یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به شب‌های برره از طنز تا تمسخر


نگاهی به شب‌های برره از طنز تا تمسخر
آنطور که از برخی نشانه‌ها و گفته‌ها برمی‌آید، قرار است شب‌های برره تداوم‌بخش مجموعهٔ پاورچین باشد و در واقع پیشینهٔ آدم‌های آن مجموعه را به لحاظ زمانی و محیطی بازگو کند. پاورچین یک سریال موفق تلویزیونی بود که به‌خوبی روستازدگی جامعهٔ معاصر ایران را با استفاده از حکایت آدم‌های روستائی که به شهر آمده‌اند و خود را شهری جا زده‌اند، در حالی‌که ماهیت فکری و رفتاری‌شان متأثیر از فرهنگ روستائی است تحلیل می‌کرد و این تضاد بین روح روستائی و قالب شهری، بستر اصلی طنزآفرینی برای ایجاد موقعیت‌های خنده‌آور بود. پاورچین جذاب بود چون مثل یک آینهٔ شفاف، فرهنگی را که کلیت جامعهٔ معاصر در ذیل آن به‌سر می‌برد، نشان‌مان می‌داد و به نقد می‌کشید و عناصری از قبیل وادادگی، گروه‌گرائی، بی‌توجهی به حوزهٔ خصوصی دیگران، لج‌بازی با آدم‌ها و موقعیت‌های پیرامون، دوری از عقلانیت ابزاری، توطئه‌اندیشی و... را که به شدت در مناسبات خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، شغلی، فرهنگی و حتی سیاسی ما رخنه کرده است، به‌عنوان وجه بارز این فرهنگ معرفی می‌کرد. سال‌ها پیش مرحوم مهندس مهدی بازرگان در مقاله‌ای با عنوان ”روح ایرانی‌“ که به کتاب آندره زیگفرید با عنوان روح ملت‌ها الحاق شده بود، به بررسی تاریخی و جامعه‌شناسانهٔ این فرهنگ پرداخته بود و دلایلی از قبیل نحوهٔ معیشت پیشینیان ما را که متأثیر از خشک‌سالی و حمله‌های خارجی و استبداد داخلی (یعنی بحران‌های سه‌گانهٔ طبیعی، خارجی و داخلی) بود به‌عنوان پیش‌زمینهٔ پیدایش آن مطرح کرده بود. جالب این است که تناقض در فرهنگ روستائی و شهری، حتی برای بزرگی همچون مولوی نیز دستمایهٔ تأملات فکری بوده و بنا بر علائق فلسفی / عرفانی که داشته، شهر را مظهر عقل کل و روستا را تجسم حواس ظاهری می‌انگاشت و با این رویکرد نمادین به تحسین شهر و تقبیح روستا در سروده‌هایش می‌پرداخت:
ده مرو، ده مرد را احمق کند / عقل را بی‌نور و بی‌رونق کند
قول پیغامبر شنو ای مجتبی / گور عقل آمد وطن در روستا
هر که در روستا بود روزی و شام / تا به ماهی عقل او نبود تمام
تا به ماهی احمقی با او بود / از حشیش ده جز اینها چه درَوَد
ده چه باشد شیخ واصل ناشده / دست در تقلید و حجت در زده
پیش شهر عقل کلی این حواس / چون خران چشم‌بسته در خراس
امروزه تحرکی که در متن شهر مشاهده می‌کنیم، بیش از آنکه متأثر از دینامیزم فرهنگ شهری باشد، نوعی پویائی ظاهری است و در واقع رکود روستای بر روابط و فرهنگ ما هم‌چنان سایه انداخته و مهران مدیری در پاورچین بدون آنکه گزندگی لحن مولوی را داشته باشد یا پیچیدگی‌های تحلیلی اثر جامعه‌شناسان را مستقیم عنوان سازد، به‌صورتی مفرح این وضعیت را برای‌مان بازگو می‌کرد.اما در شب‌های برره چه خبر است؟ این‌جا دیگر روستائیان به شهر نیامده‌اند، بلکه یک شهری وارد روستا شده و قرار است به‌عنوان نمایندهٔ بینندهٔ شهری، ناظر فرهنگ روستائی باشد. اما این نظارت، دیگر کاری به عمق و روح مسائل ندارد و شوخی‌هائی که در پاورچین بین مخاطبان گل کرده بود (نخودخوردن، خلق زبان برره‌ای، بدجنسی حماقت‌بار آدم‌ها و...) و نیز شوخی‌هائی که در عمدۀ کارهای مدیری جزء مضمون‌های ثابت شده است (مثل زن‌ذلیلی مردان)، حالا که در شب‌های برره تکرار می‌شود، بی‌آنکه متکی به یک پشتوانهٔ معنائی باشد. روشن‌تر بگوئیم؛ شب‌های برره فقط دارد روستائیان را مسخره می‌کند، همین. و این تمسخر و لودگی چقدر یادآور قطعه‌های نمایشی بیست و چند سال پیش برنامه‌ٔ تلویزیونی سیمای اقتصاد ما با عنوان ”شبکهٔ روستا“ (محمدرضا پاسدار) است که در آنجا هم عده‌ای روستائی که صاحب رسانهٔ تلویزیون اختصاصی نیز بودند، موقعیت‌هائی‌ را برای خنده‌آفرینی در مخاطب به ساده‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین شکل ممکن برگزار می‌کردند، با این تفاوت که در آن سال‌ها جنگ‌زدگی و سیاست‌محوری که تلویزیون کم‌ترین امکانات را برای سرگرم‌سازی مخاطب در نظر می‌گرفت، چنین برنامه‌ای از قضا خیلی هم جذاب می‌نمود. اما حالا پس از گذشت بیش از دو دهه، همین منوال را داریم از یک برنامه‌ساز موفق عرصهٔ طنز تلویزیونی مشاهده می‌کنیم. اگر در شبکهٔ روستا، ”نقد فیلم“ را ”نقدعلی فیلم“ می‌گفتند و مرغ کنتاکی را ”مرغ تاک‌تاکی“ می‌نامیدند و پیتزا را پیزا تلفظ می‌کردند، حالا در شب‌های برره باز دارد همان حکایت تکرار می‌شود منتها این بار با واژه‌ها و رفتارهائی دیگر، آن‌سان که مثلاً ایتالیا بالای شهر فسا در نظر گرفته و ماه‌عسل به‌عنوان یک گردش ادواری در حد سیزده‌به‌در نگریسته می‌شود.طنزی که روستازدگی فرهنگ جامع شهری ما را تبیین می‌کند با لودگی که به اغراق و بزرگ‌نمائی رفتار و لهجهٔ روستائیان می‌پردازد تفاوت فراوان دارد. درون‌مایهٔ شب‌های برره این قابلیت را داشت که در تداوم مضمون پاورچین حرکت کند، اما مدیری خودش به هدر دادن این دورن‌مایه دست‌زده و از آن بستری برای تکرار ناموفق موفقیت‌های گذشته‌اش خلق کرده است، غافل از آنکه ریشهٔ آن موفقیت‌ها قبل از آنکه معطوف به ادا و اصول و گویش‌های کج و کوله و گلو صاف کردن باشد، در بازنمائی خنده‌آور واقعیتی تأمل‌آفرین بود.
مهرزاد دانش
منبع : ماهنامه فیلم