سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

گذشته دوباره باز میگردد


گذشته دوباره باز میگردد
جان نایس بیت یكی از آینده شناسان معروف آمریكاست كه شهرت خود را بیشتر مدیون نگارش كتاب "كلان روندها" در سال ۱۹۸۲ است. این كتاب، كه اولین كار حرفه ای وی بود، به مدت بیش از دو سال در فهرست پرفروشترین كتابهای نیویورك تایمز بود و اغلب اوقات در رتبه اول قرارداشت. بیش از ۸ میلیون نسخه از این كتاب در سراسر جهان به فروش رفته است.
وی دانش آموخته دانشگاههای هاروارد، كرنل و یوتا است و به عنوان مشاور و مدیر ارشد در بنگاههای خصوصی و دولتی فعالیت میكند. جان نایس بیت همچنین سمتهای مدیریتی در شركتهای آی بی ام و كوداك داشته، معاون وزیر آموزش در دولت كندی، دستیار ویژه رئیس جمهور جانسون، استاد پروازی دانشگاههای هاروارد و دانشگاه ایالتی مسكو بوده و هم اكنون عضو هیأت علمی دانشگاه نانجینگ در چین است. این آینده پژوه توانا و صاحبنظر صاحب ۱۵ دكترای افتخاری در رشته های علوم انسانی، فناوری و علم است.
این گفتگو در آستانه انتشار كتاب "فناوری برتر/حس برتر: تحول توأمان فناوری و فرهنگ" با او انجام شده، كه تازه ترین كار وی محسوب میشود. وی با آفرینش مفهوم حس برتر (High Touch) در برابر فناوری برتر (High Tech)، از ضرورت ایجاد معنا در جوامع انسانی و به ویژه در سازمانها و شركتها سخن میگوید. به نظر وی، فناوری برتر، به حایل و حجاب روابط و تعاملات گرم و صمیمی انسانی تبدیل شده، و در مقام ضرورت، دولتها و سازمانهای پیشرفته را برآن داشته تا ضمن توجه بیشتر به معنویات و حتی ارزشهای مذهبی در سازمانها و شركتها، هرآنچه را كه میتواند حجاب تماسهای مستقیم انسانی باشند، كنار بگذارند.
مطالعه این مصاحبه به همه دولت مردان و مدیران، معلمان و والدین آینده نگر توصیه میشود.
● شما نخستین بار مفهوم حس برتر را در كتاب "كلان روندها" معرفی كردید. به علاوه در كتاب "فناوری برتر، حس برتر: تحول توأمان فرهنگ و فناوری" كه اكنون در دست نگارش دارید، بر حس برتر به عنوان بازدارنده آهنگ تند تغییرات فناورانه تأكید میكنید. آیا ممكن است در مورد این دو مفهوم ـ فناوری برتر و حس برترـ بیشتر توضیح دهید؟
▪ در واقع این كتاب از تأثیر متقابل ظهور فناوری و واكنش بشر به آن سخن میگوید. مثلاً گاهی اوقات ما فناوری را نمی پذیریم. با این حال ظهور فناوریهای نو در نهایت همیشه به دگرگونیهای اجتماعی منجر شده است. در این مورد هیچ تردیدی نیست. اما تفاوت دنیای امروز با گذشته در این است كه امروز پیشرفت فناوری به قدری سریع است كه دگرگونیهای اجتماعی به پای آن نمی رسد. بنابراین یك شكاف فزاینده میان تغییرات فناورانه و اجتماعی به وجود آمده كه ما را به دردسر میاندازد.
داستان فناوری برتر و حس برتر درست مثل داستان یین و یانگ (‌ اصل مادینه و اصل نرینه در فلسفه چینی) است. فناوری و معنویت یا فناوری و تحولات اینطور نیست. آهنگ سریع پیشرفت فناوری این تعادل را برهم زده است. از این رو ما به طور ناخودآگاه و گاه به ناچار می كوشیم تا تعادل از دست رفته را بازیابیم. در نتیجه همین رویداد، مردم احساس عقب ماندگی میكنند؛ آنها گیج و حتی در مواردی دچار حیرانی و انزوا میشوند.
می دانید نتیجه پیشرفت بی امان فناوری چه بوده است؟ اینكه انسان امروز به طور بی سابقه ای در جستجوی معناست؛ در حسرت معاشرت است؛ عطش معنویت دارد؛ عاشق روابط عمیق انسانی است؛ و تشنه فهم كامل فناوری است.
اما درست در همین احوال، فناوری بخش لاینفكی از سیر تكاملی فرهنگ و محصولات خلاق، و صد البته تصورات ما، رویاهای ما و درواقع آرمانهای ماست. اما علم و فناوری معنای زندگی را به ما نمی آموزند، بنابراین ما در خانواده، جامعه، دین و معنویت، هنر و ادبیات ـ و در یك كلام آنچه من آن را "حس برتر" می نامم ـ فطرت انسانی خود را می جوییم.
من فكر میكنم اگر میخواهیم زندگی سالم، خانواده های سالم، كسب وكارهای سالم و دنیای سالمی داشته باشیم، باید به ایجاد تعادل شایسته انسانی بیش از این حساس باشیم.
● همه ما مفهوم "فناوری برتر" را به خوبی می شناسیم. اما وقتی شما از "حس برتر" حرف میزنید، ما دقیقاً نمیدانیم كه شما به چه موضوعی اشاره میكنید.
▪ بگذارید مثالی بزنم. فناوری برتر میكوشد زمان را كوتاه كند و تا جایی كه میتواند به رویدادها شتاب بدهد. اما حس برتر میكوشد زمان را طولانیتر كند. فناوری برتر از ما میخواهد در كمترین زمان ممكن هرچه بیشتر تولید كنیم. اما حس برتر به ما فرصت میدهد از ناشناخته ها پرده برداریم.
تجلی فناوری برتر/حس برتر در مراقبتهای بهداشتی، فرهنگ، كسب وكار و رسانه های عصر ما به خوبی نمایان است. مثلاً در مراقبتهای بهداشتی امروز به خوبی میتوانید مظاهر فناوری برتر را ببینید. فناوری برتر در پزشكی نوین با پیوند اعضا، كت اسكنها ، آزمایش دی ان آ و مهندسی ژنتیك، بحثهایی را پیرامون اصول اخلاقی حاكم بر هر یك از این موارد ایجاد كرده است. این بحثها ما را با پرسشهایی روبرو كرده اند كه تا به حال سابقه نداشته اند. از سوی دیگر مشاهده میشود كه تمایل روزافزونی به پزشكی بر پایه حس برتر ایجاد شده است. رواج تكنیكهایی مانند ماساژدرمانی، هومئوپاتی ، طب سوزنی و توسل به دعا برای شفا، همین را به ما میگوید.
هرچه فناوری بیشتری را به بیمارستان هایمان تزریق میكنیم، رغبت مردم به استفاده از خدمات بیمارستانی كمتر میشود. این به معنای قهركردن با فناوری و پزشكی نوین نیست، بلكه نشان میدهد كه مردم چیز دیگری میخواهند. آنچه مردم میخواهند، قدرت درمان "حس" است. مردم در جستجوی ماهیت معنوی تولد، مرگ و كمك به همنوعان خود هستند.
حضور فرساینده فناوری در بیمارستانها و جایگزینی دستان پزشكان با بازوهای مكانیكی رباتها، بر شمار متقاضیان ماساژدرمانی افزوده است. شگفت آور است كه آمریكاییها سالانه ۴ میلیارد دلار صرف ماساژدرمانی میكنند. ما از این نكته غافلیم كه فناوری برتر باعث شده است كه رجوع زنان به ماماها و تمایل به زایمان خانگی افزایش یابد. در اواخر قرن هجدهم، پزشكان و ماماها تقریباً سهم یكسانی در زایمانها داشتند. در دهه ۱۹۵۰ ماماها از صحنه محو شدند و امروز دوباره به اواخر قرن هجدهم بازگشته ایم! در سال ۱۹۹۵ نزدیك به ۰۰۰۰۳۳نفر از زنان آمریكایی برای زایمان به ماماها مراجعه كرده اند و این رقم همچنان رو به افزایش است.
● بسیار جالب است كه شما موازین اخلاقی مهندسی ژنتیك و فناوریهای حافظ جان انسانها را در كنار هم می بینید.
▪ بله، اگر خاطرتان باشد سالها پیش یك خانم ۶۳ ساله باردار شد! امروز بیش از ۲۷ روش برای حاملگی ابداع شده است. وقتی من هنوز یك پسربچه بودم و در مزارع چغندر جنوب ایالت یوتا بازی میكردم، تنها یك روش برای حاملگی وجود داشت. این خبر خیلی سریع به تیتر اصلی روزنامه ها تبدیل شد: "یك خانم ۶۳ ساله كالیفرنیایی با استفاده از نطفه همسرش و تخمك یك زن دیگر اولین فرزند خود را به دنیا آورد". تا امروز در حدود یكصد زن بالاتر از ۵۰ سال در كل دنیا با این روش باردار شده اند. اینجاست كه یك پرسش مطرح میشود: آیا حاملگی باید محدودیت سنی داشته باشد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه سنی؟ ۵۰ سالگی یا ۷۵ سالگی؟ گاهی وقتها از گوشه و كنار دنیا اعتراض هایی در مورد كلینیكهای باروری می شنویم كه به خاطر پول حاضر میشوند خانمهای یائسه را بارور كنند. آنها كاری را انجام میدهند كه طبیعت تاكنون برای بشر مجاز نشمرده بود.
از سوی دیگر در حوزه پزشكی ما انواع و اقسام كارهای غیرطبیعی، مانند پیوند قلب را انجام میدهیم تا جان بیماری را نجات دهیم یا مرگ او را اندكی به تعویق بیاندازیم. پرسشی كه در همه این موارد میتواند مطرح باشد، این است كه: "فناوری تا كجا باید پیش برود و در كار طبیعت مداخله كند؟" و پرسش مهمتر این است كه: "چه كسی در این باره تصمیم میگیرد؟"
بی اغراق شبیه سازی دالی (اولین گوسفند شبیه سازی شده) پدیده قرن بود ـ پدیده ای كه شاید دنیای ما را تكان دهد ـ و همانطور كه حتماً خوانده اید، دالی از روشهای طبیعی نیز فرزندی به دنیا آورده بود. بعضیها این پدیده را به اندازه شكافت اتم مهم میدانند. مسلماً "شبیه سازی" موجودات زنده، بزرگترین پرسشهای دینی و اخلاقی را ایجاد خواهد كرد، اما به راستی كدام انسان با توجه به شناختی كه از خود دارد حاضر به شبیه سازی خود خواهد شد؟ شبیه سازی معنای جدیدی به "تناسخ" خواهد بخشید. این فناوری جدید ما را وادار میكند درباره "روح"هایمان و آنچه آن را "انسانیت" مینامیم، فكر كنیم. پرسشها یكی از پس از دیگری از راه میرسند. شبیه سازی یعنی همانندسازی آنچه وجود دارد. وانگهی مهندسی ژنتیك چیزهایی خلق كرده است كه تاكنون هیچگاه وجود نداشته اند.
● اشاره كردید كه در حال حاضر حس برتر نقش عمده ای در دنیای كسب وكار ایفا میكند. من فكر میكنم این نقش را میتوان به همه سازمانها و حتی دولت تعمیم داد. اینطور نیست؟
▪ بله، البته در كسب وكارها مشهودتر است. سازمانهای مبتنی بر فناوری برتر، فضایی را برای رشد فردی پدید آورده اند. رشد فردی كلید موفقیت در دنیای فناوریهای برتر است.
گور یك شركت میلیارد دلاری است. این شركت نوعی حس برتر ـ بگویید "فضای خانوادگی" ـ را همچنان در كارخانه هایش حفظ كرده است. تعداد كاركنانی كه در هر یك از ساختمانهای این شركت كار میكنند، به ۲۰۰ نفر محدود شده اند. به علاوه هیچكدام از ساختمانهایشان بیش از ۶ طبقه ندارد. در شركت گور، تعادلی كه پیشتر درباره آن صحبت كردیم برقرار است؛ یك تعادل انسانی. وقتی در یك ساختمان تنها ۲۰۰ نفر كار میكنند، طبیعتاً همه آنها میتوانند یكدیگر را بشناسند و بدانند كه دیگری چه كار میكند؟ حالا این رقم را با سوله های ۵۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ نفری مقایسه كنید. در عصر صنعتی تعادل انسانی را از یاد بردیم، اما امروز در صدد احیای آن برآمده ایم. خاطرنشان میكنم كه هیچكدام از ساختمانهای شركت مایكروسافت از بلندترین درختهایش مرتفعتر نیستند.
شگفت اینكه هر روز بر اهمیت "محل كار" افزوده میشود. اخیراً مقالات و كتابهای متعددی در این باره نوشته شده است كه بسیاری از مردم همچنان ترجیح میدهند در اداره ها و شركتها كار كنند تا در خانه هایشان. من فكر میكنم "كار از راه دور" آنقدرها كه بعضی میگویند طرفدار نخواهد یافت؛ چرا كه مردم میخواهند با یكدیگر باشند. انسان فطرتاً موجودی اجتماعی است. روابط انسانی در محیط كار به مرور زمان عمیقتر و پربارتر میشود. از این منظر هیچ جایی مثل محل كار نیست.● به خاطر همین فطرت اجتماعی، به نظر میرسد اجتماع یا دست كم تلقی ما از آن روزبه روز اهمیت بیشتری می یابد.
▪هرچقدر فناوریهای بیشتری به جامعه سرازیر شود، تمایل مردم به "باهم بودن" نیز تشدید میشود. مردم به سینماها، كنسرتها، فروشگاهها، سالنهای غذاخوری یا ادارات میروند تا با یكدیگر باشند. آنها در جستجوی معاشرت هستند. من اجتماع را جایی میدانم كه "همه مردمش نام شما را میدانند"؛ البته این تعریف را از یك ترانه زیبا امانت گرفته ام.
این در مورد مشتریهای قهوه صبحگاهی هم صدق میكند. كافی نت مفهوم تقریباً جدیدی است كه میتواند مظهری از فناوری برتر/حس برتر به شمار آید. در حالی كه ما هنر را از طریق اینترنت در دسترس مردم گذاشته ایم؛ اما مردم گروه گروه و هر روز بیشتر به موزه ها هجوم میبرند. مردم به تماشای نگارخانه ها میروند تا هنر را به صورت گروهی تجربه كنند.
بعد از اختراع تلویزیون و تولید تلویزیونهای بزرگ و پیشرفته، خیلی ها پیش بینی كردند كه بازار سینماها كساد میشود. اما این پیش بینی ها غلط از آب درآمد، چرا كه مدعیان آنها معنای فناوری برتر/حس برتر را نفهمیده بودند. مردم تنها برای دیدن فیلم به سینما نمیروند. آنها به سینما میروند تا با ۲۰۰ نفر دیگر بخندند یا گریه كنند. فروش بلیت سینما در سال ۱۹۹۶ از سال ۱۹۵۹ به بعد بی سابقه بود! جالب اینجاست كه فروش سال ۱۹۹۷ از سال ۱۹۹۶ هم بیشتر بود. تایتانیك، نخستین فیلمی بود كه بیش از یك میلیون دلار فروش كرد و گمان میكنم فروش آن به حدود ۲ میلیارد دلار رسید. اینها شاخص هایی هستند كه در دنیای فناوریهای برتر نشان میدهند مردم از منزوی بودن گریزانند و میخواهند از خلوت خود فرار كنند. به همین خاطر است كه مردم تشنه اجتماع هستند و در نهایت جامعه ای بر پایه ارزشهای مشترك را شكل میدهند.
جنبه دیگری از حس برتر كه در دنیای سازمانها و شركتها به روشنی مشهود است، رجعت به معنویت و حتی مذهب است كه تا همین اواخر نوعی "تابو" به شمار میرفت. سال گذشته یك كتاب مدیریتی به نام "مدیرعامل مومن" منتشر شد كه در فهرست پرفروشترین كتابهای نیویورك تایمز قرار گرفت. عناوین مشابه دیگری هم به چشم میخورد: رهبری آمیخته با معنویت ، مدیر درمانگر و مدیریت از راه قلب . تأثیر معنویت بر مدیریت همه جا مشهود است. تا همین اواخر این احساس حاكم بود كه دین در جریان غالب كسب وكار جایی ندارد. امرسن ، نویسنده آمریكایی، بهترین آموزه رهبری را در نوشته ای پیرامون اعتماد به نفس ارائه داده است: "روح شما خبر از درونتان میدهد. چرا كه در وجود همه هست". این سخن هیچگاه به اندازه امروز مصداق نداشته است.
●با این اوصاف من تصور میكنم عدم درك صحیح معنای حس برتر، در هنگام مواجهه با فناوریهای جدید ما را به دردسر خواهد انداخت.
▪درست میگویید. خیلی وقتها شاهد هستیم كه فناوری، نابجا مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال سیستم های پیامگیر تلفنی را در نظر بگیرید: "پیام شما برای ما بسیار مهم است. لطفاً به رغم اینكه ما شخصاً تلفن را برنمیداریم، گوشی را نگذارید"؛ و همینطور سیستم هایی كه به شما میگویند برای این كار شماره یك را فشار دهید و برای آن كار شماره دو را. سال گذشته شركت دیجیتال اكوئیپمنت سیستمهای پیامگیر تلفنی خود را جمع آوری كرد، چرا كه مشتریان دل خوشی از این سیستمها نداشتند. این شركت دوباره ۷۰ نفر را برای پاسخگویی به تلفنها استخدام كرد. سیستمهای پیامگیر تلفنی، دشمن حس برتر هستند و دقیقاً علیه شخصی سازی و فردگرایی كار میكنند.
یكی از دلایل موفقیت فدرال اكسپرس (یك شركت پستی معروف در آمریكا)، تحویل دستی محموله ها در دنیای فناوریهای برتر الكترونیك است.
همینطور شركت یوپی اس كه برای مشتریانش رانندگان ثابت میفرستاد، موفقیت چشمگیری به دست آورد.
یكی از كاربردهای فناوری كه مورد علاقه من است ـ و همچنین یكی از رستورانهای موردعلاقه من ـ رستورانی است كه در نزدیكی ساختمان بورس اوراق بهادار پاریس است. در این رستوران، قوانین عرضه و تقاضا است كه بهای غذا را تعیین میكند. وقتی مشتریان غذای خود را سفارش میدهند، سفارش آنها به رایانه منتقل میشود. بر اساس این تقاضا، فهرست قیمتها بار دیگر مرتب میشود. درست مانند سهام كه هرچه تقاضا برای آن بیشتر شود، بهای آن نیز افزایش مییابد، غذاهای پرتقاضای این رستوران نیز گرانتر میشوند. شما مختار هستید كه بهای غذا را همان اول و هنگام سفارش بپردازید و یا منتظر آینده این بازار پویا بمانید و بهای تعادلی را پرداخت كنید. رایانه های این رستوران با حس برتر درآمیخته اند.
مظهر فناوری برتر، كنفرانس از راه دور است؛ و مظهر حس برتر دست دادن با یك دوست. فناوری برتر یعنی روزآمدسازی ماشین آلات، و حس برتر یعنی آموزش مردم. منابع انسانی مزیت رقابتی دنیای جهانی شده امروز است. وقتی جوان بودم، ثروت یك كشور را با حجم سرمایه و منابع طبیعی اش می سنجیدند. ژاپن و به دنبال آن دیگر كشورهای آسیایی نشان دادند كه كشورها نیازی به منابع طبیعی ندارند. امروز سرمایه یك كالای جهانی است، بنابراین تنها چیزی كه رقابت پذیری را تضمین میكند، منابع انسانی است. بی شك منابع انسانی مزیت رقابتی را تشكیل میدهند، بنابراین نحوه آموزش و یادگیری نیروی انسانی عامل كلیدی رقابت پذیری است.
وقتی ما از منابع انسانی به عنوان مزیت رقابتی سخن میگوییم، توجه ویژه ای به زنان داریم. زنان نقش رهبری خود را گسترش داده اند و امروز شمار شركتهایی كه به همت زنان كارآفرین تأسیس میشوند، دو برابر شمار مربوط به مردان است. البته در طول سالیان گذشته تعداد زنان موفق در آمریكا چندان كم نبوده است. اما زنان متعلق به نسل پس از جنگ جهانی دوم ـ كه دوران ازدیاد زادوولد در آمریكا بود ـ نخستین نسلی بودند كه تقریباً همه آنها شاغل بودند.
توجه كنید این زنان كه امروز۴۰ تا ۵۰ سال دارند، هركجا كه هستند موقعیتهای رهبری و مدیریت را اشغال میكنند. از دیدگاه كارآفرینی، این پدیده واقعاً بااهمیت است.
در سال ۱۹۷۰، تنها ۴ درصد كسب وكارها به بانوان تعلق داشت. امروز این رقم به ۴۸ درصد رسیده است و تا سال ۲۰۰۰ از مرز ۵۰ درصد خواهد گذشت. سبك رهبری بانوان با الزامات عصر اطلاعات همخوانی بیشتری دارد! در دنیای كسب وكار، كه تا پیش از این غرق در آمار و ارقام بود، اینك سخن از الهام، حسس ششم، ایمان و معنویت است. این نیز به نوبه خود نشانگر تغییر جهت از فناوری برتر به حس برتر محسوب میشود.
●البته الهام، حس ششم و حتی ایمان بیشتر كیفیتهای شخصی هستند.
▪ بله و به اعتقاد من آنچه كه ما باید در سطحی برتر بدان بیاندیشیم، این است كه قدرت از سیستمها به سوی اشخاص در حركت است. همچنین ما از "گرایش به تخصص" به سمت "گرایش به معلومات عمومی"، و از تخصص در طیف بسیار محدودی از موضوعات به سوی "یادگیری روش یادگیری" در حركتیم. دانستن این امر برای جوانان كه فرایند یادگیری شان باید مادام العمر باشد، بسیار حائز اهمیت است. چرا كه آنها باید از شغلی به شغل دیگر و از منصبی به منصب دیگر بروند و خود را با آهنگ سریع تغییرات همنوا كنند. من همیشه اعتقاد داشته ام كه تخصص گرایی افراطی، ظرفیت رشد انسان را محدود میكند. مطالعات اخیر نشان داده است كه وقتی افراد در دوره دكتری تحصیل میكنند، ضریب هوشی شان افت میكند. میدانم، باوركردنش آسان نیست!
●مارشال مك لوهان در مطالعات اخیر خود درباره اثر رسانه ها و فناوری بر فرهنگ به این موضوع اشاره كرده است كه معمولاً فناوری جدید چیزهایی را از درون تاریخ و سنت بیرون میكشد و رواج میدهد و گاهی هم چیزهای مدرن را كهنه و منسوخ میكند. شما بر چند اثر مكلوهان كه به تازگی تجدید چاپ شده است، مقدمه زده اید.
▪روزگار ما، روزگار كهنه شدن نوها و نوشدن كهنه هاست! امروز تغییرات فناوری به قدری سریع است كه نمیتوان روزنه ای برای دیدن آینده باز كرد. نوآوریها از جاهایی كه انتظارش را نداریم، ظهور میكنند و پیش بینی آنها واقعاً دشوار است. به ویژه زمانی كه شما در عصر آمیزش فناوریها به سرمی برید، فهم اینكه قرار است چه پیش بیاید، بسیار دشوار است.
به عنوان مثال چندی پیش شركت والت دیسنی دریافت كه آهنگ توسعه فناوری بسیار زیاد است و همگام شدن با آن هزینه های سرسام آوری به شركت تحمیل میكند. میدانید كه این شركت، شهربازی هایی دارد كه به "دنیای آینده" معروف است و شما با گردش در آنها میتوانید یك تور تفریحی به دنیای آینده را تجربه كنید. زمانی كه مدیران این شركت تصمیم گرفتند یك "دنیای آینده" جدید بسازند، پسروی كردند، یعنی به سراغ سبكها، روشها و الگوهای گذشته رفتند. "دنیای آینده" با ژولورن آغاز میشود و با باخ راجرز پایان مییابد. والت دیسنی یكی از بزرگترین مروجان فناوری جدید در آمریكا به شمار میرود. امروز فعالیتهای دیسنی بیشتر بر تصویركردن آینده متمركز است. فناوری آنقدر سریع پیشرفت میكند كه پیش بینی آن دشوار است. بنابراین ما با نگاه به گذشته خودمان را تعریف میكنیم.
آینده پسرونده است و اصالت خود را در گذشته جستجو میكند. فناوری برتر پیچیدگی زندگی را افزایش میدهد، اما حس برتر میكوشد ثانیه ها را بزرگ جلوه دهد. فناوری برتر یعنی بهبود كیفیت فیلمهای قدیمی با شگردهای دیجیتالی؛ اما حس برتر یعنی فهم این نكته كه چه وقت نباید كیفیت فیلمهای قدیمی را دستكاری كنیم.
همه جا نوعی حسرت نسبت به گذشته حاكم شده است. به آگهی های بازرگانی سیاه و سفید تلویزیون نگاهی بیاندازید. شركتها برای تبلیغ محصولاتشان از تصاویر و سبكهای گذشته استفاده میكنند. مهم نیست این اتفاق را چگونه تفسیر میكنیم: حسرت یا یادآوری گذشته یا علاقه به داستانهای گذشته؛ به هرحال گذشته در حال رجعت است. ما هنر و سبكهای گذشته را بیشتر و بیشتر به كار میبریم تا نوعی واكنش عاطفی را در مردم برانگیزانیم.
●جالب اینجا است كه تنها سالمندان مدام به گذشته باز نمیگردند. جوانترها هم به گذشته باز میگردند، به چیزهایی كه نتوانسته اند تجربه كنند.
▪بله. اما آنچه نسل دیجیتال واقعاً بدان علاقمند است، تفاوتها و وجوه تمایزها است. خالكوبی را در نظر بگیرید. خالكوبی یكی از روشهایی است كه به كمك آن میتوانید خودتان را متمایز كنید؛ چرا كه متعلق به شما است و نه هیچ كس دیگر.
فناوری برتر یعنی اینكه بگویید: "ای وای! رایانه ام از كار افتاد". حس برتر یعنی اینكه گوسفندی بیاید و دفتر مشق شما را بخورد! فناوری برتر یعنی یك اردوگاه رایانه ای؛ و حس برتر یعنی یك لیگ كوچك بیسبال.
بچه های دبیرستانی امروز از لحاظ سواد فناوری سرآمد همه بچه های تاریخ هستند. آنها با رایانه ها زندگی میكنند و بزرگ میشوند؛ بیشتر از آنكه والدینشان وقت خود را با تلویزیون سپری میكردند. آنها رایانه را به خوبی میشناسند و كار با آن را بلدند. من مطمئن نیستم كه آنها بتوانند دنیایی بدون رایانه را تصور كنند. وسعت فناوری عمیقاً آنها را متأثر كرده است. نسل رایانه مسأله فناوری ندارد؛ فناوری همه جا ریخته است. آنچه این نسل جدید می جوید، همان تعادل "حس برتر" است. بسیاری از این بچه ها واقعاً به محیط، روابط انسانی، پیامدهای اخلاقی، انتخابها و تصمیمگیری های زندگیشان علاقمندند. اما آیا ما به عنوان والدین، معلمان یا بزرگترهای آنها ابزار و امكاناتی در اختیارشان گذاشته ایم كه دنیا را بشناسند؟ آیا در دنیایی كه ناامنی بیداد میكند و فناوری هر روز با شتاب بیشتری به پیش میرود، روشهای خلاق حل مسأله را به فرزندان خود می آموزیم؟
نسل رایانه نسل بزرگی است. در حال حاضر ۳۱ میلیون كودك و نوجوان ۸ تا ۱۷ ساله در آمریكا وجود دارد كه بازاری به حجم سالانه ۱۲۰ میلیارد دلار را میگردانند!
رایانه ابزار ضروری ورود به قرن بیست و یكم است و این كودكان با رایانه هایشان بر نسلهای گذشته برتری دارند. آشنا بودن با فناوری و شناخت آن ـ درست همانند فطرت دوم ـ یكی از مهارتهای قرن بیست و یكم است. با این حال شعور فناورانه برای بشر امروز كافی نیست. من معتقدم اهمیت هنر در كلاس درس كمتر از اهمیت رایانه ها نیست. رایانه ها سیستم هایی بسته اند و به همین خاطر "تفكر خلاق" را به كودكان نمی آموزند. رایانه به كودكان میآموزد كه تفكرشان را محدود كنند و این جایی است كه هنر باید وارد عمل شود. با حس كردن اشیا، "شدنی"ها پایانی ندارد و خیال، حد و مرزی نمیشناسد. طرح یك ایده و عملی كردن آن با دست های خود، تقریباً كودكان را افسون میكند. تكرار این عمل به كودك اعتماد به نفس و بینش می بخشد. اغلب والدین برای كودكانشان رایانه میخرند، اما با هنر چه میكنند؟قوه تخیل كودكان شما به اراده شما بستگی دارد ـ
شور و شوق زندگی با شعر و هنر زنده میماند. راه حل مشكلات با خلاقیت پیدا میشود. پرسش این جاست: آیا ما كودكانمان را به ابزار مناسب تجهیز كرده ایم تا بتوانند با یكدیگر گفتگو كنند یا تنها محیط پیرامون آنها را با سرگرمی های فناوری برتر انباشته ایم؟ چرا این نسل باید بكوشد تا خود را از ترس و وحشتی كه در ورزشها، فیلمها و بازیهای ویدئویی نهفته است برهاند؟ پرسش كلیدی این است.
پس از نسل رایانه، نسل "شبكه" از راه خواهد رسید. نسلی كه با اینترنت بزرگ میشود و به همه دنیا دسترسی دارد. آنها یك نسل كاملاً متفاوت خواهند بود.●شما در نوشته های قبلی خود تأثیر جهانی فناوری را با چند تناقض نما (پارادوكس) توضیح داده اید كه بسیاری از آنها از یك تناقض بنیادین نشأت میگیرند: هرچه اقتصاد جهانی بزرگتر میشود، بازیگران كوچك آن قدرتمندتر میشوند. آیا از زمان آن نوشته تاكنون اوضاع عوض شده است؟
▪ نه. این روند قدرت یافته است. كشورهای زیادی وجود دارند. كشورها رو به تجزیه اند. پیامد این روند كشورهای كوچكتر و قدرتمندتر است و هرچه پیش میرویم، بر تعداد آنها افزوده میشود.
● در عین حال ملتها باید بكوشند به منظور فعالیت در یك زمینه جهانی، به سطح جدیدی از همكاری و ارتباط با یكدیگر برسند.
▪دقیقاً.
●پس به نظر میرسد مفهوم تمامیت ارضی در حال تغییر است.
▪ همه مسائل رنگ اقتصادی به خود گرفته است. مسائل اقتصادی حتی مسائل سیاسی را هم تحت الشعاع قرار میدهد. روابط ملتها بیشتر بر محور مسائل اقتصادی است تا امور سیاسی. واقعاً دنیا در حال حاضر بیشتر با اقتصاد اداره میشود تا با سیاست.
● با این اوصاف، آیا شما پایان مفهوم دولت ـ ملت را پیش بینی میكنید؟
▪ نه. شگفت اینكه كشورها برحسب معنای فرهنگی و نمادهای خود قویتر میشوند. با كمرنگ شدن مرزها، این شركتها، كارآفرینان و بازیگران عرصه كسب وكار هستند كه اقتصاد جهانی را میسازند ـ دولتمردان ارزش افزوده نمی آفرینند، آنها تجارت نمیكنند. بنابراین به موازات آنكه وابستگی ملتها از لحاظ اقتصادی بیشتر و بیشتر میشود، احساس استحاله فرهنگی نیز در میان ملتها تشدید میشود. بنابراین ملتها بیشتر به هویت فرهنگی خودشان میچسبند.
كره مثال بسیار خوبی است. این كشور صاحب یك تاریخ مكتوب ۵۰۰۰ ساله است. كره ۵۰۰۰ سال یك كشور منزوی و تنها بود. بعد از جنگ جهانی دوم كمونیستها روی كار آمدند. امروز اقتصاد آنها با اقتصاد بسیاری از كشورهای دنیا ادغام شده است، اما آنها خیلی نگران این قضیه هستند. امروز رنسانسی در علاقه به تاریخ، فرهنگ و زبان كره به چشم میخورد. تضاد اینجا است: هرچه از لحاظ اقتصادی بیشتر به یكدیگر وابسته میشویم، وطن ما به عنوان چشمه جوشان هویت، اهمیت بیشتری مییابد ـ هویت فرهنگی، هنر و تاریخ همگی مصداق حس برتر هستند. نكته اینجاست كه اهمیت اقتصادی دولت ـ ملتها رو به زوال است.
شبكه ها جایگاه اقتصادی دولت ـ ملتها را تصاحب میكنند. برخی از این شبكه ها بر پایه ملیت شكل میگیرند، مثلاً شبكه چینی های مقیم خارج، شبكه كره ای های مقیم خارج و شبكه هندی های مقیم خارج، و دیگر شبكه ها نیز بر پایه كسب وكار و شركتها شكل می گیرند. من در كتاب "تناقض نمای جهانی" به شركت آب ب اشاره كرده ام كه به ۱۳۰۰ شركت مستقل تجزیه شد و تعداد كاركنان اداره مركزی آن در زوریخ از ۶۰۰۰ نفر به كمتر از ۱۵۰ نفر رسید. اما یك مثال خوب دیگر نیز برای این الگوی اقتصادی جدید وجود دارد ـ شركتی كه سال گذشته بیش از یك تریلیون دلار معامله انجام داد. من از هزاران نفر پرسیده ام، اما هیچكس آن را نمیشناسد.
سال گذشته، حجم معاملات شركت ویزا بیش از یك تریلیون دلار بود، و از آنجا كه این رقم هر سال ۲۰ درصد رشد میكند، تا سال آینده به دو تریلیون دلار خواهد رسید. اما واقعاً ماهیت ویزا چیست؟ ویزا یك شبكه است؛ شبكه ای از بانكهای محلی. پل ارتباطی من با ویزا، بانك محلی من است. دهها هزار بانك محلی با یكدیگر شبكه ای را پدید آورده اند، به طوری كه هر یك از ما كه با یكی از آنها در ارتباط باشد، میتواند در همه كشورهای دنیا ـ در ۱۴ میلیون نقطه كره زمین ـ تجارت كند. این یك الگوی جدید است، زیرا آنچه شاهد هستیم، نوع جدیدی از "عظمت" است؛ شبكه های عظیم و نه رایانه های مركزی عظیم.
در گذشته، شركتهای چندملیتی بزرگ و قدیمی، همان رایانه های مركزی بودند. اكنون شما نمی توانید در نقش یك رایانه مركزی عظیم باقی بمانید، بلكه ناگزیر از "خودسازماندهی" هستید. ویزا كاملاً خودسازماندهی شده است. البته بهترین الگوی خودسازماندهی، طبیعت است. طبیعت در مجموع با نهایت زیبایی كار میكند، البته تا وقتی كه ما در كار آن دخالت نكنیم.
● آیا این بدان معناست كه بسیاری از دولتها باید ساختار خود را بر شبكه ها استوار كنند؟
▪ دقیقاً. در شبكه ها هیچكس مسوول نیست. درست مثل اینترنت كه در آن هیچكس مسوول نیست و از پایین به بالا خودسازماندهی شده است. شبكه چینی های مقیم خارج كه در رتبه سوم اقتصاد دنیا قرار دارد و من در "كلان روندهای آسیا" به آن اشاره كرده ام، خودسازماندهی شده است. در این شبكه هیچكس مسوول نیست. اینها الگوهایی هستند كه دولتمردان نباید از آنها غافل باشند. غالباً كسب وكارهای خصوصی در خط مقدم اینگونه تغییرات حركت میكنند؛ چرا كه در پی بقا هستند. اما تحولات تدریجی فایده ندارد، حالا چه در كسب وكار و چه در دولت. دولتمردان نخواهند گذاشت شما تحولات عمده و چشمگیری ایجاد كنید. شما برای ایجاد تحول در هر زمینه نیازمند شالوده شكنیهای برجسته و بنیادین هستید، چه بحث بر سر یك شركت باشد، چه یك شهر و چه یك كشور.
● آیا به خاطر تغییر جهت قدرت، كه ساخته و پرداخته فناوری و ساختارهای شبكه ای است، مردمسالاری به یك عامل بحران زا تبدیل نمیشود؟
▪به هیچ وجه. مردمسالاری در همه جای این دنیای پهناور ریشه دوانده است. این روند آغاز شده و همچنان ادامه دارد. مردمسالاری یك فرایند است، نه نتیجه. مردمسالاری حدومرزی ندارد، یك فرایند پیوسته است.
● به نظر شما چالشهای عمده پیش روی دولتها كدامند؟
▪ مشكل اصلی این است كه چگونگی برون رفت از وضعیت امروز را بیاموزیم و بگذاریم مردم خودشان آینده را بیافرینند. ملاحظه میكنید كه ژاپن با این مشكل دست به گریبان است و نمیتواند خود را از وضعیت كنونی نجات دهد. در ژاپن نوعی سرمایه سالاری دولتی به چشم میخورد كه آمیزه ای از دولت و شركتهای بزرگ است. البته این سیستم تا همین اواخر جواب میداده است. اما در اقتصاد جهانی رقابتی امروز، این سیستم جواب معكوس میدهد. دولت باید از دنیای تجارت خارج شود. دولت ژاپن باید تجارت را رها كند و اجازه دهد كه تصمیمهای اشخاص و شركتها ـ كه بازار را تشكیل میدهند ـ پیشران اقتصاد باشد، نه ائتلاف شركتها و دولت. این كار برای آنها بسیار دشوار است. بنابراین وظیفه كنونی دولتها این است كه یاد بگیرند چگونه از این وضعیت بیرون بروند.
●موضوع دیگری كه به نظر میآید رفته رفته اهمیت مییابد، غالباً اینگونه تعبیر می شود: "اغنیا" و "فقیران" اطلاعاتی. آیا این كوته اندیشی نیست؟
▪ بهای رایانه ها رو به كاهش است. رایانه های ما بسیار ابتدایی هستند. آنها باید به "صدا" حساس شوند. به این ترتیب شما خواهید توانست با رایانه تان صحبت كنید.
چند سال پیش در ایالت فقیر چیاپاس در جنوب مكزیك تعدادی از لومپنهای سرخپوست سر به شورش گذاشتند و از آنجا كه به اینترنت دسترسی داشتند، تنها در عرض چند ساعت همه مردم دنیا از موضوع باخبر شدند و چون خبر به گوش خبرگزاریها رسید و به خاطر گزارشهایی كه متعاقباً نوشته شد، دولت مكزیك مجبور شد پاسخگو باشد. همینطور زمانی كه سربازان روسی به چچن حمله كردند، در عرض چند دقیقه همه مردم دنیا با خبر شدند. دقت كنید، هر دوی این مناطق بسیار فقیرند. نه چچن و نه چیاپاس، هیچكدام سرزمینهای ثروتمندی نیستند.
بنابراین تعبیر اغنیا و فقیران اطلاعاتی، تعبیری است كه بدون تفكر عمیق باب شده است. درست مثل اینكه میگویند ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر میشوند. این هم سخنی است كه مردم بدون ذره ای تفكر و تأمل همیشه بر زبان میرانند. در اقتصاد باز و آزاد، بعضیها روزبه روز ثروتمندتر میشوند، چرا كه امكانات و استعدادهای بسیاری در اختیار دارند و آزاد هستند كه هرچه میخواهند انجام دهند. خوشبختانه وضع زندگی مردم به ویژه در آسیا نسبت به گذشته بهتر شده است. وقتی همه آزاد هستند كه هرچه میخواهند انجام دهند، بدانید آنها كه بااستعدادترند، همواره یك گام از دیگران جلوتر خواهند بود. ما باید بیان آزادی و عدالت یكی را انتخاب كنیم. ما تجربه كرده ایم كه عدالت، به این معنا كه در صدد تقسیم عایداتمان باشیم و بكوشیم سهم همه یكسان باشد، نتیجه مطلوبی در پی ندارد. كمونیسم، سوسیالیسم و مانند آنها را به خاطر بیاورید. پس تا زمانی كه سازوكار دیگری پیدا نكنیم، ثروتمندان ثروتمندتر خواهند شد. البته نه فقط آنها، بلكه اوضاع همه مردم دنیا رو به بهبود است!
به هرحال، تناقضهای بسیاری وجود دارد. ما در عصر تناقضها زندگی میكنیم. تناقض بزرگ این است كه هرچند از حالا به بعد، اقتصاد جهانی در درجه اول اهمیت است، اما هنوز هیچكس دقیقاً نمیداند این نظام چگونه كار میكند.
● از بحث اصلی دور نشویم. دولتها چگونه میتوانند با درك مفهوم فناوری برتر/حس برتر زندگی را به كام شهروندان شیرین تر كنند؟
▪ من فكر میكنم حس برتر را باید به خدمات، خدمات، خدمات، و خدمات اختصاصی معنا كرد. این بدان معناست كه مسوولان باید با مردم همچون انسان برخورد كنند، نه اینكه آنها را در فهرست مشكلات خود جای دهند. به علاوه من فكر میكنم دولتها در بسیاری حوزه ها مخل اوضاع هستند كه باید كنار بروند.
البته من زیاد به این موضوع فكر نكرده ام، اما اصول كار روشن است، تعمیم آنها نباید چندان دشوار باشد. به عنوان مثال میتوان به اداره پست آمریكا اشاره كرد. آنها شعبه های خود را در سراسر كشور با حس برتر درآمیخته اند و محیط مشتری پسند و فرح بخشی پدید آورده اند. من فكر میكنم در بسیاری موارد باید به محیط ارتباطی شهروندان و مسوولان بیشتر توجه كنیم. اینگونه محیطها باید خوشایندتر باشند. شخصی سازی خدمات را هم نباید از یاد ببریم.
● اجازه دهید راجع به این موضوع بیشتر صحبت كنیم. به نظر میآید مسوولان به دنبال این هستند كه صفحات اینترنت، پست الكترونیكی، باجه های اطلاعاتی و مانند آنها را جایگزین تماس مستقیم با مردم كنند. با توجه به آنچه شما گفتید، بخشی از حس برتر "مردمی كردن" است. به بیان دیگر، شاید آنچه كه آنها باید بیشتر به دنبال آن باشند، تماسهای انسانی بیشتر است!
▪ این موضوع واقعاً مهم است و باید بدان توجه شود. چرا كه رایانه ها باعث میشوند تماسهای انسانی كمتر شود. به ذهنم میرسد كه اداره مالیات و سایر نهادهای دولتی باید ادارات و شعبه های سهل الوصول و دوستانه تری داشته باشند تا مردم بتوانند از مجرای یك رابطه دوستانه به آنها مراجعه كنند و مشورت و راهنمایی بگیرند.
● شاید به نظر بیاید یكی از كاربردهای كلیدی رایانه ها باید تسهیل تماسهای انسانی شهروندان و مسوولان باشد. این مسیری است كه اكنون سازمان تأمین اجتماعی آمریكا در آن گام برمیدارد. به عنوان مثال، اگر شما شبكه ای داشته باشید كه به مردم اجازه دهد وارد ادارات شوند، كافی است روبروی رایانه بنشینید تا اطلاعات وی را مطالعه كنید. یكی از نقشهای كلیدی شبكه های رایانه ای دسترسی فوری به اطلاعات به عنوان پشتوانه ای برای تماسهای انسانی است.
▪ در اغلب هتلهای درجه یك، وقتی شما خدمتكار را صدا میكنید، تلفن زنگ میزند و كسی پشت خط میگوید: "جناب آقای فلانی، بفرمایید". آنها یك صفحه رایانه ای در اختیار دارند كه از طریق آن میفهمند چه كسی خدمتكار را صدا زده است. این یعنی شخصی سازی خدمات با استفاده از نام شما.
● پس حس برتر در مورد مسوولان دقیقاً به شخصی سازی تعبیر میشود.
▪ بله، همینطور است.
●و تماسهای آسانتر و راحتتر...
▪ دقیقاً.
● بنابراین مضمون نهفته در همه اینها، در واقع هماهنگ كردن فناوری با نیازهای انسانی است.
▪ بله. در دنیای نوین امروز، همه تغییرات اجتماعی نشأت گرفته از تغییرات فناورانه است. معیار ارزیابی موفقیت و بقا در هزاره نوین، توانایی ما در درك ارتباط و برهمكنش اصول بشری و نیاز عاطفی به حس برتر و واقعیتهایی است كه پیشران آنها فناوری برتر است. فناوری به طور همزمان به ما انسانها پیام میدهد كه حضور ما اهمیت كمتر و در بعضی مواقع اهمیت بیشتری دارد. موفقیت ما در كسب وكار، دولت و ارتباطات بسته به این خواهد بود كه بتوانیم نیاز انسانی به حس برتر را در دنیای فناوریهای برتر به رسمیت بشناسیم. من فكر میكنم ما باید یاد بگیریم كه میان پیشرفتهای فوق العاده و مادی فناوری و نیازهای معنوی فطرت انسانیمان تعادل برقرار كنیم.
مشروح گفتگو با جان نایس بیت، آینده شناس
منبع:
ایران، تهران، موسسه مطالعات راهبردی آینده