سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


دارد اتفاقی می افتد


دارد اتفاقی می افتد
ابع بسیاری برای آگاهی از حوادثی که حرکت های مردمی را به سوی رهایی از بند طاغوت سوق داد در دست است. آنچه در این بین اما خوانده و شنیده می شود بیشتر حوادث کلی را در بر می گیرد. منابع شنیداری و دیداری نیز که در این بین وجود دارد همین خط سیر را دنبال می کند. اساس حرکت در این بین را اما جریانات فکری بیش از هرچیز دنبال می کردند که رهیافت آن با جریانی که منجر به پیروزی انقلاب گردید را نباید از نظر دور داشت. پرداخت به مسائل کلی در این بین و بزرگ نمایی برخی از رویدادها رضایت نسل سوم را به دنبال ندارد. آگاهی ونگاه عمیق به جریانات انقلاب حلقه مفقوده ای است که همواره نسل جوان به دنبال آن است.
پنج روز است رژیم شاه از هم پاشیده و انقلابیون کلیه دفاتر و مخفیگاه های سران دولت را تصرف کرده اند. با آنکه درگیری به پایان رسیده است، از گوشه و کنار شهر، همچنان صدای تیراندازی های پراکنده شنیده می شود. اعضای دولت موقت معرفی شده اند، اما حرف شان برو نیست. شهر در دست گروه ها و شبه نظامیانی اداره می شود که هر یک تابع مقام و مقررات خاصی هستند. . . انقلابیون دیگر جز پاییدن و گشت زنی کار دیگری ندارند. از صبح که راه می افتند، به همه جا سر می کشند، به هتل ها، سینماها، رستوران ها، ترمینال های مسافربری، ایستگاه راه آهن و معابر پر رفت و آمد دیگر در دروازه های شهر، عبور و مرور خودروها و افراد ناشناس را به دقت زیر نظر دارند و به هر کس مشکوک می شوند او را به خلوت می برند و بازجویی می کنند... رمان قطار ۵۷ نگاهی داستانی به این حوادث دارد.
کتاب جریانات سال های پایانی دهه ۵۰ را دنبال می کند و می کوشد سایه نگاه انسانی را نیز بر این حوادث بگستراند. روایت از یکی از جلسات زیرزمینی گروه های چپ (توده ای) آغاز و با دستگیری حاضرین دنبال می شود. هدف ساواک دستگیری فردی به نام «قامت» ، مدیر جلسه و از رهبران گروه است. ساواک موفق به دستگیری قامت گردیده و پیش از این که او را راهی زندان کند دست به شکنجه او می زند و می کوشد با شنیدن سخنانی از زبان قامت دفتر آگاهی های خویش را برای محو مخالفان تکمیل نماید. قطار ۵۷ نوشته رضا رئیسی داستان های نهفته ای را درخود دارد. حوادث زندان تا زمان پیروزی انقلاب خود روایتی است که اگر به تنهایی منتشر می شد جهان داستانی را پیش روی مخاطب می گشود. مولف نگاهی عمیق به نحوه بازجویی ها و شکنجه دارد و می کوشد با تقابل اندیشه ها، نجواها و فریادهای انسانی را که سال ها پیش در هزارتوی دالان های تاریک برآمده است عرضه نماید. زندان، در قطار ۵۷ آدم را در بند می کشد اما قادر نیست تفکرات، آرمان ها و اهداف انسانی را از آنان دور کند. زندانیان ،اجتماعی از آدم های در بند را تشکیل می دهند که با اجتماع خویش گاه به اجماع می رسند و گاه به نفی یکدیگر می پردازند.
این تقابل و تفاهم، در بند و یا پس از رهایی برگ برگ حوادث انقلاب را ورق می زند و تا سال ها پس از انقلاب نیز دنبال می شود. قطار ۵۷ تدوین یافته در فصل هایی است که در خط کشی های خود به کنکاش اقشار گوناگون آن سال می پردازد. نمای بیرونی ، بیشتر تقابل حاکمان با اندیشه هاست تا آدم ها. این مرزبندی نزد مخاطب داستان به وضوح روشن است. دیالوگ ها در تمامی رمان، به نوعی به کار گرفته شده است که هم معرف فرد و تفکر اوست و هم معرف دوره زمانی خاص. در فصلی که مربوط به سال های پایانی حکومت پهلوی است، نویسنده به خوبی توانسته است تمامی فشار و خفقان را به تصویر کشیده و در کنار آن شرایط روحی و جسمی مبارزین گروه های مختلف را نیز بیان کند.
آنچه در این بستر زمانی شکل می پذیرد بازتاب خود را در نخستین روزهای پیروزی انقلاب تبیین می نماید. قامت، قهرمان نخستین رمان، در دو برداشت از بستر داستان محاکمه می گردد. او نسبت به آن چه دادستان بازگو می کند، عداوتی سخت می یابد. نگاه عمیق مولف از زاویه دید قهرمان داستان، به همراه تقابلش با ماموران ساواک و نحوه همکاری اش برای رهایی از شکنجه سخت از نظر دور نمانده است. برخورد زندانیان سیاسی با قامت به دلیل همکاری او با ماموران تا پایان فصل که به پیروزی انقلاب و آزادی آنان از بند منجر می شود بی تابی مخاطب را برای آگاهی از فصل های پیش دامن می زند. خط کشی های رییسی پس از رسیدن به فصل پیروزی انقلاب با تقابل نسل نو و نسل پیش تر که جریانات کودتای ۲۸ مرداد را از سر گذرانده اند امتداد می یابد. تفکر پیش تر بر این باور است که امریکا به سان سال ۳۲ شاه را باردیگر بر اریکه قدرت سوار خواهد کرد و نسل نو که سری پرشور دارد می کوشد حرکت های انقلابی خویش را به پیش ببرد. حضور قامت در این فصل با تشتت آراء آدم ها و افکارشان بار دیگر شکل می گیرد، این بار نه در قالب یک زندانی استحاله شده ،بلکه در پشت نقاب یک قهرمان ملی، برابر مادر پیرش ظاهر شده است. مادر، خود را تنها می یابد. همسرش سال ها پیش تر به سبب افکار مخالفش با حکومت راهی زندان شد. او سرانجام خودکشی می کند. مادر که تجربه سختی را گذرانده و در این راه قربانی داده می کوشد فرزندش را از حرکت در این مسیر بازدارد. هراس مادر از این است که پسر دومش پویش نیز به سان برادر بزرگ خود درگیر مسائل سیاسی شود اما قامت قهرمان نمی پذیرد. گروه محافظان انقلاب و حزب رهایی طلبان خلق با پیروزی انقلاب در ساختمان های مصادره ای دولت دفاتر خویش را راه اندازی کرده اند، و با به دست آوردن قدرت سعی در به کرسی نشاندن افکار خویش دارند و از اینجاست که چهره هایی که در فصل های قبل نیز نامشان آمده است حضورشان پررنگ تر می شود. حضور آدم ها در بستر داستان گاهی کمرنگ و گاه پررنگ جلوه می کند. آن ها می آیند و می روند. به سان صفحه نمایش گاهی در پس زمینه قرار می گیرند و گاه در تقابل با شخصیت اصلی برای پیشبرد داستان تلاش می کنند. با خیال،که جوانی است پرشور و انقلابی،در دوران زندانی بودن قامت آشنا شده ایم. او مبارزی مذهبی است، بار دیگر در داستان نمایان می شود، درست همانند دوران حبس در برابر قامت و همفکرانش. ورود خانواده دادستان دادگاه قامت فصل جدیدی را به رمان می افزاید.
از دیگر سو تقابل دو گروه سیاسی موجود و برخوردهای تند و تیز با یکدیگر، قتل دادستان به دست قامت در حضور دخترش آرمیتا و با همکاری پارسوا و قصد آرمیتا برای گرفتن انتقام خون پدر، آغاز مصادره ها از جمله منزل دادستان توسط شخصی به نام سلطان که از حافظان انقلاب است، شدت گرفتن درگیری های دو جناح و. . . بر کشش داستان می افزاید. نویسنده داستان همواره می کوشد تا حوادث را به گونه ای شیوا بیان کند. بیان حقیقت برای رییسی سیطره زمانی جهان داستانی که پیش روی مخاطب خویش قرار داده فرا می گیرد و با استناد به آنچه پیش تر دنبال کرده، تجربه و یا دیده است، می کوشد نزدیکی این حقایق نزد مخاطب نیز ملموس جلوه کند. رییسی گاهی شوخ طبعی را چاشنی دیالوگ های آدم های داستانش می کند و برای بازتاب اندیشه آدم های قطار ۵۷ همان طور که در فصل های نخستین بیشتر جلوه می کند شخصیت ها را از گرفتار شدن در فضای تصنعی و ساختگی دور نگه می دارد. نقاط سیاه و تلخ در فصل های پایانی بر بستر داستان سایه می افکند. فرار پسر دادستان به واسطه تمهیداتی که قامت می اندیشد و او را یاری می دهد، همچنین حوادثی تلخ که برای او و همراهانش در جریان سفر دریایی رخ می دهد، از جمله این نقاط است. ترور سلطان به دست یکی از افراد قامت و کشته شدن او در همان ترور به طرز اسطوره وار، مرگ تلخ پسر دادستان و مرگ پارسوا به دست آرمیتا دختر دادستان از جمله بخش های بسیار گزنده داستان است. نویسنده در ورای اندیشه آدم های داستانش نمادی از اجتماع آدم ها را به تصویرمی کشد.
گروه هایی از جامعه که به سبب تیپ ، تفکر، اندیشه و یا ظاهر خود شخصیت می پذیرند و در قالب گروهی خاص قرار می گیرند. اوکوشیده با معرفی این نمادها خود نیز در پس این وقایع شمعی بیفروزد تا مخاطب چشم به وقایع این روزها داشته باشد. نویسنده به معرفی گونه های مختلف تفکرات سیاسی آن دوره پرداخته اما یکی از ویژگی های رمانش عدم وجود شخصیت های اضافی و دست وپاگیر است. از دیگر سو با به تصویر کشیدن خودسری ها و اقدامات احساسی برخی از هواداران و تبعات آن در جامعه که با مخالفت رهبران گروه های سیاسی روبه رو بوده است به نوعی عدم تبعیت از دولت موقت را نمایش می دهد.
منبع : روزنامه جوان