جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

الحاجی محمد سوهارتو


الحاجی محمد سوهارتو
بر سر کشوری که روزی برای کشتن ,لشکر بی خدایان, آن، آب رودخانه ها را به رنگ خون در آوردند، چه آمد که امروز گروه بحران بین المللی توصیه میکند از ریشه کن کردن جهادی های آن باید دل برکند؟
*نه شیلی، بلکه این اندونزی بود که نخستین ,طرح جامع, نو لیبرالی برای حمله برق آسا به موانع آزادی بازار را به نمایش گذاشت.
روشنگری. الحاجی محمد سوهارتو که اکنون در بیمارستانی در جاکارتا، در بستر مرگ افتاده است، نامی آشنا برای نسل های کنونی نیست. گرچه او ۸۶ ساله است، ولی فقط ۹ سال پیش بود که از قدرت به زیر آمد. این ناآشنایی ناشی از ضعف اطلاعات عمومی نسل جوان نیست. به هرحال این نسل هیتلر را می شناسد، از گولاک استالین زیاد شنیده است، از جنایات خمرهای سرخ هم خبرهایی دارد، میلسویچ و صدام را در دادگاه دیده است.
اما نه این نسل، نه نسل های قبل سوهارتو را هرگز در یک دادگاه جنایی بین المللی ندیدند. هرچند قتل عامی را که او در اندونزی به راه انداخت، بدترین کشتارعمومی [genocide] بعد از هولوکاست هیتلر خوانده اند. حتی سازمان CIA آنرا یکی از بدترین قتل عام های قرن ۲۰ توصیف کرد. فریاد دادخواهی مردم نیز در داخل خفه شد و از طریق رسانه های بزرگ بین المللی به گوش مردم جهان نرسید.
کشتار سوهارتو را ,فشرده ترین, کشتار تاریخ جهان هم خوانده اند. این بدان علت است که او تنها در فاصله چند ماه بعد از کودتا علیه دولت ملی سوکارنو، حدود یک میلیون نفر را به قتل رساند. رقم قربانیان کودتارا تا سه میلیون نفر هم تخمین زده اند. برتراند راسل دراین مورد گفت:,در عرض ۴ ماه در اندونزی، ۵ برابر بیش از آن آدم کشته شد که طی ۱۲ سال در ویتنام., کارزارجنایی که سوهارتو بعد از کودتا به راه انداخت بطور سیستماتیک و هدف گیری
شده فعالین اتحادیه ها، روشنفکران، هنرمندان، و همه زنان و مردانی را که گرایشات چپ و دمکراتیک داشتند هدف گرفته بود.
ANDRE VLTCHEK نویسنده، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در مورد این قتل عام نوشته است: ,هزارها معلم به قتل رسیدند. هنرمندان را خاموش کردند. استودیوهای فیلمبرداری را بستند. مراکز تجمع روشنفکران را ویران کرده و به بازارچه یا پارکینگ تبدیل کردند. کتاب ها را سوزاندند... اندونزی بعد از ۱۹۶۵، مثل کامبوج بعد از خمرهای سرخ، , سال صفر, خود را تجربه میکرد. چند سال کشور را بستند و همه کسانی را که هدف بودند، گرفتند و قصابی کردند. رودخانه برانتاس در جاوه شرقی و بسیاری دیگر از آبهای مجمع الجزیره، از انبوه اجساد انباشته شد، آب آنها به گفته شاهدان سرخ فام شده بود...,
برای شناسایی ,اهداف,، سوهارتو هم از ابزار خارجی و هم از ابزار داخلی، فراوان بهره برد. VLTCHEK نوشته است سازمان CIA یک لیست ۱۰۰۰۰ نفری از اعضای حزب کمونیست در اختیار کودتاچیان قرار داده بود. در داخل علاوه بر نیروهای نظامی و امنیتی که در چارچوب برنامه فاشیستی ,نظم نوین, هدف های تعیین شده را میزدند، از کارزاری به نام ,مبارزه علیه آته ئیسم, استفاده شد. اینجا بود که پای احزاب اسلامی به میان می آید. نیروهای این احزاب که بطور سنتی و از زمان مبارزه برای استقلال، و با استفاده از دوستی و دشمنی قدرت های حاکم، جای پای وسیعی در جامعه باز کرده بودند، برای پیدا کردن و حذف ,بی خداها, و ,کفار, بسیج شدند.
سوهارتو بطور اخص یک دولت اسلامی تشکیل نداده بود. اتفاقا دیکتاتوری اومتمایل به غرب بود، بادولت های غربی بویژه آمریکا،انگلیس و استرالیا روابط بسیار حسنه ای داشت، مورد تشویق بانک جهانی قرار گرفته بود، و حتی زمانی هم که ستاره اش رو به افول بود، وقتی کنگره آمریکا طرحی برای محدود کردن کمک مالی به دولت اندونزی را مطرح کرد، رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج هربرت بوش به شدت با این طرح مخالفت برخاست.
اما آن زمان رابطه عشق و نفرت رهبران ,جامعه جهانی, و رهبران اسلامی، احوال دیگری را سیر میکرد. امروز شبکه نومحافظه کاری – نو لیبرالی تبلیغات گسترده ای به راه انداخته اند تا بین جنبش های بنیادگرای اسلامی و جنبش های سوسیالیستی و چپ قرابت و خویشاوندی ایجاد کنند. شاگردان مکتب آنها در کشورهای جهان سوم، بویژه در کشورهای اسلامی این عوامفریبی ها را به نام ,علم, و ,تحلیل, اشاعه میدهند. اما حقیقت این است که طی نیم قرن یک ائتلاف فشرده به معنای اخص بین جریان های اسلامی و قدرت ها امپریالیستی و نیروهای مدافع سرمایه جریان داشت. این ها دست در دست هم به کشتارها دست زده اند، کودتاها کرده اند، دولت های ملی را زیر ودیکتاتوری ها را برکشیده اند. ائتلاف دیکتاتورها، حامیان غربی آنها و نیروهای اسلامی، نقش مهمی در به عقب راندن نیروهای مدرنیته بازی کرده است.
بهانه ی ائتلاف دردوره آغازین سرکوب، جنگ سرد بود. اما این فقط بخشی از حقیقت است. یک دهه بعد با اینکه دیگر از حزب کمونیست خبری نبود سوهارتو قتل عام در تیمور شرقی را به راه انداخت. ANDRE VLTCHEK در مورد تعداد قربانیان این قتل عام رقم ۲۰۰۰۰۰ نفر ذکر میکند که برابر بود با یک سوم جمعیت این ملت کوچک. به نوشته او علیرغم اینکه رهبران تیمور شرقی پلاتفرمی ملایم، ملی و غیر سوسیالیستی داشتند، سوهارتو در این مورد نیز از کارت جنگ سرد استفاده کرد و گفت: " تشکیل یک کوبای دیگردر سواحل خود را تحمل نخواهیم کرد.,
اشتراک منافع نیروهای اسلامی و قدرت های حاکم و حامیان غربی آنها در سرکوب نیروها ی مترقی از الزامات جنگ سرد فراتر میرفت. نیروهایی که بالفعل یا بالقوه میتوانستند مسیر دمکراسی را باز کنند، یک تهدید استراتژیک برای هردو طرف این ائتلاف محسوب میشدند. ائتلاف موضعی آنها در سرکوب نیروهای ترقیخواه، بیش و پیش از مسایل ژئوپلتیک، از ضدیت آنها با دمکراسی مایه میگرفت.
به همین جهت سوهارتو با اینکه با فعالیت حزبی نیروهای اسلامی موافق نبود و به آنها اجازه فعالیت رسمی هم نداد، اما بعد از کودتا سران حزب ,معصومیه, را که در دوره سوکارنو به زندان افتاده بودند آزاد کرد و دست جناح تندروی اسلامی و طرفدار برقراری قوانین شریعه، یعنی ,دارالاسلام, را برای قتل گسترده ,بی خدایان, باز گذاشت. سازمان سیا نیز از سال ها قبل با معصومیه همکاری کرده و به کمک آنها علیه حکومت سوکارنو شورش به راه انداخته بود. کمک های سیا به این گروه، در همان زمان سوال برانگیز شده بود. زیرا گروه مزبور با اینکه معتدل تر از گروه دارالاسلام بود، ولی سوابق ضد آمریکایی داشت. اما در سیاست قدرت ,وسیله هدف را توجیه میکند, و در کشوری که بزرگ ترین اکثریت مسلمان جهان را در خود جای داده بود و احزاب اسلامی پر نفوذی داشت و علیرغم همه اینها اکثریت نیروهای سازمان یافته و روشنفکران به گرایش چپ تعلق داشتند، چه ابزاری برای سرکوب این نیروها بهتر از اسلام و گروه های اسلام گرا.
گروه های اسلام گرا به فکر قوانین شریعه بودند، قدرت های بزرگ غربی به فکر کشورگشایی برای سرمایه و سوهارتو به فکر قدرت و غارت. آنها در ائتلاف با یکدیگر به ,فتوحاتی, نایل شدند که هنوز هم تلاش می کنند رازهای آن را مخفی نگه دارند و تااندازه زیادی هم موفق شده اند. نه شیلی، بلکه این اندونزی بود که نخستین ,طرح جامع, نو لیبرالی برای حمله برق آسا به موانع آزادی بازار را به نمایش گذاشت. کمی پائین تر به این مساله می پردازیم.فعلا در رابطه پرفراز و نشیب دو سوی ,جنگ با ترور, که برای هردو طرف ,برکت خیز, است، میمانیم.
● بنیادگرایان هم از توبره خوردند هم از آخور
سوهارتو در سال های بعد با نیروهای اسلامی درگیری هایی داشت و در دهه ۷۰ سران دارالسلام را به زندان انداخت و تشکیلات آنها را تار و مار کرد. اما سرکوب توسط یک دیکتاتوری فاسد و خونریز این گروه را نه تضعیف بلکه تقویت کرد. مثل افغانستان، ریشه های ,بمب بالی, را باید در رابطه عشق و نفرت دیرین دو طرف ,جنگ با ترور, دنبال کرد.
گروه بحران بین المللی ICC در گزارشی در سال ۲۰۰۵ نوشت تاریخ ۵۵ ساله دارالاسلام نشان میدهد شبکه جهادی های وابسته به این جریان چنان ریشه دوانده اند که نمی توان آنها را از بین برد، حتی اگر تک تک رهبران این حزب دستگیر شده و از صحنه خارج شوند، باز نسل جدیدی حول ایدئولوژی ارتجاعی آن گرد می آیند. این گروه درگزارش مزبور با قطع امید از مبارزه قطعی با بنیادگرایان، پیشنهادهایی فنی برای محدود کردن آنها میدهد تاحداقل اندونزی هم مثل افغانستان به مرکز بین المللی صدور جهادی ها تبدیل نشود.
سوالی که گروه بین المللی بحران باید به بررسی آن بپردازد این است: کشوری که علیرغم سابقه ۵۵ ساله و حتی قدیمی تر احزاب اسلامی اش، در نیمه دهه ۶۰ آنقدر ,آته ئیست, و طرفدار حقوق مدنی و البته مخالف با ,قوانین شریعه, بوجود آورده بود که برای سرکوب شان آنها را از هوا زیر آتش گرفتند، چه استحاله ای را از سر گذراند که حالا باید حتی امید نجات از شریعتمدارانی که سر بریده دختران بی گناه نوجوان را در خیابان و بیابان می اندازند از برنامه خارج کرد؟
بخشی از پاسخ البته به ریشه کن کردن نیروهای مدنی در همان دهه ۶۰ مربوط است. اسلام گراها برای ,اهداف, آمریکا و سوهارتو، ,وسیله, محسوب میشدند، ولی عکس آنهم درست است. آمریکا و سوهارتو نیز برای اسلام گراها ,وسیله, به شمار می آمدند.
اما این پاسخ کافی نیست. مشکل اصلی در خود ,هدف, و استراتژی است نه در ,وسیله, و ,تاکتیک,. اگر گروه معتبر ICC که تحلیل های مفید برای قدرت های سیاسی حاکم تهیه میکند، به لیست فاسد ترین حاکمان دهه های اخیر که توسط ,Transparency International, تهیه شده نگاهی بیندازد، به یک نکته کلیدی میرسد. لیست
این است:
ـ سوهارتو ۳۵- ۱۵ میلیارد دلار. اندنزوی، ۹۸-۱۹۶۷
ـ فردیناند مارکوس: ۱۰-۵ میلیارد دلار. فیلیپین، ۷۶-۱۹۷۲
ـ موبوتو سسه سکو: ۵ میلیارد دلار. زئیر، ۹۷-۱۹۶۵
ـ سانی آباچا: ۵-۲ میلیارد دلار. نیجریه، ۹۸-۱۹۹۳
ـ اسلوبودان میلوسویچ: ۱ میلیارددلار،یوگسلاوی، ۲۰۰۰-۱۹۸۹
ـ ژان -کلود دوالیه: ۸۰۰-۳۰۰ میلیون دلار. هائیتی، ۸۶-۱۹۷۱
ـ آلبرتو فوجی موری: ۶۰۰ میلیون دلار. پرو، ۲۰۰۰-۱۹۹۰
ـ پاولو لازارنکو: ۲۰۰-۱۱۴ میلیون دلار. اوکرائین، ۷-۱۹۹۶
ـ آرنولدو آلمان: ۱۰۰ میلیون دلار. نیکاراگوا،۲۰۰۲-۱۹۹۷
ـ جوزف استرادا:۲۰۰۱-۱۹۹۸. فیلیپین، ۲۰۰۱-۱۹۹۸
لیست تکان دهنده است، نه از نظر ارقام که فقط ناظر بر اتهام های رسمی از اختلاس هاست و ابعاد واقعی فساد را نشان نمیدهد، بلکه به خاطر اینکه نزدیک به اتفاق این حاکمان فاسد، یعنی همه به جز یک نفر، میلسویچ که با صندوق بین المللی پول کشمکش هایی داشت، همان عواملی بودند که ,هدف, و ,استراتژی, قدرت های بزرگ سیاسی و اقتصادی را به اجرا گذاشتند. بیشتر آنها به عنوان سمبول، نماینده یا کارگزار ,دمکراسی غربی و جهان آزاد, به مردم معرفی شدند. بسیاری از آنها رسما ماموریت داشتند جنبش های دموکراتیک، سکولار، ملی گراو ترقیخواه را قلع قمع کنند و بسیاری از آنها سر این نیروها را به سیخ کشیدند و به حامیان خود تقدیم کردند تا مثلا فیلیپین پایگاه نظامی آمریکا و کلنی جدیدی بماند که بزرگ ترین صادرات اقتصادی اش کلفت و نیروی کارارزان بعلاوه ی جهادی هاست .. تاساندینیست ها به زیر کشیده شده و ملاکان و دلالان سابق شرکت های بین المللی به قدرت بازگردند، فوجی موری که اکنون به خاطر نقض حقوق بشر در دادگاه محکوم شده است، فقط به خاطر کشتار چریک های توپومارو مورد تمجید قرار نگرفت، وقتی هم که ,شوک فوجی, را به دستور صندوق بین المللی پول به اجرا گذاشت به عنوان یک قهرمان برای او هورا کشیدند. او در دادگاه پر بیراه نمی گفت وقتی به عنوان قهرمان ,مبارزه با تروریسم و تورم, بر سر دادگاه فریاد می کشید. پاولو لازارنکو شریک دزدی های خانم یولیو تیموشنکو Yulia Tymoshenko از برنامه ریزان ,انقلاب نارنجی, اوکرائین و نخست وزیر کنونی آن است. آندو نیمی از منافع خصوصی کردن صنعت و تجارت را در جیب خود ریختند و آمریکا نام یکی و روسیه نام دیگری را به عنوان سارق و قاچاقچی پول به اف بی آی و پلیس اینترپل دادند.
وقتی این افراد فاسد با یک برنامه سیاسی و اقتصادی مبتنی بر غارتگری، به عنوان نماینده دمکراسی معرفی میشوند، چه جای حیرت اگر بنیادگرایان مرتجع نیز خود را نماینده عدالت بخوانند. و وقتی که راه پیشروی به سوی دمکراسی و آینده ای روشن نیز با کشتارها و سرکوب ها به سنگلاخ تبدیل شده، جای حیرت نیست که دعوت بنیادگرایان به پسروی و بازگشت به اعماق تاریخ، مقبولیت پیدا کند.
بنیادگرایان هم از توبره خوردند، هم از آخور و قدرت های بزرگ بین المللی و سرمایه داران هم توبره آنها را در مسیر راه با سر نیروهای ترقیخواه و سکولار پر کردند، هم آخور آنها را با حمایت از دیکتاتورها و پوپولیست های فاسد و انباشتن جامعه ازفلاکت و ریاکاری و بی حقی عمومی پر نگه داشتند.
● مافیای برکلی و سناریوی شیلی
درست همان زمان که سوهارتو طرح فاشیستی ,نظم نوین, خود را پیش می برد و دستگاه های دولت از راس تا فرمانداری ها و شهرداری ها را تحت کنترل نظامیان آدمکش قرارداده و احزاب و پارلمان و اتحادیه ها و روزنامه های مستقل را تعطیل کرده و کشتارهای خونین را به راه انداخته بود، یک گروه از اقتصاد دانان آمریکایی معروف به مافیای برکلی ,Berkeley Mafia, به اندونزی وارد شدند.آنها یک ,بسته اقتصادی, همراه داشتند که دو دهه بعد از کفر ابلیس هم مشهور تر شد و به کمک شبکه های جهانی قدرت و ثروت که از دانشگاه ها تا رسانه ها را تحت کنترل خود در آوردند به عنوان ,عقل سلیم, به خورد مردم داده شد: نئولیبرالیسم.
سناریویی که در اندونزی به اجرا در آمد نه فقط به لحاظ مضمون اقتصادی و طرح های تعدیل ساختاری و خصوصی کردن ها و غیره، بلکه حتی در شکل هم دقیقا به شیلی شباهت داشت: کودتا توسط فردی نزدیک به سوکارنو و حمایت مخفی از نظامیان بالارتبه در ارتش طراحی شد. از مدت ها قبل و از دهه ۵۰ با کمک سازمان سیا تدارک وسیعی برای برآمد این نیرو صورت گرفته بود. فتح سیاسی از طریق سرکوب برق آسا ولی همه جانبه پیش رفت و در وحله نخست در هم شکستن اتحادیه ها و هر نوع ساختار قادر به حمایت از منافع ملی و قادر به مقاومت در برابر سرمایه را هدف گرفت. فتح اقتصادی تحت مدیریت متمرکز ,مافیای اقتصاددانان, پیش رفت که به صورت مستشاران دوران استعماری عمل میکردند. برخی از تحلیل گران حتی نوشته اند حزب کمونیست اندونزی که به لحاظ بزرگی سومین حزب کمونیست جهان بود و در داخل کشور به لحاظ نیرو حداقل همردیف حزب حاکم و احزاب اسلامی بود، هرچند متمایل به چین محسوب میشد اما مثل حزب سوسیالیت شیلی گرایش به اروکمونیسم داشت و تلاش میکرد از طریق پارلمانی به قدرت برسد.
نئولیبرالیسم در حالیکه ,آزادی, را به عنوان شعار خود انتخاب کرده است، عموما با محدود کردن دمکراسی و در موارد اخص مثل اندونزی و شیلی با فاشیسم سیاسی راه خود را گشود.
نتایج برنامه اقتصادی که به کمک این جنایت تاریخی در اندونزی پیاده شد چه بود؟ فساد حیرت انگیز خاندان سوهارتو که تا هم روز کش و قوس های قانونی مربوط به آن ادامه دارد، بهتر از ,شاخص های رشد,ی که به خاطر آن سوهارتو مورد تمجید قرار گرفت، واقعیت این برنامه را به نمایش میگذارد. به چند رقم توجه کنید که VLTCHEK به دست داده است، توجه کنید:
ثروت سوهارتو و خانواده اش را بیش از ۴۵ میلیارد دلار تخمین میزنند که بیش از مجموع بودجه بانک جهانی و سازمان ملل است. خانواده سوهارتو در اندونزی ۳۶۰۰۰ کیلومتر مربع املاک دارند که ۱۰۰۰۰۰ متر مربع بهترین زمین های جاکارتا و ۴۰ درصد زمین های تیمور شرقی جزو آن است. گفته میشود طی ۳۲ سال دیکتاتوری سوهارتو بیش از ۷۳ میلیارد دلار از طریق خانواده اش بالا کشیده شد. اختلاس شخصی سوهارتو ازاموال عمومی که در گزارش سازمان بین المللی شفافیت ذکر شده ۳۵- ۱۵ میلیارد دلاراست. همه اینها در حالی است که حقوق رسمی سوهارتو در آخرین سال حکومتش فقط ماهی ۱۷۶۴ دلار آمریکا بود!
برخی از کسانیکه که با مافیای برکلی همکاری میکردند اسناد و شواهدی منتشر کرده اند که نشان میدهد چگونه این اختلاس ها در بطن برنامه تعدیل و خصوصی کردن و همراه آن آغاز شد و پیش رفت. اما مافیای حامیان سوهارتو در خارج و داخل کشور این پرونده ها را هم ماستمالی کرده و میکنند، زیرا بعد از خیزش یک جنبش گسترده علیه سوهارتو به سرعت او را از قدرت بیرون کشیدند،اما نخبگانی که این حکومت سیاه را اداره میکردند پشت دولت جدید که با اصلاحاتی روی کار آمد موقعیت خود را حفظ کردند. VLTCHEK مثال جالبی به دست میدهد. ,دادگاه عالی, اندونزی مجله تایم را به پرداخت ۱۰۶ میلیون دلار خسارت به دیکتاتور محکوم کرد زیرا این نشریه در مقاله ای در سال ۱۹۹۹ نوشته بود سوهارتو و خانواده اش در طول دوران دیکتاتوری میلیون ها دلار ثروت اندوخته اند. دولت اندونزی پیشنهاد های سازمان های بین المللی برای کمک به این دولت در شناسایی اموال سوهارتو و بستن حساب های او در خارج و اعاده پول ها به خزانه دولت اندونزی را رد کرد و این پیشنهادها هرگز در رسانه های عمومی انعکاس نیافت. دولت کنونی حتی پرونده اختلاس از خزانه دولت را به بهانه , وضع جسمانی نامناسب, بست. همه اینها در حالی است که مقامات برجسته داخل و خارج برای ادای احترام به دیکتاتور به بستر مرگ او می شتابند.
در حالیکه دیکتاتور آخرین نفس های خود را می کشد، زخم های ملت اندونزی هم چنان باز است. هنگام وقوع جنایت درهای داخل کشور را به بیرون و چشم خارج از کشور را بر شبه جزیره ی غرق در خون را بستند. بعد از سقوط دیکتاتور مردم درون کشور را به بهانه جلوگیری از اشاعه , ویروس , تباه کننده گذشته به فراموشی میخوانند و در خارج به حافظه کوتاه رسانه های ,معتبر, برای فراموش کردن تاریخ متوسل میشوند. اما تاریخ آن پیکر فاسدی نیست که بر روی تختی در جارکارتا آخرین نفس های خود را میکشد تا بتوان آن را به گور سپرد و با لعنی از شر او و یادش خلاص شد. تاریخ زخم دیده بدون نشاندن متهمانش به روی صندلی عدالت و روشن شدن حقیقت درمان نمی شود.
تاریخ خونین اندونزی در عفونتی که از اعماق زخم های بازش میجوشد خود را نشان میدهد: در فسادی که سراسر ساختار این کشور را فراگرفته، در مداخله فساد آور قدرت های جهانی که سیاستمداران فاسد یک بازو و , اسلام معتدل, بازوی دیگر آن را تشکیل میدهد، در گسترش جنبش های واپسگرایی که زمانی به بهانه ,بی خدا کشی, راه را برای دیکتاتور داخلی و مافیای برکلی گشودند و حالا به بهانه مبارزه با همانها به صحنه سیاست، و جنایت، بازگشته اند.
گویا همراه با نفس های آخر دیکتاتور، میلیون ها انسانی که در آرزوی دست یابی به مدنیت و دمکراسی و عدالت در اعماق این تاریخ به خون غلطیدند، یک لحظه از گور برمیخزند و با نگرانی به این صحنه مینگرد. راه ریشه کردن بنیادگرایی و دیکتاتوری و فساد دولتی، پیشنهادهای تکنیکی گروه بحران بین المللی نیست، بازگشت وجدان های آگاه و آزادی است که در آن سال های خونین به دست ائتلاف دو طرف جنگ با ترور به گور سپرده شد.
ـ نقش CIA در سرنگونی سوکارنو. پیتر دیل اسکات
ـ سوهارتو در بستر مرگ Andre Vltchek
http://www.zcommunications.org/zspace/commentaries/۳۳۲۱
http://www.namebase.org/scott.html
http://www.roshangari.netگرفنه از روشنگری/
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه