دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به شخصیت های معتاد در سینمای ایران


نگاهی به شخصیت های معتاد در سینمای ایران
چند سال پیش پرویز پرستویی كه كارنامه ای متنوع و در عین حال دشوار از نقش هایی را كه یك بازیگر در طول دوران مفید بازیگری اش می تواند ایفا كند را در سوابق هنری اش دارد در گفت وگویی با مجله فیلم (شماره ۳۱۴) گفته بود: «دو تا نقش هست كه به نظرم زیاد جای كاردارد... اما در پرونده كاری من این دو نقش خالی است. یكی بازی در نقش یك آدم روانی و بعد یك معتاد... از آن جا كه با این بیماری [اعتیاد] به وفور درجامعه مان برخورد كرده ام و این آدم ها را خوب می شناسم، به این حس رسیده ام كه این آدم ها لایه هایی دارند كه هیچ وقت به وسیله سینماگران شناخته نشده و همیشه نادیده گرفته شده، چون آدم معتاد در قواعد سینمایی، آدمی است كه صدایش كمی خش دار، چشم هایش خمار و وكمرش تاشده است، در حالی كه این تصاویر با واقعیت تطبیق نمی كند. اگر فیلمنامه خوبی در این زمینه نوشته شود و پیشنهادی دریافت كنم، جزو آرزوهایم است كه در آن بازی كنم.» در این اظهار نظر صریح، كارنامه شخصیت پردازی و همچنین بازیگری در سینمای پس از انقلاب در خلق شخصیتی ماندگار و ایفای نقشی كه به خاطر جمع تماشاگران بدل شود، به چالش كشیده می شود. در حالی كه این نظر در اواخر سال ۸۲ ابراز شده بود، اما سینمای ایران در اكران سال ۸۶ با نمایش فیلم های خون بازی، اخراجی ها و بزودی سنتوری و چند فیلم دیگر، رویكرد اخیر خود در پرداختن به پرسوناژ ها و كاراكتر های درگیر اعتیاد را از منظرهای متفاوت عرضه می كند. رویكردی كه در آن زن معتاد، معتاد بذله گو- كه در تاریخ سینما و نمایش ایران سابقه طولانی دارد- و معتاد صاحب هویت و ویژگی های انسانی كه آسیب پذیری روحی و شخصیتی اش او را به این ورطه افكنده است به تصویر كشیده شده است.
فیلمسازی كه در زمینه ساخت فیلم های اجتماعی فعالیت می كند بارها به سوژه ها و مضامینی برخورد می كند كه در آنها معضل اعتیاد با رویكردهای جامعه شناسانه و یا روانشناسانه مورد بررسی قرار می گیرد و به تبع آن سنخ معتاد نیز به عنوان معلول این ناهنجاری به تصویر كشیده می شود. هرچند گرایش به سمت تصویر كردن موضوع اعتیاد و معتاد در سینمای ایران بسیار دیده شده و می شود اما در بیشتر موارد این گرایش از تن دادن به مناسبات ناگزیر تجاری و اقتصادی سینما آسیب دیده است و تنها در مواردی معدود تلاش شده است تا به موضوع اعتیاد و كاراكتر معتاد با نگاهی بازاری و برای جذب مخاطب عام پرداخته نشود و به جنبه های علت و معلولی آن برای انتقادهای اجتماعی، تربیتی و حتی سیاسی بیشتر توجه شود. در این فرایند آنچه كه اهمیت می یابد سطح توانایی فیلمساز در خلق یك شخصیت معتاد و یا ارائه یك روایت و تحلیل جدی و تفاوت از مقوله اعتیاد است. موضوع مواد مخدر و پیامدهای آن با وجود تكرار، هم برای فیلمساز و نویسنده و بازیگر جذاب بوده و هم مخاطب و در موارد جدی تری كه به ریشه یابی های دقیق تری می پردازند مخاطب خاص نیز از تماشای مكرر آن به شرط بدیع و متفاوت بودن دلزده نمی شود.
آنچه كه از معتاد در سینمای ایران نشان داده شده است، جز مواردی اندك بیشتر تقلیدی مبالغه آمیز از تظاهر ات بیرونی رفتار معتاد و ویژگی ها و خصوصیات ظاهری او بوده است كه برای یك بازیگر حرفه ای كار سختی نیست. مشكل از آنجایی آغاز می شود كه فیلمساز و در ادامه روند خلاقیت آمیز او- بازیگر- بتواند لایه های درونی و تناقض های شخصیتی و رفتاری سنخ معتاد را تجلی بخشد و همچنین به متمایز دانستن شخصیت های آلوده به اعتیاد براساس طبقه فرهنگی و اقتصادی اش اذعان داشته و به آن وجوه بیرونی ببخشد. در این نقش آفرینی و بازآفرینی است كه التهابات روحی و روانی فرد معتاد و تلاطم های رفتاری ناشی از آن در اثر تسلیم شدن به شرایط (هنگام مانند خماری) و یا عصیان در برابر شرایط (به طور مثال هنگام نشئگی)، جمود فكری و عاطفی و در عین حال احساسی بودن، لذت ها و رنج های ناشی از اعتیاد و به فراخور آن هیجانات و شور ها و نیز مصائب و تلخی ها، نا امیدی و حرمان های فرد معتاد به تصویر كشیده می شود. هر گاه رویكرد شخصیت پردازانه خالق چه در مقام نویسنده و كارگردان و چه در جایگاه بازیگر بر روایتگری ماجرا تفوق یابد، كاراكتر قبلاً به اعتیاد با خصوصیات و ویژگی های رفتاری و شخصیتی اش در بستر قصه حركت می كند و ماجرا های دیگری می آفریند كه ناشی از ویژگی های روانی اوست و نیز ابعاد دیگری به ماجرا می دهد كه در صورت كنترل نشدن آن از سوی خالق به سادگی می تواند از اعتباراتش كاسته و آن را تا سطحی غیر قابل استناد و تحلیل تنزل دهد. همان گونه كه نگاه تك بعدی و غیر عمیق به فرد معتاد نیز در برخی فیلم ها تنها به نمایش وضع جسمانی و نوع ایستادن و راه رفتن او و نحوه حرف زدنش منجر می شود و سطح شخصیت پردازی او را تا بروز تظاهرات بیرونی و ظاهری تقلیل می دهد و حتی تفاوت در وجوه بیرونی رفتار در صورت استفاده كردن یا استفاده نكردن از مواد مخدر كه به نشئگی و خماری مصطلح شده را نشان نمی دهد، چه رسد به تغییر حالات درونی معتاد و در این ۲ شرایط كه باز آفرینی آن به ظرافت و دقت بالا و خاصی در روش شخصیت پردازی و شیوه بازیگری آن دارد.
در سینمای ایران در سال های ۵۹ تا ۶۴ فیلم هایی كه پیرامون موضوع استفاده از مواد مخدر ساخته شدند از ضعف در بازآفرینی واقع نمای رفتارهای ظاهری معتاد رنج می برند. معتادان فیلم هایی از فریاد تا ترور (۱۳۶۰)، زخمه و مرگ سفید (۱۳۶۲)، سیاه راه (۱۳۶۳)، در اسارت، شب شكن و تاراج (۱۳۶۴) تنها به ارائه رفتارهای كلیشه ای و تیپ شده معتادان سینمای قبل از انقلاب اكتفا كردند و حتی برخی تكه كلام های رایج این تیپ را نیز به كار گرفتند. اما به لحاظ كیفیت بازی، فیلم های زخمه و شب شكن به سبب برخورداری از حضور بازیگران حرفه ای و دارای سوابق نمایشی و سینمایی در نقش معتاد، این نقش را دلچسب تر ارائه دادند.
در سال ۱۳۶۵ فیلم های بی پناه، تیغ و ابریشم و دبیرستان ساخته و روانه پرده سینماها شدند. بی پناه همچون در مسیر تیپ سازی معتاد مفلوك اما شیرین سخن و بذله گو پیش رفت اما توانست به یمن تسلط نسبی كارگردانش بر ابزار سینما در آن سال ها، رابطه بین معتاد (با بازی مصطفی طاری) و فرزندش را پرورش دهد. در دبیرستان، صادق هاتفی در نقش معتادی كه برحسب اتفاق قاچاقچی و نقش منفی قصه نیز هست، شرایط متضاد مبتلابه معتاد را به مدد توانایی های ناشی از سابقه تئاتری اش بهتر از دیگر بازیگران فیلم نشان داد. با توجه به این كه این معتاد، خبیث هم بود و تركیب همزمان این خصلت ها در نحوه بازیگری او نسبت به دیگران موفق تر از كار درآمد. اما با تیغ و ابریشم كاراكتر زن معتاد به شكلی جدی وارد سینمای ایران شد. فریماه فرجانی نقش زنی معتاد كه سرخورده از برآورده نشدن رؤیاهایش در آن سوی مرزها به اعتیاد كشیده شده است را بخوبی ایفا می كند. چهره مغموم و خاص فرجامی همراه با كارگردانی مسعود كیمیایی كه خود پیش از آن یكی از ماندنی ترین شخصیت های معتاد در سینمای ایران را پرورانده بود به یك بازی بیرونی كنترل شده برای نمایش رنجدیدگی این زن تبدیل شد، رنجدیدگی باورپذیری كه راهی جز خودكشی برایش باقی نگذاشت.
معتاد فیلم آخرین لحظه (۱۳۶۸) محصول استفاده از مواد مخدر غیرسنتی توهم زا بود كه این نقش نیز به وسیله صادق هاتفی بازی شد اما در مجموع فیلم و بازی های آن موفق نبودند. گالان نیز كه به پیروی از الگوی تكراری فیلم «چمپ» ساخته فرانكو زفیره لی (۱۹۷۹) ساخته شد.
نابودی و خود ویرانگری قهرمان داستان و بازگشت دوباره و اعاده حیثیت او از سوابق قهرمانی و اخلاقی اش را روایت می كند. این فیلم همچون دیگر فیلم های از نوع خودش تنها به نمایش تكراری لحظات سخت و رنج آلود معتاد در هنگام مصرف نكردن مواد مخدر كه برای بازیگران حرفه ای كار سختی نیست، بسنده كرد. این الگوی معروف كه مورد علاقه برخی فیلمنامه نویسان حرفه ای نیز هست، از فیلم به نمایش درنیامده پنجمین سوار سرنوشت (۱۳۶۰) تا مجازات، طعمه، جوانمرد، شمعی در باد، آكواریوم و حتی سنتوری با كیفیات و جهان نگری های متفاوت در سینمای ایران دیده می شود. در این فیلم ها همواره یك شخصیت مثبت و مؤثر به دلایل و یا دسایسی به اعتیاد گرفتار شده و دچار مصائبی می شود ولی در روند قصه با وقوع رخدادهایی شرایط برای بازگشت او به سلامت و متن زندگی مهیا می شود. در این میان طعمه قصه جسارت آمیز پلیسی را روایت می كند كه با معلم دوران نوجوانی اش در هیبت یك معتاد و قاچاق فروش برخورد می كند و با اتفاق افتادن ماجرایی تلاش می كند تا هم شبكه قاچاق را كشف و متلاشی كند و هم معلمش را به دوران سلامت بازگرداند.
تصویر زن معتاد پس از تیغ و ابریشم، باز هم با بازی فریماه فرجامی در یك سكانس فیلم آب و آتش (۱۳۷۹) دیده شد. فرجامی در این فیلم نقش زنی را بازی كرد كه در اثر مصرف مداوم مواد مخدر دچار روان پریشی و اختلال ذهنی شده است. نحوه دیالوگ گفتن او در مقابل پرویز پرستویی كه به روایت حسرت ها و عقده هایش نیز منجر می شود شخصیت او و دخترش را برای علی مشرقی و نیز تماشاگر معرفی می كند. در ساقی ۱۳۸۱ یك بار دیگر زن معتادی به تصویر كشیده شد كه در اثر مصرف مواد مخدر تقلبی تقدیری جز جان كندن نداشت. اما در سربازهای جمعه (۱۳۸۳)، كیمیایی بار دیگر زن معتاد را با بازی اندیشه فولادوند در نقش یك دانشجوی مستعد و اهل شعر كه از خانواده ثروتمندی نیز هست، به تصویر كشید. ضربه از دست رفتن استاد كه برای نقره حكم یك عشق را داشت و سرخوردگی های فكری و فلسفی اش، او را به سوی یك خودویرانگری ارادی و از سر تسلیم و بی انگیزگی سوق می دهد. این فرآیند در شخصیت نقره در گفت وگوهای طولانی او با برادرش تعریف و در حین آن بازی می شود. فولادوند در نخستین حضورش در سینما، چگونگی این تخریب را با بازی ای مبتنی برتحقیق نمایش می دهد.
اما آن چه كه درباره رفتارهای بیرونی یك معتاد كه در فیلم های ایرانی دیده و بدان اشاره شده است در بوتیك (۱۳۸۲) دیده نمی شود. ۲ شخصیت معتاد فیلم، مهرداد و شاهپوری هرگز به شیوه های رایج اعتیادشان را بروز نمی دهند، بلكه با شخصیت پردازی خاص كارگردان و براساس گفت وگوها، فضاسازی و نقش آنها در رخدادهای قصه، اعتیاد این دو معرفی و جلوه بیرونی مناسبی می یابد. اعتیاد شاهپوری یكی از مصادیق خوشگذرانی اوست و اعتیاد مهرداد نیز در عصبیت، حقارت و تنش های موجود در روابط او در خانه و با همسر و دوستانش دیده می شود. نمایش ویران شدن مهرداد به عنوان یك ورزشكار در اثر اعتیاد در بازی بیرونی و عصبیت واقعی اما كنترل شده ای است كه حامد بهداد با راهنمایی كارگردان ارائه می دهد.
پارسا پیروزفر نیز در اعتراض و مهمان مامان دو كاراكتر معتاد متفاوت را بازی كرد. او در اعتراض، معتادی باسواد و اهل شعر و ادب است كه در تنهایی و آسیب پذیری روحی و احساسی اش به مواد مخدر پناه می آورد. پیروزفر در این فیلم با تكیه بر صدای خش دار، حركات كند و كشدار و چشمانی كم فروغ و نیمه بازش سعی در خلق این كاراكتر كه قرار است دوستش رضا او را ترك دهد، دارد. اما تلاش او چیزی بیشتر از ویژگی های رایج یك معتاد در سینمای ایران را نشان نمی دهد. با توجه به این كه چهره او در گریم به آن اندازه نامتعادل سازی و تخریب شده است تا به باور تماشاگر مدد برساند. اما در مهمان مامان پیروزفر نقش معتادی را بازی می كند كه در پی شكستن سنت های خانواده اشرافی اش و ایستادن پای عشقی كه خانواده اش با آن مخالف بودند سر از محله های فقیرنشین و شغل گردوفروشی درمی آورد. هرچند شوخ طبعی اش در هنگام سرحالی، ریشه در تصویر قدیمی معتاد خوش سخن و بذله گو دارد، اما ویژگی هایی چون سبكبالی و بی قیدی یوسف نسبت به مقیدات طبقه اجتماعی و اقتصادی كه از آن برخاسته و نیز نوعی شوریدگی كه در پشت پا زدن های او به راحت طلبی و رفاه دیده می شود به یوسف ابعاد متفاوتی می بخشد كه در خدمت فضای كلی فیلم یعنی «لذت زندگی كردن» است.
به هر حال، بازی در نقش یك شخصیت معتاد همواره از علایق و دغدغه های جدی بازیگران بوده و هست كه زیر ذره بین نگاه اهل فن نیز قرار گرفته و بررسی می شود. نكته قابل اشاره این است كه در چند سال اخیر دو بازیگر برای ایفای نقش معتاد در سینمای ایران سه سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را از آن خود كرده اند. بهرام رادان برای شمعی در باد و سنتوری و باران كوثری برای خون بازی.
علی علائی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید