یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها


آموزش کارآفرینی در دانشگاه ها
در پرداختن به امر آموزش کارآفرینی در دانشگاه‌ها باید به چهار هدف کلی توجه داشت:
▪ اول انگیزهٔ کارآفرینی,
▪ دوم ویژگی‌ها,
▪ سوم مهارت‌ها
▪ چهارم حمایت از کارآفرینان (نقش انکوباتوری) که در این قسمت به مورد چهارم پرداخته نمی‌شود.
در مورد انگیزه باید کاری کرد تا فرد به موضوع کارآفرینی علاقه‌مند شود و کارآفرینی را به عنوان یک گزینهٔ شغلی مهم و موفق در نظر بگیرد. افراد برای کارآفرین شدن انگیزه‌های مختلفی دارند از جمله: میل به کسب ثروت, استقلال‌طلبی (اینکه فرد بخواهد خودش رئیس خودش باشد و بر سرنوشت خویش کنترل داشته باشد), میل به ساختن چیزی نو, نیاز به موفقیت‌ یا توفیق‌طلبی (تمایل به انجام کار در استانداردهای عالی جهت موفقیت در موقعیت‌های رقابتی)، انگیزه‌های ملی (توسعه کشور)، انگیزه‌های مذهبی (اینکه کار و تولید را نوعی عبادت بداند و یا خود را در قبال سایر انسان‌ها مسؤول بداند) و ...
برای رسیدن به این هدف می‌توان سه کار انجام داد:
۱) آموزش برای ایجاد انگیزه,
۲) ترویج فرهنگ کارآفرینی به منظور ایجاد انگیزهٔ کارآفرینی
۳) پژوهش در این زمینه.
البته لازم به ذکر است که نقش آموزش در این قسمت بسیار کمرنگ و بر عکس ترویج بسیار پررنگ‌تر و مهم می‌باشد.
آموزش این امر باید از سنین کودکی آغاز شود زیرا با افزایش سن نقش آموزش در ایجادانگیزه کمرنگ‌تر می‌شود.
در مورد ویژگی‌ها باید گفت که یک فرد کارآفرین ویژگی‌های مختلفی دارد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: خلاقیت, نوآوری, ریسک‌پذیری, فرصت‌شناسی, مرکز کنترل درونی, تحمل ابهام و ....
خلاقیت عبارت است از بکارگیری توانائی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر و اندیشهٔ نو و نوآوری عبارت است از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه‌های نو ناشی از خلاقیت. به عبارت دیگر در خلاقیت اطلاعات جدید به دست می‌آید و در نوآوری آن اطلاعات به صورت‌های گوناگون در بازار عرضه می‌شود. در واقع نوآوری به نوعی پیامد و نتیجهٔ خلاقیت می‌باشد.
ریسک‌پذیری یا تمایل به مخاطره‌پذیری عبارت است از پذیرش مخاطره‌های معتدل که می‌توانند از طریق تلاش‌های شخصی مهار شوند. عموماً مردم عادی, فردکارآفرین را عاشق مخاطره می‌دانند, در حالی که چنین نیست و کارآفرین شخصی است میانه‌رو که حساب شده مخاطره می‌کند و در واقع دارای ریسک منطقی است. در مورد مرکز کنترل درونی باید گفت که کارآفرینان موفق, به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت, اقبال و یا نیروهای مشابه نسبت نمی‌دهند. به عقیده آنها شکست‌ها و پیشرفت‌ها تحت کنترل و نفوذ آنها بوده و خود را در نتایج عملکردهایشان مؤثر می‌دانند.
قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرش عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی, توانایی ادامهٔ حیات با دانش ناقص دربارهٔ محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل بی‌انکه شخص بداند آیا موفق خواهد شد یا خیر. برای پرورش این ویژگی‌ها باید از زمان کودکی فرد اقدام کرد چون بهترین سن برای پرورش این ویژگی‌ها سنین کودکی می‌باشد. البته این بدان معنی نمی‌باشد که پرورش این ویژگی‌ها در زمان بزرگسالی (و دانشجویی)غیر ممکن است.
برای رسیدن به این هدف نیز می‌توان از همان سه راهکار استفاده کرد. یعنی آموزش این ویژگی‌ها, ترویج این ویژگی‌ها و پرورش در زمینهٔ این ویژگی‌ها باید توجه داشت که در این مرحله نقش ترویج کمرنگ‌تر می‌باشد و ترویج باید بیشتر در بین خانواده‌ها و یا مدارس (به عنوان مثال از طریق صدا و سیما) صورت گیرد. تا به ویژه خانواده‌ها با این الگو به پرورش و تربیت فرزندانشان بپردازند.
در مورد مهارت‌ها باید گفت که کارآفرینان نیاز به مهارت‌های بسیاری دارند از جمله: مهارت‌های مدیریتی, آشنایی با اصول اقتصاد و صادرات و واردات, مالیات, بیمه, گمرک, بازاریابی, آشنایی با اصول تاسیس یک شرکت و مقررات حقوقی مرتبط با آن, نوشتن طرح تجاری (business plan), کارگروهی (team , working), شناخت بازار و ....
برای رسیدن به این هدف نیز می‌توان از همان سه راهکار استفاده کرد. یعنی آموزش این مهارت‌ها, ترویج این مهارت‌ها و پژوهش در زمینهٔ این مهارت‌ها. لازم به ذکر است که نقش آموزش در این زمینه بسیار مهم و اساسی است و برعکس نقش ترویج در این زمینه کمرنگ می‌باشد.
باید در نظر داشت که در هر سه این اهداف, پژوهش در خدمت آموزش و ترویج می‌باشد.
ارسال شده توسط : محمود جعفری
مرجع: کتاب کارآفرینی دکتر احمدپور داریانی
منبع : مركز توسعه كارآفرینی