دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مرجعیت، اجتهاد و مقتضیات زمان


مرجعیت، اجتهاد و مقتضیات زمان
آیا نقد و توهین در یک ترازو قرار گرفته و یکسانند؟ آیا مطلبی که آقای حسین شریعتمداری در مورد نظریات فقهی حضرت آیت‌الله العظمی صانعی مرجع مسلم تقلید، نوشته است، از مبنای علمی و فقهی و فکری برخوردار است؟ یا از سر جهل و ناآگاهی (نسبت به متد اجتهادی و فقهی) است آیا امثال ایشان چون مستطعی به قدرت هستند حق هتاکی و توهین به اشخاص و شخصیت‌ها و مخصوصا مراجع عظام تقلید را دارند؟ یا اینکه اگر مرجع تقلیدی نظرات انتقادی و روشنگرانه داشت، سزاوار هرگونه هتک حرمت و توهین است؟ چرا مقامات، افراد ناآگاه و جاهل را از هتک حرمت و اسائه ادب نسبت به دیگران و مخصوصا نسبت به مراجع تقلید، منع نکرده و سرزنش نمی‌کنند؟
آیا هر مجتهد و مرجع و شهروندی که منتقد حکومت و صاحبان قدرت بود، باید از حقوق انسانی و مدنی خود محروم باشد و حرمتش لگدمال شود؟
آیا باید تجربه زشت و شوم و سیاه قرون وسطی را تکرار کرد و عالمان و متفکران نواندیش و دگراندیش را به جرم نواندیش و ابراز اندیشه عقیده، تکفیر کرد و مطرود نمود؟
آقای شریعتمداری یک بار دیگر مرجع مسلم تقلید، حضرت آیت‌الله العظمی صانعی دام‌ظله‌العالی را متهم به فریب‌خوردن، نظریات بی‌پایه و اساس دادن و داشتن نظریات غیرمنطقی و غیرعقلی و در تضاد با افکار امام راحل و... نمود.
ایشان از سر بی‌اطلاعی از مبانی فقهی و اجتهادی، یک مرجع تقلید را که برمبنای متد فقاهتی و فقه جواهری، اجتهاد کرده و نظر می‌دهند را متهم به سوءاستفاده از نقاهت و ابراز نظر در مسائل غیرفقاهتی، کرده و مخالف دین و طرفدار تعطیلی حدود اسلامی و لغو بودن شریعت، معرفی نموده است!!!
باید به ایشان و امثال ایشان گفت: آیا امام که نظریات جدید و مخالف فتاوای مشهور فقها داشتند، مخالف اسلام و فقها و فقاهت بودند؟
آیا امام که به «فقه سنتی و جواهری» دعوت می‌کردند، منظورشان این بود که باید همان نظریات صاحب جواهر و فقهای سلف را تکرار کرد؟
مسلما این‌طور نبود، بلکه منظور امام عزیز، زنده نگه‌داشتن «متد صاحب جواهر» بود. امام که بر دو عنصر «زمان و مکان» در اجتهاد و فقاهت، تاکید می‌کردند، آیا انجماد در عصر گذشته و تحجر و تصلب در نظریات گذشتگان را تایید می‌کردند؟ یا برعکس، تحجر و مقدس مآبی‌های متحجرانه را نفی و نقد می‌نمودند؟
آیا اگر مجتهدی، مقلد در سطح بالاتر باشد و از خود اجتهاد و استنباط نداشته باشد، به نظر شما مجتهد باتقوا و باهوش و مقید به شریعت و تابع ولایت است؟ اما همین‌که صاحب‌نظر شد و نظری غیر از گذشتگان داد، فریب‌خورده و مخالف دین و امام است؟
شهید مطهری (که شماها خیلی ادعای پیروی از او را دارید) می‌گوید: «عظمت شیخ طوسی باعث شد، اجتهادی بعد از او صورت نگیرد و مجتهدین بعد از او سال‌های سال، مقلدین در سطح بالا باشند.» گویا شما (برخلاف نظر شهیدمطهری) زیاد بی‌میل نیستید که مراجع تقلید و مجتهدین بزرگ عصر حاضر، مقلدانی در سطوح بالا باشند؟
مطمئن باشید اگر کسی از سر جهل و ناآگاهی، متفکر و مرجع تقلیدی را تکفیر کرد و مورد اهانت قرار داد، مخالف سیره و مشی امام راحل است، نه مجتهد و مرجعی که با همان «متد فقه جواهری»، به استنباط و اجتهاد پرداخته است (ولو اینکه بعضی از فتواها و نظریات او با امام راحل نیز یکی نباشد) کما اینکه نمی‌توان، شهید مطهری را بر اساس اینکه قائل به حرمت مالکیت خصوصی ابزار تولید و صنایع بود، مخالف امام دانست (فقط به این دلیل که امام نظری غیر از او دارد).
معنای ارجاعات امام به فتاوای حضرت آیت‌الله‌العظمی منتظری، چه بود؟ آیا غیر از این بود که نظریات امام با فتاوای آیت‌اللـه منتظری یکی نبود، ولی برای حل معضلات و بن‌بست‌ها، مرحوم امام، مسوولان، را به نظریات فقهی آیت‌اللـه منتظری ارجاع می‌دادند؟ آیا این ارجاعات، مهر تاییدی بر اختلاف نظر و اجتهاد نبود؟
یقینا موقعیت‌ها و مناسبت‌ها و مقتضیات زمان و مکان و... موجب اجتهادهای پویا و استنباطات جدید و نواندیشی‌هایی می‌شود که فقیهی را از فقیهی دیگر (یا از دیگر فقها) ممتاز و متمایز می‌کند.
حضرت آیت‌الله‌‌العظمی صانعی از جمله فقیهانی است که آگاه به زمان و مقتضیات آنند در نتیجه فتاوا و نظریات ایشان معمولا با دیگر فقهای عزیز و بزرگ اسلام (و چه بسا با امام راحل) متفاوت شده و مسلما مقاومت‌هایی در مقابل نظریات ایشان خواهد شد، اما چه نیکو بود اگر این مقاومت‌ها، علمی و فقهی می‌بود، (نه قلمفرسایی‌های هتاکانه و غیرشریعتمدارانه) مثالی که شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» در مورد امیرالمومنین علی علیه‌السلام آورده‌اند، مثال گویا و رسایی است برای صاحبان عقل و خود ایشان آورده‌اند که «امیرالمومنین، محاسن (ریش) خود را رنگ (خضاب) نمی‌کردند، شخصی به آن حضرت ایراد گرفت که چرا شما خلاف فرموده رسول خدا (ص) عمل می‌کنید که فرمود: محاسن خود را خضاب کرده و تغییر دهید. مولا در جواب آن شخص، مسئله تغییر زمان و مقتضیات روز را مطرح می‌فرمایند...»(۱)
آقای شریعتمداری! مگر قرار است مجتهدان، پیرو دیگر بزرگان باشند. اگر اینچنین باشد، اجتهاد معنا ندارد. ما شیعیان که قائل به انسداد باب علم نیستیم بلکه قائل به انفتاح باب علم و اجتهادیم. نوآوری و اجتهاد و دگراندیشی، کار اصلی یک مجتهد است والا مقلدی بیش نخواهد بود.
آیت‌اللـه العظمی صانعی با اینکه از شاگردان خاص حضرت امام بوده و از پیروان واقعی آن امام عزیز محسوب می‌شوند، اما هیچ دلیل عقلی یا شرعی نداریم که کسی مثل او نباید اجتهاد کند و بلکه باید همان نظرات فقهی، امام راحل را تکرار نماید؟!
آیا امام با چنین تصلب و تقلید متحجرانه‌ای موافق بودند؟ امام که خود صف‌شکن و سنت‌شکن در فتوا و متد اجتهادی بودند مسلما با تحجر مخالفند.
اما مطلب شما نیز اگر نقد عالمانه بود، حرفی نبود، ولی متاسفانه هتاکی و حرمت‌شکنی در مقاله شما موج می‌زند.
آقای شریعتمداری سعی کنید از پرچمداران انجماد و انسداد نباشید و نامتان در تاریخ به‌عنوان مخالف نواندیشی و تفکر و فقه و آزاداندیشی ثبت نشود که مسلما تاریخ همه را ضبط و ثبت خواهد کرد...
پی‌نوشت:
۱- اسلام و نیازهای زمان /۱/۱۴۴
ابوالفضل فراهانی (حرآبادی)
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید