شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
شما هم دارید مثل من نقش بازی میکنید؟
● بیپرده اول
شخص اول: من باید از عهده نقشهایی که از من انتظار دارند برایم. هنگامی که شوهرم از من آرامش میخواهد بهاو ارزانی کنم.
شخص اول: نقش اول ـ عزیزم، بیا چایی تو بخور تا سرد نشده.
فرزندانم نقشهای مادرانه از من میخواهند.
بچهها: مامان، مامان یه قصه واسه ما تعریف کن.
شخص اول: نقش دوم ـ باشه فقط باید قول بدین وقتی قصه تموم شد، برین بخوابین، باشه.
در برخورد با مادرم میبایست بچه شوم.
مادر: عزیزم چه خبر، حالت چطوره.
شخص اول: نقش سوم ـ مامان، تموم دستم ریش ریش شده از بس ظرف شستم.
مادر: واسه چی دستکش دست نمیکنی، عزیزم. تو از کوچیکی بچه حساسی بودی!
و در مواجه با دوستام هم نقشی مناسب رو.
دوست: ببین من نمیدونم تو این موقعیت باید چیکار کنم؟
شخص اول: نگران نباش، میدونم از عهدش خوب بر میای، مثل موارد قبل.
شخص اول پس از ایفای مطلوب نقشها، احساس رضایت میکند و اگر موفق نبود، آنقدر امتحان میکند تا بازیهادرخور ارزیابی شوند. شخص اول با وجود احساس رضایت از بابت اینکه خودش نبوده است، احساس بیگانی با خود میکند. اما اگر در جایی از نقشها پشیمان شد به شخص دوم بدل میشود.
شخص دوم: من میخوام خودم باشم، حالا دیگران هر انتظاری ازم داشته باشن، من حق دارم انتخاب و نقش خودمو تو زندگی بازی کنم.
بچهها: مامان ما رو ببر سینما.
شخص دوم: نقش اول ـ هیس ساکت، دارم فیلم نگاه میکنم.
بچهها: مامان ببین مشقامو درست نوشتم..
شخص دوم: نقش اول ـ این دفترو ببر اون
ور، هر وقت بابات اومد. به اون نشون بده، من حوصله ندارم
مادر: دختر گلم، به شوهرت بگو تو رو ببره دکتر.
شخص دوم: نقش اول ـ مامان من که بچه نیستم، اگه نیاز باشه خودم میرم.
شوهر: عزیزم اون کراوات آبی مو کجا گذاشتی؟
شخص دوم: نقش اول ـ کراوات تو مگه به من دادی که ازم میخوای! یاد بگیر که کاراتو خودت انجام بدی
دوست: تو اگه جای من بودی چیکار میکردی؟
شخص دوم: خوب من هرگز تو نیستم، میدونی، تو بیخیالی، چیزی که درکش برام مشکله!
شخص دوم در درون از اینکه خودش بوده احساس غرور و اتکای به خود میکند، ولی از اینکه انتظارات را نتوانسته یانخواسته بجا آورد، احساس رضایت نمیکند، حتی اگر احساس لذت نماید. اگر آنها را نپسندد به شخص سوم بدل میشود.
شخص سوم با نگاه به این نقشها هیچکدام را نپسندید و به آرامی از کنار همهشان گذشت. او سکوت را برگزید، ولی نه آن گونه که اینگمار برگمن در پرسونا از شخصیت الیزابت معرفی میکند. الیزابت در پرسونا، با دهان و زبان سخن نمیگوید، ولی با حالات فیزیکی و نحوه رفتار، گویا گفتگو میکند; لبخند میزند، حالت پرخاشگرایانه به خود میگیرد، خنده انفجارآمیز میکند، نگاه آشتیجویانه میاندازد، نگاه مسحور کننده میکند، سر تکان میدهد، شرم زده میشود، با سر پاسخ مثبت میدهد و خواهر آلما تمامی احساسات و نقطه نظرات او را از حرکات صورت و رفتارش میتواند بخواند. در حالی که اینها همگی به مفهوم استفاده از زبان اند، با کلام یا بدون آن. از این روی شخص سوم در ًشما هم دارید مثل من نقش بازی میکنید؟ً ساکت است با گفتار، رفتار، احساسات و گزینشهایش..
● بیپرده دوم
شخصیت اول: مایل است ببیند، بپسندد، درگیر شود، به هیجان آید، باور کند، انجام دهد، حتی چیزهای متضاد وناهمخوان را تجربه کرده و غرق زندگی شود، تا خویشتن خود را بیش از این نبیند..
شخصیت دوم: ناگزیر است، بسنجد، شک کند، قضاوت نماید، یکی را برگزیند، بقیه را واگذارد تا خود همواره ازبیرون، نیم نگاهی به آنچه از اوست داشته باشد..
شخصیت سوم: ترجیح میدهد، استهزاء کند، ابلهانه بپندارد، حماقت ارزیابی کند، ملول شود، سبک ببیند، تاریک بپندارد، خفه احساس کند، مزخرف سازد تا خود را به اندازه دیگران جلوه ندهد.
افراد معمولا نمیپسندند که با شخصیت یا شخصیتهای خود مواجه شوند. همان طور که در پرسونا، شخصیت آلماوقتی به وسیله شخصیت الیزابت شناخته میشود، عصبی شده و به او احساس حماقت دست میدهد. از این روی بهبازیای تن میدهد تا واقعیات پنهان ضمیر خود را همچنان مستتر نگه دارد.
● بیپرده سوم
ـ از نگاه پرسونا: همه ما داریم به نوعی نقش بازی میکنیم. حتی هنگامی که تصور میکنیم خودمان هستیم و حتیوقتی که سکوت اختیار میکنیم. ازمنظر او «هر لغزش صدا دروغی و خیانتی است. هر هیبتی اشتباهی و هر لبخندیشکلکی است. نقش همسر، نقش دوست، نقشهای مادر و معشوقه، کدامیک بدتر است؟ کدامیک بیشتر ما را شکنجهداده؟» هنگامی که یک نقش تمام میشود و دیگر چیزی نداشتی که پشت سرت پنهان کنی یا چیزی که ما را همچناندنبال خود بکشاند، دیگر بهانهای باقی نمانده و ما میمانیم و حال دل به هم خوردگی و احساس خودکشی!؟
سکوت نیز نقشی است که در ابتدا به نظر میرسد برای آن است که از ساختن شکلکهای دروغین جدید و چهرهپردازیهای آن اجتناب کنیم، تا دست کم دیگر دروغ نگوییم. تصمیمی است تا فقدان اراده را در وجود خود نظام بخشیم. اما گذشت زمان نشان میدهد که حقیقت به ما نیرنگ میزند. سکوت نیز نقشی مثل نقشهای دیگر بود،باید آنقدر بازی در این نقش را ادامه بدهی تا علاقه مان نسبت به آن از دست برود، وقتی این نقش را تا به آخر بازی کردیم، آن را هم مثل نقشهای دیگر رها کنیم.
اما چرا همه ناگزیر از این بازی یا شکنجهایم؟ پرسونا میگوید: «چون نکته اساس در این است که بتوان عصب مربوط بهدرد را با دقت لمس کرد. باید لمسش کنیم و گرنه فقط (وضع) بدتر میشود.»
ـ از نگاه اینگمار برگمن: «ما همگی نقش بازی میکنیم، حتی هنگامی که فیلم میبینیم، حتی وقتی که فیلم میسازیم.» اما برای اجتناب از آن راهی هست؟ اینگمار توصیه میکند: «فیلم را وارونه یا سر و ته در پروژکتور بگذارید»،ولی خود اذعان میکند، نتیجه چندان مهم نیست. اما اضافه میکند تنها یک راه حل اساسی هست: «دستگاه راخاموش کنید، آرک پروژکتور را که صدای ”هیس” میدهد، خاموش کنید، فیلم را سر کنید، آن را در جعبه بگذارید و فراموشش کنید.» اما آن خود پرسش دیگری را مطرح میسازد، آیا آن اجتناب از مشاهده فیلم، خود یک بازی نیست؟اما مهمتر از آن، باز پرسش همیشگی مطرح است: ریشه این درد کجاست؟ «ما یک رویای ناامیدانه هستیم. هر لحظهآگاه و هوشیار و در عین حال، آن برهوتی که میان تصوری که خودمان از خویشتن داریم با تصوری که دیگران از ما دارند.» «تمامی این بار اضطرابی که بر دوش میکشیم، این رویاهای سرشار از ناامیدی، این بی رحمی وصفناپذیر،وحشت ما از فکر مردن، بصیرت دردناک ما نسبت به شرایط زندگی روی زمین، رفته رفته امید نسبت به رستگاریملکوتی را در ما متبلور کرده است. فریاد بلند ایمان ما و شک به تاریکی و سکوت، هشدار دهندهترین نشانه یأس و تکافتادگی ماست یا نشانه دانستههای ترس خورده بیان نشدهمان.» پس آیا «در این هنگام پروژکتور باید از کار بایستد. یاخوشبختانه فیلم پاره خواهد شد یا کسی به اشتباه پرده را پایین خواهد اورد یا شاید برقی اتصالی کرده و تمامچراغهای سالن سینما خاموش شدهاند. اما این طور نیست. او فکر میکند که «حتی اگر یک وقفه خشنود کننده به ناراحتی ما موقتاَ خاتمه بدهد، سایهها باید همچنان به بازی خود ادامه دهند. شاید آنها دیگر به کمک پروژکتور، فیلم یا صدا نیازی ندارند. آنها به احساسات ما، عمق شبکیه چشمهایمان و یا به ظریفترین پردههای گوشهایمان چنگ میاندازند. آیا همین طور است؟ یا من فقط تصور میکنم که این سایهها قدرتی دارند که خشمشان حتی بدون کمکقاب تصویر، این رژه تهوع آورانه دقیق بیست و چهار کادر در ثانیه و بیست و هفت متر در دقیقه همچنان پا برجا میماند»!؟
ـ از نگاه من (منظور آن شخصی است که از بیرون به پس تمامی شخصیتها، نقشها و گفتارهایفوق مینگرد): ما میتوانیم نقش بازی کنیم، میتوانیم نکنیم. اگر بخواهیم همه گفتارها و رفتارها را بازی تأویل کنیم، آنگاه آن را از معنا تهی ساختهایم، زیرا بازی با فرض تعریف مقابلش که کار یا عمل جدی است، معنادار خواهد بود. به بیان دیگر، وقتی هر چیز را آنقدر تعمیم میدهیم که شامل تعریف متضادش نیز گردد، آنگاه دیگر آن مفهومگذشته خود را از دست میدهد و این شامل مفهوم بازی نیز میشود. اما برهانی با استناد به باورهای خود اینگمار نیز میتوان برای صحت گفتارها و اعمال به دور از بازی داشت: همان بصیرت دردناک اینگمار نسبت به نقش و بازی وفریاد بلند ایمانش نسبت به آن و شک وی به عمل جدی و تجربهای فارغ از نقش و بازی، روشنترین گواه واقعی بودن تجاربی است که جدی و به دور از بازیهاست.
همان طور که اعمال و گفتار میتوانند به بازی تبدیل شوند، بازیها نیز گاه آنقدر جدی میشوند که به گفتار و رفتاریواقعی بدل شوند. آیا مولیر، اسطوره عالم نمایش و بازیگری، نمونه بارز چنین شخصیتی نبود؟ آیا او در نمایشهایش بازی را علاوه بر این که به نمونهای عالی از یک نقش بدل ساخت، آن را به واقعیتی در نمایشهایش ارتقاء نبخشید؟ مولیر در صحنه آخر زندگی خود نقش یک بیمار مبتلا به سل را به گونهای بازی کرد که در سر صحنه خون بالا آورد وواقعاَ مرد!؟
اگر اینگمار یا هر شخص دیگری هنوز بر این باورست که هر نوع زندگی، گونهای بازی است یا مدعی است که تجربهای نداشته تا دریابد که به غیر از بازی میتوان طور دیگری نیز زیست، بدانها خواهم گفت، پس فیلم ”زمانی برای مستیاسبها” را ندیدهاید و اگر با وجود دیدن آن هنوز میگویند که دیدگاهشان تغییر نکرده است، به آنها خواهم گفت، پس ”شما هم دارید مثل من نقش بازی میکنید؟” را نخواندهاید و اگر با خواندنش باز مدعیاند که ایدهشان تغییری نیافتهاست، به آنان به عنوان آخرین توصیه گوشزد خواهم کرد، پس ”از پیدایش تا تأویل” را نفهمیدهاید!؟
دکتر کاوه احمدی علیآبادی
دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا
دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سلامت کنکور عربستان سیل تهران هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان شهرداری تهران پلیس زنان
تورم دلار خودرو قیمت خودرو قیمت دلار آفریقا قیمت طلا بازار خودرو سایپا بانک مرکزی ایران خودرو مسکن
خانواده تلویزیون مرگ ترانه علیدوستی فیلم سریال سینمای ایران موسیقی مهران مدیری
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه چین حماس طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی بارسلونا تراکتور باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ ناسا الماس فیلترینگ ماه نخبگان
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن سلامت روان آلزایمر زوال عقل