جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غذا خوردن؛ وظیفه یا آئین


غذا خوردن؛ وظیفه یا آئین
● چرا غذا می خوریم؟
جواب این سوال کاملا مشخص است. بدن ما نیاز به انرژی دارد و این انرژی که برای کار کردن اندام ها و بافت ها و ادامه حیات سلول ها ضروری است از طریق سوخت حاصل از هضم غذا به دست می آید، اما آیا ما به غذا صرفا به عنوان تامین سوخت بدنمان نگاه می کنیم؟ مثل یک بخاری که باید در آن نفت ریخت؟ قطعا پاسخ منفی است. غذا می خوریم، چون از خوردن آن لذت می بریم.
در حقیقت آرامشی که از خوردن غذا به انسان دست می دهد نخستین حسی است که از لحظه تولد آن را تجربه کرده ایم. آن زمان که از محیط گرم و محفوظی که ۹ ماه در آن به سر برده ایم خارج می شویم، سرد و رها در محیط بیرون، این آغوش گرم مادر است که ما را در برمی گیرد و با شیری گرم و آرام بخش از ما پذیرایی می کند.
در حقیقت آرامشی که از غذا خوردن ایجاد می شود یکی از مهمترین انگیزه ها برای رفتن به سوی غذاست. به همین دلیل هم هست که به خودمان کلی زحمت می دهیم و با ترکیب مواد مختلف سعی می کنیم تا خوراکی های لذیذ تری فراهم کنیم. ما دوست داشتنی ترین جمع های اجتماعی خود را نیز در هنگام غذاخوردن تجربه می کنیم؛ در جمعی از فامیل که برای خوردن نهار دعوتشان می کنیم، در جمع همکاران که وقت خوردن نهار به گفت وگو می پردازیم یا در جمع دوستانی که برای با هم بودن به رستوران دعوتشان می کنیم، بهترین نیاز انسان یعنی با هم بودن را همراه غذاخوردن تجربه می کنیم.
شاید اگر به تجربه غذاخوردن بیشتر فکر کنیم بتوانیم به شناختی به قدمت انسان برسیم؛ آن زمان که انسان های اولیه پس از تلاشی مرگبار موفق می شدند تا به کمک همدیگر و با استفاده از سنگ های تیز و شاخه های درختان یک حیوان کوچک جنگلی را شکار کنند و بعد در تاریکی وحشت بار شبانگاهی گرد آتشی که تازه کشفش کرده بودند بنشینند و غذایی بخورند، این جمع شدن و غذا خوردن مهمترین کار روزانه شان بود. یک مراسم آئینی که حاصل آن یعنی آرامش ناشی از سیر شدن، پاسخ به تمام تقلایی بود که در طول روز انجام داده بودند.
آنها شاید برای رسیدن به این آرامش شبانگاهی تلفاتی هم داده بودند، شاید جای پنجه حیوانی که قرار بود شکار شود هنوز روی صورت یکی از آنها باقی مانده بود... شاید بتوان پذیرفت که این حافظه تاریخی هنوز همان کارکرد خودش را دارد و ما با پس زمینه ای که از روزگاران گذشته در ذهن خود داریم با غذاخوردن از تلاش یک روز خود قدردانی می کنیم. این پاداشی است که به خودمان می دهیم و به این وسیله موجب رضایت خاطر خود و خانواده مان یا دوستان و همکارانمان را فراهم می آوریم.
اما آن مراسم آئینی امروز به مراسمی دیگر بدل شده است؛ میزی که با سلیقه چیده می شود، شمعی که روی آن می سوزد، چند شاخه گلی که روی آن قرار می گیرد یا سفره ای که پس از پایان یک روز کار طاقت فرسا روی زمین پهن می شود و مخده هایی که برای آرامش بیشتر در کنار آن چیده می شود در کنار همه ابزار رنگین کننده سفره مثل سبد سبزی و نان تازه و... که گویای تمام عشق کسی است که این بساط را تدارک دیده، مراسم آئینی امروز ماست.
از دور هم بودن گرد این سفره ها لذت ببریم و با طمانینه ای که هنگام خوردن غذا از خود نشان می دهیم، سعی کنیم تا تنش یک روز زندگی در قرن بیست ویکم را از وجودمان خارج کنیم. این دورهم جمع شدن های شبانگاهی شاید تنها فرصتی باشد که در تمام طول هفته برای بودن با خانواده مان داریم. پس با مزه مزه کردن غذایی که با عشق فراهم شده، با گفت وگو درباره اتفاق های روز وبا نقل خاطرات روزهای گذشته، این جمع های کوچک خانوادگی را به خاطره ای خوش برای فردای جمع بدل کنیم.
آرامشی که هنگام خوردن غذا صرف می کنیم و لذتی که از بودن در جمع خانواده می بریم، می تواند چند ساعت باقی مانده یک روز را به رنگی دیگر درآورد و توش و توانی را که برای شروع یک روز دیگر به آن نیازمندیم، در اختیارمان بگذارد. گوش سپردن به اتفاقاتی که بچه ها در طی روز در مدرسه، دانشگاه یا جامعه تجربه کرده اند ما را به آنها نزدیک تر می کند.
این جمع های کوچک در هنگام صرف غذا شاید تنها امکان برای دیدن و شنیدن یکدیگر باشد. مراسم آئینی انسان هزاره سوم اندیشه ای را می طلبد که متعلق به همین دوره باشد.
رویا دیانت
منبع : روزنامه کارگزاران