یك اجرا منسجم به دست می آورید. كاری خوب با یك دكور ساده و مناسب و بازی های مناسب و روان و تاثیر به جای كارگردانی در فضاسازی و زیباسازی صحنه ها، یك روز خوب را برای تماشاچیان به ارمغان می آورد تا با نشاط به دست آورده فردایی بهتر را در زندگی شان رقم بزنند. به هومن برق نورد و گروهش تبریك و خسته نباشید می گوییم.
علی اكبر باقری ارومی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید