پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

نتیجه قمار سیاسی


نتیجه قمار سیاسی
اداره یک بنگاه کوچک اقتصادی یا آموزشی و حتی یک خانواده، بدون برنامه ریزی منجر به نتایج سویی خواهد شد که ورشکستگی بنگاه های اقتصادی و از هم گسیختگی خانواده نتیجه معمول این سوء مدیریت هاست، البته در این میان شانس هم بی تاثیر نیست اما شانس حالتی کاملاًاستثنایی دارد مثل دستگاه های قمار که تعداد زیادی از شرکت کنندگان می بازند و چند نفری که خوش شانس هستند برنده می شوند، اما مساله این است که اگر افراد برنده، قمار را تکرار کنند (قمارهایی که نتیجه آن فقط به شانس بستگی دارد و نه قمارهایی که به تبحر و تخصص قمارباز ارتباط دارد) بدون تردید آنها هم بازنده می شوند، زیرا در بلندمدت و تکرار قمار، شانس همه بازیگران تقریباً یکسان می شود، و چون با هر قمار، مبلغی برای صاحب دستگاه کم می شود بنابراین در بلندمدت صاحب دستگاه برنده است و قماربازان بازنده هستند.
با این توضیح سیاست قمارگونه و متکی بر شانس هم نتیجه ای جز شکست ندارد. ممکن است یک دولت در وضعیت خاصی خوش شانس باشد و مثلاً مهم ترین کالای صادراتی اش مثل نفت با افزایش قیمت شدید مواجه شود و درآمد کلانی نصیب آن شود، طبیعی است که این فرصت خوبی برای افراد عاقل است که از این شانس خود بهره برداری کنند، اما مشکل از اینجا آغاز می شود که بخواهند برنامه های خود را بر تداوم این شانس بنا کنند، چیزی که قطعاً غیر مفید خواهد بود و دیر یا زود شانس از آنان روی بر می تابد و چه بسا بدشانسی هم گریبانشان را بگیرد. امروز(یعنی دیروز،) در تاکسی بودم و مطابق معمول مسافران درباره مسائل کشور تکه پرانی می کردند. من در این مواقع می کوشم فقط شنونده باشم، مگر اینکه مرا بشناسند و سوالی کنند که از باب احترام پاسخ می دهم، اما شنونده بودن منافع بیشتری دارد، حداقل آن این است که برای پیدا کردن موضوع یادداشت نویسی خوب است، تاکسی زهوار در رفته ای بود، به سختی خودم را در صندلی حفظ می کردم، بوی دود و بنزین هم در خودرو مشام را اذیت می کرد. آقای راننده سر صحبت را باز کرد که شنیده ام همه جای دنیا خودرو ارزان شده اما من که برای تبدیل به احسن پول این ابوقراضه داده ام، هنوز هیچی نشده ۱۵۰ هزار تومان قیمت را اضافه کرده اند. یکی از مسافران پاسخ داد آقاجان اینجا متفاوت است.
ما چه چیزمان به دنیا رفته که کم و زیاد شدن قیمت های ما مشابه آنها باشد؟ راننده که از ظاهرش پیدا بود آدم فقیر و زحمتکشی است، پرسید، راستی این پول را که برای آن فرم پر کردیم کی می دهند؟ مسافر دیگری پوزخندی زد و گفت: فعلاً دلارهای نفتی کم شده و این مقدار هم چاله چوله های کافی در لبنان و فلسطین و... دارد و به من و شما نمی رسد. مسافر اول گفت: دولت که پول ندارد، اگر داشت حقوق معلمان را می داد و تا وقتی هم که جنس ها را گران نکند، پولی برای پرداخت به دیگران ندارد. راننده گفت اما قبض برق را دیدم که نسبت به گذشته گران نشده، مسافر اولی گفت: نگران نباش از یکی، دو ماه دیگر شروع می شود. مسافر دومی با طعنه به راننده گفت: اگر پولی گرفتی یک مقدار هم بگذار روش و آن را بده پول آب، برق،تلفن و... راننده گفت: نمی شه هم قیمت ها را ثابت کنند و هم پولی ندهند، مسافر اولی گفت: اگر این طوری باشد که دولت از کجا بخورد و... این بحث همینطور ادامه داشت که به مقصد رسیدم و پیاده شدم.
این گفت وگوها در حالی بود که در روزنامه های صبح، سومین نامه اقتصاددانان به رئیس دولت را به صورت اجمالی خوانده بودم، نامه ای که به وضوح و محترمانه توضیح می داد با این راه به هیچ مقصود مطلوبی نمی رسیم مگر آنکه اصولاً مقصود و هدف راه از ابتدا چیز دیگری تعریف شده باشد. طرح تحول اقتصادی و پر کردن فرم های خانوار از سوی قاطبه مردم، انتظاراتی را ایجاد می کند که دولت می خواهد با فشار این انتظارات طرح را تصویب و اجرا کند. فارغ از اینکه این طرح خوب و علمی باشد یا غیرمنطقی و مضر، این شیوه برای تصویب و اجرای آن که قاعده «راه بنداز و جا بنداز» سال های قبل را به ذهن متبادر می کند، نوعی قمار در سیاستگذاری است. اما قماربازان حرفه ای هم معمولاً روی زندگی و داروندار خود قمار نمی کنند بلکه حدی از اموال خود را وارد بازی می کنند که باختن آن موجب نابودی کامل و اختلال در زندگی عادی آنان نشود، به علاوه آنان در بدترین حالت فقط روی زندگی خود شرط بندی می کنند ولی کسی حق ندارد روی زندگی دیگران وارد شرط بندی شود، تکرار می کنم من معتقد نیستم که توزیع درآمدهای نفتی میان مردم سیاست غلطی است (حداقل در ساختار سیاسی موجود) حتی موافق آن هم هستم اما انجام این کار مقدمات تبلیغی، تحلیلی و اجرایی زیادی را طلب می کند، این کار مثل قانون مالیات بر ارزش افزوده نیست که چون با مشکلی مواجه شود فوراً آن را بتوان متوقف کرد، اقدام به انجام این سیاست تا حد زیادی بازگشت ناپذیر است.
قضیه کردان نشان داد جناح حاکم تا چه حد در هدایت و کنترل بحران های کوچک ناتوان و غیر مقتدر است و علی الاصول در امور مهم تر، کمتر از این هم کنترل خواهد کرد. ذهنیت های ذکر شده در تاکسی مشتی است نمونه خروار که نشان دهنده فضای منفی و حتی غیر مناسب برای انجام اقداماتی مثل طرح تحول اقتصادی است. گام برداشتن در چنین فضایی، شانس موفقیتی کمتر از ۱۰ درصد خواهد داشت در حالی که در برنامه ریزی اقتصادی و علمی شانس موفقیت طبعاً باید خیلی بیشتر باشد.
عباس عبدی
منبع : روزنامه سرمایه