یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


چرخ و فلک چشم و هم‌چشمی‌ها


چرخ و فلک چشم و هم‌چشمی‌ها
عصر ما، عصر اضطراب و آشفتگی‌ها است. عصری است که انبوه نگرانی‌ها به شکل‌های گوناگون در روح و ذهن آدمی چنان سایه افکنده که گویا زندگی، آمیزه‌ای از اضطراب‌ها است. انسان از لحظه‌ای که روزش را آغاز می‌کند تا هنگامی‌که به خواب می‌رود. درگیر تنش‌ها و کشمکش‌های فراوان است. گاه درگیر کشمکش‌های روحی، عاطفی و امور روزمرهٔ زندگی و گاه درگیر کشمکش برای تأمین خواسته‌هائی که چه‌بسا هرگز نیازی به آنها نباشد، ولی تلاش برای برآوردن آنها، فقط به‌منظور دنباله‌روی و با سبقت گرفتن از دیگران است.
این کشمکش‌ها، چنان آدمیان را درگیر بازی‌های روانی کرده که گویا به اینجا آمده‌اند تا این چند روز عمر را با سرعت هر چه بیشتر به این خواسته‌ها، جامهٔ عمل بپوشانند و رهسپار شوند، آدمی برای تأمین توقع‌های خود، چنان در تلاش و تنش غرق شده که فراموش کرده سمی هم از ”زندگی کردن“ دارد. این تلاش‌ها زندگی را به صحنهٔ مسابقه‌ای تبدیل کرده که انسان در پی خواسته‌های بی‌پایانش تا می‌تواند دست و پای بیشتری می‌زند که از زندگی بیشتر طلب کند تا جائی‌که آرامش را گم می‌کند و حتی با تملک دارائی‌ها، باز سرگشته و غم‌زده به دنبال رسیدن به احساس رضایت است.
امروزه تکاپو و هیجان برای رقابت‌ها و چشم و هم‌چشمی‌ها، چنان غالب شده که دیگر از معیارهای معنوی چیزی نمانده، فضای خانواده به خشونت، سردی و انزوا گرائیده و اهمیت با هم بودن. از یاد رفته است. پدران و مادران فراموش کرده‌اند فرصتی هم برای یکدیگر و فرزندان خود بگذارند و به دور از تنش‌ها و بگومگوها حتی چند دقیقه از وقت خود را با محبت و شکیبائی، صرف بودن با فرزندان خود کنند. اگرچه به ظاهر همهٔ این تکاپوها برای فرزندان است، اما در عمل آنان مطرح نیستند چون پدر و مادر، بیشتر وقت‌ها حوصله‌ای برای حرف زدن با فرزندان یا گوش دادن به حرف‌های آنان را ندارند. وقتی پدر و مادر به فرزندان خود نزدیک شوند، با شکیبائی به حرف‌هایشان گوش دهند و با نگرش‌های آنان تحقیرآمیز برخورد نکنند، در وقاع فاصله و مانع‌های بین خود و فرزندانشان را از بین می‌برند و موجب تقویت اعتمادبه‌نفس، امنیت روحی و همچنین انگیزه‌های مثبت در آنان خواهند بود.
پدران و مادران در قبال مسئولیت سنگینی چون تربیت فرزندان، باید سعی کنند که دنیای فرزندانشان را بشناسند و برای ارتباط نزدیک و دوستانه با آنان، آگاهانه عمل کنند. البته این به آن معنی نیست که پدران و مادران، فقط در خدمت فرزندان خود باشند، بلکه وقتی خود با شیوه‌های آگاهانه زندگی کنند، می‌توانند الگوهای مناسبی باشند تا فرزندانشان نیز ویژگی‌های مثبت و معیارهای ارزشمند را بشناسند و با این ویژگی‌ها رشد کنند. پدران و مادران باید بدانند طرز فکر فرزندان و نوع نگاهشان به زندگی در همان دورهٔ کودکی شکل می‌گیرد. وقتی آنان در حضور فرزندانشان همواره گله و شکوه سر می‌دهند و از وضع خود در مقایسه با دیگران اظهار نارضایتی می‌کنند. در واقع به فرزندان خود القاء می‌کنند که برای احساس خشنودی و رضایت از زندگی، نگاهشان نه به باورها و انتخاب‌های خود، بلکه به شرایط دیگران باشد و خود را در مقایسه با زندگی دیگران، مورد ارزیابی قرار دهند. فرزندان نیز با تأثیرپذیری از این تلقین‌ها می‌کوشند که داشته‌هایشان را با این و آن همانندسازی کنند. آنها آرام آرام چنان در این شیوه غرق می‌شوند که قدرت اراده و اختیار خود را به دیگران تفویض می‌کنند و وقتی نتوانند در همه چیز و همه جا مورد تأیید این و آن قرار گیرند، احساس خودباختگی کرده، دربارهٔ خود دچار تردید و از ارتباط با دیگران دچار هراس و حتی نفرت می‌شوند. وقتی پدران و مادران، خودشان از زندگی، فلسفهٔ قوی و مثبتی داشته باشند، می‌توانند به فرزندانشان کمک کنند تا آنها هم بتوانند نگرش‌های مثبت و پویائی را در خود شکوفا سازند.
”چرا ما باید از فلانی عقب باشیم؟“ ”این هم زندگی است که ما داریم؟“ ”به چه چیز این زندگی دل گرم باشیم؟“ ”چرا هر چه بدبختی است، باید برای ما باشد؟“ ”ای کاش زندگی ما غیر از این بود؟“ ”ای کاش!“
پدر و مادر به‌جای تکرار این همه زمزمه‌های حسرت‌بار، قدری در پالایش فکرهای فرسوده و گرایش‌های منفی خود بکوشند و وجوه مثبت زندگی را ببینند و نگرش‌های انرژی‌زا و انگیزه‌ساز را به فرزندان خود القاء کنند. هیچ خلقتی بیهوده صورت نگرفته و هیچ زندگی از عنایت خداوند از وجوه مثبت خالی نیست و مادران و پدران این همه به قسمت‌های منفی زندگی تکیه نکنند و دائم اندوه و ناکامی‌های خود را به خلقت و سرنوشت و یا بداقبالی نسبت ندهند و عیب‌جویانه زندگی را به باد سرزنش و انتقاد نگیرند و این صفت‌های منفی و ویرانگر را در دوران رشد فرزندانشان در آن نهادینه نکنند.
وقتی ذهن فرزند در احاطهٔ این اندیشه باشد که به دیگران بنگرد مانند آنها تصمیم بگیرد و حتی انتخاب‌ها و هدف‌هایش را با تأیید این و آن، جهت و شکل دهد، پس خود از زندگی چه درکی دارد؟
فرزندان ما باید بدانند زندگی جریانی است پر از حادثه‌ها و هزاران مشکل که برای پشت سر گذاشتن مشکل‌ها باید با همهٔ آنها مواجه شد و پیمودن چنین مسیر پرفراز و نشینی، به فلسفه‌ای محکم و عزت نفس نیاز دارد و هرگز با دنباله‌روی و مسابقه گذاشتن با این و آن، به سرانجام نمی‌رسد هیچ فردی همانند یا قابل مقایسه با فرد دیگر نیست و فرزندان ما به جا یاینکه لحظه‌های زیادی از وقتشان را صرف مقایسهٔ خود با دیگران کنند و با شرایط دیگران، خود و زندگیشان را مورد قضاوت و ارزیابی قرار دهند، بهتر است با باورهای خود زندگی کنند و برای تحقق هدف‌هایشان به قابلیت‌های خود اعتماد کنند و بدانند که با توانائی‌ها و خلاقیت‌های ویژه‌ای که دارند، نمی‌توانند بهترین راه را برای پیشرفت زندگی خود بیابند و به موفقیت‌هائی برسند که می‌خواهند، البته وجود دوستان هدفمند و مثبت و ارتباط با چنین افرادی، نقش مفید و مؤثری را در حرکت‌های لازم و مناسب زندگ انسان ایفاء می‌کند. وقتی فرزندان ما اوقات خود را با کسانی سپری می‌کنند که در قبول کردن خود مشکل دارند و یا فکرهایشان منفی و تضعیف‌کننده است، چگونه می‌توانند برای دیگران عامل رشد و یا حتی مفید باشند؟ وقتی لحظه‌های زندگی انسان در ارتباط با کسانی سپری شود که نگاهی عیب‌جویانه و منفی دارند، به‌طور یقین در اثر معاشرت با چنین کسانی، مشکل می‌توان پویا و مثبت زندگی کرد.
یکی از بزرگترین موهبت‌هائی که به انسان عطا شده قدرت اراده و انتخاب است. بیائیم این موهبت‌ الهی را باور کنیم و شیوه‌های زندگی خود را با قدرت اندیشه، انتخاب کنیم و با چنین توانائی، نگرش‌ها و عادت‌های فرسودهٔ زندگی خود را تغییر دهیم و انتخاب‌های مفید و سازنده را جایگزین کنیم. نیازهای زندگی، بی‌پایان و یافته‌های دنیا، ناپایدار هستند، ما مسافران سفر زندگی هستیم و آنچه که دنیا به ما می‌بخشد، نه ابدی است و نه ارزش جاودانه دارد. چه بهتر که کانون زندگی دارای ارزش‌های معنوی باشد تا فرزندان ما با رشد در چنین فضای متعالی، خود را بشناسند، عظمت والای انسانی خود را قدر نهند و بدانند چه قابلیت‌ها و توانائی‌هائی دارند و با این توانائی‌ها چگونه می‌توانند در عرصهٔ حیات، شکوفا شوند و به جامعهٔ بشری خدمت کنند.
طاهره خلیلی کسمائی
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید